پاسخ ترسناک پزشکان به معنای زندگی؛ خودکشی!

در جبهه پزشکی خبرهای فراوانی است؛ اینبار مهاجرت مساله نیست، انتخاب پزشکان برای پایان دادن به زندگیشان مطرح است. جامعهای که از نوجوانی فرزندانش را با ساخت «مدینه فاضله» پزشکی و مهندسی بار آورده، امروز شاهد آن است که نخبگانش، در اتاق بیمارستانها به پوچی برسند و خودکشی را انتخاب کنند.
فرارو- در فاصله کمتر از ۱۰ روز، خودکشی دو پزشک جوان تیتر اخبار شد؛ اما این تنها دو نمونه از دهها مورد مشابه در جامعه پزشکی است که آرامآرام به یک بحران جدی تبدیل میشود.
به گزارش فرارو، الهام جلدی، پزشک و فارغالتحصیل دانشگاه علوم پزشکی تهران، در مناطق محروم مشغول مشاوره و طبابت بود و علاوه بر آن، در زمینه ترک اعتیاد و پژوهشهای مرتبط با دمانس فعالیت میکرد. اما یکم شهریور تصمیم به خودکشی گرفت و جان خود را از دست داد. دکتر محمدرضا پازوکی، رتبه برتر کنکور و دانشآموخته مدارس تیزهوشان، تنها یک روز بعد از او دست به چنین اقدامی زد و جامعه دومین پزشک خود را نیز از دست داد.
این تراژدیها، در کنار رقابت شدید برای ورود به رشتههای پرمتقاضی مانند علوم تجربی و تمرکز خانوادهها بر پزشکی و مهندسی، نشان میدهد که جامعه در مسیر شکل دادن به یک جهان آرمانی است؛ فاصله این جهان تا واقعیت چقدر است؟
علیرضا شریفی یزدی، جامعهشناس و روانشناس اجتماعی، در گفتوگو با فرارو به تحلیل این وضعیت پرداخته است:
پزشکان خودکشی موفق را بلدند؛ آنان دز مرگبار را میشناسند
علیرضا شریفی یزدی در گفتوگو با فرارو گفت: «پدیده خودکشی در میان پزشکان، بهویژه رزیدنتها، موضوع تازهای نیست. چند سالی است که جامعه پزشکی ایران با این معضل دستوپنجه نرم میکند. در این میان تفاوت میان خودکشی پزشکان عمومی، متخصص و رزیدنتها از نظر انگیزه وجود دارد. اما وقتی پای رزیدنتها به میان میآید، بحث بیشتر بر فشارهای سنگین دوره رزیدنتی متمرکز میشود. طی دو تا سه سال اخیر، موارد متعددی از خودکشی رزیدنتها ثبت شده است؛ نکته تلخ ماجرا اینجاست که به دلیل دانش تخصصیشان، اقدام آنان معمولاً «موفق» است. آنها میدانند چه دارویی و با چه دُزی مرگآور است، و همین آگاهی، احتمال نجات را به حداقل میرساند. »
وضعیت بد مالی انگیزه خودکشی رزیدنتهاست
این جامعهشناس گفت: «این رزیدنتها اغلب نخبه و به ظاهر موفق هستند؛ کسانی که در تحصیل توانمندی بالایی نشان دادهاند. با این حال، چند دلیل عمده آنها را به ناامیدی میکشاند. نخست، وضعیت مالی است. رزیدنتها با وجود اینکه حدود ۳۰ساله هستند و باید در این سن استقلال مالی داشته باشند، درآمد بسیار پایینی دارند. بسیاری از آنها پس از سالها درس خواندن و گذراندن طرح، دوباره به دانشگاه برگشتهاند اما هنوز توان ازدواج یا تأمین نیازهای یک خانواده را ندارند. همین مسئله باعث سرخوردگی و فشار روانی میشود.»
رفتار اساتید با رزیدنتها شبهبردهداری است
این روانشناس اجتماعی گفت: «دوم، سختگیریهای افراطی و رفتارهای نادرست برخی اساتید است. در مواردی، رزیدنتها با برخوردهایی مواجه میشوند که میتوان آن را نوعی «شبهبردهداری» توصیف کرد: کشیکهای طولانی، حجم بالای کار، بیاحترامی و حتی توهین، بدون آنکه درآمدی متناسب با این سختیها داشته باشند. در حالی که همسنوسالانشان در رشتهها و مشاغل دیگر به ثبات مالی رسیدهاند، رزیدنتها خود را عقبمانده میبینند. این شرایط، همراه با افسردگی و اضطراب ناشی از سبک آموزشی، در برخی از آنان که آسیبپذیرترند، به تصمیمی تراژیک ختم میشود؛ پایان دادن به زندگی. »
پزشکان بلدند اختلالات خود را پنهان کنند/ یاس، پس از فارغالتحصیلی به سراغ آنان میآید
شرفی یزدی گفت: «پزشکانی که دست به خودکشی میزنند معمولاً کسانی هستند که از دوران کودکی یا نوجوانی با اختلالات روانی زندگی کردهاند. اما از آنجا که اغلب افراد باهوشی هستند، توانستهاند این اختلالات را در طول مسیر تحصیل و زندگی پنهان و «کاور» کنند. این مشکلات زمانی که وارد دانشگاه میشوند یا پس از فارغالتحصیلی دوباره سر برمیآورد و در آن نقطه احساس یأس، پوچی و نهیلیسم بر آنها غلبه میکند و گاه به تصمیمی تراژیک منجر میشود. »
فشار خانوادهها عامل خودکشی باهوشهاست/ واقعیت پزشکی «کعبه آمال» نیست
وی افزود: «عامل دیگری که برای این مسئله مطرح است فشار سنگینی است که از سوی خانواده، محیط و جامعه بر افراد باهوش وارد میشود تا حتماً رشته پزشکی را انتخاب کنند؛ در حالی که بسیاری از آنان علاقه واقعی به پزشکی ندارند. از همان سالهای آغاز دبیرستان و ورود به رشته تجربی، پزشکی بهعنوان «کعبه آمال» و مدینه فاضله در ذهن آنان کاشته میشود. اما وقتی وارد واقعیت میشوند، میبینند از آن رؤیای طلایی خبری نیست و با دشواریهای خاص حرفه پزشکی مواجه میشوند. این واقعیت تلخ باعث سرخوردگی عمیق میشود. »
پزشکان با درآمد بالا در اقلیتاند؛ برخی توان تامین هزینههای مطب را ندارند
این روانشناس اجتماعی گفت: «از سوی دیگر، تنها بخش کوچکی از پزشکان، شاید کمتر از ۱۰ درصد، درآمد بسیار بالایی دارند. اما همه دانشجویان پزشکی با دیدن همین اقلیت، انتظار و انگیزه مالی بالایی برای آینده خود پیدا میکنند. هنگامی که وارد بازار کار میشوند و درمییابند حتی تأمین هزینههای مطب نیز دشوار است، دچار آشفتگی، افسردگی و اضطراب شدید میشوند. بسیاری در میانسالی وارد بحران موسوم بهMidlife crisis یا بحران میانسالی میشوند و این فشارها میتواند زمینهساز خودکشی شود.»
پزشکان با اختلال شخصیت مرزی و دوقطبی بیشتر در معرض خودکشیاند
وی افزود: «عامل مهم دیگر، وجود اختلالات شخصیتی در برخی پزشکان است. درست است که پزشک هستند، اما بخشی از آنها با اختلالات شخصیتی جدی مانند آنتیسوشیال (ضد اجتماعی) یا بُردر لاین (مرزی) زندگی میکنند. بهویژه مبتلایان به اختلال شخصیت مرزی بهطور جدی در معرض اقدام به خودکشی قرار دارند. علاوه بر این، گروهی از پزشکان مبتلا به اختلال دوقطبی هستند. این افراد زمانی که در فاز افسردگی قرار میگیرند، بیش از هر زمان دیگر در معرض اقدام به خودکشی هستند.»
مدارس خاص و سپماد برخی بچهها را از درون تهی میکنند/ فشار سنگین بلای جان تیزهوشهاست
شریفی یزدی گفت: «مدارس در ساختن «مدینه فاضله» نقش پررنگی دارند؛ مدینه فاضلهای که دستیابی به آن ساده نیست. در کشور ما بیش از ۱۸ نوع مدرسه خاص وجود دارد که یکی از شاخصترین آنها سمپاد و مدارس تیزهوشان است. این مدارس، به جای آنکه استعدادهای واقعی دانشآموزان را شکوفا کنند، فشارهای سنگینی بر آنها وارد میکنند و انتظارات غیرواقعی از بچهها دارند. بسیاری از دانشآموزان این مدارس واقعاً تیزهوشاند، اما برخی دیگر با تلاش، تستزنی و فشار زیاد وارد سمپاد میشوند. در هر دو حالت، این فشارهای مداوم در دوره نوجوانی باعث میشود بچهها از درون تهی و خالی شوند. »
المپیادیها از شریف اخراج میشوند/ دانشجویان میپرسند: زندگی چه فایده دارد؟
وی اشاره کرد: «نمونههای متعددی نشان میدهد که این فشارها چه پیامدهایی دارد. برای مثال، دانشآموزی با مدال طلای المپیاد کامپیوتر، به دلیل قوانین بدون کنکور وارد دانشگاه صنعتی شریف شد، اما پنج ترم متوالی مشروط شد و سرانجام از دانشگاه اخراج گردید. مدارسی مانند سلام، انرژی اتمی و سمپاد، با حجم بالای تکالیف و انتظارات، بچهها را فرسوده میکنند. وقتی این دانشآموزان وارد دانشگاه میشوند، بهویژه در رشتههایی مثل پزشکی که نیاز به مطالعه سنگین دارد، فشار مضاعفی را تحمل میکنند. این فشارها در نهایت به «بریدگی» و احساس پوچی میانجامد و پرسشی تلخ در ذهنشان شکل میگیرد: زندگی چه فایده دارد؟ »
سوغات رایج نظام آموزشی ما اختلالات روانی است
این کارشناس ارشد جامعه گفت: «بسیاری از این جوانان در ظاهر موفق به نظر میرسند، اما در باطن با مشکلات روانی جدی مانند افسردگی، وسواس فکری، نشخوار ذهنی، PTSD و اختلالات دیگر دستوپنجه نرم میکنند. این آسیبها سوغات رایج چنین نظام آموزشی است. بخشی از آنها دست به خودکشی میزنند و برخی دیگر وارد جامعه میشوند و آسیبهای رفتاری خود را به اجتماع منتقل میکنند. بنابراین بخشی از این ماجرا به فشارهایی برمیگردد که خانواده و محیط بر فرزندان تحمیل میکنند؛ پرسش دائمی خانوادهها درباره «رتبه» و «نمره» نمونهای از این فشارهاست. بخش دیگر هم به ساختار کجمدار نظام تعلیم و تربیت مربوط میشود که سمپاد یکی از مصادیق بارز آن است. »
جهان از نگاه سنتی به «هوش» گذر کرده ما در مسیر جداسازی هستیم/ هر فرد روی زمین در دستکم دو یا سه حوزه نابغه است
وی افزود: «در حالی که در بسیاری از کشورهای دنیا دیگر چیزی بهنام مدارس تیزهوشان به این شکل وجود ندارد و حتی کودکان مرزی را در مدارس عادی ادغام میکنند، ما همچنان مسیر جداسازی را ادامه میدهیم. نگاه سنتی به «هوش» بر پایه آیکیو سالهاست کنار گذاشته شده و نظریههای جدیدتر مانند گاردنر از ۶ یا ۷ نوع هوش سخن میگویند. تازهترین تحقیقات حتی نشان میدهد بیش از ۳۰ نوع هوش وجود دارد و هر فرد روی زمین در دستکم دو یا سه حوزه نابغه است. اما متأسفانه در کشور ما تنها پزشکی و مهندسی بهعنوان مسیر موفقیت شناخته میشود و انرژی و زمان دانشآموزان در این جهت صرف میشود. حتی اگر فرد در این رشتهها توانمند باشد، وقتی علاقهمند نیست، هر چقدر هم موفق شود باز رضایتی نخواهد داشت. »
غربالگری و هدایت تحصیلی لازمه کار از سنین پایین است/ با تست از آسیبهای روانی جلوگیری میشود
این روانشناس اجتماعی گفت: «راهحل، غربالگری و هدایت تحصیلی دقیق از سنین پایین است. ابزارهایی مانند تست ششضلعی رغبتسنجی تحصیلی-شغلی میتواند نشان دهد هر کودک در چه حوزهای از رشتهها و مشاغل با شخصیت، استعداد و علایقش سازگارتر است. با استفاده از این آزمونها، مصاحبهها و کمک متخصصان، میتوان مسیر درست را برای هر فرد ترسیم کرد. در این صورت هم موفقیت بیشتر خواهد بود و هم سرخوردگی و آسیبهای روانی کمتر.»
فوق تخصصها هم به پوچگرایی میرسند/ خانوادهها باید از کلیشههای ذهنی عبور کنند
وی یادآور شد: «نمونههای واقعی نیز وجود دارد؛ پزشکی با فوقتخصص در یکی از ساختمانهای پزشکان اقدام به خودکشی کرده بود که خوشبختانه توسط همکارش نجات یافت و اکنون تحت درمان است. او در ظاهر فردی موفق بود، اما در باطن به پوچی و بیمعنایی رسیده بود. اگر خانوادهها از کلیشههای ذهنی فاصله بگیرند و اجازه دهند فرزندانشان در بستری متناسب با علاقه و تواناییهای واقعی خود حرکت کنند، چنین رخدادهایی بسیار کمتر خواهد شد.»
برش:
نقاشی «خودکشی» که به دست ادوارد مانه کشیده شد