بررسی نشانههای "فردگرایی" در جامعه امروز ایران
جامعهای که در خود فرو میرود

«مجموعه تحقیقات ملی ارزشسنجی در پنج ساله نخست دهه ۱۳۹۰ نشان میدهد اعضای جامعه رو به نگرشهای فردی آوردهاند، چنان که معتقدند، هرکس باید گلیم خود را از آب بیرون بکشد، در موقعیتهایی حاضر به همکاری و همیاری هستند که کمترین زیان را در پی داشته باشد، معتقدند، "خودخواهی"، امروز در جامعه، صفت مورد قبولی است!»
به گزارش فرارو، جامعهشناسان در تحلیل مسائل اجتماعیِ سال گذشته، بسیار از این مفهوم استفاده کردند؛ در مورد شکل استفاده ایرانیها از فضای مجازی تا ناآرامیهای دی ماه.
خود تعریف فردگرایی هم همواره مورد بحث بوده است. این عبارت طیفی از مفاهیم از "خودخواهی" تا "استقلال" را شامل میشود.
اما عباس عبدی تاثیر رشد فردگرایی را بر "واکنشهای اجتماعی" مشهود میداند.
اما چه اتفاقاتی در کشور افتاده است که از "رشد فردگرایی" خبر میدهد؟ تاثیر رشد این مفهوم را در کجای زندگی روزمره میتوان دید؟
متین رمضانخواه پژوهشگر اجتماعی که در این حوزه مطالعاتی انجام داده است؛ در گفتگو با فرارو به توضیح طیف مفهومی فردگرایی میپردازد.
این جامعهشناس با تفکیک و دستهبندی مفاهیم مرتبط با فردگرایی، نشانههای آن را در جامعه امروز ایران بیان میکند.
متن کامل گفتگوی متین رمضانخواه با فرارو در ادامه میآید:
فردگرایی، ایدهای است که با ارحج دانستن حوزه فردی در زیست اجتماعی ظهور یافتهاست. فردیت به این معنا است که حریم، ترجیحات و ارزشهای شخصی فرد به بخشی از حقوق اساسی تبدیل شود، و مورد احترام و توجه دیگر اعضای جامعه و مجموعه ساختارهای حیات اجتماعی قرار گیرد. در واقع فردگرایی در طیفی از استقلال فردی تا خودخواهی قابل طرح است، اما همواره این مفهوم بیشتر با خودخواهی معرفی شدهاست.
این تعریف از فردگرایی در برابر جمعگرایی و برهم خوردن تعادل فرد و جامعه، و ارجحیت باروها، ترجیحات و منافع فردی بر منافع جمعی دنبال شدهاست.

در چنین وضعیتی از فردگرایی، شاهد میزان اندک یگانگی فرد با جامعه هستیم، افراد خود را بخشی از جامعه نداسته، نسبت به آنچه در اطرافشان میگذرد بیتفاوت بوده، برای حل مسائل دست به اقدامات فردی با هدف حفظ منافع شخصی میزنند، ارزشهای جامعه را ارزش گروه خاصی قلمداد کرده که با آن همدلی ندارند، و از آنجایی که ابزارهای کنترل اجتماعی را ناکارآمد و رویههای رشد و موفقیت در جامعه را ناعادلانه میدانند، خود را مرجع اصلی در هر زمانی میدانند، و به عبارتی فرد احساس سرنوشت مشترک با دیگر اعضای جامعه را ندارد.
جامعه ایران امروز با همین نوع از فردگرایی دست به گریبان است، اگر بخواهیم اندکی در این مسئله دقیق شویم، میتوانیم به سراغ نشانههای آن در جامعه امروز ایران برویم. نشانههای عدم پیوند اجتماعی که را میتوان در سه سطح خرد (فردی)، میانی (روابط بین فردی) و کلان (سازمانی) مشاهده کرد.

در سطح فردی شاهد هستیم که هرروز اعضای جامعه در حال حرکت به سمت زندگی فردی تری هستند؛ و در خود فرو میروند، الگوهای رفتار اقتصادی، نحوه دینداری، سبک زندگی، نوع پوشش، شیوه برخورد و تعامل با جامعه و مرجع عمده انتخابهای فرد ارزشهای فردی او و با هدف نفع شخصی است.
برای مثال ممکن است، عضوی از خانواده سرمایهگذاری خاصی را انجام داده در حالیکه هیچیک از اعضای خانوادهاش درباره آن اطلاعی ندارند، یا اینکه اعضای خانواده دوستان و آشنایان فرزندان را نمیشناسند، و ممکن است کسی به عنوان دوست نزدیک عروس یا داماد در جشن دعوت شود، و تنها خود عروس و داماد او را بشناسند، که هر کدام از ما دوستان بسیاری از این دست داریم.
در حوزه روابط بین فردی نیز شاهد محدود شدن شبکه روابط افراد با اعضای هم شکل خود هستیم. چنان که با برچسب زدنهای مختلف خود را در طبقه خاص اجتماعی، سیاسی و اقتصادی تعریف کرده و دیگری را غیرقابل تحمل مینامیم، که در واقع نشانی از عدم تابآوری اجتماعی نیز میباشد.
در سطح سازمانی به الگوهای رفتار سازمانی نگاه کنید، هرروز از همراهی، مشارکت و همدلی در حل مسائل کاسته میشود.

خوب است مثالی برایتان در اینباره بزنم، چند سال پیش درخلال پروژه پژوهشیای در مناطق جنوبی کشور، یکی از مسئولان خاطرهای از دوران پس از جنگ تحمیلی تعریف کرد.
رد پای این سه سطح طرح شده را میتوان در دو بعد عینی و ذهنی نیز در جامعه دنبال کرد، در بعد عینی از جمله سیاستهای نادرستی که هر روز افراد را به حوزههای خود پرتاب کرده، و آنان را وادار میسازد تا دست به رفتارهای خودخواهانه و منفعتطلبانه بزنند، عبارتند از:
اما در سطح ذهنی که بهدلیل گستره پنهان اثرگذاری آن شاید در برخی از موارد حساستر از سطح عینی باشد، تغییر در الگوهای نگرشی و جهان ارزشی اعضای جامعه است، که مجموعه تحقیقات ملی ارزش سنجی در پنج ساله نخست دهه ۱۳۹۰ نشان میدهد، که اعضای جامعه رو به نگرشهای فردی آوردهاند، چنان که معتقدند، هرکس باید گلیم خود را از آب بیرون بکشد، در موقعیتهایی حاضر به همکاری و همیاری هستند که کمترین زیان را در پی داشته باشد، معتقدند، خودخواهی، امروز در جامعه صفت مورد قبولی است، افراد اعلام میکنند به مجموعهای از نهادهای دولتی اعتماد ندارند، وضعیت اجتماعی، اقتصادی و در برخی وجوه سیاسی از دیروز بدتر شدهاست و در آینده نیز بدتر خواهد شد، از مذهبی شدن افراد کاسته شدهاست.
از همینرو است که احساس میکنند اگر زرنگ نباشند، حقشان خورده میشود، روندهای قانونی عادلانه اجرایی نمیشوند، مراتب دانشگاهی، تحصیلی و شغلی بر اساس شایستگی به افراد اعطا نمیشود، پول و پارتی مهمترین ابزار برای رشد افراد در جامعه است. بلکه این روابط است که بر زندگیشان اثر میگذارد.
جامعهای که اعضای آن اینگونه میاندیشند به دو الگو روی میآورند، یکی درگیر شدن با قواعد و ساختارهای موجود، و دوم انزوا و در خود فرور فتن، که باتوجه به هزینهبر بودن و محدود بودن امکانات و فرصتها انتخاب مسیر اول که در اختیار گروه محدودی است، از همینرو عموم جامعه دست به انتخاب مسیر دوم و به درون لاک خود رفتن میزنند، که در اینجا نیز کسانی که امکانات و فرضتهای مطلوبی را در اختیار دارند دست به مهاجرت خواهند زد و گروهی دیگری اقدام به رفتاری میکنند که ما در اینجا و در جامعه با عنوان فردگرایی افسارگسیخته و یا همان خودخواهی از آن یاد میکنیم.
در این وضعیت افراد، در دوراهیها «خود» را مرجع میدانند، چرا که دو مکانیزم کنترل اجتماعی یعنی قانون و اخلاق را ناکارآمد تصور میکنند، پس رو به افزایش کمیت و کیفیت منافع فردی خواهند آورد تا کلاهشان را باد نبرد، و اگر مطالباتشان را بشنویم عموما متنوع و برگرفته از مجموعه نیازهای فردی و در برخی موارد گروهی است، که نمونه آن درگیریهای دی و بهمن ماه گذشته بود، که نمیتوان برای آن یک مطالبه جمعی را طرح کرد، در برخی استانها، شهرستانها و حتی روستاها جنس و سطح مطالبات متنوع و متفاوت از روستای کناری آن بود.
در چنین وضعیتی بسیاری از سیاستمداران و سیاستگذاران آرزوی بازگرداندن این حالت به وضعیت پسینی آن را دارند، و دست به اقداماتی نیز میزنند. در حالیکه این وضعیت محصول خود جامعه و غیرقابل بازگشت است، و بخشی از هویت جامعه ایران امروز است، و اتفاقا لازمه حیات اجتماعی ایران از این پس را تشکیل میدهد.