ميتوانستيم از خشك شدن درياچه اروميه جلوگيری كنيم

گفتگو با معصومه ابتکار
اگرچه اين روزها همه مسئولان به فكر چاره انديشي براي احياي اين درياچه افتادهاند اما معصومه ابتكار رئيس كميته محيط زيست شوراي شهر تهران و رئيس پيشين سازمان حفاظت محيط زيست معتقد است كه «ميتوانستيم در اين نقطه كه ايستاده ايم، نباشيم!»
پاي حرفهاي ابتكار كه بنشيني مدام از دغدغههاي محيط زيستياش ميگويد و از طرحهايي كه به رغم داشتن پشتوانه كارشناسي، نيمه كاره رها شدهاند. ابتكار كه روزي در طبقه نهم ساختمان پرديسان بر صندلي رياست سازمان حفاظت محيط زيست تكيه زده بود و متولي حفاظت از درياچه اروميه بود، امروز خودش را در قامت رياست بر كميته محيط زيست شوراي اسلامي شهر تهران، يك فعال محيط زيست ميداند و از سياسي شدن محيط زيست گله ميكند. او به تهران امروز ميگويد:«براي حفظ محيط زيست چشم انداز اميدواركنندهاي نميبينم و تنها اميدم به لطف خداست.» با او درباره روند خشكيدن درياچه اروميه و چالشهاي محيط زيست كشور به گفت وگو نشسته ايم.
اولين هشدارها درباره خشك شدن درياچه اروميه چه زماني داده شد؟
از همان روزهاي آغازين مسئوليتم در سازمان محيط زيست، وضعيت نگران كننده مناطق حفاظت شده كشور را دريافتم و به اين جمع بندي رسيدم كه مطالعات جامعي بايد براي اين مناطق انجام شود مطالعاتي كه صرفا جنبه تئوريك نداشته و به جمع آوري يك سري دادههاي راكد محدود نباشد. بلكه يك برنامه مديريتي پايدار و بهينه با كمك جوامع محلي باشد و طبيعي است كه يكي از نگرانيهاي مهم آن روزها درياچه اروميه بود.
خب اين بحث حفاظت از درياچه اروميه را هم شما و هم مسئولين فعلي سازمان حفاظت از محيط زيست مطرح ميكنند، هر دوي شما هم معتقديد كه پشتوانه علمي براي طرحهاي حفاظتي تان داشته ايد؛ ميخواهيم بدانيم تفاوت دوره شما با دوره فعلي در چه مواردي بوده است؟
ببينيد ما با كمك گروههاي كارشناسي، افزايش درصد ميزان مناطق حفاظت شده كشور را در دستور كار قرار داديم به طوريكه مناطق حفاظت شده كشور را از 5 درصد به هفت و نيم درصد رسانديم. پاركهاي ملي و مناطق حفاظت شده را از نظر مديريت ارتقا داديم.
همچنين مطالعات جامعي در اين باره انجام شده كه از آن جمله مطالعات پارك ملي اروميه بود. به علت تاكيدها اين مطالعه زودتر تمام شد و ما توانستيم طرح تفصيلي را آماده كنيم و به تصويب برسانيم.
اين طرح كاملا عملياتي و غير سياسي بود چرا كه با مديران و كارشناسان متخصص و باتجربهاي همكاري ميكرديم كه متخصص بودند و به نظام اعتقاد داشتند. اين طرح يك مشاور بينالمللي هم داشت كه پروفسور «موزر» بود. كسي كه مطالعات مشابهي در آلمان و كشورهاي ديگر انجام داده بود و ايشان در رابطه با اشتباهات صورت گرفته و تكرار فاجعه«آرال» به عنوان يك فاجعه زيست محيطي هشدار داد.پيشبيني موزر اين بود كه اين اتفاقات بين 15 تا 20 سال طول ميكشد اما سرعت رخ دادن اين اتفاقات بسيار بسيار زودتر از آن بود كه او ميگفت.
مطالعات شما چه تهديداتي را نشان ميداد؟
در مطالعات ما تهديدات پارك ملي درياچه اروميه به طور جدي مطرح شده بود. مطالعات اوليه نشان ميداد روند شور شدن و كاهش آبهاي ورودي به درياچه نگران كننده است. هشدارها را شروع كرديم. چرا كه مديريت آن بين بخشي و استاني بود و بايد همه بخشها در جريان قرار ميگرفتند و همكاري ميكردند. با وزراي جهاد كشاورزي، راه و نيروي وقت جلسه گذاشتيم.
مكاتباتي هم با اين سه وزارتخانهاي كه مستقيما با درياچه در ارتباط بودند آغاز شد و نكات و خطرات تشريح شد. شايد اين مكاتبات به 5 يا 6 مكاتبه رسيد.ما اين موضوع را خيلي خيلي جدي مطرح كرديم كه فاجعه آرال نبايد تكرار شود. چرا كه اگر اين اتفاق بيفتد آثار اين خشكي تمام مناطق كشاورزي اطراف را در بر ميگيرد. نظر پروفسور موزر اين بود كه درياچه اروميه دارد خدمات زيادي را از نظر رطوبت هوا به زمينهاي اطراف ميدهد و اگر اين درياچه خشك شود شوره زاري بهوجود ميآيد كه كه همه زمينهاي كشاورزي اطراف را تحت تاثير قرار ميدهد.
بعد از اولين اقدامات با چه واكنشهايي مواجه شديد؟
واكنشهاي تندي از سوي مقامات محلي گرفتيم.چرا كه بايد تغييراتي در روش استفاده از درياچه ايجاد ميكردند.اماآنها معتقد بودند كه بدون استفاده از درياچه، رونق و سرزندگي شهرهاي اطراف و توسعه و پيشرفت استانهاي همجوار كاري دشوار و غير ممكن خواهد بود. بنابراين بر عليه سازمان حفاظت محيط زيست جبهه گرفته بودند.براي پرداخت حقابه با وزارت نيرو وارد گفتوگو شديم. آن موقع وزارت نيرو ادعا ميكرد كه بخش عمده حقابه درياچه را بخش كشاورزي ميبرد. در بحث برداشت حقابه براي كشاورزي علاوه بر وزارت جهاد كشاورزي سرو كارمان با افكار عمومي هم بود. وزارت راه هم زمزمه احداث ميانگذر را آغاز كرده بود. راه بسيار دشواري بود كه آغاز كرده بوديم.
خب در اين راه كه ميگوييد همه چيزش بر عليه محيط زيست بخصوص درياچه اروميه بود چكار كرديد؟
چون شخصا به اهميت موضوع رسيده بودم براي تشكيل جلسات كارگروه بين دو استان شخصا پيش قدم شدم. رئيس سازمان كمتر در چنين جلساتي شركت ميكرد اما به دليل اهميت موضوع من در مواردي خاص مثل كارون و زاينده رود كه اگرچه مشكلات استاني به نظر ميآمدند اما آثارشان جنبه ملي داشت شركت ميكردم. درياچه اروميه هم از آن دسته بود. جلسات كارگروه با حضور دو استان و چهار بخش تشكيل شد. تفاهمنامهاي عملياتي بر اساس مطالعات انجام شده، منعقد شد و علاوه بر حقابه، سهم وزارت نيرو و كشاورزان هم مشخص شد. اما وزارت نيرو ميگفت كه اگر اين آب رها شود آب به درياچه نميرسد و توسط چاههاي غير مجاز برداشت ميشود. ساز و كارهاي محلي هم ميتوانست در بهبود اوضاع موثر باشد. مثلا توسعه گردشگري و موسسات مربوط به آن، در اطراف درياچه باعث ميشد كه اين درياچه حفظ شده و اين مشكلات تشديد نشود.
و يكي از مهمترين چالشهاي شما ميانگذر درياچه اروميه بود؟
بله، فشارهاي زيادي روي دولت بود. يكي از اتهاماتي كه زده ميشد اين بود كه دولت نميتواند اين جاده را بزند! متاسفانه مطالعات ارزيابي كافي نبود و سازمان طي دو مرحله آن را رد كرد. مشكلاتي زيادي براي آن كشيديم. شاهد فشارهاي محلي و وزارت راه براي احداث ميانگذر درياچه اروميه بوديم. سازمان حتي تا آخرين روزها هم مطالعات را تاييد نكرد. آنچه مد نظر ما بود اين بود كه اين پل نبايد تبادل آب را كم كند. ما ميگفتيم:تكنولوژي، ميگفتند نميشود! در حالي كه پل «بسفر» سالها قبل توسط ايتالياييها به صورت معلق ساخته شده بود. يعني اين تكنولوژي وجود داشت و تعداد پايهها در درياچه كمتر ميشد. اما سرانجام اين پل ساخته شد! آن هم بدون استفاده از تكنولوژي روز دنيا. اخيرا ديدم يكي از مسئولان گفته ميانگذر در فاجعه درياچه اروميه نقشي نداشته است. در حالي كه حتي با نگاه كردن به تصاوير ميتوان رسوبي كه به دليل اين پايهها در درياچه ايجاد شده را ديد. الان رسوبي كه ميانگذر گذاشته و راه آب را بسته است، از تبادل آب كم كرده و منجر به خشك شدن درياچه شده است.
چقدر در تشريح وضعيت درياچه اروميه براي ديگر دستگاهها موفق بوديد؟
ما مطالعات تفصيلي انجام داده و كارگروه مديريتي را تشكيل داديم. پارك ملي اروميه در برنامه چهارم بخش عمدهاي را به خود اختصاص داده است. اما مسئله اين است كه متاسفانه با اينكه هشدارها را شنيدند آن را جدي نگرفتند.
چرا اين برنامهها براي درياچه اروميه اجرايي نشد؟
واقعيت اين است كه محيط زيست اصلا سياسي نيست. براي آنكه به سمت تحقق شاخصهاي اقتصادي اجتماعي و بهداشتي و توسعه پايدار برويم بايد برنامهها از پشتوانه محيط زيست سالم برخوردار باشند. اين مسئله امروزه در دنيا از بديهياتي است كه كسي آن را انكار نميكند. قاعدتا نبايد سياسي ميشد اما سياسي شد و خيلي از معاونان و مديران و كارشناساني كه با تجربه بودند و سرمايه محيط زيست كشور، كساني كه اصلا گرايش سياسي نداشتند و حتي برخي از آنان با دولت جديد همسو بودند اما چون با دولت قبلي كار كرده بودند از كار بركنار شدند. من اعتقاد داشتم مدير بايد توانمند و لايق باشد و تخصص داشته و به نظام معتقد باشد اما در دولت نهم متاسفانه با مديران و كارشناسان با تجربه اين سازمان برخورد خوبي نشد و سازمان از اين لحاظ لطمه بزرگي خورد. به اين ترتيب خلأ بزرگي در زمينه متخصصان و تجربياتشان در محيط زيست كشور ايجاد شد. افراد جابه جا شدند و برنامه تعطيل و سياستها متوقف شد. مركز پژوهشهاي مجلس ميگويد كه بيش از 70 درصد برنامه چهارم توسعه اجرا نشده است! پارك ملي اروميه هم از اين
قاعده مستثنا نيست. معلوم است كه يك برنامه محيط زيستي كه در اولويت نيست معطل ميماند.
اما بخشهايي از اين برنامه هم اجرايي شده است. چرا بخش محيط زيستي و به ويژه درياچه اروميه جزو اجرا نشده هاست؟
برنامه چهارم توسعه، قانون ملي كشور و ميثاق ملي ماست كه به تاييد عالي رتبهترين مقامات اين كشور رسيده ولي متاسفانه اجرايي نشده است! از عاليترين سطح كشور همه در تدوين آن همسو بودند از NGها گرفته تا كارشناسان و اساتيد مستقل دانشگاه، همان برنامه با حداقل دخل و تصرف در سطح ملي تصويب شد و مورد تاييد شوراي نگهبان قرار گرفت.
پس از آن مقام معظم رهبري هم آن را تاييد كردند و ابلاغ شد. در اين سطح اين برنامه حمايت شد. در بالاترين و گستردهترين حد! و هيچكس آن موقع مخالف اين برنامه نبود. هيچكس مخالفتي نداشت! اما همين كه دولت جديد روي كار آمد بعد كه دولت تغيير كرد يكدفعه موضعگيريها شروع شد انگار كه هيچكس بخش مربوط به پارك ملي اروميه را نديده بود و مخالفتها شدت گرفت. در حالي كه اين بخش پشتوانه بسيار دقيق كارشناسي داشت اما اصلا به آن توجه نشد. برنامه چهارم توسعه با اينكه پر است از بندهاي قانوني براي حفظ محيط زيست اما به دليل ناكارآمدي سازمان حفاظت محيط زيست در بخش محيط زيست بسيار دست خالي است.
شما به عنوان يكي از فعالان حوزه محيط زيست، الان بزرگترين چالش را در حفظ محيط زيست كشور چه ميدانيد؟
الان بزرگترين چالش اين سازمان خود سازمان حفاظت از محيط زيست است كه محلي از اعراب در سياستهاي ملي ندارد و متاسفانه مورد توجه نيست، و متاسفانه چشماندازي هم در فضاي كنوني كشور براي آن نميبينم ولي البته از لطف خدا نااميد نيستم. البته چالش ديگري هم در حوزه محيط زيست هست و آن اين است كه اراده مشترك ملي و فراجناحي براي حفظ محيط زيست وجود ندارد. امروز اگر مسئولان كاري درست انجام دهند بايد دولت بعدي آن را تاييد كند. متاسفانه يكي از گرفتاريهاي ما در محيط زيست اين است كه دولت بعدي راه دولت قبلي را ادامه نميدهد. من اعتقاد دارم ما در حوزه محيط زيست زماني موفق ميشويم كه دولتها مانند دونده دوي امدادي عمل كنند.
همه جاي دنيا اختلاف نظر و ديدگاههاي متفاوتي سياسي وجود دارد اما دونده دوي امدادي آن علامت يا چوب را از هم بازي خودش ميگيرد و مسير را ادامه ميدهد. مشكلاتي كه محيط زيست كشور با بخشهاي توسعهاي در كشور ما دارد در همه جاي دنيا رخ داده يا ميدهد. هنوز هم در كشورهايي كه نتوانستهاند بين اين دو مقوله تعادل ايجاد كنند، ادامه دارد. پس تنها درد ما نيست اما درد ما اين است كه هنوز نتوانسته ايم به تعادل برسيم.
در خيلي از كشورهاي دنيا ا مروز ديگر محيط زيست و توسعه با هم همراه شدهاند و به تعادل رسيدهاند. مثلا فنلاند كشوري است كه شاخص رشد اقتصادي اول دنيا را طي چند سال پياپي دارد، اما توسعه پايدارش هم، يك است! اين نشان ميدهد كه ميشود رشد اقتصادي خوب و درآمد ناخالص ملي بالا داشت و در عين حال شاخصهاي محيط زيستي را نيز در نظر داشت و حفظ محيط زيست را سختگيرانه دنبال كرد.
ارزيابي فعلي شما از عملكرد سازمان محيط زيست در دولتهاي نهم و دهم چگونه است؟
من از دوره اخير مديريت سازمان حفاظت از محيط زيست فقط ميتوانم تاسف بخورم. اينكه در اين دوره نه تنها راه سازمان حفظ محيط زيست قبلي ادامه نيافت بلكه در جهت عكس آن هم حركت شد. از نظر من اراده ملي براي حفظ محيط زيست نبايد تحت تاثير گروههاي فشار منفي قرار گيرد. گروههايي مثل زمينداران و زمين خواران بزرگ، شركتهاي چند مليتي، معدن داران بزرگ و... ولي متاسفانه امروز ديده ميشود كه جنگلها و اراضي براي بهرهبرداري واگذار ميشوند و بخشهايي از مناطق براي فعاليتهاي وزارتخانههاي توسعهاي يا ساخت و ساز! اين جاي تعجب دارد چرا كه ظرفيت در هيچ يك از اين مثالها وجود ندارد. دقيق كه ميشوي ميبيني فشارهاي سنگيني بر سازمان حفاظت محيط زيست است.
چرا مسئولان سازمان حفاظت محيط زيست هيچ وقت اين مشكلات را مطرح نميكنند و مورد انتقاد ان جي اوها و رسانهها قرار ميگيرند؟
متاسفانه آن اراده ملي و حمايت رئيس دولت كه نباشد، محيط زيست تبديل به كاري تشريفاتي ميشود. رئيس دولت بايد حامي محيط زيست باشد در زمان رياست من بر اين سازمان اينگونه بود.
يعني دولت ميدانست اگر حمايت نكند به محيط زيست و آب و خاك اين كشور لطمه ميخورد. برخي ميگويند سازمان حفاظت محيط زيست در جلسات هيات دولت تنها يك راي دارد و به اين ترتيب نميتواند در مصوبات به نفع محيط زيست عمل كند.فلسفه وجود «شوراي عالي حفاظت محيط زيست» همين بود. اين شورا كه در دولت نهم منحل شد، بسياري از مشكلات را حل ميكرد. چرا كه با پشتوانه كارشناسي و حضور مقامات عالي تشكيل ميشد. بسياري از ارزيابيها آن جا بررسي ميشد و ما ميدانستيم كه در اين شورا برگ برنده و توان رايزني داريم.
چرا كه رئيس سازمان ميتوانست دو نفر كارشناس را معرفي كند ورئيسجمهور هم تاييد ميكرد. پس راي آنها با محيط زيست بود. رئيس سازمان هم حضور داشت و اين فرصتي استثنايي براي محيط زيست كشور بود اما متاسفانه ديگر چنين شورايي نداريم.
محيط زيستيها هميشه به روساي سازمان حفاظت محيط زيست انتقاد داشتهاند. به شما هم انتقاد ميشود كه از همه ظرفيتهاي شورا استفاده نكرديد.
در زمان رياست بنده 10درصد از جنگلهاي كشور را به يكباره به مناطق تحت حفاظت اضافه كرديم و بعد براي حفاظت از چند منطقه به عنوان پارك ملي و جنگلي اقدام كرديم. اين بحث خيلي سخت بود خيليها هم علاقه مند نبودند اما ما شاخص و استاندارد در اين شورا ارائه داديم يا در بحث ارزيابي سدها و شركتهاي پتروشيمي آن قدر پافشاري كرديم كه همه مشمول ارزيابي شدند.
ناگوارترين اتفاقي كه طي سالهاي اخير براي محيط زيست افتاده از نظر شما چيست؟
چون از همان ابتدا در جريان بحث درياچه اروميه بودم، يقين داشتم كه ميتوانستيم جلوي اين كار را بگيرم و اگر آن خلأ پيش نميآمد ميتوانستيم پيشگيري كنيم. اين براي من به عنوان كسي كه مسئوليت داشتم و كارهايي را هم در اين زمينه پيگيري كرده بودم و ميدانستم كه اگر استمرار پيدا كند جلوگيري از فاجعه اتفاق ميافتد بسيار ناراحت كننده بود. به قول معروف ميشد آرتمياخانه خراب نشود. همه ابزارها را به كار گرفته بودم اما بعد كه كار بدون هيچ دليل خاصي متوقف شد، ناگوارترين اتفاق در محيط زيست را تجربه كردم.
همين حس را در مورد برنامههاي كاهش آلودگي هوا به دليل رشد بيماريها و تاثير مستقيم آن در حوزه سلامت جامعه دارم. اين مسئله هم قابل پيشگيري بود و ميشد با برنامههاي جدي و منسجم جلوي آن را گرفت. ميتوانستيم به اين نقطه نرسيم. براي همه اينها تدبير شده بود و همه آنها توانمنديهاي ملي خودمان بود