ماجرای «سگ بازی مرگبار» در پارک!

حدود یک سال قبل وقتی آخرین بار از زندان آزاد شدم دیگر سراغ مواد نرفتم، اما همچنان بیکار و کارتن خواب بودم. پدر و مادرم سه سال قبل از یکدیگر طلاق گرفتند و اختلاف آنها نیز برای مواد مخدر بود در همین حال پدرم به تهران رفت و مادرم نیز با اجاره یک منزل نقلی در منطقه خواجه ربیع به زندگی ادامه داد و با کارگری در منازل مردم هزینههای اعتیادش را تامین میکرد.
به گزارش خراسان، اینها بخشی از اظهارات جوان ۲۰ سالهای است که به اتهام قتل جوان ۲۶ ساله معروف به «ماهی» و با صدور دستورات ویژه قضایی در چنگ قانون گرفتار شد.
متهم این پرونده جنایی که توسط کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی به محل وقوع جنایت هدایت شده بود، به دستور قاضی کاظم میرزایی (قاضی ویژه قتل عمد مشهد) مقابل دوربین قوه قضاییه ایستاد تا جزئیات وچگونگی قتل اسماعیل _جوان ۲۶ ساله) را بازسازی کند.
این گزارش حاکی است، سپس جوان ۲۰ ساله معروف به «اصغر خردو» که موجی از پشیمانی در چهره داشت در حالی که آستین لباس فرم بازداشتگاه را بالا زده بود با بیان این که از ۹ سالگی به دام مواد مخدر صنعتی افتادم و پنج سال از عمر ۲۰ ساله ام را پشت میلههای زندان گذارنده ام و هشت فقره سابقه کیفری دارم درباره این جنایت هولناک گفت: حدود یک سال قبل وقتی آخرین بار از زندان آزاد شدم دیگر سراغ مواد نرفتم، اما همچنان بیکار و کارتن خواب بودم. پدر و مادرم سه سال قبل از یکدیگر طلاق گرفتند و اختلاف آنها نیز برای مواد مخدر بود در همین حال پدرم به تهران رفت و مادرم نیز با اجاره یک منزل نقلی در منطقه خواجه ربیع به زندگی ادامه داد و با کارگری در منازل مردم هزینههای اعتیادش را تامین میکرد.
به مغازه دار گفتم: «اگر خاله ام بازگشت بگو اصغر سگ را به پارک برد و بازمی گردد!»
متهم به قتل اضافه کرد: بعد از آن زنجیر قلاده سگ را به دست گرفتم و وارد پارک شدم. کمی آشغال گوشت تهیه کرده بودم تا به سگ بدهم به همین دلیل روی نیمکت فلزی پارک (منطقه خواجه ربیع) نشستم تا گوشتها را به سگ بدهم واندکی با او بازی کنم! در این لحظه ناگهان یکی از دوستان هم بساطی قدیمی ام را دیدم که غرولندکنان و در حالی که ناسزا میگفت: به همراه دوستش به من نزدیک شد. اسماعیل که به «ماهی» معروف بود، ادعا کرد که چرا سگ او را دزدیده ام! به او گفتم این سگ مال خودم است.
ولی او همچنان توهین میکرد و بر گفته اش اصرار داشت به ناچار زنجیر «سگ پاکوتاه» را به دستش دادم و گفتم بیا اگر این سگ مال توست، آن را بگیر! وقتی ماهی زنجیر سگ را گرفت ناگهان سگ شروع به پارسهای متعدد کرد! در این هنگام به او گفتم اگر این سگ مال تو است پس چرا این همه پارس میکند؟ اما «ماهی» به حرفم گوش نداد و در یک لحظه چاقویش را بیرون کشید و به سمت من حمله ور شد من هم چاقو را از دستش گرفتم و در همان حالت عصبانیت قصد داشتم ضربهای به شانه اش بزنم که اوخودش را عقب کشید و تیغه چاقو به سینه اش فرو رفت!
این بود که سوار بر اتوبوس به تهران گریختم، اما با نصیحتهای پدرم و در حالی که میدانستم پلیس آگاهی در تعقیب من است به مشهد بازگشتم و خودم را تسلیم قانون کردم. حالا هم از این که دستم به خون دوست قدیمی ام آلوده شده است بسیار پشیمانم، ولی مواد مخدر زندگی مرا به نابودی کشید!
در پی اعترافات صریح متهم و ثبت بازسازی صحنه جنایت توسط عوامل بررسی صحنه جرم پلیس آگاهی خراسان رضوی، قاضی میرزایی دستور انتقال متهم به زندان را صادر کرد و بدین ترتیب این پرونده جنایی نیز در مسیر مراحل دیگر دادرسی قرار گرفت.