مناظره داغ زیباکلام و ذوالنور
بعد از ظهریکشنبه مناظرهای میان صادق زیباکلام و مجتبی ذوالنور با موضوع «مبانی حکومت دینی»، در دانشگاه تربیت مدرس برگزار شد.
در ابتدای این مناظره که توسط بسیج دانشجویی دانشگاه تربیت مدرس برگزار شد، ذوالنور اظهار کرد: دیندارای دو بُعد فردی و اجتماعی دارد و نمیتوان آن را تنها در حوزه فردی نگاه کرد. باید گفت کسی که ورود دین به عرصه اجتماعی را انکار کند، جامعیت اسلام را قبول ندارد.
وی افزود: اصول مشترکی وجود دارد مبنی بر اینکه دنیا بیهدف خلق نشده و خدا برای تکامل انسان نسخه معین کرده است. این نسخه شامل زندگی فردی و اجتماعی انسان میشود. برد عقل انسان تا درِ خانه وحی است که مسیر را کج نرود. اگر بشر به خود واگذار میشد، یقینا به جایی نمیرسید.
ذوالنور با بیان اینکه "انسان در مسائل قابل مشاهده و فیزیکی هرچه جلوتر میرود بیشتر متوجه میشود که چیزی نمیداند"، ادامه داد: در مسائل ماوراءالطبیعه و معنوی مطمئنا به طریق اولی انسان نمیتواند بینیاز از وحی باشد. اینکه دین جنبه اجتماعی را نیز شامل میشود به این خاطر است که بسیاری از مسائل در بعد اجتماعی مطرح میشود. مسائلی همچون حقوق و روابط اجتماعی و مسائل اخلاقی تنها در بعد فردی نیست و باید گفت که دین حتی به ابعاد اجتماعی زندگی انسان بیشتر از ابعاد فردی توجه دارد.
جانشین پیشین نماینده ولیفقیه در سپاه با اشاره به آیاتی از قرآن کریم خاطرنشان کرد: حکومت نیز باید بر اساس وحی الهی باشد. خداوند در قرآن از کسی که بر اساس وحی یعنی «بما انزل الله» حکم نکند به عنوان ظالم، کافر و فاسق یاد میکند.
زیباکلام تصریح کرد: در اسلام نیز، اینکه مسلمانان باید حکومتی تشکیل دهند، همچون بایدی که در مورد نماز و روزه وجود دارد، نیست. قرآن صراحتا از مسلمانان نخواسته است که حکومتی تشکیل دهند. در عمل هم چیزی مبنی بر تشکیل حکومت نه در میان اهل سنت و نه در میان شیعیان شاهد نیستیم. در مورد شیعیان، بایدی در قبال حکومت در طول چند قرن طلوع اسلام وجود نداشته است اما در تشیع، حکومت زمانی مشروعیت پیدا میکرد که در راس آن یک امام معصوم قرار داشت.
در ادامه این مناظره، ذوالنور تاکید کرد: بد عمل کردن مسیحیت و یهودیت و اینکه موجب زده شدن مردم از دین شده است، نمیتواند مبانی نظری یک تفکر را زیر سوال ببرد؛ همانطور که عملکرد بد مجریان نمیتواند به معنای نفی قانون باشد.
جانشین پیشین نماینده ولیفقیه در سپاه تصریح کرد: آقای زیباکلام میگویند فلسفه وجودی امام، گمراه نشدن مردم است؛ حال سوال اینجاست که گمراه نشدن در چه عرصهای؟ در پستوی زندگی شخصی که کسی گمراه نمیشود. گمراهی زمانی معنا پیدا میکند که عرصه، عرصه اجتماعی باشد.
وی با بیان اینکه "قانون باید مبنا داشته باشد"، خاطرنشان کرد: اگر قانون آویزان باشد، هرکسی آن را از دید خود تعریف خواهد کرد. مگر میشود خداوند دستور زندگی ابلاغ کند اما پشتوانه اجرایی برای آن وجود نداشته باشد؟ پیغمبر نیز مامور به تشکیل حکومت شد، پس از ایشان در مورد حضرت علی(ع) انحراف پیش آمد و اینکه پیغمبر به مودت اهل بیت توصیه میکند، به این معنا نیست که ایشان از رانت پیغمبری خود تنها برای دوست داشتن اهل بیتش استفاده کند بلکه مسیر بشر را در عترت قرار داده است.
زیباکلام در ادامه این مناظره گفت: تکلیف 250 سال از زمان آغاز اسلام تا غیبت امام عصر (عج) آنقدر روشن است که من با آقای ذوالنور نمیخواهم در این مورد بحث کنم. در این 250 سال اگر تلاشی در جهت براندازی حکومت جور در بغداد میشد و توجیه میکرد که شیعیان قیام کردهاند و میخواهند خلیفه را سرنگون کنند، میتوانست معنا و مفهومی پیدا کند اما پس از غیبت کبری که امام عصر (عج) وجود نداشت تا در راس حکومت قرار بگیرد چه اتفاقی افتاد؟
این استاد دانشگاه با بیان اینکه "سه رویکرد برای شیعیان در مورد حکومتهای زمانه وجود داشت"، افزود: اولین رویکرد این بود که تحت هیچ شرایطی شیعیان نمیتوانند با حکومت جور همکاری کنند. دومین رویکرد این است که در صورت بیم جان یا هر اتفاق دیگری شیعیان میتوانستند با حکومت همکاری کنند و سومین رویکرد اینکه میتوانند با حکومت همکاری کنند مشروط به آنکه این همکاری به نفع امت باشد. تردیدی نیست که سومین رویکرد بیشترین طرفدار را در میان مردم داشت و ما میبینیم که شیعیان چقدر با حکومتهای زمان خود همکاری داشتند.
زیباکلام با بیان اینکه "صفویه توانست این ایده را که شیعه میتواند حکومت تشکیل دهد و پادشاه میتواند شیعه باشد، عملی کند"، گفت: ما در این زمینه نظریه حکومتی نداشتیم اما علمای جبلعامل، بحرین و غیره از سوی صفویه دعوت شدهاند تا در اینباره نظریهپردازی کنند. البته همه علما نیز صفویه را به رسمیت نشناختهاند. اما به طور طبیعی بسیاری از علما به آن نزدیک شدهاند؛ چراکه دیگر با آنها برخورد غضبناک صورت نمیگرفت. صفویه در طی 200 سال توانست ایده حکومت شیعه را عینیت ببخشد.
در ادامه مناظره، ذوالنور با اشاره به بخشهایی از صحبت های زیباکلام، خطاب به وی گفت: آقای زیباکلام شما از طرفی میگویید در میان علمای شیعه نظری درباره حکومت وجود نداشته است و از سوی دیگر میگویید علما به حاکمان صفویه که حکومت تشکیل داده بودند، نزدیکتر شدند و ابراز تمایل میکردند. این سخن شما در واقع تایید این مساله است که در شیعه نیز نسبت به موضوع حکومت میان علما نظری وجود داشته است.
جانشین پیشین نماینده ولیفقیه در سپاه تصریح کرد: البته اسلام برای شکل و قالب حکومت محدودیتی نگذاشته است؛ چراکه عنصر زمان و مکان را در این مورد موثر میداند. ولایت فقیه زمان صفویه ممکن بود شکلی داشته باشد و 200 سال دیگر ممکن است شکل دیگری به خود بگیرد. مهم، محتوا است که بدانیم به چه باید حکم شود؟ «بما انزل الله». کسی نمیتواند اختیار خود را تحت هر عنوانی قرارداد اجتماعی یا دموکراسی به دیگری واگذار کند.
زیباکلام صحبتهای خود درباره حکومت در عصر صفویه را ادامه داد و گفت: درست است که در عصر صفویه حکومت به نام تشیع تاسیس شد اما نه در راس آن ولی فقیه قرار داشت و نه اصراری از سوی علما بود که قدرت سیاسی داشته باشند. تفکیک دین از سیاست در همین زمان اتفاق افتاد؛ هرچند میگویند انگلیس، آمریکا یا ... پشت سر آن بود.
این استاد دانشگاه با بیان اینکه "در زمان صفویه دین و سیاست دو متولی جداگانه داشت"، گفت: این وضعیت از ابتدای قرن 19 که قاجار به قدرت رسید نیز وجود داشت. فتحعلی شاه متدین بود و نزدیکترین افراد به او میرزای قمی و شیخ مرتضی انصاری بودند اما ناصرالدین شاه، تره هم برای علما خورد نمیکرد. تنها در عمل نبود که علما زعامت حوزه سیاسی را از سوی پادشاهان به رسمیت شناختند بلکه در حوزه نظری نیز میرزای قمی که فرد بزرگی در زمان خود بود، وقتی از ایشان در مورد حکومت شاه میپرسند، میگوید شاه شبیه جانشین خداست و اصل مرتبه شاهی بر اساس مشیت الهی بوده است.
زیباکلام گفت: "میرزای قمی آیکیوی بالایی داشت" که این جمله با خنده دانشجویان همراه بود.
این استاد دانشگاه با بیان اینکه "مشروطه نقطه عطفی در رابطه دین و سیاست به وجود آورد و با خود مفاهیم جدیدی را وارد کرد"، ابراز عقیده کرد: اگر لعاب جمهوری اسلامی را بتراشیم، همان لیبرالیسم میشود. اصل تفکیک قوا را از کجا آوردهاید؟ از قالالباقر یا قالالصادق؟ آزادی بیان، حاکمیت قانون، محدود شدن قدرت حکومت به قانون را از کجا گرفتهایم؟ یکسری علما و مراجع این نگاه جدید را گرفتند و حاکمیت قانون را پذیرفتند. اینها که از آسمان و ابرها گرفته نشده، از روسو، لاک و انقلاب فرانسه گرفته شده است. شیخ فضلالله درست میگفت. حرف او این بود که زیربنای اینها غربی است اما هیچیک از اینها خلاف شرع نیست. نائینی، خراسانی، بهبهانی و مازندرانی نیز از این مسائل دفاع کردند؛ چراکه دیدند اینها چیزهای بدی نیست و خلاف شرع هم نیستند. اما نه بحث ولایت فقیه شد، نه بحث حکومت دینی.
زیباکلام اضافه کرد: اگر از آقای ذوالنور بپرسید که چرا تا به حال یک عالم دینی قیام نکرده و بگوید که احساس وظیفه کردم حکومت تشکیل دهم؟، پاسخ میدهد که شرایطش نبوده است. اگر عمل میشد، هورا میکشیدند و اگر نمیشد، میگفتند شرایطش نبوده است.
ذوالنور افزود: حاکمیت از دیدگاه شرعی بالا به پایین است و پس از خدا، پیغمبر و ائمه حکومت میکنند و پس از امام زمان (عج) نیز حکومت یا تنصیصی یا توصیفی است که شرایط حاکم اسلامی در واقع در ولی فقیه تجلی پیدا میکند.
وی تاکید کرد: در طول تاریخ تشیع هیچ فقیهی نداریم که ولایت فقیه را رد کرده باشد بلکه تنها در میزان اختیارات ولی فقیه بحث شده است.
این استاد دانشگاه افزود: زمانی که نظریه ولایت فقیه مطرح شد، بسیاری اعتراض کردند و گفتند ولی فقیه چیست؟ مردم دلشان بخواهد ذوالنور را انتخاب میکنند یا کس دیگری را. اما کسانی چون مرحوم بهشتی و مرحوم منتظری این مساله را توضیح دادند و در روزنامهها سخنرانیها و مقالههایی در اینباره چاپ شد.
زیباکلام خطاب به دانشجویان گفت: چرا هیچکدام از شما دانشجویان داوطلب نمیشوید تا آنچه درباره ولایت فقیه در سالهای 58 و 59 گفته میشد جمعآوری کنید و ببینید ولایت فقیه به چه معنا بوده است تا با آنچه امروز گفته میشود کنار هم بگذارید؟ اگر آنچه آنها میگفتند درست باشد، آنچه امروز گفته میشود، زیر سوال میرود و اگر آنچه امروز گفته میشود درست است، حرفهای سالهای 58 و 59 زیر سوال میرود. آنقدر بین این دو قرائت شکاف وجود دارد که نمیتواند هر دو درست باشد.
وی ادامه داد: اگر آنچه در سال 58 درباره ولایت فقیه گفته میشد با آنچه امروز گفته میشود مبنای یکسانی داشت، نباید اینقدر دچار اعوجاج میشد. زمانی که قانون اساسی را تدوین کردند و خدمت امام (ره) بردند، امام فرمودند مبارک است و چند تغییر کوچک در آن دادند و گفتند که مراجع دیگر نیز آن را بخوانند. قرار شد این قانون به رفراندوم گذاشته شود اما مشکلاتی به وجود آمد و در نتیجه تنها در مجلس خبرگان مورد بررسی قرار گرفت. در چیزی که امام (ره) تایید کرده بود و آنچه که بعدها در مجلس خبرگان به تصویب رسید، تنها مسالهای که وجود نداشت، ولایت فقیه بود.
ذوالنور نیز به زیباکلام اینطور پاسخ داد: اینکه شما میگویید بزرگانی که در سال 59 درباره ولایت فقیه صحبت کردهاند با آنچه در 91 وجود دارد متفاوت است، مصداق بیاورید. شما در سه مناظره تاکنون مطرح کردهاید که قانون اساسی مورد تایید امام (ره) با آنچه در مجلس خبرگان به تصویب رسید، تفاوت داشت. من به آرشیو مجلس خبرگان رفتم و چنین چیزی ندیدم. امام (ره) از سال 48 داد ولایت فقیه میزد.
وی خطاب به زیباکلام افزود: آنچه شما میگویید، نه با سیره امام (ره) و نه با گذشته نظری ایشان تطابق ندارد. ایشان بارها تاکید کردهاند که پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به مملکت شما آسیبی نرسد. داستان شما داستان آن مردی است که میخ افسار اسب خود را بر زمین زد و گفت اینجا وسط کره زمین است و اگر باور ندارید متر کنید. پیشبینی من این است که شما در مناظرات بعدی نیز این مساله را مطرح خواهید کرد.
این استاد دانشگاه در پاسخ به پرسشی درباره روایتش از دوران صفویه نیز اظهار کرد: اینکه پادشاهان زمان صفویه یا دیگر پادشاهان از جایگاه مذهب سوءاستفاده میکردند، باید بگویم که متاسفانه اینگونه نبوده است. امروز چون مجبوریم بگوییم پادشاهان ظالم بودند، نمیخواهیم این را قبول کنیم که بسیاری از پادشاهان ما فوقالعاده دیندار بودند. شما نمیتوانید دیندارتر از آغا محمدخان و فتحعلی شاه پیدا کنید. درست است که برخی برای یارگیری یا تثبیت موقعیت خود به سراغ مذهب میرفتند، مانند رضاخان که در این زمینه بسیار تلاش کرد و موفق هم شد، اما آیا رضاخان به آنچه میکرد اعتقاد داشت؟ فکر نمیکنم. رضاخان زمانی بزرگترین دسته عزاداری را توسط قزاقها تشکیل داد و خود پیشاپیش آنها با پای برهنه سینه میزد و فریاد میزدند "اگر در کربلا قزاق بودی، حسین بییاور و تنها نبودی". اما او پس از آنکه به قدرت رسید حتی اجازه تشکیل مراسم سینهزنی هم نداد.
وی افزود: در مورد آغا محمدخان و فتحعلی شاه، من نمیتوانم قبول کنم که آنها تظاهر میکردند؛ چراکه تظاهر زمانی است که شما در ضعف باشید و نه در اوج قدرت. آغا محمدخان زمانی که از ضرب شمشیرش دنیا به وحشت افتاده بود، قبر عمو و پدرش را نبش و آنها را در کربلا دفن کرد. مادرش را نیز برای دفن به کربلا برد. اینها اتفاق افتاده اما برای شما سنگین است که قبول کنید.
در ادامه، ذوالنور در پاسخ به پرسش یکی از دانشجویان مبنی بر اینکه فکر میکنید امروز چقدر از مردم طرفدار نظام باشند؟ گفت: نمیدانم. من غیبگو نیستم. مردم مطمئنا نارضایتیهایی دارند اما در عرصههای مختلف در بحرانها و تظاهرات و راهپیماییها خود را نشان دادهاند و معتقدم اگر رفراندوم شود رای به نظام اسلامی کمتر از رای اولیه یعنی 98.5 درصد نخواهد بود.
وی در واکنش به خنده برخی دانشجویان که در برابر صحبتهای وی صورت گرفته بود، خطاب به آنها اظهار کرد: شما میخندید اما همان کسانی که در مراسم عزاداری بزرگداشت امام (ره) و تشییع شهدا حضور پیدا میکنند از این نظام دفاع خواهند کرد و اگر جنگی رخ دهد نسل جوانی که وارد میشود مطمئنا کمتر از گذشته نخواهد بود.
زیباکلام نیز در پاسخ به همین پرسش گفت: به نظرم بحث بر سر این نیست که از این نظام حمایت میشود یا نه. من نگاه کاربردی به این موضوع دارم. انتخابات به معنای رای دادن به عملکرد یک حکومت است. به طور مثال در فرانسه 80 درصد در انتخابات شرکت کردند و 51 درصد به سوسیالیستها رای دادند و محافظهکاران را کنار گذاشتند.
ذوالنور نیز در واکنش به سخنان زیباکلام گفت: عملکرد آقای احمدینژاد را نباید به پای کلیت اصولگرایان نوشت. آقای احمدینژاد را پس از سال 88 دارای تغییرات جدی میدانیم و ایشان چندان به حرف کسی عمل نمیکند. جریان اصولگرا امروز حاکم نیست که بگوییم عملکردی که میبینیم پای اصولگرایان است. آنچه در دولت اتفاق میافتد عملکرد جریان اصولگرا نیست؛ هرچند ممکن است آنان مدعی اصولگرایی باشند.
در ادامه، زیباکلام در برابر این پرسش که "چون تاکنون حکومت دینی تشکیل نشده است، آیا میتوان گفت که حکومت دینی حق نیست؟"، پاسخ داد: بحث من بر سر این بود که لزوم تشکیل حکومت، قید نشده است و اساسا تشکیل حکومت از طرف مومنان به عنوان تکلیف دینی خواسته نشده است و جز ابراهیم و سلیمان هیچیک از پیامبران داعیه حکومت نداشتند. من از جنبه نظری بحث نمیکنم و اصلا در مرتبهای نیستم که بگویم حکومت دینی حق است یا نه، اما ولایت فقیه نه توسط علمای اقدم مطرح نشده نه توسط علمای جدید. نه خویی، نه گلپایگانی و نه آقای سیستانی هیچیک نگفتند که حکومت باید ازآن ولی فقیه باشد. معتقدم مشکل ما بحث نظری نیست بلکه بحث عملی است.
در این هنگام ذوالنور در واکنش به سخنان زیباکلام گفت: اینها چه ربطی به موضوع مناظره ما دارد؟ زیباکلام گفت: مگر خاتمی یا موضوع نحوه حضور اصلاحطلبان در انتخابات موضوع بحث ما بود که شما مطرح کردید؟
ذوالنور اظهار کرد: اینکه میگویید آقای خویی مخالف بود، ایشان در پاسخ به پرسشی مبنی بر اینکه از بین فقیه و غیرفقیه چه کسی بهتر است حکومت کند پاسخ میدهند فقیه. آیتالله گلپایگانی در پاسخ به پرسشی درباره اختیارات ولی فقیه گفته بودند که اگر امام (ره) دستور دهند که عبای مرا در سر کرسی درس بردارند و بفروشند و خرج جنگ کنند اختیار ایشان بیش از اینهاست. آقای زیباکلام، نمیشود کلی بگویید که علما قبول نداشتند.
وی در ادامه در پاسخ به پرسشی درباره وظیفه شورای نگهبان و اینکه "از زمان انقلاب با وجود شورای نگهبان پس از انتخاب روسای جمهور میبینیم که بنیصدر منافق، موسوی فتنهگر، هاشمی نزدیک به فتنه، خاتمی از سران فتنه و احمدینژاد جریان انحرافی میشود؛ بهتر نیست شورای نگهبان تعطیل شود؟" پاسخ داد: نمیشود از دم همه را بکوبیم. هرکسی قوت و ضعفی دارد. بنیصدر، ملی مذهبیها، خاتمی، هاشمی و احمدینژاد نیز هریک قوت و ضعفی داشتند اما تا آدمها املا ننویسند غلطشان معلوم نمیشود.
جانشین پیشین نماینده ولی فقیه در سپاه اضافه کرد: هیچ تضمینی وجود ندارد که رییسجمهور بعدی بهتر از خاتمی و احمدینژاد باشد.
ذوالنور همچنین در پاسخ به این پرسش که "اگر حاکم اسلامی مورد رضایت مردم نباشد چکار میکند؟" گفت: آقای هاشمی مطلبی در این مورد در زمان فتنه داشتند و حدیثی ذکر کردند که «پیغمبر به علی (ع) گفت اگر مردم تو را نخواستند آنان را رها کن و خودت را به آنان تحمیل نکن». من به ایشان پاسخ دادم که این مساله در اصل تشکیل حکومت است، نه آنکه ولایت به دستش باشد و هرکه پرچم مخالفت علیه او بلند کرد کنار برود.