ترنج موبایل
کد خبر: ۲۲۸۵۲

سخنی باآیت الله مصباح

بلاگر "حزب الله نو"

تبلیغات
تبلیغات


وبلاگ "حزب الله نو" در مورد آیت الله مصباح یزدی نوشته است:

آقای مصباح یزدی از علمای برجسته ی حوزه به تازگی اعلام کرده اند که رشد فساد اخلاقی در جامعه نگران کننده بوده است. جدا از اینکه تنها چند روزی از سخنان میر حسین موسوی مبنی بر مخالفت ایشان با گشت های ارشاد گذشته است و اساسأ مشخص نیست طی این چند روزه چه عاملی سبب شده است که ناگهان تا این اندازه وضع اخلاقی جامعه سقوط نماید که آقای مصباح پس از سکوتی "چند ساله" - و اظهار رضایت از اوضاع طی این سالها - بناگهان تذکر به این تندی بدهند، این پرسش مطرح میشود که طی سالیان اخیر جامعه با چه دیدگاهی اداره شده است که این مشکلات در آن پدیدار شده است.

آقای مصباح یزدی از علمای حوزه علمیه قم و دارای سوابق نزدیکی با مسئولان نظام است. اگرچه ایشان، اعتقاد مهدویتی را همواره دنبال میکرده اند و در این پیروی حتی با انقلاب نیز تعارف نداشته اند. ایشان برای مثال سوابق خودشان را در پیش از انقلاب بدلیل آنچه "مخفی بودن فعالیتهایشان" مینامند، ارائه نمیکنند. اینکه چطور حتی پس از نابودی ساواک و برقراری نظام اسلامی، چگونه است که این محرمانه بودن هنوز باید حفظ گردد چیزی ست که از جانب این بزرگوار هرگز جوابی دقیق نگرفته است...و این سئوال که آیا اساسأ کوچکترین سندی از دوران درباره ی ایشان وجود خارجی دارد نیز به عناوین مختلف بی پاسخ مانده و میماند...

برخی گفته های منتقدان ایشان، از ناهمراهی های ایشان با جریان انقلاب و این گفته ی معروف شان درباره امام راحل که ":روح الله خیلی تندرو هستند" خبر میدهد. جدا از درستی و یا نادرستی این حرف، ایشان اخیرأ اعتراف کرده اند که فرستاده ی امام را رد کرده اند چون به فرستاده ی امام اطمینان نداشته اند... این درحالیست که ایشان حتی سعی نمیکنند بعدأ از طریقی درباره ی این فرستاده از خود امام کوچکترین تحقیقی نمایند. ایشان همچنین اخیرأ درباره این پرسش که آیا در میانه ی کشتارهای رژیم شاهنشاهی جشن نیمه ی شعبان را با شادمانی برگزار کرده اند با لبخندی گذرا رد شده اند....

انتقاد آقای مصباح یزدی از وضعیت جامعه در حالی اتفاق میفتد که بسیاری از همفکران ایشان بمرور در رده هائی از نظام وارد شده اند. برای مثال یکی از مسئولان ارشاد و سازمان تبلیغات اسلامی تبریز از اعضای سابق انجمن حجتیه و شاگرد کنونی آقای مصباح یزدی ست. از جانب دیگر، انتقادهای آقای مصباح در زمانی ادامه میابد که رهبر بزرگوار انقلاب بارها بر سالمتر بودن جوانان و مخالفت با ادعای دشمنان مبنی بر بی دینی جوانان کشور تأکید کرده اند. جدا از اینکه داشتن اختلاف عقیده میتواند بی ایراد باشد اما ادعای آقای مصباح یزدی مبنی بر اینکه فساد بر گلوی نظام خیمه زده است با هشدار مقام معظم رهبری مبنی بر خودداری از گفتن سخنانی که سبب یأس و نااُمیدی انقلاب و تخریب وجهه ی جوانان نسل تازه ی انقلاب میشود در تضاد استراتژیک و خاصی قرار میگیرد...

آقای مصباح همچنین در دوران دوم خرداد بارها ادعا کرده بودند که اولین کسی هستند که خطر انحرافات دوم خرداد را دیده اند. این درحالیست که مقام معظم رهبری در همان دیدار نخست شان با وزرای دوم خرداد از این وزرا درخواست کردند که به دام تندروی و دادن وعده هائی که توان انجامش در شرایط فعلی جامعه و سیاسی نباشد، نیفتند . جدا از مقام رهبری، بسیاری از محافل انقلابی که حتی در آغاز با دوم خرداد همراه بودند، بعدها و پس از دیدن یکه تازی های برخی دوم خردادی های تندرو بر کل جریان اصلاحات، به انتقاد و نقد دوم خرداد پرداختند که این با ادعای "یکه تازی" آقای مصباح در این امر در تضاد نسبی قرار میگیرد. آقای مصباح همچنین ادعا میکنند که "تنها کسی هستند که ریشه ی انحراف دوم خرداد را شناخته اند" این در حالی صورت میگیرد که رهبر معظم انقلاب، مراجع تقلید و بسیاری از شخصیتهای برجسته نظام وجود دارند و بارها و گاهأ پیش از آقای مصباح در اینباره نظراتی داده بودند و گفتن چنین سخنانی بجز توهین به متن انقلاب و نادان دانستن ...چه چیزی را میتواند برساند؟

آقای مصباح یزدی اُستاد برجسته حوزه علمیه قم ضمن ادعای پیروی کامل از مقام معظم رهبری همواره به نحوه ی از اداره جامعه در زمان مسئولیت رهبر معظم انقلاب، چه در زمان دوم خرداد، و چه در زمان دولت نهم انتقادات تندی داشته اند. ایشان بصراحت در سال ۱۳۸۰ در اردوی دانشجویان بسیجی ، شیوه ی انتخابات مورد تأئید رهبری معظم نظام، امام راحل و قانون اساسی را "غیر اسلامی" دانسته و تنها شرط اسلامی شدن! مجدد آن را "تغییر انتخابات به شیوه ی انتخابات نخبه گان برای نخبه گان دانستند...(؟)"

این شیوه، یعنی حذف پایه های انقلاب و زدن ریشه و تکیه گاه انقلاب و خواستار سراپا ماندن بدنه ی انقلاب روی هیچ محض. یعنی شهدا،جانبازان، مفقودان، دلاوران جبهه ها، مردم پاک پشت جبهه، روحانیت انقلابی، نیروهای زحمت کش انقلابی و...باید حذف شوند تا چند روحانی و نخبه ی نزدیک به انجمن حجتیه بتوانند در اُتاقی در بسته برای این ملت "ریاست جمهور" و "رهبر" انقلاب تأئین نمایند. یعنی مجلس شورای اسلامی و خبرگان رهبری و...اساس نظام مردمسالار دینی و ولایت فقیه ما که حاصل جانبازی و خون هزاران شهید است باید از اساس منحل شوند...یعنی تمامی نظام توسط محفلی خاص شبیه شورای محترم نگهبان و لوئی جرگه اداره شود آنهم دارای قدرت نظارت استصوابی حتی بر ولایت فقیه، یعنی ولی فقیه اجازه نداشته باشد به مردم کوچکترین ارادت قلبی داشته باشد و نتواند حتی به آنها اجازه شرکت در سرنوشت شان حتی در حد انتخابات ریاست جمهوری و مجلس بدهد. یعنی یک ولی فقیه در اختیار و آلت دست انجمن حجتیه و برآورنده ی نیازهای بخش خاصی از روحانیون.

آقای مصباح هفت سال پیش در حضور رهبر معظم انقلاب در قم، حتی سعی کردند دستهای رهبر انقلاب را بوسیده و ایشان را در عمل انجام شده قرار دهند... بعدها توسط چند نفر از هواداران ایشان،نخست پارسال و در آغاز در اینترنت، و سپس در سطحی باورنکردنی و در سی دی های اصل این فیلم را در سطح کشور پخش کردند و سبب وهن مقام شامخ ولایت شدند.

آقای حجت الاسلام غرویان ،از شاگردان آقای مصباح یزدی این اُستاد حوزه از دو، سه سال گذشته با طرح صریح خواسته اُستاد شان مبنی بر ضرورت حذف جمهوریت نظام از قانون اساسی، با واکنش سخنگوی شورای نگهبان وقت، مدیر مسئول روزنامه کیهان و رهبر جمعیت فدائیان اسلام روبرو شدند که به جملگی از این ادعای شاگرد اُستاد انتقاد کردند. طی روزهای بعد، روزنامه ی جمهوری اسلامی طی مقاله ای از ناخشنودی مقام معظم رهبری از برخی سخنان آقای مصباح یزدی به گذرا اشاراتی کرد. رهبر جمعیت فدائیان اسلام نیز با رد ادعای آقای مصباح یزدی مبنی بر آزادی ترور افراد در اسلام، امکان ترور افراد در اسلام را بسیار نادر و تنها مربوط به زمانی دانست که فقهای بزرگی بتوانند چنین حکمی صادر نمایند. با این واکنشهای صریح، نخست شاگرد اُستاد ادعا کرد که این حرف خودش است و نه اُستادشان.و سپس از اساس حرف را عوض کرده و آنرا از خواست برای حذف جمهوریت از نظام به انتقادهائی از جمهوریت نظام تغییر دادند!... این درحالی بود که ایشان تا قبل از این ادعا میکردند این خواست آقای مصباح یزدی، اُستاد ایشان است.

بنیاد تحت مدیریت آقای مصباح یزدی امسال بالاترین میزان بودجه ی ممکن را از ذخیره ارزی برنامه بودجه ی دولت نهم دریافت کرده اند و افزایش بودجه ای بالاتر از حد تصور داشته اند. این درحالیست که مقام عظمای ولایت چند روز پیش ضمن انتقاد از شیوه و الگوی مصرف و مخارج کشور، خواستار اصلاح الگوی مصرف و مخارج نظام ، مسئولان، دستگاه ها و مردم شدند.طی روزهای گذشته حتی مجلس. دستگاه ها ، نهاد ها و دولت نهم نیز دستور دادند که کارکنانشان در رعایت اُلگوی مصرف دقت نظر داشته باشند. اما آقای مصباح یزدی در سخنانی شگفت آور بدون کوچکترین اشاره به سخنان رهبری و نامگذاری سال، تنها از وضع فساد جامعه ابراز نگرانی کردند...

مسلمأ حقیر قصد کوچکترین اهانتی به اُستاد مصباح یزدی را ندارم و خودم را در آن اندازه ها هم نمیبینم،ایشان را هم متهم به هیچ چیزی نکرده و نخواهم کرد که خدا از اتهام و تهمت بی دلیل نمیگذرد، اما این جدا و سم دادن به انقلاب و خنجر زدن به ولایت فقیه و حذف پایه های نظام و خیانت به خون شهدا و سکوت و خفه خون گرفتن درباره ی آن مسئله دیگر است. ما گویا یادمان رفته که این همان اسلامی ست که علی (ع) بر دستان عقیل برادرش، ذغال گداخته میگذارد.باز هم میگویم منظورم هیچ شخصی نیست و فرد و شخص اساسأ مد نظرم نیست، بلکه "جریان و جریان سازی" در درون انقلاب آنهم "بر خلاف نظرات صریح مقام معظم رهبری" برایم مهم است و بر آن پافشاری دارم.

بررسی دقیق و ریشه شناسانه ی عقاید پشت پرده ی فرقه ی ضاله ی بهائیت، بابیت و شیخیه، از نزدیکی عجیب این فرقه ها با انتظاری خالی از آگاهی، بینش و گرایش پشت پرده به انجمن حجتیه خبری تلخ میدهد... بخصوص "شیخیه" و "حجتیه" دارای تشابهات و نمودهائی نظیر افراط در "انتظار مآبی ظاهرپسندانه" دارند که خود زنگ خطری مهلک برای انقلاب بر سر شناخت پاره ای جریانات ظاهرالصلاح است.یادش بخیر زمان امام راحل شعار "حجتیه، منافق پیوندتان مبارک!" شعار حزب اللهی بود.سخنان رهبر معظم انقلاب درباره ی انجمن حجتیه را چند سال پیش از یاد نبریم و فکر نکنیم بطن این جریان مرموز را کامل شناخته ایم. بقول برادرم عباس سلیمی نمین از دفتر مطالعات و تحقیقات انقلاب اسلامی:" رسوخ انجمن حجتیه در این سالها به این شکل بوده است که هرگونه تغییر جزئی سیاسی در حکومت را تکفیر کرده، و خواستار رکود انقلاب باشد"

شاید در آغاز و برای برخی اذهان ساده و بدوی این گمان شکل گیرد که اینجانب قصد تفرقه اندازی میان انقلاب و آقای مصباح یزدی اُستاد حوزه علمیه قم را دارم، این اتهام به من هیچ ایرادی ندارد. به قول مقام معظم رهبری در دیدار با آقای ده نمکی :"چه ایرادی دارد آدم سختی بکشد و اتهام بخورد و برای انقلاب هزینه بپردازد" اما به این ساده انگاران و نشستگان بر ساحل آرامش توصیه میکنم درصدی از احترامی که برای این اُستاد حوزه قائل هستند را هم به رهبر معظم انقلاب بگذراند و دل امام راحل را بیش از این خون نکنند. براستی مگر ما نمیدانیم و نمیشناسیم کسانی که طی این سالها باید و بدلیل مسئولیتهایشان وظیفه داشتند انحرافاتی اینچنینی را گزارش کنند اما بدلیل آسایش مالی و راحت طلبی و گمان باطل "پایان یافتن تهدیدات متحجران برای انقلاب" ، این گزارشها را به مقام عظمای ولایت نمیرساندند یا آنها را تحریف شده ارائه میکردند؟ مگر کار به جائی نرسید که مقام معظم رهبری برای نخستین بار و بشکلی بی سابقه چندی پیش در دیدار با ریاست جمهور آشکارا از کسانی که طی این سالها به ایشان گزارشات میرساندند انتقاد کرده و فرمودند:"مانند برخی گزارشاتی که طی این سالها به ما میدادند که نه دروغ بود و نه راست"...براستی این افراد که زیرکانه گزارشات خود را اینگونه برای مقام عظمای ولایت تنظیم میکرده اند آیا همان ها نیستند که میگویند:"برادر شما چه کار داری، ول کن...به صلاح انقلاب(!؟) نیست از این حرفها بزنی...اساسأ به شما چه مربوط...چه را پا توی کفش بزرگترها میکنی(!؟)..."؟....

این درحالیست که مقام معظم رهبری بارها تأکید کرده اند که به نسل جوان و دانشجو اجازه نقد و تحلیل داده شود و ایشان حتی یکبار گفته بودند :"اگر نقدی بر سخنان رهبری هم داشتید سعی کنید برای من ارائه نمائید و فکر هم نکنید حرفتان هیچ اثری نخواهد داشت"...رجوع کنید به متن سخنان رهبر معظم انقلاب در دانشگاه علم و صنعت

تبلیغات
تبلیغات
ارسال نظرات
تبلیغات
تبلیغات
خط داغ
تبلیغات
تبلیغات