نشست نقد و نظر گروه رسانهای «دنیایاقتصاد» با عنوان«گشایش هستهای در راه است؟» با حضور ابراهیم متقی، استاد دانشگاه تهران، رحمن قهرمانپور، پژوهشگر ارشد مسائل بینالملل و هادی خسروشاهین، پژوهشگر مسائل بینالملل برگزار شد. در این نشست کارشناسان به بررسی توافق احتمالی بین ایران و آمریکا و سناریوهای پیشرو پرداختند.
به گزارش دنیای اقتصاد، ابراهیم متقی، استاد دانشگاه تهران به عنوان نخستین سخنران این نشست در پاسخ به اینکه آیا میتوان با قطعیت از آغاز مذاکرات سخن گفت، توضیح داد: «مذاکرات هیچ گاه متوقف نشد که امروز بخواهد شروع شود و هیچگاه به نتیجه قطعی نرسید که در وضعیت توقف قرار بگیرد. دیپلماسی در ارتباط با موضوعات راهبردی بسیار پیچیده است و علت این است که یک نقطه تعادلی در انتظارات و دستورکار ایران، اروپا و آمریکا وجود ندارد. نگاهی که آمریکاییها داشتند و دارند این است که تحریمها بر اقتصاد، سیاست و جامعه ایران تاثیرگذار بوده است. وقتی که تحریمها بر اقتصاد تاثیرگذار باشد طبیعی است که بحرانهایی شکل بگیرد. تورم یک بحران خیلی آرام است که آثار و پیامدهای خاص خود را دارد. این شاخصها توسط تحلیلگران اقتصادی جهان غرب بررسی میشود و طبعا این انگاره وجود دارد که وقتی کشوری در فضای محدودیت و ضعف بیشتری قرار داشته باشد با این کشور به توافق قطعی نمیرسند.»
بازی مبتنی بر کنش فرسایشی
به گفته این کارشناس، الگوی رفتاری دیپلماسی آمریکایی و اروپایی، بازیهای مبتنی بر کنش فرسایشی است. از یک جا شروع میکنند، یک حرکت سینوسی آغاز میشود و بر اساس آن تاحدودی کار پیش میرود و سپس متوقف میشود. وی با اشاره به اینکه این وضعیت در دو سال و نیم گذشته مشاهده شده است، تاکید کرد: «یعنی همان مدل مذاکراتی که در دوره آقای عراقچی وجود داشت، نشانههایش در فضای فعلی نیز مشاهده میشود. به بیان دیگر همه احساس میکنند که مذاکرات در حال به نتیجه رسیدن است. اما دو یا سه موضوع پرابهام وجود دارد که این موضوعات مانع از رسیدن به یک نتیجه قطعی میشود.»
به توافق نزدیک نیستیم
استاد دانشگاه تهران معتقد است که فاش شدن مذاکرات، سیگنالی است برای اینکه به توافق قطعی نزدیک نشدهاند. اگر مذاکرات مسقط را در نظر بگیریم در کتاب خاطرات خانم وندی شرمن آمده است که وقتی میخواست برای رفتن به این مذاکرات با همسرش خداحافظی کند به او نمیگوید که برای چه ماموریتی و به کجا میرود. یعنی فضا حداقل تا یک مقطع زمانی محرمانه باقی مانده بود. وی دلیل دیگری را نیز برای اینکه امروز مذاکرات قطعی نیست، بیان کرد و افزود: «سطح مذاکرهکنندهها نیز سطح مذاکرات معطوف به قطعیت نیست. یعنی معاون وزیر نمیتواند تصمیمگیری برای مذاکرات متوقفشده داشته باشد.»متقی ادامه داد: «بنابراین ریتمی در فضای مذاکرات وجود دارد که شروع شده اما قبل از رسیدن به نتیجه قطعی فعلا در وضعیت تعلیق قرار دارد؛ البته این تعلیق به معنای توقف تلقی نمیشود.»
این استاد دانشگاه همچنین توضیح داد که در فضای مذاکرات معطوف به نتیجه هیچگاه اروپا و آمریکا بیانیه ضدایرانی صادر نمیکنند. این در حالی است که در شورای حکام آژانس اخیرا آمریکا و اتحادیه اروپا بیانیههای انتقادی و تندی را که بیانگر مطالبات و انتظارات فزاینده آنهاست، صادر کردند. وی افزود: «به نظر من فضای موجود ادامه مذاکرات فرسایشی گذشته است که تاثیر خود را در ارتباط با دیپلماسی هستهای برجای میگذارد، توافقات نسبی، محدود و مرحلهای صورت میگیرد؛ به همان گونهای که پیشرفتی در فضای روابط ایران و آژانس بینالمللی انرژی اتمی انجام شده است.»
متقی درباره برخی سیگنالها به بازار نیز توضیح داد: «آن چیزی که امروز بر بازار تاثیر گذاشته مربوط به دیپلماسی هستهای نیست. ایران و آمریکا در چند سطح مذاکرات را دنبال میکنند که بخشی از مذاکرات در سطح امنیتی بوده است و بخشی نیز در فضای دیپلماسی رفت و برگشت بوده و بخشی در فضای میانجیگری. این مذاکرات دوجانبه به نتیجه قطعیتری رسیدهاند و واکنش بازار و تغییر در قیمت ارز به معنای این است که برخی از تفاهمات در این حوزهها اثر خود را بر بازار ارز بر جای گذاشته است.» استاد دانشگاه تهران در ادامه با بیان اینکه فضای دیپلماسی ایران و جهان غرب ماهیت خوشهای دارد و در سطوح مختلف این مذاکرات در حال انجام است، گفت: «این مذاکرات در حوزههای امنیتی و دیپلماسی دوجانبه نتایج بیشتری را برای ایران و جهان غرب ایجاد کرده است. یعنی نتایج ملموس بوده است مانند آزادسازی برخی از افرادی که دارای اتهام جاسوسی هستند یا آزادسازی بخشی از منابع مالی ایران.» متقی تاکید کرد که این اقدامات را مربوط به فضای هستهای تلقی نمیکنم.
مانیفست جدید دیپلماتیک
در ادامه این نشست، این موضوع مطرح شد که به نظر میرسد امروز مذاکرات هستهای با ۴ سناریو مواجه است؛ نخست احیای برجام به صورت سابق؛ دوم توافق محدود بین طرفین؛ سوم استفاده از مکانیزم ماشه و چهارم تداوم شرایط نه جنگ و نه صلح. این استاد دانشگاه تهران در پاسخ به اینکه کدام سناریو را محتملتر میداند، توضیح داد: «سناریوی واقعی سناریوی دیپلماسی است؛ هیچگاه دیپلماسی در روابط ایران و اتحادیه اروپا و آمریکا متوقف نشده است. البته بحرانهای منطقهای و بینالمللی آن را در وضعیت فرسایش قرار داده است. صحبتهایی که جیک سالیوان در موسسه مطالعات واشنگتن برای خاورمیانه انجام داد، بیانگر یک مانیفست جدید دیپلماتیک است. مانیفستی که هم بر دیپلماسی تاکید دارد و هم بر آزادی عمل بازیگران.»
وی ادامه داد: «حوزه سیاست بینالملل، حوزهای است که در آن آزادی عمل وجود دارد. هیچ توافقی نمیتواند آزادی عمل را از بازیگرانی که دارای ابزار موثر هستند بگیرد. این اشتباهی است که در دوران گذشته ایرانیها داشتند. ایرانیها این احساس را داشتند که توافق میتواند بازدارندگی لازم را در برابر تحریمها ایجاد کند؛ توافق میتواند زمینه لازم را برای حل مسالمتآمیز اختلافات به وجود آورد. توافق از دیدگاه ایران و از دیدگاه آمریکا یک مرحلهگذار بود برای اینکه هر کدام بتوانند در مرحله بعدی بر سیاستها و الگوهای رفتاری خود تاکید بیشتری داشته باشند. طبیعی است که آمریکا ابزارهای قدرت بیشتری دارد و امکان برگشتپذیری در سیاستهای این کشور بیشتر است.»
آمریکا هیچگاه غنیسازی را به رسمیت نشناخت
متقی به این موضوع نیز پرداخت که هیچگاه آمریکاییها بهرغم صحبتهایی که اخیرا وزیر خارجه سابق در کلابهاوس داشت، غنیسازی را در رابطه با ایران به رسمیت نشناختند حتی در برجام. وی در پاسخ به اینکه چه مستندی برای این حرف دارد، گفت: «مستند آن تمام صحبتهای مقامات سابق و فعلی وزارت خارجه آمریکاست. باید توجه داشته باشیم که وقتی توافق میکنند ایران ۶۷/ ۳درصد غنیسازی اورانیوم داشته باشد با اینکه غنیسازی ایران را به رسمیت بشناسند کاملا متفاوت است.»
این استاد دانشگاه تهران درباره وضعیت تحریمها توضیح داد: «همچنین آمریکا هیچ وقت نگفت تحریمها را پایان میدهند و نه تنها هیچ گاه تحریمها پایان نیافت بلکه صحبت دقیقی نیز راجع به آن مطرح نشده است. به همین دلیل ایران نیز مطابق رویکرد مقام معظم رهبری، میگوید اگر قرار است آنها راستیآزمایی کنند ما نیز راستیآزمایی میکنیم. به این مفهوم که راستیآزمایی و اعتمادسازی آنها در حوزه هستهای و راستیآزمایی ما در حوزه پولی، مالی و بانکی است.»
سیاست فرسایشی
این کارشناس ارشد سیاست خارجی ایران با بیان اینکه در بسیاری از مواقع دیپلماتهای ما ادراک آمریکاییها را در رابطه با مفاهیمی که به کار میگیرند متوجه نیستند، گفت: «هر مفهومی که به کار گرفته میشود، هم به لحاظ حقوق بینالملل و هم سیاست بینالملل یک بعد رفتاری دارد.» وی توضیح داد که سیاست فرسایش بهترین مطلوبیت را برای آمریکا دارد و آمریکاییها به هیچ وجه به دنبال حل مساله و متعادل کردن فضا نیستند. به گفته متقی، تفکر سیاست قدرت یعنی اینکه بازیگری موفقتر است که بتواند بحران جدیدی بسازد یا بحران قبلی را تصاعد دهد و هر زمان هم که توانست به نتایجی برسد، کنترل و مدیریت بحران داشته باشد. در نتیجه درک قالبهای فکری اندیشه راهبردی آمریکا بسیار لازم است و برای درک آن میتوان کتاب«تراژدی سیاست قدرتهای بزرگ» جان مرشایمر را مطالعه کرد.
توافق ناتمام
این استاد دانشگاه تهران تشریح کرد: «هر چند مرشایمر میگوید که هیچگاه به مقامات آمریکایی برای تصمیمگیریها توصیهای نکرده است اما به هر حال وی یک نظریهپرداز است و سیاست جهانی را در ابعاد تاریخی در شکلبندیهای ساختاری نظام بینالملل تبیین میکند. وی در این کتاب هشت راهبرد ارائه کرده و یکی از بحثهایش مربوط به توافقهای ناتمام است؛ مرشایمر درباره توافق ناتمام توضیح داد یعنی بتوانیم در هر مقطع زمانی که خواستیم تفسیر جدیدی را بر اساس تغییر در معادله قدرت به وجود آوریم.»
الگوی یکسان ترامپ و بایدن در قبال ایران
متقی در ادامه در توضیح اینکه چرا برخلاف انگاره بسیاری با وجود یکسان شدن حاکمیت اما همچنان توافق با آمریکا دور از دسترس است، گفت: «این مساله به میراث ذهنیتهایی که از دوره گذشته وجود دارد بازمیگردد؛ بسیاری در ایران فکر میکردند که دلیل فروریختن برجام، دونالد ترامپ بوده است. آنها این ذهنیت را ندارند که میزان نقش یک فرد در ساختار تصمیمگیری آمریکا بسیار محدود است. از آنجا که ما در ایران «عامل فردی» داریم که در دیپلماسی بسیار تعیینکننده است بنابراین این مساله را به فضای بینالمللی نیز تعمیم دادیم. این نگاهی تقلیلگرایانه در ارتباط با بحث سیاست خارجی است.
سیاست خارجی حداقل در آمریکا امری مربوط به دولت فدرال است. بایدن که رئیسجمهور شد بیش از آنکه سیاستهایش معطوف به تغییر باشد، تداوم الگوی ترامپ بود. ولی ادبیات و تاکتیک رفتاری وی با سلف خود متفاوت بود.» وی افزود: «راهبردی که ایالاتمتحده دارد این است که ایران در تنگنای اقتصادی قرار داشته باشد، مذاکرات فرسایشی وجود داشته باشد، بخشی از منابع مالی ایران در چارچوب نفت در برابر غذا داده شود و یک حداقل وجود داشته باشد و مذاکره نیز ادامه پیدا کند. اما نه در سطحی که موضوع حل شود یا آنچه که ما میخواهیم تامین شود.»
به گفته این استاد دانشگاه تهران، بنابراین حل نشدن موضوع ایران و آمریکا ربطی به یکدست شدن موضع جناحهای سیاسی در ایران ندارد. ادراک ما از مذاکرات، برجام و آمریکا متناسب با قالبها و سنتهایی است که در ایران وجود دارد، اما ما این را تعمیم میدهیم و بنابراین نتیجه درستی نمیگیریم. وی با اشاره به اینکه ایران در هر صورتی یک نیروی اپوزیسیون دارد، افزود: «یکدست شدن در فضای سیاسی داخلی و خارجی ایران هیچ گاه بهویژه در دوران بعد از انقلاب معنا نداشته است.»
متقی در پاسخ به اینکه چگونه میتوان از تلهای که آمریکا برای ایران ایجاد کرده رها شد، گفت: «بحث تلهگذاری یکی از بحثهایی است که مرشایمر در کتاب «تراژدی سیاست قدرتهای بزرگ» مطرح میکند و میگوید یک نشانه تلهگذاری دیپلماسی است و آن را نباید فقط در جنگ جستوجو کرد.» متقی همچنین در توضیح اینکه اگر دیپلماسی هم یک تله است باید چه کرد، گفت: «باید وارد تله و بازی شد و دیپلماسی یکی از ابزارهای قدرت است. این هنر دیپلماتهاست که بتوانند دستورکار را تعیین و از وضعیت حوزههای راهبردی آمریکا آگاه باشند.»
ابزارهای ایران چیست؟
متقی در پاسخ به اینکه اگر ما در یک موقعیت نهچندان مطلوب باشیم چطور میتوانیم دستورکارمان را به طرف مقابل تعمیم دهیم، گفت: «ما یک کشور منطقهای هستیم و از جمله بحثهایی که در مورد کشور ما وجود دارد بحث آخرتگرایی است که در ذهن ایرانی وجود دارد و از قابلیت لازم برای ریسک برخوردار است. ایران به اندازهای قوی نیست که بتواند از آمریکا امتیاز فوقالعادهای بگیرد. ولی به اندازهای هم ضعیف نیست که نتواند غنیسازی را ارتقا دهد. یعنی بحثهایی که درباره عدمتقارن مطرح کردم همان حوزه تمرکز ایران در عرصه هستهای است. ایران در فضای دیپلماتیک نتوانست از قابلیت ابزاریاش در جهت اهداف خود خیلی بهره بگیرد و اهداف خود را به نتیجه برساند.» وی افزود: «این اهداف شامل متعادل کردن، پخش کردن، تاخیری کردن و معطوف کردن فشارهای آمریکا به سمت نوعی کنش تعادلی است.»
سیاست قدرتسازی ایران
متقی در بخش دیگری از صحبتهایش با اشاره به اینکه آمریکا هیچوقت منطقه خلیجفارس را ترک نخواهد کرد، گفت: «برخی مواقع گفته میشود که آمریکا در حال حرکت به سمت چین است. اگر تعارض آمریکا با چین است پس چطور معادله دیپلماسی پکن، ریاض و تهران را مورد تایید قرار میدهد. ما باید درک دقیقتری از سیاست جهانی داشته باشیم. برخی مواقع فکر میکنیم همه آن چیزی که حاصل میشود ناشی از قابلیت دو گروه مذاکرهکننده است؛ بدون شک این فاکتور نقشآفرین است اما بحث سیاست جهانی هم مطرح است.» این استاد دانشگاه تاکید کرد: «درباره سیاست جهانی میتوان به بحث اوکراین و قدرتسازی ایران اشاره کرد. باید توجه داشت که افزایش قابلیت ایران در حوزه غنیسازی یکی از عواملی محسوب میشود که میتواند روند مذاکرات را تحتتاثیر قرار دهد.»
چگونه ایران بازدارندگی را افزایش دهد؟
به گفته متقی، اگر ما دنبال دیپلماسی بدویم، ضرر خواهیم کرد. زیرا آمریکایی که قدرت در اختیارش است، برای ما خطمشی تعیین خواهد کرد. اما در فضای فرسایشی که آمریکا ایجاد کرده و فشار تحریمها وارد میکند، ما نیز باید فشاری بیاوریم که در حوزه سیاست قدرت تاثیرگذار باشد. این فشار افزایش قابلیت تکنیکی و بازدارندگی ایران است. اگر ایران در فضای قدرت بازدارنده قرار نداشته باشد هیچگاه دیگر کشورها با ما مذاکره نخواهند کرد. دیپلماسیای که منجر به آن شود که قابلیتهایمان را واگذار کنیم این دیپلماسی در نهایت به اینجا ختم میشود که مذاکرات با وقفه روبهرو شود.
وی درباره ابزارهای بازدارندگی در اختیار ایران گفت: «ویژگی ایرانیها این است که هر ابزاری را که دارند سریع رو میکنند، زیرا چارهای ندارند. اما یکی از دلایلی که پرونده ایران به شورای امنیت ملی آمریکا رفت، این است که شاید ایران معادله قدرت را تصاعد بخشیده است. یعنی ایران وقتی احساس کند این خطمشی نمیتواند به نتیجه برسد طبیعی است که خطمشی دیگری را در دستورکار قرار میدهد. تحلیل من این است که وقفههایی که در زمان مذاکرات عراقچی با آمریکاییها ایجاد میشد، به این دلیل بود که برجام در وضعیت کژکارکردی قرار بگیرد.
روحانی در نیویورک گفت همین امروز به برجام برگردید ما مذاکره میکنیم و دیپلماسی را فعال خواهیم کرد. بحث این است که سیاست تصاعد فشار وجود دارد و در این شرایط، اگر دیپلماسی پشتوانه راهبردی نداشته باشد هیچ گاه به نتیجه نمیرسد.» وی در پاسخ به این پرسش که پرونده ایران در آمریکا کجاست؟ توضیح داد: «وقتی میگوییم شورای امنیت ملی آمریکا یعنی یکی از ارکان آن وزارت خارجه است. بنابراین وقتی میگوییم پرونده ایران به شورای امنیت ملی آمریکا منتقل شده به این معنا نیست که تغییر معناداری صورت گرفته است اما تغییر تاکتیک شکل گرفته و یک پلن به نتیجه نرسیده است.»
پلن جدید واشنگتن
متقی با تاکید بر اینکه پلن رابرت مالی به نتیجه نرسید، درباره ویژگی پلن جدید گفت: «این پلن هم امتیاز بیشتری میدهد و هم فشار بیشتری وارد میآورد. نکته دیگر اینکه این امتیاز بیشتر در برابر فشار بیشتر همزمان است. یعنی برخی از مواقع اخباری که منتشر میشود گیجکننده است و متوجه نمیشویم آیا مذاکرات در حال به نتیجه رسیدن است یا خیر؟ درواقع صدور بیانیههای شدیداللحن اخیر را چطور میتوان ارزیابی کرد؟ این دو، دو روی یک سکه هستند.» وی در توضیح این مساله که آمریکا چه سیاستی در قبال ایران دارد، تشریح کرد: «دیپلماسی آمریکا دیپلماسی قدرت است؛ دیپلماسی قدرت به این مفهوم است که فضای قدرت ایران را در وضعیت فرسایش قرار دهند.» متقی با اشاره به اینکه ایران موقعیت ژئوپلیتیک ویژهای دارد، افزود: «آمریکا نیز میداند یا باید با ایران کنار بیاید، یا باید با ایران درگیر شود یا باید با ایران در وضعیت کنش تعاملی مرحلهای قرار بگیرد.»
پشت دیپلماسی لبخند
استاد دانشگاه تهران در بخش دیگری از صحبتهایش با اشاره به اینکه در سند امنیت ملی آمریکا آمده است ایران اصلیترین تهدید امنیت ملی آمریکا، متحدان آمریکا و شرکای آمریکایی است، تاکید کرد: « بنابراین اگر میخواهیم سیاست آمریکا را بفهمیم باید آن را در دیپلماسی جستوجو کنیم. زیرا دیپلماسی، لبخند دارد، قدم زدن دارد، بده بستان دارد اما زمانی دیپلماسی به نتیجه میرسد که بدانیم هدف نهایی طرف مقابل چیست و چه چیزهایی به ما خواهد داد.» وی تبیین کرد: «بازی آمریکاییها در رابطه با ایران بازی سوسیس برشته است. در این شرایط، ما باید ظرفیتهایمان را افزایش دهیم. زیرا دیپلماسی هنوز تداوم دارد، اما شرایط برای توافق زودهنگام وجود ندارد. در نهایت نیز یک توافق ضمنی و تفاهم صورت خواهد گرفت که بر مبنای آن ایران با آژانس در خصوص برخی مسائل به تفاهم خواهد رسید و در مقابل آنها برخی منابع مالی ایران را آزاد میکنند.»
توازن نسبی تهران و واشنگتن
متقی با اشاره به افزایش فروش نفت ایران در دوره رئیسی-بایدن توضیح داد: «امروز ما در وضعیت تحریمهای برجامی قرار داریم. در دوره ترامپ و روحانی، صادرات نفت ما به ۲۰۰هزار بشکه در روز کاهش پیدا کرد و امروز یک میلیون بشکه است اما این به معنای آن نیست که آمریکاییها کنترل خود را برداشتهاند. به نظر من چین یا هند که از ایران نفت میخرند، بدون مجوز وزارت خزانهداری آمریکا نیست. بحثی که وجود دارد این است که طبیعی است که آمریکا ابزار قدرت بیشتری دارد اما همین که مذاکرات ادامه پیدا کرده به این معناست که ایران دست بسته نیست و طبیعتا توازن نسبی وجود دارد که ایران و آمریکا نمیتوانند یکدیگر را نادیده بگیرند.»
مدل بیشتر در برابر بیشتر
این استاد دانشگاه تهران در خصوص چشمانداز مذاکرات در آینده نزدیک گفت: «روند دیپلماسی تداوم یافته و با فراز و نشیب خاص خود در حال پیش رفتن است. توقف دیپلماسی به معنای بازتولید نیرو و بازتولید طرح اجرایی تلقی میشود. حداقل طی دو،سهسال گذشته چند بار این وضعیت پدید آمد. اما تحلیل من این است که راهبرد آمریکا در وضعیت موجود مبتنی بر گزینه بیشتر در برابر بیشتر است. یعنی اینکه با ایران همکاری بیشتری داشته باشند، امکان فروش بیشتر نفت ایران را فراهم کنند، به سطح بیشتری از تنشزدایی منطقهای کمک کنند و در ازای آن ایران نیز سطح بیشتری از قابلیتهای هستهایاش را متناسب با رویکرد آژانس در وضعیت غیرراهبردی شدن قرار دهد.»
وی تاکید کرد: «این وضعیت بیانگر آن است که ایران سیاست قدرت را چاشنی دیپلماسی کرده است و توانسته به این نتیجه دست پیدا کند. طرف مقابل ایران یک بازیگر منطقهای نیست بلکه یک قدرت بزرگ جهانی است که قدرت نظامی آن، ۵۵درصد کل قدرت نظامی جهان و تولید ناخالص داخلی آن به اندازه تولید ناخالص داخلی کل اتحادیه اروپاست. یعنی این سیاست تحریم و فشار را آمریکا علیه هر کشوری اعمال کرده بود، آن کشور به وضعیتی مانند آلنده در شیلی یا مصدق ۱۹۵۳دچار میشد. بنابراین یکی از دلایلی که ایران توانسته در این مدار بازی قرار بگیرد، این است که ادراک ایران نسبت به سیاست قدرت نه در حد حوزههای دیپلماتیک بلکه در سطح راهبردی و مبتنی بر قدرت است. قدرت یعنی بازدارندگی به همراه ثبات.»
متقی درباره سیاست ایران در چنین موقعیتی گفت: «موضوع راهبردی یک مساله امنیت ملی است. رویکرد امنیت ملی با بازی جناحی و کنش غریزی کاملا مغایرت دارد. اینجا نیازمند عقلانیت راهبردی و سازمانی هستیم. به این مفهوم که اگر دیگران به اشتباه یک عده را از مدار حذف کردند، این اشتباه نباید تکرار شود. بلکه باید از مزیت نسبی همه نیروهایی که برای کشور زحمت کشیدهاند، اما انگاره فکری دیگری دارند، استفاده کرد. حاشیهای کردن نیروهای بوروکراتیک، تکنوکراتیک، تحلیلگران و حذف آنها، همان راهبرد اسرائیل است. اسرائیل به دنبال آن است که قدرت در ایران فروبپاشد و اگر این راهبرد دنبال شود این امر به دست خودمان رقم میخورد.» متقی با بیان اینکه برجام همان روزی پایان پیدا کرد که شروع شد، تاکید کرد: «زیرا در ذات برجام عدمتوازن وجود داشت.» وی تصریح کرد که در عین حال معتقد است کسانی که آن مذاکرات را انجام دادند از قابلیتهای لازم برای ایفای نقش ساختاری برخوردار هستند و یکی از نشانههای قدرت نیز همین است که مجموعههای مختلف در یک چارچوب به کار گرفته شوند. وی گفت: «در این خصوص شنیدهام که تلاشهایی در حال انجام است اما هنوز کفایت لازم ایجاد نشده است.»
تفاهم نانوشته در شرایط سخت و پیچیده
رحمن قهرمانپور، کارشناس مسائل بینالملل، دیگر سخنرانی بود که در این نشست به بیان دیدگاههای خود پرداخت. قهرمانپور با گریزی به استراتژی چراغ خاموش ایران و آمریکا برای رسیدن به مدلی از توافق بر سر برجام گفت: موضوع هستهای به دلیل طولانی شدن و عدمحل و فصل در طول دو سال گذشته هم در آمریکا و هم در ایران گره خورده است. از سال ۱۳۸۲ که مساله هستهای شروع شده تا امروز که خرداد ۱۴۰۲ است، نزدیک ۲۰ سال میگذرد. عموما حل و فصل پروندههای هستهای در جهان طولانی بوده است، از جمله پرونده هستهای برزیل که از ۱۹۶۹ شروع شد و پس از ۲۰سال در سال ۱۹۸۹ همراه با آرژانتین این برنامه را متوقف کردند و دوباره از ۲۰۰۲ شروع کردند. بنابراین وقتی پرونده طولانی و پیچیده شده است، در نتیجه سیاستمداران نیز محتاط شدهاند.
قهرمانپور افزود: بهرغم نشانههایی مبنی بر تبادل پیام و رفت و آمدهای دیپلماتیک در طول هفتههای گذشته، اما همچنان مقامات دو طرف این مذاکرات را تایید نکردهاند، چون فاصله ایجاد شده بهخصوص بعد از جنگ اوکراین و تند شدن مواضع اروپا زیاد شده است. بنابراین وقتی یک سیاستمدار در چنین شرایطی قرار میگیرد، ریسک نمیکند که درخصوص رسیدن به توافق مجدد اطلاعرسانی کند. در داخل آمریکا با نزدیک شدن به انتخابات مقدماتی ریاستجمهوری و همچنین مصوباتی که کنگره تصویب کرده شرایط برای دولت بایدن سخت شده است. در ایران نیز سال اول طلایی ریاست جمهوری دولت رئیسی به پایان رسیده و طبیعتا اگر بخواهد توافقی صورت دهد باید همه اصولگرایان را متقاعد کند.
اصولگراها هم از ۱۳۹۴ تاکنون مواضعشان در قبال برجام برای افکار عمومی روشن شده و طبیعتا اگر بخواهند از توافق حمایت کنند، باید برای افکار عمومی روشن کنند که چرا در آن مقطع مخالفت کردند و بیان این هم به آسانی نیست. این پژوهشگر ارشد مسائل بینالملل با اشاره به اینکه بهخاطر همین شرایط سخت و پیچیده است که ممکن است اساسا توافق مکتوبی شکل نگیرد، اظهار کرد: دو طرف به قدری از یکدیگر فاصله دارند که میگویند تو همان جا که هستی متوقف شو و من هم در همین نقطه متوقف میشوم که نوعی تفاهم نانوشته صورت بگیرد. بنابراین در چشمانداز کوتاهمدت همچنان شاهد این پیچیدگی خواهیم بود.
فلسفه ۱+۵ زیر سوال رفته است
قهرمانپور در بخش دوم اظهارات خود در پاسخ به این سوال که چرا دیگر نقش ۱+۵ در مذاکرات هستهای پررنگ نیست و ما شاهد مذاکرات غیرمستقیم ایران و آمریکا با وساطت بازیگران خارج از برجام هستیم، گفت: قبل از پاسخ به این سوال باید به این نکته در اظهارات آقای متقی اشاره کنم که آمریکاییها از ۲۰۱۰ که مذاکرات عمان شروع شد به نوعی حق غنیسازی ایران را پذیرفتهاند، اما هیچگاه آن را بر اساس یک سند رسمی به رسمیت نخواهند شناخت. بنابراین ما باید قدردان تلاشهای کسانی باشیم که در طول این سالها برای صنعت هستهای ایران زحمت کشیدهاند. فضای سیاستزده حاکم بر جامعه ایران یکی از دلایل به طول انجامیدن پرونده هستهای ایران بوده است. اظهاراتی که درخصوص افراد و تیمهای هستهای در طول این سالها تحت عباراتی چون اینها نمیدانستند چهکار میکنند و معنای واژگان را نمیدانستند، ظلم به [کارگزاران] برنامه هستهای است.
یکی از دلایل آن نیز این بوده که ما نتوانستهایم در داخل اجماع ایجاد کنیم. این تحلیلگر مسائل بینالملل با بازگشت به سوال مجری درخصوص وضعیت بازیگران دخیل در پرونده هستهای ایران اظهار کرد: جنگ اوکراین، اعتراضات سال گذشته در ایران و تحولات داخلی آمریکا به عنوان سه دلیل این مساله که آقای خسروشاهین به درستی به آن اشاره کردند را باید به یک دلیل دیگر نیز ارتباط داد و آن به نتیجه نرسیدن مذاکرات وین در طول نزدیک به دو سال مذاکره است. باوری در آمریکا و اروپا شکل گرفت که برخلاف آنچه آنها فکر میکردند، یکدست شدن ساختار قدرت در داخل ایران الزاما منجر به توافق نخواهد شد. این عامل هم باعث شد تا انگیزه آمریکا و مخصوصا اروپا برای توافق کمتر بشود.
وی ادامه داد: در مورد سایر بازیگران از جمله چین باید گفت که پکن هیچگاه در مذاکرات هستهای با تمام توان شرکت نکرد، اما همیشه رویکردش کمک به حل و فصل این مساله بوده است. در مورد روسیه هم برخلاف تصوری که در مورد کارشکنی همیشگی مسکو در مذاکرات مطرح شده، واقعیت این است که اینگونه نبوده، اما بعد از جنگ اوکراین مساله هستهای برای آنها به مراتب متفاوتتر از قبل از حمله به اوکراین است.
این مساله در محورها و صفبندیهای داخل اروپا نیز دارای پیامد بوده و در شرایط کنونی همگی بهاتفاق بر خطر مسکو تاکید میکنند و آن را یک تهدید مستقیم میدانند و هرگونه کمک به این کشور را نیز تهدیدی مستقیم علیه امنیت اروپا میدانند. به این دلیل است که اروپا بهخاطر جنگ اوکراین و مساله ناآرامیها و حقوق بشر در ایران، از آن دو محور مماشات- رویکرد سخت خارج شده و رویکرد واحدی را اتخاذ کرده است. همان منطقی که در مورد روسیه پس از جنگ اوکراین شکل گرفته است.
رحمن قهرمانپور در ادامه با اشاره به رویکرد سایر بازیگران گفت: در مورد عربستان و امارات هم باید گفت که این دو کشور همواره بر آمریکا فشار وارد میکردند که مساله هستهای ایران را حل کنید و منافع و ملاحظات شورای همکاری را نیز مدنظر قرار دهید. اما هیچگاه در مذاکرات شرکت داده نشدند. وقتی عربستان و امارات دیدند که آمریکا قادر به حل این مساله نیست بهصورت دوجانبه وارد تنشزدایی با ایران شدند. بنابراین دغدغه و فشار سابق بر این دوکشور برداشته شده است. اما در مورد اسرائیل به دلیل شرایط خاصی که این بازیگر دارد همچنان بر مواضع قبلی اصرار میکند. بنابراین جمعبندی این است که به نسبت دو سال قبل بازیگرانی که طرفدار توافق و کاهش تنش بودند کمتر شده و بنابراین زمینه برای توافق نانوشته بیشتر شده و امکانی برای حل اختلافات که بسیار هم زیاد است وجود ندارد.
این کارشناس مسائل بینالملل در بخش سوم اظهاراتش در نشست نقد و نظر مجموعه رسانهای «دنیایاقتصاد» در پاسخ به این سوال که چشمانداز مذاکرات با توجه به فضای مبهم کنونی چگونه است، افزود: آینده به سمت یک توافق غیرمکتوب پیش میرود و اخباری که ظرف روزهای گذشته منتشر شده من را قدری خوشبین کرده است. اما طبیعتا ما با توافق مکتوب فاصله داریم، چرا که برجام بر مبنای مدل ۲۰۱۵ خودش تمام شده است. این توافق نانوشته از نظر واشنگتن قرار است جاده صافکن یک توافق جامعتر و طولانیتر باشد و آغاز یک فرآیند است و آمریکاییها منتظرند فضا بهتر شود.
قهرمانپور در پاسخ به این سوال که در این فضا چه باید کرد و چه توصیهای میتوان به سیاستگذاران داد، گفت: بین دیپلماسی و سیاست خارجی هستهای یک تفاوت ریز وجود دارد که باید به آن دقت کنیم. مساله هستهای اصلیترین تهدید امنیت بینالملل است و اصلا قابل مقایسه با منازعات مرزی و سرزمینی هم نیست. بعد از جنگ جهانی دوم حدود ۳۰ کشور به دنبال فعالیتهای هستهای رفتهاند؛ اما تقریبا میتوان گفت ۸۰درصد آنها یا خود از این مسیر منصرف شدهاند، مانند سوئد و آفریقای جنوبی یا آمریکا در آنها خرابکاری هستهای کرده مثل سوئیس، آلمان و تایوان، یا اسرائیل در آنها خرابکاری کرده مثل مصر، سوریه و عراق. تنها در این بین چهار کشور هستهای شدهاند که سه تای آنها خارج از انپیتی بودهاند یعنی هند و پاکستان و اسرائیل و کره شمالی نیز تنها کشوری است که هستهای شده ولی در عین حال منزوی شده است.
وی ادامه داد: یعنی وقتی صحبت از این میشود که دیپلماسی باید پشتوانه داشته باشد باید نیمنگاهی داشته باشیم به آن چیزی که در صحنه عمل پیش آمده است. در دنیا مدلی که شبیه مدل برنامه هستهای ایران باشد و با تفاهم حل و فصل شده باشد، فقط مدل برزیل و آرژانتین است که آن هم تنها بر اساس مدل همکاری دوجانبه بین خودشان محقق شد. بنابراین صحنه بسیار پیچیده است و مساله هستهای یک مساله عادی سیاست خارجی نیست که تهدیدی معمولی از آن منظور شود. چون تهدید مستقیم علیه امنیت بینالملل است، برای قدرتهای بزرگ بسیار مهم است. حتی چین و روسیه هم تمایل ندارند تعداد اعضای کلوب هستهای زیاد شود. تنها کشوری که به صورت رسمی در آستانه هستهای شدن است و چند مدل غنیسازی دارد و مورد تایید آژانس است، ژاپن است. رحمن قهرمانپور با بیان اینکه چه باید کرد، اظهار کرد: سوال واقعا دشواری است، به هر حال نمیتوان گفت راهحل سادهای وجود دارد. اینکه برآورد آمریکا و ایران چیست و چه ابزارهایی برای رسیدن به توافق موقت دارند یک مساله است و واقعیت چیزی دیگر. مساله سیاست همیشه مساله هزینه-فایده است.
طبیعتا دو طرف نمیخواهند کاری کنند که وضعیت از کنترل خارج شود. این سخت بودن شرایط خود را در وضعیت کنونی نشان داده است. یعنی کسانی که سالها مخالف مذاکره و توافق بودند اکنون در حال مذاکره هستند. این تحلیلگر مسائل بینالملل با بیان اینکه باید دید این واقعبین شدن افراد چه هزینهای داشته و اگر قرار است تجربه جدیدی را به دیگران تجویز کنیم که سفت بایست، نترس و توافق نکن، چه پیامدهایی خواهد داشت، ادامه داد: همه ما این مسائل را به خوبی میدانیم که طرف مقابل زورگو است، این را چینیها نیز میدانند و از دهه ۱۹۸۰ که سیاست درهای باز را شروع کردند متوجه این واقعیت بودند.
ولی چرا چینیها موفق شدند این آمریکای زورگو را وادار کنند امتیاز بدهد، چرا ما نشدیم و دیگران نیز نشدند. ما باید این را به بحث بگذاریم. وقتی در داخل مشکلات وجود دارد و اجماعی وجود ندارد، در این شرایط دست سیاستمدار نیز بسته است و هر سیاستمداری چه دیروزی چه امروزی و چه یکی دیگر تنها به پشتوانه نیروی سیاست داخلی است که قادر است در صحنه سیاست جهانی مذاکره کند. وقتی در سیاست خارجی صدای واحدی وجود ندارد، ناظر خارجی نیز به خوبی این مساله را میفهمد. بنابراین باید این شرایط ساختاری و داخلی را سر و سامان داد.
چرا استراتژی احیای برجام ناکام ماند؟
هادی خسروشاهین، پژوهشگر مسائل بینالملل در پلن سوم این نشست و در پاسخ به این پرسش که استراتژی دولت بایدن در قبال ایران چیست و چرا تاکنون به موفقیتی نرسیده است، گفت: در حوزه استراتژی دولت بایدن باید به یک مقوله مهم توجه کرد و آن هم به فلسفه برنامه جامع اقدام مشترک بازمیگردد. بر این اساس باید گفت که برجام ذیل مقولهای تحت عنوان حل معمای ایران در ایالات متحده آمریکا مطرح است. به عبارت دیگر حل مساله هستهای از نگاه آمریکاییها اولین مرحله در فرآیند حل معمای ایران است.این معما در واقع اجزای متعددی را تشکیل میدهد که شامل برنامه هستهای، نقش منطقهای و برنامه موشکی است. با در نظر گرفتن این مقدمات دولت اوباما در سال 2015 توافق با ایران را به امضا رساند که خودش ذیل یک استراتژی چند توافقی یا حل تدریجی و گام به گام معمای ایران تعریف میشد. یعنی قرار بود معمای ایران از حوزهای که پیچیدگی کمتری داشت، آغاز شود تا بعد وارد مراحل سختتر شود.
یعنی این دولت امیدوار بود که با امضای این توافق، در آینده توافقات دیگری حاصل شود. وی یادآور شد: در آن مقطع زمانی خود اوباما و صریحتر از آن فیلیپ هاموند وزیر خارجه وقت بریتانیا سخنانی را مطرح میکنند که بر این مساله تصریح دارند. اوباما میگوید که محتمل است تاثیرات جانبی این توافق باعث شود که در آینده کل معمای ایران حل شود. همچنین هاموند تصریح میکند که این توافق صرفا برای مهار برنامه هستهای ایران نبود بلکه بهطور بالقوه شرایط را مهیا میکرد که روابط ایران و غرب به ثبات و آرامش برسد. با این حال سیاست خارجی دولت اوباما به دلایل متعددی ناکام ماند و دولت ترامپ به دلیل همین ناکامی در مه 2018 از برجام خارج شد. البته با این فرض که بتواند از طریق کمپین فشار حداکثری استراتژی تک توافقی را به پیش ببرد. در این چارچوب قرار بود همه موضوعات مرتبط با معمای برجام در قالب یک توافق حل و فصل شود. اما این استراتژی هم با موفقیت روبهرو نشد.
وی ادامه داد: قبل از اینکه دولت بایدن روی کار بیاید؛ پژوهش مهمی توسط ایلان گلدنبرگ و همکارانش در مرکز امنیت آمریکای نوین تهیه میشود. این گزارش در اوت 2020 به جیک سالیوان مسوول ستاد انتخاباتی بایدن داده میشود. بر پایه همین گزارش بایدن در سپتامبر 2020 مصاحبهای با سیانان انجام میدهد که نشانهای از آن است که قرار است بایدن پس از استقرار در کاخ سفید در 20 ژانویه 2021 استراتژی پیشنهادی گلدنبرگ را مورد پیگیری قرار دهد. بر این اساس وقتی به دور چهارم مذاکرات هستهای در دولت روحانی میرسیم، آمریکاییها بند همکاریهای آینده را مطرح میکنند. این هم نشانهای دیگر از پیگیری استراتژی گلدنبرگ در این دولت است. البته خود گلدنبرگ نیز در تیم رابرت مالی جای میگیرد. حال این سوال مهم مطرح میشود که در گزارش تحقیقی و پیشنهادی گلدنبرگ و همکارانش چه چیزی آمده است؟
ردپای استراتژی محدودسازی تنش
خسروشاهین گفت: استراتژی گلدنبرگ با محدودسازی تنش آغاز میشود. قرار بود در بازه زمانی زمستان و بهار 2021 محدودسازی تنش در قالب معافیتهای تحریمی در حوزه حقوق بشر دوستانه و رفع ممنوعیت سفر مقامات ایرانی از جمله آقای ظریف به آمریکا انجام شود. در مرحله بعدی هم باید مذاکراتی آغاز میشد که طی آن احیای برجام به سکوی پرش برای توافقات بعدی تبدیل شود.گلدنبرگ در این گزارش این تصور را دارد که میتوان از پاییز 2021 مذاکرات دو مسیره را با ایران آغاز کند.یک مسیر از این مذاکرات به توافق «بیشتر در برابر بیشتر» در حوزه هستهای منتهی میشود و در مسیر دیگر شکلدهی به مجمع گفتوگوهای منطقهای و توافقات متعدد در حوزههای منطقهای مورد پیگیری قرار میگیرد. بر این اساس دولت بایدن در حوزه معمای ایران بهدنبال استراتژی تک - چند توافقی است.
3 ضربه مهم به استراتژی بایدن
این پژوهشگر مسائل بینالملل تصریح کرد: استراتژی آمریکاییها در ماههای گذشته با ضربات متعددی مواجه میشود. اولین ضربه با حمله روسیه به اوکراین در فوریه 2022 به این برنامه وارد میشود. باید توجه داشته باشیم که برجام 2015 ماحصل دورانی است که میان قدرتهای بزرگ اجماع، همکاری و هماهنگی وجود دارد اما وقتی جنگ رخ میدهد، این همکاری از میان میرود و به این ترتیبسازوکار 1+5 در عمل از کار میافتد. روسها از این به بعد انگیزههایی دارند که این مذاکرات را دائما با تاخیر و تعلیق مواجه میکند. دومین ضربه در اوت 2022 وارد میشود.
در این مقطع زمانی رسانههای غربی از تعمیق همکاریهای نظامی ایران و روسیه رونمایی میکنند. اما سومین ضربه با شروع ناآرامیهای ایران در سپتامبر 2022 به برنامه بایدن وارد میشود.این سه ضربه باعث شد که برنامه جامع اقدام مشترک و احیای آن با هزینههای زیادی در واشنگتن مواجه شود. ما اکنون در شرایطی صحبت میکنیم که هرگونه قدم برداشتن در راستای احیای برجام میتواند به منزله افزایش فشار بر دولت بایدن در کاپیتول هیل (کنگره) تمام شود. کنگره آمریکا در شرایطی که همکاری میان تهران و مسکو ادامه دارد و ناآرامیها نیز هزینه هرگونه معامله را افزایش داده است، قادر به تایید هیچ نوع توافقی نیست.
پلنهای جانشین برجام
وای ادامه داد: در این شرایط پلنهای مختلفی از سوی کارشناسان و تینک تنکهای آمریکایی مطرح میشود. اولین پلنی که در آمریکا مطرح شد، پلن بی بود.این پلن فشارهای سیاسی (اسنپ بک)، اقتصادی (افزایش تحریمها بهویژه در حوزه نفتی) و نظامی (حملات سایبری و نظامی متعارف به تاسیسات هستهای ایران) را پوشش میداد. اما همزمان پلن دیگری نیزتوسط کارشناسان مطرح شد و عناوین متعددی هم برای آن میگذارند: پلن سی، پلن بی دیپلماتیک، توافق جدید. در این چارچوب موضوع مهم دیگری مطرح میشود که پلن اول یعنی احیای برجام امروز با هزینههای سیاسی مواجه است. اما پلن بی نیز برنامه ایدهآلی نیست و دربرگیرنده هزینههای متعدد است؛ چون اگر یک نبرد سخت یا فشارهای سیاسی و اقتصادی آغاز شود، در مقابل ایران نیز ممکن است غنیسازی 90درصدی را آغاز کند، از انپیتی خارج شود و با استراتژی تغییر زمین بازی، اعمال تحریمهای ثانویه سختتر را با هزینههای گزاف روبهرو کند.حتی یک نبرد سخت میتواند به فعال شدن شبکه بازدارندگی منطقهای ایران منجر شود و به همین دلیل هر حرکت نظامی علیه تاسیسات نظامی ایران، خود به خود آمریکا و اسرائیل را با جنگ بزرگ منطقهای مواجه میکند. بنابراین ضروری است در این شرایط بهدنبال گزینه سوم رفت.
عادی کردن روابط یا همکاری راهبردی؟
خسروشاهین در واکنش به سخنان قهرمانپور مبنی بر اینکه آمریکاییها در قالب حل معمای ایران هیچگاه بهدنبال روابط راهبردی با ایران نبودند، گفت: مقصود من از حل معمای ایران، برقراری روابط راهبردی میان تهران و واشنگتن نبود. اگر شما همان گزارش 10هزار کلمهای ایلان گلدنبرگ و همکارانش را در مرکز امنیت آمریکای نوین ملاحظه کنید؛ مقدمه آن باآسیبشناسی برجام آغاز میشود. یعنی سعی میشود به این سوال پاسخ دهد که چه شد برجام پایدار نماند؟یا چه نقاط ضعفی داشت که باعث شد ترامپ در مه 2018 از آن خارج شود؟ گلدنبرگ در پاسخ به این سوال به چند مورد مشخص اشاره میکند: اینکه برجام برخلاف انتظار دولت اوباما به توافق بعدی منجر نشد. البته در اواخر سال 1394 و پس از اجرای برجام نیز اوباما طی نامهای به ایران خواستار حل سایر مسائل میشود که البته به مقصود مورد نظر هم نمیرسد.
در مقاله اخیر خانم سوزان ملونی در شماره مارس و آوریل 2023 فارنافرز نیز تاکید میشود که شکست برجام فقط شکست همین توافق نیست، بلکه به معنای شکست تلاشهای چند دههای غرب و آمریکا برای عادی کردن روابط و همکاری و تعامل (نه روابط راهبردی) با ایران است. اتفاقا خانم ملونی در سال 2015 در قالب پژوهشگر موسسه بروکینگز از طرفداران امضای برنامه جامع اقدام مشترک بود اما در این مقاله با احیای برجام مخالفت میکند. بر این پایه باید تاکید کنم مقصود من از حل معمای ایران از نظر آمریکا برقراری روابط راهبردی نیست بلکه ارتقای روابط به سطحی از همکاری و تعامل است؛ آن هم با این هدف که بخشی از داراییها، تاسیسات، امکانات و تجهیزات آمریکا از منطقه خاورمیانه آزاد و شرایط برای رقابت محوری و کانونی با چین مهیا شود. این در واقع هدف غایی سه دولت آمریکا؛ اوباما، ترامپ و بایدن در قبال ایران بوده است.
محدودسازی تنش تاریخچه دارد
وی در ادامه درباره مشخصات و ویژگیهای پلن جدید آمریکاییها در قبال ایران گفت: هدف غایی از پلن سی یا پلن بی دیپلماتیک محدودسازی تنش است و همانطور که قبلا اشاره کردم ردپای این محدودسازی تنش نه به ماه اخیر بلکه به همان گزارش گلدنبرگ در اوت 2020 بازمیگردد؛ بنابراین ما با پدیدهای خلقالساعه مواجه نیستیم. اما در همین زمینه میتوانیم کمی جلوتر بیاییم و به تاریخ 20 نوامبر 2021 (9 روز قبل از آغاز مذاکرات در دولت رئیسی) برسیم. در این تاریخ ریچارد هاس در پروژکت سیندیکیت مقالهای تحت عنوان توافق ضمنی یا کنترل تسلیحات بدون توافق مینویسد.
او البته در این مقاله اشاره نمیکند که سابقه چنین توافق ضمنی یا نانوشتهای چیست ولی به نظر میرسد یکی از مهمترین موارد در این زمینه در تاریخ روابط بینالملل به بحران موشکی کوبا در 1962 باشد.در این بحران شوروی و آمریکا به یک توافق ضمنی میرسند که بر اساس آن مسکو موشکهای هستهای خود را از کوبا و واشنگتن نیز در مقابل موشکهای هستهای خود را از ترکیه خارج کند. بنابراین در گام دوم ردپای توافق سی به همین مقاله هاس بازمیگردد. اما این پلن میتواند طیفی از توافقات را دربرگیرد و لزوما شامل توافق کمتر در برابر کمتر نمیشود.
وی افزود: با این همه از اوایل مارس 2023 نیز اندیشکدههای آمریکایی مثل مرکز استیمسون، شورای آتلانتیک، انجمن کنترل سلاح و... بحث توافق موقت را به میان کشیدند. فراموش نکنیم که تصمیمگیری در آمریکا از پایین به بالا انجام میشود؛ یعنی در ابتدا طرحی در اندیشکدهها مطرح میشود و سپس سر از کاخ سفید در میآورد. بنابراین در همان مقطع زمانی و حتی قبلتر مقالاتی نوشتم که ما احتمالا به سمت پلن سی خواهیم رفت. البته واژه پلن سی را اخیرا آقای هنری روم در مقالهای بسیار جامع در فارنافرز مورد اشاره قرار داد(این مقاله یکی از مهمترین و معتبرترین مقالاتی است که میتواند سیاست جدید آمریکا در قبال ایران را توضیح دهد) اما این واژه را در آذر 1400 و در پژوهشی برای اندیشکدهای در تهران و تحتتاثیر مقاله هاس به کار بردم که البته انتشار محدودی داشت.
پرونده ایران به شورای امنیت ملی رفته است؟
پژوهشگر مسائل بینالملل در ادامه به موضوع انتقال پرونده ایران به شورای امنیت ملی آمریکا پرداخت و گفت: پس از توفان فکری که در اوایل مارس توسط اندیشکدههای آمریکایی انجام میشود، همزمان شاهد تحولات مهمی در واشنگتن هستیم. به نظر میرسد پرونده ایران از وزارت خارجه آمریکا به شورای امنیت ملی منتقل شده است. در واقع امروز دیگر پرونده ایران در دست رابرت مالی به عنوان نماینده امور ایران در وزارت خارجه نیست و ایشان به یک مذاکرهکننده حرفهای صرف تبدیل شده است. مهمترین شاهد در این زمینه به اولین جلسه توجیهی محرمانه دولت بایدن برای سنا در مورد پرونده ایران در ماه مه بازمیگردد.
وی افزود: در این جلسه از همه وزارتخانهها و نهادها به جز آقای مالی نمایندهای حضور داشت (مالی غایب بزرگ این جلسه بود) و بهانه کاخ سفید برای این عدمحضور نیز که در نوع خود شوخی بامزهای هم بود، مرخصی چند روزه وی بود. نشانه دوم هم مذاکرات غیرمستقیم مک گورک و علی باقری در 6 مه در عمان بود؛ قبلا این مذاکرات با حضور مالی و باقری برگزار میشد. همه اینها نشان میدهد که پرونده ایران اکنون در دست مک گورک، هماهنگکننده امور خاورمیانه و شمال آفریقای شورای امنیت ملی است. این مساله را میتوان به عنوان نمادی از تغییر فاز در سیاست آمریکا در قبال ایران تلقی کرد.
توافق موقت طیفی از توافقات را در بر میگیرد
خسروشاهین همچنین درباره توافق موقت احتمالی گفت: در این چارچوب جدید طیفی از توافقات قابل بررسی است. یعنی توافق موقت را میتوان در قالب سه گزینه بررسی کرد: اول چشم در برابر چشم: یعنی اینکه ایران با آژانس همکاری و در ازای آن امتیازاتی دریافت میکند. این توافق موقت میتواند در قالب یک توافق ضمنی و غیررسمی نیز مورد پیگیری قرار گیرد. توافق دوم فریز در برابر فریز است؛ یعنی اینکه ایران بیشتر از 60درصد غنیسازی نمیکند آمریکا نیز در مقابل از اعمال تحریمهای بیشترخودداری میکند. در این چارچوب نیز میتواند امتیازاتی بین طرفین رد و بدل شود. این نسخه از توافق موقت نیز قابلیت این را دارد که بهصورت ضمنی و غیررسمی مورد پیگیری قرار گیرد. وی ادامه داد: اما نسخه سوم همان توافق کمتر در برابر کمتر است که طی آن ایران 60درصد را تعلیق میکند؛ ذخایر و سانتریفیوژها در داخل باقی میماند در مقابل آمریکا نیز معافیتهای تحریمی در نظر میگیرد. این توافق میتواند در قالبهای رسمی مورد پیگیری قرار گیرد. بنابراین در قالب پلن سی هر سه نسخه از توافق موقت قابل پیگیری است.
بازی خراب کنی اسرائیل و محرمانگیها در عالم دیپلماسی
خسروشاهین درباره بازی اسرائیل درخصوص توافق موقت هم تصریح کرد: تقریبا از 28 مه که آمچای استین، خبرنگار اسرائیلی در توییتر خبر توافق موقت را منتشر کرد و سپس از اواخر مه و اوایل ژوئن که سایر رسانههای اسرائیلی مانند آکسیوس و هاآرتص وارد گود میشوند و سرانجام با خبر سهشنبه هفته گذشته که نتانیاهو بهطور غیررسمی وارد میدان شد و از مینی توافق تهران و واشنگتن خبر داد؛ شاهد بازی اخلالگرانه اسرائیل در توافق هستیم. اما چگونه؟ما سه دسته محرمانگی در عالم دیپلماسی داریم: استراتژیک (در اینجا سیاست خارجی شامل محرمانگی میشود به جای اینکه مذاکرات جنبه محرمانه بیابد)، عملیاتی(یعنی خود مذاکرات جنبه محرمانه دارد و در عالم دیپلماسی این جزو ضروریات است) و رسمی (یعنی مقامات ارشد سیاسی از موضوع محرمانه اطلاع دارند ولی آن را تکذیب میکنند). به نظر میرسد مذاکرات اخیر تهران و واشنگتن در قالب دوم و به احتمال کمتر در قالب اول مورد پیگیری طرفین بوده است.
دلیل آن هم مشخص است؛ امروز هر نوع تعاملی مثل توافق موقت و حتی تبادل زندانیان با ایران در فضای آمریکا و غرب هزینهزاست؛ فراموش نکنیم قبل از ناآرامیهای ایران سه نفر از دستیاران مالی در اکتبر 2021 کنارهگیری کردند و این تعداد در دوره ناآرامیهای ایران نیز افزایش یافت و حتی به دلیل حساسیتهای موجود فردی چون مالی نیز در حاشیه مذاکرات قرار گرفته است؛ در فضای موجود حتی بحث دانشگاهی و آکادمیک نیز در مورد تعامل با ایران هزینهزاست. دوم اینکه طرفین پیش از این تجربه تاثیرگذاری عوامل مخرب را پس از افشای محتوای مذاکرات به خصوص در مورد پیشنویس 35صفحهای بورل در اوت 2022 داشتند. پس محرمانگی امری ضروریتر از گذشته بود. اما اسرائیل با افشای این اطلاعات که احتمالا عامل درز این اطلاعات نیز با توجه به جو ضد ایرانی حاکم بر واشنگتن از درون دولت بایدن بوده است، در تلاش است هزینه انجام این توافق را با بلند شدن سر و صداهای مخالف در کنگره افزایش دهد و سرانجام چنین توافقی را از مسیر خود منحرف کند.
زمان به سود کیست؟
خسروشاهین در پاسخ به این پرسش که زمان اکنون به سود کدام توافق است،گفت: آنچه میتوان با قاطعیت بیان کرد، این است که زمان به سود برجام و همینطور توافق گسترده و کلان یا بیشتر در برابر بیشتر نیست و این میتواند تا زمان برگزاری انتخابات ریاست جمهوری آمریکا ادامه پیدا کند. البته از پیش هم مشخص بود؛ وقتی در 20 مه گروه 7 در بیانیه خلع سلاح تعهد خود را به اجرای تمام و کمال برجام فروکاست و تاکید کرد که دیگر برجام تنها منبع راهنما برای راهکارهای دیپلماتیک است، دیگر برنامه جامع اقدام مشترک روی میز قدرتهای بزرگ یا آمریکا و شرکایش نیست. به همین دلیل هم پلن سی در این شرایط مطرح میشود که هدف آن محدودسازی تنش است.
پلن بی؛ پشتوانه پلن سی
این پژوشگر مسائل بینالملل در بخش دیگری از این نشست تاکید کرد: از نگاه آمریکاییها پلن سی بدون بازدارندگی معنا و مفهوم خود را از دست میدهد. بر این اساس میتوان گفت که دولت بایدن از پلن اول همان احیای برجام عبور کرده است، ولی در راستای بازدارندگی، پلن بی خود را به پشتوانه پلن سی تبدیل کرده است. بازدارندگی در واقع یکی از کلیدواژههای سند دفاع ملی آمریکاست که در اکتبر 2022 منتشر شد. در واقع آمریکاییها فکر میکنند بازدارندگی در قالب اهرمهای سیاسی، اقتصادی و قدرت سخت میتواند به پیشبرد پروژه محدودسازی تنش و به انجام رسیدن طیفی از توافقات موقت کمک کند. با این حال باید این نکته را هم در نظر گرفت که طرفین در یک نقطه تعادلی به بازدارندگی میرسند. یعنی ایران نیز اهرمهای بازدارندگی دارد که مانع از عملیاتی شدن پلن بی میشود و آن را در قامت یک پشتوانه برای پلن سی فرو میکاهد. اهرمهای بازدارندگی ایران برنامه هستهای، شبکه بازدارندگی و همچنین تعهدات پادمانی و فراپادمانی با آژانس بینالمللی انرژی اتمی است.
توافق به کجا میانجامد؟
وی درباره چشمانداز توافق هم گفت: تصور من این است که توافق موقت با هدف محدودسازی تنش بسیار جدی است. البته در این پروسه نیز قرار نیست اتفاقات عجیب و غریبی بیفتد. یعنی در این قالب باید منتظر آزادسازی اموال بلوکه شدن ایران بدون لغو تحریمها بود و چشم بستن بر صادرات نفت ایران نیز تداوم مییابد. این اتفاق پس از پیروزی بایدن و برای اعتمادسازی تاکنون بدون مجوزهای رسمی از سوی وزارت خزانهداری آمریکا ادامه داشته است. پرهیز از افزایش تنش و تصاعد بحران و تلاش برای غلبه بر فضای بیاعتمادی اولویت کنونی دولت بایدن تا نوامبر 2024 خواهد بود.اما باید به نکته دیگری نیز توجه کرد اگر توافق موقت در قالب رسمی یعنی کمتر در برابر کمتر یا ضمنی و غیررسمی یعنی چشم در برابر چشم و فریز در برابر فریز عملیاتی شود؛ طرفین دیگر روی یک طناب باریک حرکت خواهند کرد و حفظ تعادل در این مسیر پیچیدگیهای مختص به خود را دارد.
این روند میتواند با خرابکاری از سوی اسرائیل کاملا برهم بخورد. خسروشاهین ادامه داد: نکته دیگر اینکه به جز بند غروب 18 اکتبر 2023 در مورد محدودیتهای موشکی ایران، در سال 2025 و در اکتبر آن سال غروب اسنپ بک هم فرا میرسد و این امتیازی است که هیچ دولتی در آمریکا از آن صرفنظر نخواهد کرد. این امتیاز را آمریکاییها با شگردهای دیپلماتیک از روسیه و چین گرفتهاند چرا که منجر به دور زدن حق وتوی آنها در بازگشت قطعنامههای ذیل فصل هفتم منشور ملل علیه ایران میشود. بر این اساس پس از انتخابات آمریکا شاهد فشارهای دیپلماتیک از سوی کاخ سفید برای توافق بیشتر در برابر بیشتر یا برجام بهروز شده خواهیم بود و برای پرهیز از یک تنش پر شدت قبل از اکتبر 2025 شاید طرفین بپذیرند به این سمت حرکت کنند.
توافق موقت چه سودی برای تهران دارد؟
وی در مورد فواید توافق محدودسازی تنش نیز تاکید کرد: توافق رسمی یا غیررسمی موقت باعث میشود که ایران به برنامه هستهای خود ادامه دهد یا حداقل ظرفیت کنونی خود را حفظ کند.این توافق همچنین میتواند به بهبود موقعیت ژئوپلیتیک ایران بهویژه پس از عادیسازی روابط میان تهران و ریاض کمک کند. این توافق بهطور بالقوه باعث میشود که ایران هستهای بهطور دوفکتو مورد پذیرش قرار گیرد. در عین حال ایران در ذیل این توافق زیرساختهای هستهای خود را هم حفظ خواهد کرد. این توافق با قانون جامع راهبردی در مجلس نیز چندان مغایرتی ندارد. بند اول این قانون غنیسازی 20درصدی را الزامی میکند اما غنیسازی بالاتر از آن را برعهده دولت گذاشته است که بنا به شرایط درباره آن تصمیمگیری کند.
آمریکا به سمت موازنه از راه دور میرود؟
خسروشاهین در پایان سخنان خود به چگونگی حضور نظامی آمریکا در منطقه خاورمیانه پرداخت و گفت: ما دو سند مهم داریم که در اکتبر 2022 در آمریکا منتشر شد؛ اول سند امنیت ملی است که توسط کاخ سفید تهیه شد و دوم سند دفاع ملی که توسط پنتاگون تدوین میشود. در سند دفاع ملی به ترتیب نام چین 101 بار، روسیه 89بار و ایران 33بار تکرار میشود و همین مساله نشاندهنده جایگاه ایران در سیاست خارجی آمریکاست. این سند در عین حال بر مفهوم بازدارندگی یکپارچه تاکید میکند.
در سند امنیت ملی آمریکا نیز یک چارچوب جدید کاری منطقهای پیشنهاد میشود که دارای 5بند است؛در بند دوم تاکید میشود که آمریکا از امنیت کشتیرانی در آبراههای بینالمللی در منطقه بهویژه در تنگه هرمز و باب المندب حراست میکند. در بند چهارم نیز بر استفاده از الگوها و اهرمهای بازدارندگی برای تامین همگرایی منطقهای تاکید میشود. بر این پایه باید تاکید کنیم که آمریکاییها الگوی جدیدی را برای بحث حضور نظامی در منطقه ما طرحریزی کردهاند. این الگو متناسب با عدمحضور یا موازنه از راه دور، ریموت کنترل یا Offshore balancing نیست.
چرا که برای چنین گزینهای معمولا حدود 5هزار نیرو درنظر گرفته میشود؛حضور محدود هم شامل نمیشود چرا که این حضور هم تناسبی با بند دوم و چهارم سند امنیت ملی ندارد و در عین حال چنین حضوری حدود 10 تا 20هزار نیرو را دربر میگیرد و البته با حضور قوی هم نسبتی ندارد؛ در چنین حضوری آمریکا نیاز به استقرار 40 تا 50هزار نیرو در منطقه دارد. به نظر میرسد دولت بایدن بین حضور محدود و قوی سنتزی ایجاد کرده است که میتوان آن را حضور محدود اما قوی نامگذاری کرد. در این مدل بین 20 تا 30هزار نیرو در منطقه میمانند.در این مدل سازمانهای نظامی آمریکا یعنی سنتکام نیز بهصورت چندجانبه یعنی با مشارکت اسرائیل و اعراب مدیریت و در عین حال بحث دفاع دستهجمعی ذیل موضوعاتی نظیر سپر دفاع موشکی در نظر گرفته میشود.