نامزد انتخابات ریاستجمهوری از تفاوت دموکراسی غربی و مردمسالاری دینی در مذاکرات دیپلماتیک، سخن گفت.
در مورد
در فرارو بیشتر بخوانید
۱۴۵ مطلب
نامزد انتخابات ریاستجمهوری از تفاوت دموکراسی غربی و مردمسالاری دینی در مذاکرات دیپلماتیک، سخن گفت.
سرپرست وزارت امور خارجه، گفت: تاکنون، روند خوبی را در برگزاری انتخابات در خارج از کشور شاهد بودهایم و انشاءالله این روند تا انتها ادامه خواهد داشت.
قطبی شدن و بنبست سیاسی چالش بزرگ بعدی است. دموکراسیها برای عملکرد موثر، نیازمند مدارا و تعامل هستند. با این حال، در بسیاری کشورها، اختلافات سیاسی چنان ریشه دوانده است که برای رهبران گروهها و احزاب دشوار است که نقاط مشترکی پیدا کنند.
پژوهشها حاکی از آن است که نوع جریانات سیاسی بر مسیر بازارهای مالی اثرگذار است. سوال کلیدی این است که کدام جریان سیاسی برای بازارهای مالی مطلوب است؛ سیاستهای قابل پیشبینی دیکتاتوریها یا تطبیق بهتر دموکراسیها با شرایط اقتصادی؟
وجود اپوزیسیون برای جمهوری اسلامی ایران نکته عجیب و ناآشنایی نیست؛ ۴۴ سال است که اپوزیسیون با هدف براندازی جمهوری اسلامی وجود داشته است.
خود انقلاب منجر به خرابکاری میشود، اما هدفهای انقلابی را نه با آدمکشی بلکه با روشهای اصولی و اجرای برنامههای اجتماعی و اقتصادی میتوان به دست آورد؛ چنانکه اروپای غربی آن را به دست آورده است. بهگونهای که محافظهکارهای اروپای غربی هم تحت تاثیر اصلاحات سوسیالیستی قرار گرفتند و اجرای بهداشت نسبتاً رایگان در انگلیس عقاید دستراستیها و محافظهکارها نبود، بلکه باور سوسیالیستی بود که به اجرا درآمد.
پادشاهیهای ماقبل استعماری اعتقادات ما در مورد قدرت مردم و سلطنت را به چالش میکشند. در واقع، سیاست تودهای که اغلب وسیلهای قدرتمند برای بیان دموکراتیک است به پویایی متقابل بین حاکمان و جمعیت تحت حکمرانی وابسته است که هسته اصلی سیاستهای سلطنتی گذشته بوده است.
ناصر کنعانی نوشت: آمریکا همپیمان راهبردی و حامی بیقید و شرط رژیم آپارتاید صهیونیستی است. آمریکا استحقاق دفاع از دموکراسی و حقوق بشر را ندارد؛ چون اصلا هیچ باوری بدان ندارد.
ناصر کنعانی نوشت: آنانی که ۴۴ سال حضور بینظیر اکثریت قریب به اتفاق ایرانیان در حمایت از کشور، انقلاب و رهبری خود را نادیده میگیرند و به سراغ چند دلقک بیهویت میروند، نه به دموکراسی اعتقاد دارند و نه انقلاب و ملت ایران را میشناسند.
باید خاطر داشته باشیم که دموکراسی برای زنده ماندن مجبور نیست با سرمایه داری خداحافظی کند. ازدواج میان آن دو اجباری بوده است. سرمایه داری از اصل دیگری پیروی میکند، اما دموکراسی به سرمایه داری به کارایی و قدرت نوآورانه آن وابسته است در غیر این صورت مشروعیت خود را در بین شهرونداناش از دست خواهد داد.