برگهای تاریخ قجری را که ورق میزنید، همواره ربطهای واضحی بین این تاریخ و شمیران پیدا میکنید. از اقامت شاههای قجر و وزرایشان در شمیران تا تحولات سیاسی و اجتماعی آن روزگار، همگی بستری در شمال تهران داشتند.
به گزارش همشهری آنلاین، هنوز هم ردپای بسیاری از این تغییر و تحولات در جای جای شمیران قابل پیگیری است؛ مثلاً وقتی اهالی کم تعداد قریه امامه در روستای ناصرآباد لواسان از روی بنای پل پرقدمت آن میگذرند، نامی را گاه گاه به یاد میآورند که روستایشان را در روزگار قجرها بر سر زبانها انداخته بود. پلی که زنی تاریخساز به ساخت بنای آن همت گماشت؛ دختر نوجوانی که فاطمه نام داشت و بعدها در دربار ناصرالدینشاه انیسالدوله لقب گرفت.
اما انیسالدوله که بود و چه ارتباطی با لواسان داشت؟ این دختر روستایی چگونه از قریهای کوچک در شمال تهران به دربار راه یافت و سوگلی پادشاه شد؟ برای یافتن پاسخی برای این پرسشها باید از لابهلای کتابهای تاریخ معاصر و خاطرات و روزنگاریهای متعدد به بیش از ۱۵۰سال پیش از این و همچنین به شش کیلومتری شمال لواسان برویم.
ناصرالدین شاه قاجار به دو چیز معروف بود؛ یکی اختیار کردن زنهای متعدد و دیگری علاقه مفرط به شکار. هر دو این ویژگیها را اگر دنبال کنید، به یک آدرس میرسید: قریه امامه روستای ناصرآباد در لواسان؛ ناصرآباد از روستاهای دهستان لواسان کوچک در شهرستان شمیرانات است و در فاصله ۶ کیلومتری از شمال شهر لواسان مرکز بخش لواسانات واقع شده است. در یکی از کتابهای جغرافیا که به جغرافیای سیاسی شمیران میپردازد درباره آن سالهای این محل میخوانیم: «٣هکتار گندمکاری آبی و ۵هکتار دیم و ١٠ هکتار باغ و قلمستان دارد، از رودخانه مشروب میشود، محصولش گندم و جو و سیبزمینی و لوبیا و لبنیات و میوهاش سیب و گردو و گیلاس است، شغل اهالی زراعت و گلهداری است». امامه جایی است که ناصرالدین شاه برای شکار اغلب به آنجا میرفت.
اما ماجرای یکی از این شکار رفتنهای شاه قاجار با باقیشان تفاوتهای اساسی دارد. در یکی از سالهای نیمه دوم قرن سیزدهم هجری، ناصر حین شکار در امامه دختر چوپانی را میبیند و پس از اندکی مصاحبت، او را خوشصحبت و شیرینزبان مییابد و با خود به تهران میآورد. نام دختر فاطمه است؛ فاطمه، دختر نورمحمد نامی، در کودکی یتیم شده و به ناچار در امامه نزد عمو و عمه خود زندگی سختی را به چوپانی میگذراند. مثلی در بین ایرانیان معروف است که میگوید از هر جا زن بگیری اهل آنجا محسوب میشوی؛ اگر از باقی زنهای شاه عجالتاً فاکتور بگیریم باید ناصرالدین شاه را بنا بر این مثلِ معروف، لواسانی بدانیم!
شاه که فاطمه را به دربار آورد او را نخست به دست جیران، سوگلیاش، سپرد تا آداب معاشرت به دختر نوجوان بیاموزد. با مرگ جیران، خانه و اثاث او به انیسالدوله سپرده شد و او بهتدریج مقام و نفوذ لازم را در دربار پیدا کرد. او بهسرعت یکی از عزیزترین و بانفوذترین زنان اندرونی ناصرالدینشاه قاجار شد، انیسالدوله نام گرفت و پس از آن نقش مهمی در مسائل سیاسی و اجتماعی ایران پیدا کرد. از انیسالدوله بیش از سایر زنان ناصرالدینشاه عکس و تصویر موجود است و این شاید به خاطر علاقه خاص ناصرالدین شاه به او بوده است.
همچنین هیچکس غیر از شخص شاه اجازه عکاسی از زنان حرمسرا را نداشت و عکاس تمام عکسهای انیسالدوله ناصرالدینشاه است. دوســــتعلیخان معیرالممالک در یادداشتهایی از زندگی خصوصی ناصرالدینشاه درباره انیسالدوله مینویسد: «انیسالدوله در واقع ملکه بود، ولی فرزندی نیاورد.» او که سوگلی ناصرالدینشاه بود، القاب خاصی هم از او دریافت کرد. اعتمادالسلطنه وزیر انطباعات ناصرالدین شاه نیز در یادداشتهای روزانه خود مینویسد: «در جمادیالثانی سال ۱۳۱۲ ه. ق. ناصرالدینشاه برای تجلیل از خدمات انیسالدوله و ادای احترام به او لقب قدیسه را اعطا کرد». او همچنین مینویسد: «به انیسالدوله نشان حمایل آفتاب داده شد. این نشان را قبل از سفر اول فرنگ اختراع کردند که در فرنگ به ملکهها داده میشد. انیسالدوله نخستین زنی است در ایران که دارای این نشان است و همچنین به انیسالدوله تمثال رحمت داده شد.».
اما نقش انیسالدوله در زندگی خصوصی ناصرالدینشاه فراتر از القاب همایونی بود و امتیازات او به خاطر تفاوتهایی که با دیگر زنان حرمسرا داشت، بیشتر بود.» «در آن دوره که زن باسواد کمتر پیدا میشد، انیسالدوله زنی بود که انشای روان و سلیس او را کمتر کسی داشت و رویهمرفته کمال انیسالدوله باعث چنان امتیاز او نسبت به سایر زنان ناصرالدینشاه بود که به مقام ملکه رسید. یک نفر وزیر به کارهای او رسیدگی میکرد و شگفت اینکه یک منشی زن داشت و این در تاریخ ملل فرنگ نیز تاکنون بیسابقه است که ملکه منشی زن داشته باشد.».
اما شاید نقش انیسالدوله در جریان تحریم تنباکو یکی از مهمترین دلایلی باشد که جایگاه او را در میان زنان حرمسرا برای همیشه پررنگ و برجسته کرد. در «روزنامه خاطرات» همچنین میخوانیم: «انیسالدوله رجاه خود را از شاه جدا کرد و استقلال خود را نشان داد. پس از صدور فتوای تحریم تنباکو، به دستور انیسالدوله قلیانها را جمع کردند و در پاسخ به شاه که چه کسی تنباکو را حرام کرده گفت: آن کس که مرا به تو حلال کرده است.»
آنطور که در کتابهای مختلف درباره انیسالدوله نوشتهاند این زن درباری اقدامات خیریه هم فراوان داشته است. موقوفات این زن مقتدر قجری شامل وقف «جیقه الماس» به حرم امیرالمؤمنین (ع)، «پرده مروارید» به آستان اباعبدالله (ع)، ضریح نقره برای شهدای کربلا، «نیم تاج الماس» به آستان مقدس امام رضا (ع)، تعمیر در نقره طلاکوب مسجد گوهر شاد، چاپ و توزیع مجانی یک جلد از کتاب ناسخالتواریخ مربوط به شرح حال حضرت فاطمه (س)، دستور به چاپ رساله عملیه زینهالعباد در سال ۱۳۱۳ و... است.
اما در میان اقدامات خیرخواهانه انیسالدوله، دو عنوان از آنها نشاندهنده این است که او جایی که از آن آمده را فراموش نکرده است. او سالها پس از اینکه بهعنوان چوپانی نوجوان به دربار ناصرالدینشاه راه یافت و سوگلی او شد، به روستای ناصرآباد بازگشت و بنای پلی را در روستای زادگاهش آغاز کرد. علاوه بر این وقف روستای کاشانک در شمیران از کارهای اوست.
----------------------------------------------------
*منتشر شده در همشهری محله یک به تاریخ ۱۳۹۳/۳/۳۱