آقایان خروج از NPT قطعاً بحرانی بزرگ را رقم میزند/ به زمین بازگردید که وقت تنگ است

«باقی ماندن در NPT و فعالیت تحت نظر آژانس، تاسیسات هستهای ایران را حفظ نکرد. به همین دلیل عدهای در داخل کشور بر طبل خروج از آن میکوبند. وقتی NPT به کار ایران نیامد و جلوی جنگ را نگرفت، خروج از آن قطعاً بحرانی بزرگتر را رقم میزند.»
محسن صالحیخواه طی یادداشتی در روزنامه هم میهن نوشت: قبل از این که به موضوع بپردازیم، لازم است این چند خط از صحبتهای یکی از اساتید دانشگاه تهران را مرور کنیم. سیدحمزه صفوی، در برنامه اینترنتی آزاد به گفتههای فردی در یک جلسه بسته با وزیر امور خارجه اشاره کرد که تصویری جامع از یک چارچوب فکری موثر در سیاست خارجی است. او گفت: «در دولت قبلی، رئیس گروه مشاورین وزیر محترم امور خارجه در حضور وزیر بحثی را مطرح کردند. گفتند ما در وضعیتی هستیم که در نظام بینالملل پنج قدرت وجود دارد؛ آمریکا، روسیه، چین، اتحادیه اروپا و ایران. تا به حال ندیده بودم که کسی بگوید ما قدرت بینالمللی هستیم. ما قدرت منطقهای میتوانیم باشیم و هستیم. اما قدرت بینالمللی ادعای عجیبی است.»
صفوی ادامه داد: «اینجا شگفتی ما به پایان نرسید. ایشان در ادامه فرمودند اتحادیه اروپا که پیر شده و در حال نابودی است. آمریکا در حال فروپاشی است. روسیه در حمله به اوکراین نابود شده، چین هم با مشکلات جدی مواجه است. بنابراین، ابرقدرتی در جهان جز ما باقی نمانده است.» او همچنین تاکید کرد که «این ذهنیت از قدرت که تطبیق با واقعیت نداشته باشد، در ارکان تصمیمگیری در ایران وجود داشته و ضعفهای خود را در زمان چالشها نشان میدهد.»
این باور به صورت جدی و متواتر از تریبونهای رسمی و نیمهرسمی به سمت جامعه پمپاژ میشود. محدود به دولت سیزدهم هم نیست. امری ریشهدار است. مهم نیست که در جامعه خریداری ندارد و پذیرندگان آن محدود هستند؛ مهم این است که چنین نگاهی وارد حوزه اجرا میشود و تاثیراتی مخرب از خود به جا میگذارد. مهمترین مشکل این باور در آن است که پای باورمندانش به هیچ وجه روی زمین نیست.
تمام آنچه درباره اتحادیه اروپا، چین، روسیه و آمریکا مطرح کردند را صحیح فرض کنیم، ایران در چه وضعیتی است؟ ایران کشوری توانمند است که ظرفیت و امکاناتی برای بازیگری دارد. موقعیتی ژئوپلیتیک دارد که این توانمندی را تقویت میکند. اما ظرفیتها و امکانات ایران محدود هستند و تا جایگاهی که بتوان آن را یک قدرت بینالمللی نامید، سالها فاصله وجود دارد. ایران نفوذ سیاسی، جایگاه اقتصادی، توان نظامی، وسعت سرزمینی و جمعیت قابل توجهی ندارد. به خصوص در حوزه اقتصادی به خاطر دست و پنجه نرم کردن با تحریمها، توانش به شدت تحلیل رفته است.
وقتی در چنین شرایطی، برخی تصور کنند ایران جایگاهی بسیار بالا و راهبردی در معادلات جهان دارد، نادرست است. ایران بسیار مهم است اما نه به آن اندازهای که این جریان دوست دارند یا تصور میکنند. نه بازیگر منفرد نظام بینالملل است که بتواند یکتنه دنبال حقوق خود برود – مانند موضوع هستهای – و نه دیگر بازیگران نشستهاند که نفوذ خود را از طریق گروههای مقاومت تا ساحل مدیترانه افزایش دهد.
جهان، جهان کنش و واکنش، منافع و واقعیتهاست. اما باورمندان به این دست تئوریها، با امکانات و ظرفیتها کاری ندارند. آرزوها را مساوی تمام مؤلفههای ریشهدار در واقعیت میدانند.
با همین زمینه فکری است که کیهان چند وقت یک بار پیشنهاد میدهد تنگه هرمز را ببندیم. همین امروز تنگه هرمز را ببندیم، اولین کشوری که از آن ضرر میکند چین است و آن که سود میبرد، روسها هستند. چین بزرگترین خریدار نفت جهان است و روسیه دومین و به روایتی سومین صادرکننده آن. نفت روسیه از تنگه هرمز میگذرد؟ خیر اما نفت ایران تنها از این مسیر میگذرد. صادرات نفت کشورهای منطقه از این تنگه انجام میشود و بحرانی جدید در خاورمیانه به وجود خواهد آمد.
باقی ماندن در NPT و فعالیت تحت نظر آژانس، تاسیسات هستهای ایران را حفظ نکرد. به همین دلیل عدهای در داخل کشور بر طبل خروج از آن میکوبند. وقتی NPT به کار ایران نیامد و جلوی جنگ را نگرفت، خروج از آن قطعاً بحرانی بزرگتر را رقم میزند. نمیتوانیم خودمعرف در آغوش بحران برویم و کشور را درگیر کنیم. گاهی به این فکر میکنیم که شاید بد نباشد این اقدامات انجام شود تا به چشم ببینیم پس از آن فقط بحران است و هیچ چیز دیگری وجود ندارد. از این دست تئوریپردازیها در ایران زیاد است که تنها به مناظرهها، مقالات و مصاحبهها محدود نمیماند. ارائه میشود اما دافعهای شدید دارد.
چون با برداشت جامعه از شرایط و آنچه پیش چشم خود میبینند، بسیار متفاوت است. در نهایت تزشان این است که منتظر بمانیم یا مسیری نادرست را ادامه دهیم که یک روز آمریکا فروبپاشد، اتحادیه اروپا از بین برود، چین منزوی شود، روسیه خود را در جنگ با غرب نابود کند تا ما ابرقدرت جهان بشویم؟ تا وقتی این اتفاقات رخ دهد، از ایران چه باقی میماند؟ میگویند «اگر بشود، چه میشود!» اما متوجه نیستند که چه هزینههایی پای این «اگر» دادهایم و همچنان میدهیم.