ترنج موبایل
کد خبر: ۸۹۱۲۷۹

انتقال اجباری غزه؛ پاکسازی قومی پنهان زیر نقاب انسانیت

نتانیاهو و سراب نظم جدید منطقه‌ای

نتانیاهو و سراب نظم جدید منطقه‌ای

در پی پیروزی‌های نظامی اخیر اسرائیل، نتانیاهو تلاش دارد بدون امتیاز جدی به فلسطینی‌ها، جایگاه منطقه‌ای اسرائیل را تثبیت و توافق‌های جدیدی با کشورهای عربی رقم بزند. با این حال، نادیده گرفتن مسئله فلسطین و بی‌توجهی به افکار عمومی جهان عرب، چشم‌انداز عادی‌سازی پایدار را تضعیف کرده و خطر تداوم جنگ در غزه، بی‌ثباتی در کرانه باختری و انزوای بین‌المللی اسرائیل را افزایش داده است.

تبلیغات
تبلیغات

دالیا داسا کی  فرارو-  دالیا داسا کی (Dalia Dassa Kaye)،  رئیس سابق مرکز سیاستگذاری عمومی خاورمیانه در اندیشکده رند (RAND )

  به گزارش فرارو به نقل از نشریه فارن افرز، در جنگ شش روزه سال ۱۹۶۷، اسرائیل موفق شد ظرف کمتر از یک هفته ارتش کشورهای عربی همسایه را که   به نظر می‌رسید رقبای قدرتمندی هستند، در هم بشکند و به یک دستاوردی نظامی دست یابد. با این حال، تل‌آویو نتوانست این پیروزی را به برگ برنده‌ای در عرصه دیپلماسی تبدیل کند.

در آن مقطع، اسرائیلی‌ها گمان نمی‌کردند که فرصت انتخاب پیش‌رویشان قرار دارد. بی‌اعتمادی عمیق به وجود یک شریک عربی قابل اتکا برای صلح و تردید نسبت به پایداری برتری نظامی خود، آن‌ها را از تصمیمات بازداشت. نگرانی‌هایی که بی‌دلیل هم نبود؛ چراکه تنها شش سال بعد، مصر با حمله‌ای ناگهانی در روز یوم کیپور، بار دیگر شعله جنگ را در منطقه برافروخت.

پیروزی یا توهم؟ اسرائیل  در محاصره تهدیدهای نوین

اقدامات نظامی اسرائیل بدون چالش و محدودیت نبوده است. بسیاری از کارشناسان نسبت به تاثیر واقعی حملات اخیر بر برنامه هسته‌ای ایران ابراز تردید می‌کنند و معتقدند این اقدامات، شاید به جای توقف برنامه، به تقویت جایگاه مقامات ایران و تشدید انگیزه آنان برای عبور از آستانه هسته‌ای انجامیده باشد.

در همین حال، حملات موشکی و پهپادی حوثی‌ها به خاک اسرائیل همچنان ادامه دارد؛  نشانه‌ای آشکار از آنکه شبکه مقاومت هنوز مهار نشده است. ژنرال ایال زمیر، رئیس ستاد کل ارتش اسرائیل، نیز در پایان ماه ژوئیه صراحتاً اذعان کرد: «کارزار علیه تهران هنوز به پایان نرسیده است.» 

شکاف میان قدرت نظامی و دیپلماسی؛ آیا اسرائیل در دام خودساخته افتاده است؟

شاید اکنون همان لحظه تاریخی باشد که اسرائیل اقدامات نظامی را به اهرم دیپلماسی تبدیل کند: «از سرگیری مذاکرات با فلسطینیان، ایجاد ثبات بلندمدت در منطقه و ترغیب کشورهای عربی بیشتر به عادی‌سازی روابط. تجربه تاریخ نیز چنین فرصتی را یادآور می‌شود؛ پس از جنگ ۱۹۷۳، انور سادات، رئیس‌جمهور وقت مصر، با تکیه بر پیروزی‌های نظامی، مسیر صلح با اسرائیل را برگزید و تحولی بنیادین در مناسبات منطقه‌ای رقم زد. اما این بار، بنیامین نتانیاهو اسرائیل را در این مسیر هدایت نمی‌کند. اصرار نخست‌وزیر اسرائیل بر تحقق «پیروزی کامل»، کارزار نظامی گسترده و ویرانگری را در غزه و فراتر از آن رقم زده است؛ کارزاری که بی‌توجه به آسیب‌های وارده به روابط منطقه‌ای و بین‌المللی اسرائیل  و چه بسا بدون در نظر گرفتن پیامدهای انسانی عمیق و فاجعه‌بار آن  همچنان ادامه دارد.

در چشم‌انداز آینده‌ای که نتانیاهو ترسیم می‌کند، حملات نظامی هجده ماه اخیر فرصتی برای بازتعریف نظم منطقه‌ای محسوب می‌شود؛ فرصتی که او با رویکرد حداکثری و بدون عقب‌نشینی از مواضع دیرین خود دنبال می‌کند. نخست‌وزیر اسرائیل بر این باور است که می‌تواند بدون ارائه امتیازات جدی در موضوع فلسطین یا محدود کردن آزادی عمل نظامی این رژیم فراتر از مرزها، راه را برای توافق‌های عادی‌سازی روابط و عدم جنگ با قدرت‌های عربی همچون لبنان، عربستان سعودی و سوریه هموار سازد.

حتی اگر اسرائیل پس از پایان جنگ غزه موفق شود گام‌هایی در جهت این توافقات بردارد، اما توافق‌هایی که به مسئله بنیادین مناقشه اسرائیل و فلسطین نپردازند، در میان افکار عمومی کشورهای عربی، یا حمایت محدودی خواهند داشت یا اصولاً از پشتوانه مردمی برخوردار نخواهند شد؛ موضوعی که به احتمال زیاد، زمینه را برای بازگشت تنش‌ها و درگیری‌های تازه در منطقه فراهم می‌کند.

انتقال اجباری غزه‌نشینان؛ سیاست «انسان‌دوستانه» یا پاک‌سازی قومی پنهان؟

بسیاری از ناظران بر این باور بودند که آتش‌بس میان اسرائیل و ایران می‌تواند جانی تازه به تلاش‌های دیپلماتیک درباره بحران غزه ببخشد.  شواهد نیز حاکی از آن است که اکثریت شهروندان اسرائیلی خواهان پایان درگیری در غزه هستند تا مسیر آزادی گروگان‌هایی که همچنان در اسارت حماس قرار دارند، هموار شود. با این حال، مذاکرات آتش‌بس که ششم ژوئیه در دوحه از سر گرفته شد، تاکنون به توافقی دست نیافته است. گفت‌وگوها نیز بیشتر حول محور توقف موقت نبرد و آزادی شمار محدودی از گروگان‌ها و زندانیان می‌چرخد و خبری از راه‌حل قطعی یا پایان کامل جنگ نیست.

در این میان، مقامات اسرائیلی به اجرای طرح‌هایی ادامه می‌دهند که هدف آن انتقال جمعیت غزه به مناطق موسوم به «مناطق انسان‌دوستانه» در جنوب نوار غزه است؛ سیاستی که از دیدگاه بسیاری، به معنای اخراج تدریجی ساکنان غزه از سرزمین خود تعبیر می‌شود. این اقدامات نه تنها از سوی پژوهشگران اسرائیلی، بلکه حتی توسط موشه یعلون، رئیس پیشین ستاد کل ارتش اسرائیل، به صراحت به عنوان «جنایت جنگی» توصیف شده است. گزارش‌ها نشان می‌دهد که مقام‌های اسرائیلی بر این باورند که دونالد ترامپ از این برنامه‌ها برای جابجایی غزه‌ای‌ها حمایت می‌کند؛ برنامه‌هایی که با ایده‌های پیشین ترامپ مبنی بر اسکان فلسطینیان در خارج از غزه و تبدیل این منطقه به «ریویرای خاورمیانه» همخوانی دارد.

اگرچه مقامات اسرائیلی تاکید دارند که قصد ماندگاری در غزه را ندارند، اما در عمل کنترل بخش قابل توجهی از این منطقه را در اختیار گرفته‌اند. هنگامی که از سفیر اسرائیل در سازمان ملل درباره چشم‌انداز وضعیت پس از جنگ پرسیده شد، او در گفت‌وگو با گاردین اظهار داشت: «فکر می‌کنم ما اطمینان حاصل خواهیم کرد که بتوانیم به لحاظ امنیتی در غزه اقدام کنیم؛ درست مانند آنچه امروز در یهودا و سامره (نامی که اسرائیل برای کرانه باختری به کار می‌برد) رخ می‌دهد.» به بیان دیگر، چشم‌انداز استمرار اشغال نظامی اسرائیل بر این مناطق کاملاً محتمل به نظر می‌رسد؛ موضوعی که با احتمال الحاق کرانه باختری و حتی بخش‌هایی از غزه، می‌تواند بر دامنه تنش‌ها و بحران‌های آینده بیفزاید.

آینده توافق‌های عربی-اسرائیلی؛ همکاری امنیتی یا گسست سیاسی؟

مجموعه تحولات اخیر نشان می‌دهد که جنگ اسرائیل با ایران، تغییری در رویکرد دیرینه بنیامین نتانیاهو نسبت به معادلات منطقه‌ای ایجاد نکرده است. برای او، حملات نظامی نشانه‌ای است بر کارآمدی قدرت و بی‌نیازی از هرگونه سازش جدی با فلسطینی‌ها در تحقق اهداف گسترده‌تر منطقه‌ای. از نگاه نتانیاهو، این منطقه است که باید خود را با ترجیحات و مطالبات اسرائیل تطبیق دهد نه بالعکس.

در این چارچوب، نخست‌وزیر اسرائیل بر این باور است که رهبران کشورهای عربی بیش از هر چیز به دنبال بهره‌گیری از ظرفیت‌های فناورانه و نظامی اسرائیل هستند. هرچند جهان عرب در نشست‌ها و بیانیه‌ها مخالفت خود را با جنگ غزه ابراز داشته، اما هیچ‌یک از کشورهای امضاکننده توافق‌های ابراهیم از این پیمان‌ها عقب ننشسته‌اند. مصر و اردن نیز اشاره‌ای به لغو معاهدات صلح‌شان با اسرائیل نکرده‌اند؛ به‌ویژه آنکه اردن سال گذشته حتی در دفاع از اسرائیل مقابل حملات ایران مشارکت داشت.

کشورهای عربی نیز ماه گذشته در واکنش به حملات اسرائیل علیه ایران، تنها به صدور بیانیه‌های محکومیت بسنده کردند. نتانیاهو مدت‌هاست که معتقد است کشورهای عربی به‌طور بنیادین با تلاش‌های اسرائیل در قبال ایران همراه هستند و تهران را تهدید راهبردی منطقه تلقی می‌کنند. با این همه، واقعیت‌های پیچیده منطقه‌ای احتمالاً  با انتظارات نتانیاهو همسو نخواهند بود.

چرا عربستان حاضر به مصالحه با اسرائیل بدون دولت فلسطینی نیست؟

در این میان، مطلوب‌ترین سناریوی منطقه‌ای برای اسرائیل، دستیابی به توافق با عربستان سعودی است؛ کشوری که به عنوان مهره کلیدی جهان عرب و اسلام شناخته می‌شود. دولت جو بایدن ماه‌ها تلاش فشرده‌ای را صرف میانجی‌گری برای تحقق چنین توافقی کرد و نتانیاهو نیز در سپتامبر ۲۰۲۳ از تریبون سازمان ملل اعلام کرد که اسرائیل «در آستانه توافقی تاریخی با عربستان» قرار گرفته است. با این حال، از همان ابتدا نیز تردیدهای جدی درباره میزان نزدیکی طرفین به چنین توافقی وجود داشت؛ تردیدهایی که با آغاز جنگ غزه رنگ واقعیت به خود گرفت و موضع ریاض به‌طور قابل توجهی سخت‌تر شد. در موضعی که به‌وضوح بازتاب‌دهنده سیاست پایدار عربستان بود، شاهزاده فیصل بن فرحان آل سعود، وزیر خارجه این کشور، به صراحت اعلام کرد که عادی‌سازی روابط با اسرائیل «تا زمان حل‌وفصل مسئله تشکیل دولت فلسطینی، از دستور کار خارج خواهد بود.»

ممکن است برخی در اسرائیل بر این باور باشند که با فروکش کردن بحران غزه و کاهش حساسیت‌های جهانی، عربستان سعودی حاضر خواهد شد بدون تحقق شروط کلیدی خود، به توافق با اسرائیل تن دهد؛ توافقی که می‌تواند موقعیت ریاض را نزد دونالد ترامپ تقویت کرده و منافع اقتصادی، اطلاعاتی و امنیتی قابل توجهی به همراه داشته باشد. اما شواهد حاکی از آن است که مقامات سعودی چنین محاسبه‌ای ندارند.

عربستان سعودی برای جلب حمایت ترامپ، ابزارهای دیگری در اختیار دارد؛ از جمله وعده سرمایه‌گذاری‌های عظیم اقتصادی و امضای قراردادهای تسلیحاتی که در جریان سفر رئیس‌جمهور پیشین آمریکا به ریاض در ماه مه مطرح شد. علاوه بر این، ریاض آن‌قدر سرمایه سیاسی صرف پیوند زدن عادی‌سازی روابط با اسرائیل به تحقق دولت فلسطینی کرده است که بعید به نظر می‌رسد حاضر باشد به توافقی کمتر از این رضایت دهد؛ در حالی که دولت کنونی اسرائیل حتی چنین حداقلی را هم روی میز نمی‌گذارد.

جنگ اخیر اسرائیل و ایران، مواضع کشورهای عربی را بیش از پیش پیچیده کرده است. قدرت‌های منطقه‌ای همچون عربستان سعودی طی سال‌های گذشته با هدف دور ماندن از تیررس تهران، تا حد زیادی روابط خود با ایران را عادی‌سازی کرده‌اند. امروز، ریاض و سایر کشورهای عربی حوزه خلیج فارس تمرکز خود را معطوف به اولویت‌های داخلی و برنامه‌های متنوع‌سازی اقتصاد کرده‌اند؛ برنامه‌هایی که جنگ و بی‌ثباتی، تهدیدی جدی برای آن‌ها به شمار می‌رود. هرچند کشورهای همسایه اسرائیل، از تلاش برای محدود کردن برنامه موشکی ایران استقبال کردند، اما از حملات اسرائیل که منطقه را تا آستانه یک جنگ تمام‌عیار پیش برد، رضایت نداشتند و به‌دنبال تشدید تنش‌های نظامی در منطقه نیستند.

در واقع، حمله تلافی‌جویانه ایران به پایگاه آمریکا در قطر که با دقت و با هدف به حداقل رساندن تلفات و جلوگیری از تشدید بحران صورت گرفت یادآوری روشنی بود از این واقعیت که منازعه میان اسرائیل، ایران و آمریکا، کشورهای حوزه خلیج فارس را نیز به‌شدت در معرض خطر قرار می‌دهد. عربستان سعودی همچنان بر راهبرد تعامل و دیپلماسی با ایران پای می‌فشارد و از تقابل نظامی پرهیز می‌کند. میزبانی وزیر خارجه ایران توسط عربستان، آن هم در نخستین سفر رسمی او به یک کشور عربی پس از حمله ایران به قطر، گواهی بر ادامه این رویکرد دیپلماتیک ریاض است.

اسرائیل؛ تهدید جدید ثبات در خاورمیانه

اگرچه کشورهای عرب همسایه از محدودیت برنامه موشکی ایران استقبال کرده‌اند، اما نسبت به قدرت‌یابی لجام گسیخته اسرائیل و رفتارهای بی‌پروای این رژیم نیز ابراز نگرانی می‌کنند؛ اسرائیلی که اکنون بیش از گذشته نه به عنوان ضامن ثبات، بلکه به عنوان عاملی برای بی‌ثباتی منطقه‌ای دیده می‌شود. برای نمونه، در سوریه این برداشت تقویت شده که اسرائیل با تشدید اختلافات، روند تلاش‌های دولت جدید دمشق برای یکپارچگی کشور را با مانع مواجه می‌کند. اواسط ژوئیه و در پی موج تازه‌ای از خشونت‌های فرقه‌ای در جنوب سوریه، جنگنده‌های اسرائیلی بار دیگر تاسیسات دولتی سوریه در دمشق را هدف حمله هوایی قرار دادند.

مقامات اسرائیلی در واکنش به حمله اخیر خود، مدعی شدند که این اقدام با هدف حمایت از اقلیت دروزی سوریه انجام شده است. با این حال، احمد الشرع، رهبر سوریه، این مداخله اسرائیل را توطئه‌ای برای تقسیم و بی‌ثبات‌سازی سوریه قلمداد کرد. در همین حال، توماس باراک، متحد نزدیک دونالد ترامپ حملات اسرائیل را «بدترین زمان‌بندی ممکن» توصیف کرد و آن را مانعی جدی بر سر راه تلاش‌ها برای بازگرداندن ثبات به منطقه دانست.

حملات اخیر اسرائیل به دمشق، نه‌تنها حاکی از ارزیابی نادرست بنیامین نتانیاهو درباره مناسبات با کشورهای عربی است، بلکه نشان‌دهنده سوءبرداشت نخست‌وزیر اسرائیل از سیاست‌های دولت ترامپ نیز به‌شمار می‌رود. از زمان سقوط بشار اسد در سال ۲۰۲۴، کاخ سفید تمرکز ویژه‌ای بر پیشبرد توافق میان اسرائیل و دولت جدید سوریه داشته است. رهبری تازه در دمشق نیز تمایل آشکاری برای ورود به توافقات امنیتی از خود نشان داده، به‌ویژه در شرایطی که بازسازی کشور و کاهش فشارهای اقتصادی، اولویت نخست دولت سوریه محسوب می‌شود. در همین راستا، دولت ترامپ نه‌تنها تحریم‌های اقتصادی علیه سوریه را لغو کرد، بلکه رئیس‌جمهور آمریکا با برگزاری دیداری خبرساز با احمد الشرع، رهبر جدید سوریه در ریاض در ماه مه، پیام روشنی از حمایت سیاسی واشینگتن به دولت تازه دمشق ارسال کرد.

دولت ترامپ امید دارد که سرمایه‌گذاری‌های سیاسی و اقتصادی واشینگتن در سوریه با دستیابی به توافق میان اسرائیل و دمشق به بار بنشیند؛ توافقی که حتی به گفته منابع آگاه، می‌تواند در صورت ایده‌آل، با پیوستن سوریه به توافق‌نامه‌های ابراهیم همراه شود. با این حال، سیاست‌های تهاجمی بنیامین نتانیاهو و ادامه حملات نظامی اسرائیل در خاک سوریه، مسیر این توافق را پرچالش‌تر کرده است. برخی تحلیلگران این رویکرد تل‌آویو را نوعی افراط و ایجاد دشمنی‌های غیرضروری ارزیابی می‌کنند؛ آن هم در شرایطی که سوریه پس از تحولات اخیر، عملاً توان اقدام متقابل علیه اسرائیل را ندارد.

نتانیاهو شاید تصور کرده باشد که جایگاه اسرائیل در منطقه، احترام همسایگان عرب را به‌دنبال داشته است، اما نخست‌وزیر اسرائیل بارها در ارزیابی واکنش‌های این کشورها دچار اشتباه شده است. رهبران عرب، که این روزها با بحران‌های داخلی دست‌وپنجه نرم می‌کنند، تمایلی برای پیشبرد توافق‌های عادی‌سازی فراگیر با اسرائیل ندارند؛ خصوصاً در شرایطی که افکار عمومی جهان عرب همچنان رویکردی خصمانه و تردیدآمیز نسبت به اسرائیل دارد.

در صورتی که نتانیاهو بر سیاست‌های کنونی خود در قبال فلسطینی‌ها پافشاری کند، اسرائیل به احتمال زیاد با جنگی فرسایشی و بی‌پایان در غزه، موجی از ناآرامی‌ها در کرانه باختری، تداوم حملات پراکنده و بن‌بست در روند عادی‌سازی روابط با همسایگان عرب روبه‌رو خواهد شد. در این میان، وجهه بین‌المللی اسرائیل بیش از هر زمان دیگری در معرض آسیب قرار می‌گیرد؛ وضعیتی که می‌تواند این رژیم را بیش از پیش به سمت انزوا سوق دهد.

تبلیغات
نویسنده : دالیا داسا کی
تبلیغات
ارسال نظرات
تبلیغات
تبلیغات
خط داغ
تبلیغات
تبلیغات