میتوان گفت که هایدگر تنها متفکر قرن بیستم است که فرقهای بنیادی شیوه اندیشیدن یونانی و شیوه اندیشیدن رومی و مدرن را تا ژرفایش کاویده و اندیشیده است. با دو نوع نگاه و نگرش به هستی مواجهیم: هستینگری یونانی و هستینگری رومی و مدرن.
در مورد
در فرارو بیشتر بخوانید
۱۶۰ مطلب
میتوان گفت که هایدگر تنها متفکر قرن بیستم است که فرقهای بنیادی شیوه اندیشیدن یونانی و شیوه اندیشیدن رومی و مدرن را تا ژرفایش کاویده و اندیشیده است. با دو نوع نگاه و نگرش به هستی مواجهیم: هستینگری یونانی و هستینگری رومی و مدرن.
نه کییرکگارد و نه ویتگنشتاین، هیچکدام نمیخواستند با یک نظریه فلسفی بجنگند تا نظریه دیگری را جایگزین آن کنند بلکه قصدشان تضعیف کژفهمیهای فلسفیای بود که نمیگذارند ببینیم آنچه ما تنها بدیلهای فلسفیِ در دسترس میدانیم، در واقع مجموعهای از دوگانههای غلطاند.
در نظر وایت، نیچه نویسندهای است استثنائی که موجب میشود مسیرهای فراوانی درون هزارتوی اندیشهای وجود داشته باشد. چهبسا برخی مسیرها از برخی دیگر جالبتر، شوقانگیزتر، آموزندهتر، چالشبرانگیزتر و از همه مهمتر مخاطرهآمیزتر باشند. وایت در این کتاب با پیگیری هزارتوی نیچه، مسیری متفاوت در معرفی نیچه دنبال میکند. این کتاب در سه بخش تنظیم شده است.
از نظر متفکرانی مانند سیدجمال، اقبال لاهوری و علی شریعتی اهمیت رویکرد فلسفی عبارت از تفکر بنیادین است؛ یعنی اندیشیدن اساسی به هستی، تاریخ و انسان. حتی در ابتدای کارشان معتقدند که باید به مباحث فلسفی به معنای پرسش جدی از جهان، هستی، تاریخ، انسان و... پرداخت.
احسان شریعتی گفت: تئوکراسی در آثار شریعتی نقد شده است. او فجیعترین شکل استبداد را استبداد دینی میداند، استبدادی که توسط کلیسا در تاریخ مسیحیت حکمفرما بود، زیرا خودش را نماینده ارزشهای مطلق میداند. شریعتی همچنین منتقد نظام سیاسی صفویه است و از آن به عنوان تشیع صفوی یاد میکند.
شوپنهاور از دوره جوانی که در کافه مادرش با شخصی آشنا میشود که اپانیشادها را به او معرفی میکند خیلی شیفته افکار شرقی میشود ولی نکته این است که کانت را در پسزمینه ذهنیاش دارد. در چارچوب فکری شوپنهاور همیشه کانت با قرائتی که خودش از او دارد، حاضر است.
سیدضیاء موحد، استاد فلسفه و منطق گفت: شعرهای من استدلالی نیست. انسجام دارد و انسجام، لزوماً به معنای استدلال نیست که مقدمه بیاوریم و نتیجه بگیریم. وایتهد، فیلسوف معروف، میگوید: «ارسطو با کشف فرم، علم را ابداع کرد.» و این یعنی علم، چیزی جز کشف فرم نیست و منطق به ذهن، فرم و انسجام میدهد.
اگر زندگی در نقطۀ لولایی تاریخ نیازمند فداکاری است، به این معنا نیست که سایر دورهها را میشود بیخیال و ولنگار سپری نمود. قرارنداشتن ما در حساسترین لحظۀ تاریخ بشر ما را از مسئولیتهایی که نسبت به آینده داریم رها نمیسازد. ما همچنان قادریم در قرن حاضر آسیبهای وحشتناکی بزنیم، و لزومی هم ندارد همۀ آسیبها در ابعاد آخرالزمانی باشند. ما طی قرن گذشته میراثهای خطرناک بسیاری برای آیندگان خود پدید آوردهایم، از کربن در هوا گرفته تا زبالههای پلاستیکی در اقیانوس تا ضایعات هستهای در زیر زمین.
عقل از منظر علامه طباطبایی حجیت ذاتی ندارد بلکه این حجیت از کتاب و سنت به او عطا میشود لاجرم بعید است چنین عقلی بتواند خارج از حوزه کتاب و سنت چیزی را بر دین بیفزاید یا مستقلا جعل و وضع حکم کند.
اگر بگوییم ویتگنشتاین از برجستهترین فیلسوفان قرن بیستم است، گزافه نگفتهایم. او یکی از بنیانگذاران فلسفه زبان است که البته اندیشههای او منحصر به زبان نیست. ویتگنشتاین شأن فلسفه را توضیح دادن توصیف میکند. از نظر او فیلسوف کسی نیست که نظریهای بر نظریات بیفزاید بلکه کسی است که هر آنچه را هست روشن کند. به عبارتی فیلسوف از زبانپردازی میپرهیزد و مشخص میکند که هر سخن به چه معناست.