(طنز) آلن ایر قبل از تبعید به آمریکا چهکاره بود؟
احسان پیربرناش در روزنامه قانون نوشت:
«انا لله و انا الیه راجعون
با کمال تأسف با خبر شدیم که سرکار خانم عفت کاشانی، مادر وزیر امور خارجه جناب دکتر محمدجواد ظریف، به رحمت خدا رفت. این ضایعه بزرگ را به خانواده محترم ایشان تسلیت عرض مینماییم و از خداوند متعال برای ایشان طلب مغفرت کرده و برای خانواده محترمشان صبر جمیل مسئلت مینماییم.»
چند سال قبل - ايران- مزارمرحوم داغديده
- آنكس كه مرا ... مونس و جان بود ... پدر بود... آنكس كه مرا ... روح و روان بود ... پدر بود... غم داري، نه؟ درد داري، نه؟ حق داري پسرم، حق داري دخترم... يادته دخترم؟ بابا مياومد خونه، ميپريدي بغلش، نازت ميكرد، نوازشت ميكرد، موهاتو شونه ميكرد... حالا ديگه بابات مرد، چشمت كور، خودت بايد موهاتو شونه كني!
- دوست عزيز، اينا مادرشون فوت كرده، چي داري ميگي واسه خودت؟
- آخ آخ مادر مادر مادر، ديگه بدبخت شدي دخترم، غذا رو هم خودت بايد درست كني!
آلن با چنين سوتيهايي چند دفعهاي از مراسم گوناگون با چك و لگد اخراج شد اما در كل بچه با استعدادي بود. او پيش از این نيز در مراسم ختم مادر هوگو چاوز حاضر شد و در مراسم دفن مرحومه با خوندن ابياتي مجلس را در دست گرفت: گليگم كردهام، ميجويم او را... به هر گل ميرسم، ميبويم او را...هايهايهاي... خودتو تخليه كن!
هرچند اين كار آلن باعث شد توسط محمود احمدينژاد بلاك شود، اما بندهخدا زيادي مصمم بود راهش را ادامه بدهد. وي بعد از مدتي تصميم گرفت كار خود را در دو رشته موازي ادامه بدهد؛ به اين ترتيب نيمهشبها در پارتيهاي زيرزميني حضور پيدا ميكرد و با سوالهاي جالبي مراسم را گرم ميكرد؛ سوالاتي چون «حالا كي از پشت لباستون ميبنده؟»، «خانومه كه بيسته توي كوچه ميگذره مال كيه؟»، «تو كه سيا ميا نبودي، چرا سيا ميا شدي؟»
كلا بچه كنجكاوي بود آلن. سرانجام همين كنجكاويهاي نيمهشبانه كار دستش داد و توسط دوستان زحمتكش ما در نيروي انتظاميدستگير و با خفت و خواري به آمريكا تبعيد شد. علاقه قلبي او به تسليتگويي باعث شد خيلي زود اين سمت را در كاخسفيد مال خود كند. پيش از او زحمت نوشتن تمامیمتنهاي تبريك و تسليت در كاخ سفيد برعهده گوگلترنسليت بود. براي همين، كار«اير» خيلي زود گرفت و از آنجايي كه خارجيها به هيچ استعدادي رحم نميكنند، او را سخنگوي فارسيزبان خود قرار دادند.
آلاينده هوا با توجه به شناختي كه از مردم سرزمينمان دارد، براي هر قشري يكجور تسليت مينويسد؛ همانطور كه ملاحظه فرموديد براي مسئولان كاملا از زبان فارسي آغشته به عربي استفاده ميكند. اما براي نسلها و گروههاي مختلف ادبيات خاص خودش را دارد. او در مرگ پدر يكي از بچههاي دهه هفتادي ايراني در صفحه فيسبوكش نوشت:«آخي... پيشي؟ بابا رفت؟ غصه نتولي جوجو!»
يا از روشنفكران ايراني نيز به سبك و سياق آنان دلجويي ميكرد:«نازلي بهار خنده زد و ارغوان شکفت... چه فايده نازلي، بابا به سمت آسمان شتافت! درود بر تو مرد بزرگ؛ ابراز همدردي بنده كمترين را پذيرا باش دوست من، خدايش رحمت کناد.»... البته گاهي نيز به دليل مشغله زياد، زبانها را قاطي ميكرد. مثلا يكبار كه بر اثر جريمه پليس و راهنمايي و رانندگي در تونل توحيد نيويورك، به شدت عصباني بود، براي تسليت يكي از سياسيون كه در غم از دست دادن عمه خود عزادار بود، در صفحه فيسبوكش نوشت:«خدا رحمتش كنه موش موشك؟ و من ا... توفيق!»