کیهان: احتمال صدور قطعنامه جدید علیه ایران
یک روزنامه اصولگرا در سرمقاله خود به بررسی قطعنامههای بین المللی علیه ایران پرداخته و پیشبین کرده است که قطعنامه جدیدی علیه ایران صادر خواهد شد.
کیهان در بررسی سیاست صدور قطعنامه بر علیه ایران آن را شکت خورده ارزیابی کرده است. سرمقاله کیهان را در پی میخوانید:
از 11 اكتبر تا امروز 22 نوامبر بيش از40 روز است كه آمريكايي ها به آب و آتش مي زنند، دسيسه مي چينند، سناريو مي نويسند، بر طبل تحريم ها مي كوبند، يقه مي درانند و گاه بلوف حمله سر مي دهند تا به طريقي حساسيت ها را نسبت به ايران به سقف برسانند. سوال ساده و البته روشن اين است كه اين تحركات و تقلاها در مواجهه با ايران اسلامي براي چيست؟
ابتدا اجازه بدهيد خيلي خلاصه صحنه را مرور كنيم: ابتدا 11اكتبر وزير دادگستري آمريكا در مقابل دوربين ها ظاهر مي شود و بدون ارايه هرگونه سندي يا دست كم قرينه و نشانه اي جمهوري اسلامي را به طرح ترور سفير عربستان آنهم در خاك واشنگتن متهم مي كند.
هنوز اين مسئله ساختگي در صدر اخبار دنياست و تازگي و حواشي و بازتاب هاي بعدي آن سپري نشده است كه اين بار پرونده مشابه ديگري بر ضد ايران گشوده مي شود: «پرونده حقوق بشر».
در اينجا نيز يك بازي سه ضلعي آغاز مي شود؛ بان كي مون در مقام دبيركلي سازمان ملل گزارشي سراسر منفي را عليه ايران درباره آنچه كه وخامت حقوق بشر در جمهوري اسلامي نام نهاده منتشر مي كند به فاصله كوتاهي احمد شهيد كه عنوان گزارشگري ويژه حقوق بشر در امور ايران را يدك مي كشد به صحنه مي آيد و يك گزارش كاملا كپي پيست شده از روي سايت هاي ضد انقلاب و منافقين را عليه ايران منتشر مي نمايد و در ضلع سوم، كميته حقوق بشر در ژنو ايران را به نقض حقوق بشر متهم مي كند و در تمامي اين موارد تنها يك سري ادعاهاي واهي و اتهامات سست و فاقد هرگونه ارزش حقوقي، ترجيع بند سروصداها و هياهوها درباره وضعيت حقوق بشر ايران است.
علاوه بر گشودن پرونده مضحك ترور و پرونده نخ نما شده حقوق بشر پرونده هسته اي ايران را نيز به عادت تمامي 9 سال گذشته پيش مي كشند تا پازل فشار بر ايران را به اوج برسانند.
خروجي اين مثلث تاكنون در قالب 2 قطعنامه عملياتي شده است كه البته به نظر مي رسد با 1 قطعنامه ديگر تداوم داشته باشد.
جمعه گذشته -18 نوامبر- و در يك روز 2 قطعنامه عليه ايران به تصويب رسيد. يكي قطعنامه شوراي حكام آژانس و ديگري قطعنامه مجمع عمومي سازمان كه در هر دو بر ارايه تصويري غيرواقعي از ايران تمركز شده بود.
مشابه اين 2 قطعنامه، كميته سوم مجمع عمومي سازمان ملل درصدد است قطعنامه اي را درباره وضعيت حقوق بشر كشورمان تدارك ببيند. بنابراين اكنون بايد ديد در شرايطي كه تمام گزينه هاي روي ميز آمريكا در مواجهه مستقيم و آشكار با جمهوري اسلامي به صدور 2 قطعنامه و 1 قطعنامه احتمالي ديگر منجر شده است حاصل اين قطعنامه ها چيست؟ آيا اين قطعنامه ها به ميزان آنهمه تحرك و تقلا بر ضد ايران، محتواي كاربردي و عملي هم داشته است؟
آنچه كه در وهله نخست در پاسخ به اين سوالات بايد گفت جوابي است كه بر مبناي پيشينه تاريخي قطعنامه ها عليه ايران به ذهن مي آيد.
بدون ترديد 4 قطعنامه تحريمي عليه كشورمان در فاصله سال هاي 2006 تا 2010 ملاك قابل توجهي است كه مي تواند عيار تحركات و تقلاها بر ضد ايران را محك زد. قطعنامه هاي 1737، 1747، 1803 و 1929 كه به ترتيب در دسامبر 2006، مارس 2007، مارس 2008 و ژوئن 2010 به تصويب رسيد از نوع قطعنامه هاي تحريمي بودند.
قطعنامه هايي كه شوراي امنيت سازمان ملل بر مبناي اختيارات بي بديل- و البته نامشروع و از جنس قانون جنگل - در محيط بين الملل عليه جمهوري اسلامي به تصويب رساند.
به عبارت ديگر؛ هر آنچه در چنته داشتند بكار گرفتند و آن 4 قطعنامه ضدايراني را به صحنه آوردند. بنابراين يك اتفاق جالب در اينجا رخ داده است.
اگر آن 4 قطعنامه تحريمي عليه ايران كارساز بود نيازي نبود طي هفته هاي گذشته به آب و آتش بزنند تا بلكه در جمعه گذشته 2 قطعنامه ديگر به تصويب برسانند و از سوي ديگر؛ اگر آن 4 قطعنامه تحريمي مصوب شوراي امنيت در راستاي تضعيف جايگاه جمهوري اسلامي ايران كارگر نيفتاده است- كه گذر زمان شهادت مي دهد اينچنين بوده است- پس جاي ترديدي باقي نمي گذارد كه 2 قطعنامه اخير و 1 قطعنامه احتمالي كه عنقريب صادر خواهد شد حتما در همان نام و صورت قطعنامه متوقف خواهند شد.
اما به نكته فوق بايد اين مطلب را علاوه كرد كه در قطعنامه شوراي حكام پيرامون برنامه هسته اي و در قطعنامه مجمع عمومي سازمان ملل درباره طرح ترور كذايي سفير عربستان در واشنگتن آمريكايي ها به عنوان باني اصلي اين 2 قطعنامه نقش يك شاكي را ايفا كردند كه فقط طرح دعوي مي كند و ناتوان از اثبات ادعاهاي خود است و از همين روي تنها به ژست «شاكي بودن» و طرح «شكواييه» مي نازد و گرنه قطعنامه شوراي حكام و قطعنامه مجمع عمومي عليه ايران، دستاوردي براي آمريكايي ها بدين معنا كه ضربه اي به جمهوري اسلامي بزنند نداشته است.
قطعنامه شوراي حكام پس از چندين بار تعديل در نهايت به گونه اي و با محتوايي به تصويب رسيد كه خواسته هاي آمريكا از جمله ارجاع پرونده ايران به شوراي امنيت را محقق نكرد. همچنين اين قطعنامه بصورت اجماعي كه بار حقوقي خاصي بر آن مترتب است به تصويب نرسيد.
از سوي ديگر 118 كشور جنبش عدم تعهد مخالفت شان را با گزارش آمانو و قطعنامه شوراي حكام اعلام كردند كه گوياي اين نكته است كه به لحاظ افكار عمومي در دنيا نيز آمريكايي ها ناكام بوده اند.
در قطعنامه مجمع عمومي نيز نكات قابل تاملي وجود دارد كه نشان مي دهد آمريكايي ها به اهداف شوم شان درباره ايران نرسيده اند چه اينكه به لحاظ كلي و حقوقي قطعنامه هاي مجمع عمومي الزام آور نيست و علاوه بر اين محتواي قطعنامه به صراحت بر اين مطلب تصريح دارد هيچ دليل و سندي وجود ندارد كه ايران عامل ترور كذايي سفير عربستان در واشنگتن باشد و حتي برخلاف قطعنامه هاي تحريمي شوراي امنيت، در اينجا چين و روسيه از زمره مخالفان صدور اين قطعنامه بودند.
نكته ديگري كه توجه هركسي را كه آشنايي با مسايل سياسي و رسانه اي دارد جلب مي كند اين است كه چرا دقيقا از همان جمعه شب كه اين دو قطعنامه اخير عليه ايران پس از كلي هياهو و پروپاگانداي رسانه اي به تصويب رسيد باز هم موضوع «ايران» مورد تمركز است و از جمعه شب گذشته به وقت آمريكا، سوژه تحريم صنعت پتروشيمي كليد خورده است؟
روز شنبه صداي آمريكا- VOA- طي گزارشي از قول مقامات آمريكايي كه تاكيد كرده آنها نمي خواستند نامشان معرفي شود! از تحريم هاي جديد سخن گفته و مي نويسد: «تحريم ها ممكن است روز دوشنبه [21نوامبر] فاش شود و صنعت پتروشيمي ايران را هدف خواهد گرفت.»
داستان وقتي براي آمريكايي ها غمبار مي شود كه همين صداي آمريكا در گزارش ديگري در همان روز شنبه به نقل از نيويورك تايمز موضوع «تحريم هاي هوشمند» را پيش مي كشد و به اصطلاح راهكار مي دهد كه براي اجرايي شدن تحريم هاي موثر عليه ايران بايد «تحريم هوشمند نفتي ايران» را در دستور كار قرار داد.
اين راهكار در حالي است كه بيش از 3 سال است كه آمريكايي ها با روي كار آمدن دولت اوباما، شعار «قدرت هوشمند» را مي دهند و به وضوح تصريح كرده اند كه با ايران از دريچه استراتژي «قدرت هوشمند» مواجه شده و مي شوند كه در تمامي صحنه ها از جمله تحريم ها، پرونده هسته اي، پرونده حقوق بشر، سناريوي ترور و بالاخره صدور قطعنامه ها بر ضد ايران همانطور كه اشاره شد ناكام بوده اند.
بنابراين به نظر مي رسد آمريكايي ها هم اينقدر به عمق مسئله پي برده اند كه در 40 روز گذشته در مواجهه با ايران علي رغم به صحنه آوردن تمام گزينه هاي مختلف همچون كبريت بي خطر عمل كرده اند ولي نكته اي كه هست اين است كه به نظر مي رسد آنها به دنبال هدف ديگري هستند و آن هدف جلوگيري از افتضاح بزرگ و شكست تاريخي است كه آمريكايي ها در منطقه اسير آن شده اند.
تحولات منطقه، در بستر بيداري اسلامي نيز وضعيت بغرنج آمريكايي ها را عميق تر كرده و موقعيت آنها را براي استقرار درميدان معادلات سياسي متزلزل كرده است.
فهرستي مجمل از اين وضعيت بدين گونه است؛
1-آمريكايي ها تحولات منطقه را پيش بيني نمي كردند و از همين روي در برابر موج مواج بيداري اسلامي ملت ها كماكان در حالت استيصال هستند. 2- نتوانستند از سقوط ديكتاتورها و متحدان استراتژيك خودشان جلوگيري نمايند 3- در مصادره انقلاب ها و يا انحراف حركت عظيم ملت ها تاكنون ناكام مانده اند. 4-از همه مهمتر در شرايط كنوني بخاطر روحيه ضدآمريكايي- صهيونيستي ملت هاي منطقه و از سوي ديگر اوضاع وخامت بار داخلي شان، بار كرده اند و ناگزير گزينه خروج از عراق و افغانستان پيش روي آنهاست.
خروجي كه براي آمريكايي ها بسيار سخت است و از جمله مي توان عجز آنها را در كلام «جان مك كين» سناتور معروف آمريكايي ديد: «خروج از عراق به معناي پيروزي ايران و قدرت گرفتن اين كشور در منطقه است» و يا در اختلاف نظر مقامات آمريكا پيرامون خروج از عراق و افغانستان كه به يك چالش سياست خارجي اين كشور تبديل شده است و علي رغم اظهار صريح اوباما در ماه گذشته درباره خروج نظاميان آمريكايي از عراق، اختلافات درباره اين تصميم بالا گرفته است.
اما نكته پاياني اين است كه آمريكايي ها علي رغم تحركات و تقلاها درباره ايران كه به صدور قطعنامه ها منجر شده است تا در پس آن با انحراف افكار عمومي ملت هاي منطقه و شهروندان كشورشان موضوعات اساسي يعني «بيداري اسلامي» و «جنبش ضد سرمايه داري» را به حاشيه ببرند باز هم به بيراهه رفته اند چرا كه اولا؛ قطعنامه هاي اخير نتيجه اي دربر نداشته و با «شكست» مواجه بوده است و ثانيا؛ همين قطعنامه ها حتي توان برآورده كردن آن هدف پشت صحنه- مهار بيداري اسلامي و جنبش ضد وال استريت- را ندارند چون اين ملت هاي منطقه و حتي مردم آمريكا هستند كه عليه واشنگتن قطعنامه صادر كرده اند.
ملت هاي منطقه امروز سياست هاي آمريكايي را از منطقه اخراج كرده اند و تنها بر اجراي شريعت اسلامي بر مصادر حكومت ها تاكيد دارند.
جنبش ضد وال استريت نيز قطعنامه شكست آمريكا در اداره جامعه را صادر كرده است؛ 99 درصدي كه به هيچ عنوان ديگر به خواسته هاي 1درصد كلان سرمايه داران چپاولگر تن نمي دهند.