تلویزیون به مرحلهای رسیده که برنامههای آن را به سخره میگیرند و به سطح نزول آن میخندند، موضوعی بسیار غمانگیز که نشان میدهد رسانهای که روزگاری امام علی (ع) و سلطان و شبان و نود و ... پخش میکرد حالا به چه مرحلهای از سقوط رسیده است.
اگرچه انتقادها از کیفیت برنامههای صداوسیما در یکسال اخیر به بالاترین حد ممکن رسیده و دیگر نیازی نیست بگوییم رسانه به اصطلاح ملی مخاطب ندارد و مردم تلویزیون نگاه نمیکنند، اما به هر حال در بزنگاه مهمی، چون شب یلدا که خانوادهها دور هم جمع میشوند و نگاهشان ناخودآگاه به تلویزیون میافتد توقع حداقلی از صداوسیما میرفت که کمی آبروداری کند و فکری به حال و روز نزارش بکند و بتواند برنامهای با کیفیت حداقلی به مخاطبان ارایه دهد، اما نه تنها این کار را نکرد که برنامهها، کیفیت سطحی و بیمایه داشتند، با دکورهای نازیبا و عاری از هر نوع ظرافت و هنرمندی، حتی در بعضی مواقع حرفها و گفتگوها سمت و سوی بیهودگی میگرفت.
به گزارش اعتماد، اما نکته عجیب ماجرا آنجا بود که صداوسیما برای دیده شدن و جذب مخاطب به اینفلوئنسر اینستاگرام متوسل شد، پسربچهای که با تکه کلام واقعیه یا کیک در فضای مجازی معروف شده بود. حضور او در تلویزیون با سیلی از انتقاد مواجه شد، انتقاد که چه عرض کنیم، صحبتها شکل و شمایل تمسخر داشت، حالا تلویزیون به مرحلهای رسیده که برنامههای آن را به سخره میگیرند و به سطح نزول آن میخندند، موضوعی بسیار غمانگیز که نشان میدهد رسانهای که روزگاری امام علی (ع) و سلطان و شبان و نود و ... پخش میکرد حالا به چه مرحلهای از سقوط رسیده است. ما با رضا درستکار منتقد و نویسنده سینما درباره چرایی این مشکل گفتوگویی انجام دادیم که از نظر میگذرانید.
آقای درستکار برنامههای شب یلدای تلویزیون را دیدید؟
شخصا مخاطب تلویزیون به شکل پیوسته نیستم و برنامههایش را دنبال نمیکنم؛ فقط فوتبال میبینم.
به صورت گذری هم ندیدید؟
چرا؛ به هر حال منتقدم و گاهی برنامههای تلویزیون را ورقی میزنم، چارهای نیست باید دانست اوضاع از چه قرار است! شب یلدا از بین همه آنها که مهمترینشان احتمالا باید برنامههای شبکه سه میبود؛ بیست دقیقه را دیدم و بیشتر نتوانستم تحمل کنم و راستش از آنچه دیدم بسیار متاسف شدم و گذر کردم، حیف از وقت و پول و عمر و فرهنگ و انرژی که به دست نابلدها به حراج گذاشته میشود! تک و توک در شبکههای مجازی هم هر آنچه خواندم و دیدم بیشتر نارضایتی مردم بود، متاسفانه روشها همان روشهای هزار ساله مردابی است و با تمام انتقاداتی که به مدیران میشود، چرخ بر همان منوال گذشته میچرخد.
انتقادها از برنامههای صداوسیما از حد گذشته و به نظر میرسد باید فکری عاجل به حال آن کرد. البته در سالهایی که برنامههای صداوسیما با حضور چهرهها و مجریان شناخته شده همراه بود هم، انتقاد بود، اما درباره کیفیت برنامههای شب یلدای امسال خب خیلی بیشتر شد. نظر شما چیست؟
شما فکرش را بکنید ما در سالهای قبل هم نقد داشتیم، برای اینکه جایگاه تلویزیون بهتر شود، به همان دورهمیهایی که در ایام عید یا شب یلدا پخش میشد نقد وارد میکردیم تا از طریق خوانش نقادانه از وضعیت اسفناک و لودگیها عبور کنیم، همان وقتها که فرزاد حسنی و احسان علیخانی برنامه داشتند و یک تعداد سلبریتی را میآوردند بدون آنکه چیزی گیر مخاطب بیاید، شویی به نمایش میگذاشتند و یک سری چیزهای فیک را به عنوان اصل به مردم قالب میکردند؛ ما همان موقع هم نقد داشتیم به این شیوه برنامهسازیها، به مفهوم یکطرفهاش، با نمایش و شوی لباس و دکور نخبهگرایانه و، اما به چرخشهای عوامانهاش نقد داشتیم.
مخالف بودیم حالا در حال حاضر ده درجه بیایید پایینتر از آن برنامهها، یک تعداد آدم ناشناس را آوردهاند که فاقد جذابیتهای لازم در کلام و گفتار و شناخت و جذبه هستند و از همان محصولات گذشته و روشهاشان ارتزاق میکنند و از یک سری افراد که حاضر هستند در این شرایط کنار هم بایستند و خودشان و موضوعات سطح پایین را به نمایش بگذارند (به هر دلیلی که من با آن دلیل کاری ندارم) همان موضوعات را تکرار و ریویو میکنند. این برنامهها که پیش از این مردود شده بودند!
به بیان دیگر میتوانیم بگوییم امسال هم موضوعات تکراری بودند؟
تکرار در هنر ملالآور است. اما مناسبتی، چون یلدا که میتواند همه اقوام ایرانی را سر یک سفره بنشاند، تکراری نیست و نمیشود و باید هر دم با زایش و آفرینندگی و قدرت بیشتر همراه شود.
یک برنامهساز این روزگار خوب میداند که الان چه باید بکند و چه کسانی را بیاورد و چگونه به «وحدت ملی» و موضوعات شیرین تاریخی ارجاع دهد و از خلال سرگرمی، دمی تازه به کالبد شب یلدای ملت بدمد.
چنین نکاتی در رسانه ملی مطرح شده بود؟
خیر! نکته عجیب ماجرا آنجاست که در برنامههای شب یلدا بازگشت به همان رویکردهای سابق را میدیدیم که مورد انتقاد شدید همین افرادی بود که در حال حاضر مسوول تلویزیون هستند و این تناقضی بسیار بزرگ است.
آقایان محترم! چطور شما همیشه منتقد برنامهسازی در دورههای علی عسگری و ضرغامی و دیگر مدیران بودید، ولی حالا که خودتان بر راس امور نشستید همان روال سابق را در پیش گرفتید؟! و همان کارها را مکرر کردید؟!
ترویج نولیبرالیسم و سلیقهسازیهای سطح پایین و ترویج ابتذال از کجا برای شما مجاز شد؟!
فرقی را نسبت به سالهای گذشته در صداوسیما دیدید؟
با دورههای قبلی صداوسیما فرق بسیار داشتند، اما از نظر جریان و سطح کیفی برنامهها که ده درجه پایینتر ایستادهاند.
آیا دکورهای برنامه سبک و عاری از هنر و غلوآمیز نبود؟ جذابیت در چیدمان و آرایش دکور دیده نمیشد.
هیچوقت یک دکور بزرگ و چهار دست کت و شلوار نمیتواند جای محتوای مهم و ارزشمند را پر کند، تلویزیون ما به دلیل بیمحتوایی مشکل دارد و مورد ظن و نقد منتقدانش قرار میگیرد، اگر مشکل محتوایی نبود که مردم به دکور و رنگ و لعاب کت و شلوار و قیافه آن مجریان کار نداشتند. به هر حال در ساحت مردم شریف و صبور ایران چهارزانو و مرتب باید نشست.
اما موضوع مهم این است که این برنامهها برای مخاطب مفهوم و محتوایی ندارد. مفهوم شب یلدا در این برنامهها اصلا دیده نشده، برنامهها از فرهنگ شب یلدا خالی بودند، حتی فرهنگ اسلامی در این برنامهها لحاظ نشده است. با این برنامهها مخاطب را جذب رنگ و لعاب الکی میکنند و چیزی به عنوان محتوا و مفهوم جایی در بطن برنامهها ندارد!
باور کنید بسیاری از برنامههای شبکههای خارجی به مراتب شب یلداییتر، عمیقتر و پرمفهومتر از برنامههای تلویزیون ما هستند.
جالب اینجاست که آقایان از این گلایه دارند که منتقدان برنامههای صداوسیما را نقد منفی و تند میکنند. برنامه خوبی در صداوسیما هست که بشود نقد مثبت درباره آن نوشت؟
به دلیل فقدان کیفیت در برنامههایشان است. خب شما به برنامههای یکسال اخیر تلویزیون نگاه کنید! در اکثر آنها یا مهران رجبی حضور دارد یا آدمهایی که اصلا شناختهشده نیستند و اجرای برنامهها به شکلی شگفتانگیز بد و چرک است و نابلدی از سر و کولشان میبارد.
دوستان قبل از اینکه به قدرت برسند مدام درباره منفعت ملی صحبت میکردند! حالا پرسش من این است کدام برنامه شما منفعت ملی را در نظر گرفته است؟
یک جریان با نگاهی یکسویه (مثلا خالصساز) بر مسند امور قرار گرفته است و به بهانه زدن سلبریتیها (دارند درجه سوم آنها را بازمیگردانند!) تمام افراد شاخص و با فرهنگ و اندیشمند را در همه حوزهها، از ورزش و اقتصاد گرفته تا حوزههای اجتماعی و سینما و فلسفه از صداوسیما حذف کردهاند و برنامههایی میسازند که اشکالش رسما نداشتن محتوا و بالطبع مخاطب است. آن پوپولیسمی که در جریان سخنرانی و سخن گفتن و حرفهای آقایان وجود دارد در روشهایشان نمودی غریبتر پیدا کرده و شوربختانه بد جور هم دیده میشود.
جالب آنکه استفاده از اینفلوئنسرهای اینستاگرامی امسال در برنامهها باب شده بود!
بله! یکی از بدترین برنامههایی که محصول سیاستهای اخیر است برنامهای از شبکه دو سیما است که تکههای آن را در سوشالمدیا زیاد میگذارند و مردم نظراتی وحشتناک درباره آن دارند. مجری آنتیپاتیک آن هم فقط مینشیند و تمام شبکههای مجازی را ورق میزند و میخواهد به آدمها با توهین و مسخره کردن، ضربه بزند! غمانگیز است که این افراد فرق بین انتقاد و تحلیل و نقد را نمیدانند و بدتر از بد گفتن درباره سوشالمدیا و چهرهها، متوسل شدن به همانها برای جذب مخاطب است!
اسفناک است که برای دیده شدن در تلویزیون بیمخاطب به سوشالمدیای مورد ضرب مراجعه کنیم! مردم این دروغها را میفهمند.
درباره سوشالمدیا رفتار درست کجاست؟!
تلویزیون ایران باید بداند که دوران کلانرسانهها و مدیای کلان تمام شده است؛ این را نه به این خاطر که ما به تلویزیون نقد داریم، میگویم، خیر؛ به این خاطر که در تمام دنیا کلانرسانهها در حال کوچک شدن هستند، عرض میکنم. بالطبع در ایران هم همین وضعیت رخ خواهد داد.
گروهها و گعدههای کوچکتر در سوشالمدیا در حال جا بازکردن برای خود در فضای مجازی و جاینشینی هستند و گریزی از آنها نیست. همین الان در همین برنامهها هم میتوانید رد پای این نظریهها را ببینید. مردم نقش خودشان را در رسانهها و گردش اطلاعات و خبررسانی پیدا کردهاند و دیگر معطل رسانههای بزرگ نمیشوند و مراجعات خیلی خیلی کم شده است.
در حال حاضر مرجعیت رسما به رسانههای کوچکتر انتقال یافته است. در ماجرای قتل استاد داریوش مهرجویی میتوانستیم به عینه آن را ببینیم. کلانرسانههای رسمی میگفتند...؛ اما مردم نظری دقیقا خلاف آن را داشتند!
جالب آنکه تلویزیون بنا به اقتدار گذشتهاش، رسانههای کوچکتر را به رسمیت نمیشناسد، اما در عین حال میخواهد از آنها ارتزاق هم بکند! شما باید بر اساس جریانشناختی دوران تازه رسانهای، اول رسانههای کوچک را با همه جریاناتش به رسمیت بشناسید، بعد از آن تغذیه کنید، شما چطور این رسانهها را نشناخته از آنها به نفع یک جریان خاص استفاده میکنید؟!
عملکرد سایر تلویزیونها در دنیا چگونه است؟
در مناسبات رسانه و رادیو و تلویزیون در تمام دنیا، این شعارها و شعائر مذهبی نیست که کار را جلو میبرد، این دانش و تخصص و صنعت و سواد رسانهای است که کار را جلو میبرد. تعارف که نداریم دوستانی که بر راس امور قرار گرفتهاند کمترین شناخت را از رسانه و این مدیا داشتند، تصورشان هم این بود که مثل اول انقلاب به هر نحوی هست کار را جلو میبریم، اما نمیدانند که در اول انقلاب بحث تخصص و تعهد مطرح شد و اگر بخشی از جامعه متخصصان کنار زده شدند، همان زمان این متخصصان را کنار نگذاشتند و در لایه دوم از آنها بهره بردند و مشورت گرفتند و با آنها کار کردند، تکنوکراتها و متخصصان در پشت صحنه حضور داشتند و همفکری و مشورت میدادند و مسوولیتهایی مهم هم داشتند.
اما متاسفانه در این دوران، افراد با تجربه و اندیشمند و با ارزش و سازنده از تلویزیون تخلیه شدند! تلویزیون منهای همه این موضوعات، آدم اهل فکر بهروز میخواهد. طرف در برنامه به عنوان کارشناس فلان رشته نشسته و قصه میبافد، یک کتاب نخوانده، در جریان هیچچیز نیست و حتی اخبار خود صداوسیما را هم نمیبیند! والله این برنامهها آبروبر است به خود خدا!
وضعیت رادیو چطور است؟
خیلی اسفناکتر است، رادیو را که اصلا نمیشود گوش کرد! بالاخره قبلا یک روزنههایی بود برای تنفس! الان طرف در تایتلش نوشتهاند: خالصسازی! واویلاست.
جناب درستکار نکتهای که پرسشبرانگیز است اینکه چرا این نقدها را به صداوسیما میکنیم؟ اصلا مگر مهم است؟
مهم است، چون در این کشور زندگی میکنیم و چرا باید افراد شاخص را کناری بگذارند و نابلدها به جای ایشان...؛ و البته مهم هم نیست، چون چندین چراغ دارد و بیراهه میرود، بگذار تا بیفتد و بیند سزای خویش.
متاسفانه باید اعتراف کرد که با جریانی نازل در مدیریت صداوسیما طرف هستیم که این افراد حتی توان مواجهه با افراد اندیشمند ندارند. بنیان دیدگاهی این افراد ضعیف است و حتی همنشینی در دعوتهایشان برای شخص، امتیاز منفی در پی دارد! چطور به اینجا رساندند کار را؟! الله اعلم.
شما به عنوان کارشناس نظرتان چیست؟ چه فکری باید برای اوضاع نزار صداوسیما کرد؟
به نظر من برای تلویزیون ایران باید فوری و فوری اقدامات عاجل صورت گیرد. راه انداختن تلویزیون خصوصی برای صداوسیما، مانند آب حیات است. تا رقیب در میدان نباشد، کاری از پیش نمیرود! رقبای ماهوارهای را هم با عناوین عناد و ستیزهجویی میرانند؛ تاسیس یک تلویزیون خصوصی را فوری باید در دستور کار قرار داد، صداوسیما درست میشود.
اصلا راستش! نظام فرهنگی ما باید دست به یک خانهتکانی بزرگ بزند. تازه در آن مرحله شاید شاید به روال قبل برگردیم.
ما الان باید حسرت سالهای قبل را بخوریم که حداقل چیزی در خروجی تلویزیون وجود داشت، اما در حال حاضر تلویزیون ایران هیچ خروجی ندارد و دستگاه فرهنگی ما به خانهتکانی بزرگ نیاز دارد و از همین برنامههای شب یلدا میتوان فهمید. اهل فن و صاحبنظران باید برگردند، فرصت باید برای مردم همه فراهم شود، شما اگر طرف حق هستید حق را به حقدار برگردانید، تلویزیون جای آدمهای به دردبخور است. دستگاه فرهنگی را باید اهالی فرهنگ اداره کنند نه اهالی سیاست.