فرارو- دور هشتم مذاکرات وین که دو هفته قبل آغاز شده بود، کماکان ادامه دارد. اما هنوز سرنوشت گفتگوها مشخص نشده و فضا تقربیاً مبهم است. با این حال سخنگوی وزارت امور خارجه میگوید که ایران و آمریکا از طریق متن مکتوب غیررسمی در باره چهار موضوع رفع تحریمها، اطمینان از رفع موثر تحریمها، تعهدات هستهای، راستی آزمایی و اخذ تضامین نظرات خود را ارائه داده اند. اما نگفته است که مسیر گفتگوها به توافق نزدیک شده است یا خیر.
به گزارش فرارو، خطیب زاده معتقد است که گفتگوها «سازنده» بوده است و هر گونه فضای خوش بینی و بد بینی را رد کرده است. در این میان امیر عبداللهیان، وزیر امور خارجه هم در موضع گیری تازه اش گفته که اگر نیت خوب و اراده جدی در طرف غربی وجود داشته باشد، میتوانیم از رسیدن به یک توافق خوب صحبت کنیم.
البته پیش از این ها، نماینده روسیه و وزیر خارجه روسیه از فضای مثبت گفتگوها صحبت به میان آورده بودند. همین موضع گیریها سبب شده بود تا رسانههای داخلی و بین المللی رسیدن به توافق را نزدیک ببینند.
با این حال گروهی از کارشناسان بین الملل معتقدند که رسیدن به توافق و احیای برجام امری زمان بر است، اما دور از دسترس نیست. برخی از آنها نیز میگویند که مسیر مذاکرات به مرحله برگشت ناپذیری رسیده و حالا رسیدن به توافق بیش از هر زمان دیگری در دسترس است. اما در عین حال برخی از ناظران هم عقیده دارند که گرچه احیای برجام در دسترس قرار گرفته، اما با وجود وضعیت شکننده بایدن، همیشگی نخواهد بود.
در این رابطه مهدی مطهرنیا، استاد دانشگاه و کارشناس مسائل بین الملل در گفتگو با فرارو به تحلیل چشم انداز مذاکرات وین، بیمها و امیدها و سرنوشت آن در کوتاه مدت و بلند مدت پرداخته است.
چشم انداز توافق متوجه پیشرانهای موجود و روندهای ایجاد کننده این پیشرانها است. صحبت رهبری نظام جمهوری اسلامی ایران در مقام عالیترین فرد تصمیم گیرنده در حوزههای گوناگون سیاسی به ویژه سیاست خارجی، به خصوص پرونده هستهای در باب مذاکره با دشمن و اینکه مذاکره با دشمن به معنا سازش با او نیست، یک جمله بسیار دقیق در ارتباط با چشم انداز آینده مذاکرات است و میتواند از سوی تحلیلگران مختلف پایتختهای کشورهای گوناگون درگیر در پرونده هسته ایران مورد تحلیل قرار گیرد.
مرجع این دشمن ایالات متحده آمریکا است و پیرامون ایالات متحده آمریکا کشورهای متحد و همکار با آمریکا را در بر میگیرد. به هر تقدیر ۱+۵ متوجه یک ابرقدرت مرکزی به نام ایالات متحده امریکا و پنج قدرت بزرگ بین المللی است که سه کشور اروپایی متحد ایالات متحده آمریکا و دو کشور رقیب و عین حال همکار ایالات متحده آمریکا در معادلات بین المللی را شامل میشود. اگر چه بین این دو کشور و پایتختهای آنها یعنی مسکو و پکن اصطکاکهای جدی با واشنگتن وجود دارد، اما در مسائل بین المللی بده بستانهای خاصی صورت میپذیرد و همین اصطکاکها موجب بده بستانها بر سر پایتختهایی مانند تهران، دمشق و منامه و... میشود. این واقعیت تغییر ناپذیر است؛ لذا اگر چه واژه دشمن متوجه واشنگتن دی سی است، اما لبههای آن پنج پایتخت دیگر قدرتهای بزرگ جهانی را در بر میگیرد. از این جهت باید گفت که توافق یک چشم انداز لرزان دارد؛ بدین معنا که ایران اکنون مذاکره میکند تا به توافقی دست یابد که آن توافق بتواند در بافت موقعیتی کنونی و وضعیت ایجاد شده ناشی از تحریم ها، برای ایران دستاوردهای مقطعی را به دنبال داشته باشد.
از سوی دیگر طرفهای مذاکره کننده آن سوی میز به دنبال توافقهای مقطعی هستند تا بتوانند نابسامانیهای موجود در پایتختهای خود و نظام بین الملل را متوجه یک تنفس گاه معنا دار کنند. تا اینجا دو رویکرد مثبت برای ایجاد یک توافق مقطعی در حال ایجاد است. فلدا باید گفت که چشم انداز دستیابی به یک توافق مقطعی تا حدودی نسبت به گذشته خود را بهتر نشان میدهد.
اما در ارتباط با تهران مسئله فقط جهت گیری قدرتهای بزرگ فرا منطقه ای نیست، بلکه بازیگران منطقه ای از جمله اسرائیل، عربستان و دیگر کشورهای منطقه همچون ترکیه نیز وارد بازی شده اند. ایرانی که به هیچ وجه نمیپذیرفت که در دوران حسن روحانی بازیگران دیگری وارد عرصه گفتگو چه مستقیم و چه غیر مستقیم در ارتباط با پرونده هستهای شوند، اکنون شاهد رفت و امد سفرای کشورها و یا نمایندگان کشورهایی مانند کره جنوبی، عربستان و دخالتهای آشکار اسرائیل در مذاکرات است، به گونهای رئیس دولت حاکم بر تل آویو، اکنون آشکارا میگوید هر توافقی که با ایران صورت پذیرد، اسرائیل خود را متعهد به آن توافقات نخواهد دانست و عملکرد هجومی خود نسبت به تهران را ادامه خواهد داد. این چشم انداز، توافق را آن هم توافقی مقطعی را با توجه به اوضاع و احوال موجود در واشنگتن و لرزان بودن دولت بایدن و احتمال روی کار آمدن یک کنگره با اکثریت جمهوریخواهان وشکست احتمالی بایدن در وضعیت حاضر و در سال ۲۰۲۴ بسیار سخت میکند و لغزندگی را بیشتر به نمایش میگذارد. از این جهت باید گفت که نیاز ایالات متحده آمریکا به یک توافق آن هم نیم بند با تهران، بسیار کمتر از نیازی متصور میشود که تهران در وضعیت اقتصادی، اجتماعی و سیاسی کنونی خواهان آن است.
این میتواند توافق بدی را برای ایران به همراه داشته باشد که یک پله از برجام پایینتر است و بدین ترتیب ریزشهای موجود در حمایت از دیدگاههای انقلابی در تهران با توجه به یکدست شدن دولت به معنای قوه مجریه با نهادهای فراحکومتی را بیشتر به نمایش بگذارد؛ لذا رسیدن به یک توافق در ظاهر و در کوتاه مدت میتواند یک نشاط اقتصادی و سیاسی وارد کند، اما با توجه به زیر بنهای بسیار لرزان، شکننده و در عین حال ضد تهران موجود در منطقه و نظام بین الملل میتواند یک توافق نیم بند و مقطعی را به ضد خود تبدیل سازد. چرا که با انجام این توافق، توقعات فزاینده مردمی بیشتر خواهد شد. نشاط اقتصادی برای مدت کوتاهی زیر یک سال به وجود خواهد آمد. اما تحریمهای اساسی برداشته نخواهد داشت. پروندههای دیگری مطرح میشود و ایران باید به برجام پلاسهای گوناگون دیگر تن در دهد.
بدین ترتیب آنچه که تحت عنوان دولت انقلابی در ایران خوانده میشود از مجرای معنادار خود تهی خواهد شد و مدافعین انقلابی خود در دفاع از ارزشهای انقلابی را با تزلزل روبرو خواهد ساخت. این است که در بعضی از رویکردهای کنشگران یا بازیگران اسرائیلی انجام توافق امر مثبتی پنداشته میشود، چرا که نتایج توافق این گونه در میان مدت و دراز مدت به ضد خود تبدیل شود؛ بنابراین میتوانیم این را بگوییم توافق ضد توافق؛ یعنی سناریوی توافق ضد توافق عصری به وجود میآید و این لغزندگیهای موجود را میتواند در میان مدت و در دراز مدت افزایش دهد.