مروری بر «کتابهای آبی و قهوهای»؛
آزمایشگاه فلسفی ویتگنشتاین

«کتاب آبی» یادداشتهایی است که ویتگنشتاین در سالهای ۱۹۳۳ تا ۱۹۳۴ برای تدریس به شاگردانش در دانشگاه کمبریج آماده کرد. این اثر نقطه آغاز بازگشت او به فلسفه پس از یک دهه سکوت است و بهروشنی نشان میدهد که رویکرد او نسبت به زبان، معنا، و اندیشه دچار دگرگونیای بنیادی شده است.
«کتابهای آبی و قهوهای» نه صرفاً متونی درسی برای دانشجویان فلسفه، بلکه آثاری هستند که ذهن خواننده را به چالش میکشند و او را به تفکری تازه در باب زبان، معنا و فهم وادار میکنند. این آثار بخشی از میراث زنده فلسفه تحلیلیاند و مطالعه آنها برای هر علاقهمند جدی به فلسفه، ضرورتی انکارناپذیر است.
به گزارش ایبنا، کتاب «کتابهای آبی و قهوهای» نوشته فیلسوف برجسته اتریشی، لودویگ ویتگنشتاین، با ترجمه مالک حسینی از سوی نشر کرگدن با همکاری نشر هرمس به بازار کتاب ایران راه یافته است. این اثر دربرگیرنده دو متن کلیدی از دوره میانی اندیشههای ویتگنشتاین است و نقش مهمی در تحول فلسفه زبان در قرن بیستم ایفا کرده است. در این گزارش، نگاهی اختصاصی به بخش نخست این مجموعه، یعنی «کتاب آبی» خواهیم داشت؛ اثری که همچون نقشه راهی برای ورود به فلسفه متأخر ویتگنشتاین عمل میکند
«کتاب آبی»؛ ساده و صمیمی برای فهم فلسفه
«کتاب آبی» یادداشتهایی است که ویتگنشتاین در سالهای ۱۹۳۳ تا ۱۹۳۴ برای تدریس به شاگردانش در دانشگاه کمبریج آماده کرد. این اثر نقطه آغاز بازگشت او به فلسفه پس از یک دهه سکوت است و بهروشنی نشان میدهد که رویکرد او نسبت به زبان، معنا، و اندیشه دچار دگرگونیای بنیادی شده است. مهمترین ویژگی این دفتر آن است که مسیر فکری ویتگنشتاین را از منطقگرایی سختگیرانه «رساله منطقی-فلسفی» به سمت فلسفه زبان روزمره و تحلیل کارکرد واژگان نشان میدهد. «کتاب آبی» در واقع حلقه اتصال میان دو دوره فکری ویتگنشتاین است: دوره نخست متأثر از اثر رساله و دوره دوم که او بعدها در «پژوهشهای فلسفی» به آن خواهد پرداخت.
در «کتاب آبی»، ویتگنشتاین با زبانی نسبتاً ساده و صمیمی سخن میگوید تا فهم فلسفه را برای دانشجویانش تسهیل کند. او باور دارد بسیاری از مسائل فلسفی مرجعشان سوءبرداشت از زبان است. بنابراین روش کار او بر بازگرداندن توجه به کاربرد واقعی واژهها در زندگی روزمره استوار است، نه بر تأملات انتزاعی یا جستوجوی ذات پنهان واژهها. در یکی از نخستین بخشها، ویتگنشتاین از مخاطب میخواهد مثالهایی از کاربرد واژههای «درد»، «دیدن»، «فهمیدن» و «یاد گرفتن» بیاورد و در مورد معنای آنها در بافتهای مختلف بحث کند. به این ترتیب، او نشان میدهد که معنی «درد» تنها به تجربه درونی فرد محدود نمیشود؛ بلکه به رفتار زبانمند فرد و نحوه کاربرد واژه در جامعه وابسته است.
یکی از مفاهیم کلیدی که در «کتاب آبی» مطرح میشود، نقد ایده «زبان خصوصی» است. ویتگنشتاین میگوید فرض کنیم زبان یا کدی وجود داشته باشد که تنها یک فرد بتواند آن را درک و استفاده کند. آیا اصلاً میتوان چنین زبانی داشت؟ اگر من میتوانم تنها خودم بفهمم چه زمانی درد دارم و دیگران نتوانند آن را بفهمند، آیا واژه «درد» معنا دارد؟ او با این مثالها نشان میدهد که حتی برای واژگانی که به تجربههای درونی فرد مربوط میشوند، باید از شکل برونکرد اجتماعی آنها یعنی نحوه استفاده در اجتماع و قواعد مشترکی که افراد پذیرفتهاند آغاز کرد. به بیان دیگر، معنا تنها از طریق اشتراک قواعد زبانی و فعالیت در یک بستر اجتماعی شکل میگیرد.
ویتگنشتاین در «کتاب آبی» همچنین مفاهیم مقدماتی بازیهای زبانی را در سطح ابتدایی مطرح میکند؛ گرچه اصطلاح دقیق «بازیهای زبانی» بعدها در «پژوهشهای فلسفی» تکمیل میشود. او به مخاطب نشان میدهد که واژگان در بازیهای متنوعی کاربرد دارند: پرسیدن، دستور دادن، توضیح دادن، شرح دادن احساسات و غیره. هر یک از این کاربردها قاعدههای مخصوص خود را دارند. برای مثال، وقتی به کسی میگوییم «برو و سیب را بیاور»، معنای «برو» و «سیب» در یک بازی زبانی مشخص-یعنی حکم دادن-تعیین میشود، متفاوت از زمانی که داریم در مورد «چگونه سیب را در آب غوطهور کنیم» بحث میکنیم.
از منظر روششناسی، ویتگنشتاین در «کتاب آبی» از دستور سقراطی بهره میبرد: او خود پاسخ نمیدهد بلکه سوال میپرسد و از دانشجو میخواهد در چارچوب مثالهای مشخص، پیشفرضهای ذهنی خود را نقد و بازنگری کند. این سبک تدریس، خواننده را ملزم میکند تا فعالانه در فرایند فلسفیدن شرکت کند و از دل پرسشها به کشفهای نظری برسد. پاسخش به افسانۀ دسترسی محض فرد به معنی خصوصی واژهها و نظریههای متافیزیکیِ رایج در فلسفهی پیش از خود، از همین مسیر تحلیل کاربرد زبان حاصل میشود.
در «کتاب آبی» ویتگنشتاین همچنین به تفکیک میان زبان و جهان ذهنی اشاره میکند. او معتقد است زبان به خودی خود دنیای درونی ما را شفاف نمیکند، بلکه برای فهم معانی و اندیشهها باید به بافتهای کاریِ زبان در رفتارهای روزمره توجه کرد. از این رو، مفهوم «مشاهده درونی» را نیز نقد میکند و نشان میدهد آنچه انسانهای مختلف از درد و احساسات درونی بیان میکنند مبتنی بر مجموعهای از الگوهای زبان و تشابههای رفتاری (مثل شکل بیان صورت، صدا و …) است. بنابراین، مسئله اساسی فلسفه زبان برای ویتگنشتاین حل معنای فردی بعد درونی نیست، بلکه بازشناسی قواعد اجتماعی است که واژهها را معنی میبخشند.
اهمیت «کتاب آبی» در این است که نخستین گام بسیار مهم ویتگنشتاین در عبور از منطق صوری به تحلیل کاربردی زبان را نشان میدهد. او به دانشجویان خود میآموزد که پرسش فلسفی باید از این نقطه آغاز شود که ما چگونه واژهها را بهکار میبریم؟ نه اینکه معنی حقیقی درون کلمه چیست؟ یا واژه چگونه بازنماییکننده واقعیت است؟ مجموعه این تاملات، زمینه را برای تکوین مبانی فلسفهی زبان او فراهم میکند و در نهایت در «پژوهشهای فلسفی» به اوج خود میرسد.
«کتاب آبی» پیشنهادی برای دگراندیشی است؛ کتابی که از ما میخواهد بهجای جستوجوی ذات مفاهیم، به کاربرد آنها در زندگی بیندیشیم. این اثر گامی بزرگ برای خوانندگانی است که میخواهند از فلسفه رسمی عبور کنند و وارد جهان زنده زبان شوند؛ جهانی که در آن معنا، نه تعریفی انتزاعی، بلکه رویدادی اجتماعی است و پایهای اساسی برای فهم تحول فکری ویتگنشتاین در دهه ۱۹۳۰ به شمار میآید.
«کتاب قهوهای» دومین بخش از مجموعه یادداشتهای آموزشی لودویگ ویتگنشتاین است که در سالهای ۱۹۳۴ تا ۱۹۳۵، پس از تدریسهای اولیهاش در دانشگاه کمبریج تهیه شد. اگرچه این دفتر نیز همچون «کتاب آبی» برای دانشجویان نوشته شده است، اما عمق فلسفی، انسجام ساختاری و نزدیکیاش به شاهکار نهایی او، پژوهشهای فلسفی، باعث شده «کتاب قهوهای» جایگاهی مستقل و درخور توجه در سیر تحول فکری ویتگنشتاین داشته باشد.
در این بخش، ویتگنشتاین با دقت بیشتری به موضوع نقش زبان در ایجاد و حل مسائل فلسفی میپردازد. از نظر او، بسیاری از مشکلات سنتی فلسفه همچون مسأله ذهن و بدن، معنای واژگان انتزاعی، یا شناخت دیگران، ناشی از برداشتهای نادرست از زباناند؛ بهعبارتی، اینها نه مسائل واقعی، بلکه نتایج گمراهکننده زبان هستند.
مهمترین مفهوم جدیدی که در «کتاب قهوهای» به شکل جدی وارد اندیشه ویتگنشتاین میشود، مفهوم «بازیهای زبانی» است. ویتگنشتاین با وامگیری از مفهوم بازی، زبان را همچون مجموعهای از قواعد و عملکردهای اجتماعی توصیف میکند که در بسترهای گوناگون و متنوعی بهکار میرود. واژهها در زبان همچون مهرههایی هستند که کاربرد آنها تنها با شناخت قواعد بازی روشن میشود؛ قواعدی که لزوماً ثابت یا جهانشمول نیستند، بلکه تابع موقعیتهای عملی، فرهنگی و اجتماعیاند.
او در نقد ذاتگرایی فلسفی، مثالهایی زنده و ملموس میآورد. برای نمونه، وقتی واژه «بازی» را بررسی میکند، نشان میدهد که نمیتوان تعریف ثابتی برای آن ارائه داد. برخی بازیها رقابتیاند، برخی نه؛ برخی با توپاند، برخی بدون توپ؛ اما با این حال، همه آنها را «بازی» مینامیم. او نتیجه میگیرد که کاربرد واژگان، نه بر اساس ذات مشترک، بلکه بر اساس شباهت خانوادگی قابل توضیح است؛ مفهومی که در آن اشتراک مفاهیم همچون رشتهای از شباهتهای نسبی است، نه یک جوهر مشترک.
ویتگنشتاین همچنین در «کتاب قهوهای» به روش تحلیلهای زبانی نزدیکتر میشود. او نشان میدهد که برای حل مسائل فلسفی، باید نحوه استفاده از زبان در بافتهای خاص را بررسی کرد، نه اینکه به دنبال تعاریف کلی، انتزاعی یا متافیزیکی گشت. بهجای اینکه بپرسیم معرفت چیست؟ باید ببینیم که چگونه، در چه موقعیتهایی، و با چه کاربردی از واژه «دانستن» استفاده میکنیم.
از نظر ساختاری، «کتاب قهوهای» نسبت به «کتاب آبی» مفصلتر، منظمتر و فلسفیتر است. در این دفتر، ویتگنشتاین به وضوح در حال عبور از مرحله آزمایشی ایدهها به سوی نظریهپردازی منسجمتر است. وی بسیاری از خطوط فکری اصلی پژوهشهای فلسفی را در این کتاب آزموده و در بسیاری موارد با مثالها و پرسشهای متنوع سعی کرده مخاطب را با «چرخش زبانی» خود همراه کند.
در نهایت، «کتاب قهوهای» را باید مرحله تثبیت ایدههای فلسفهی متأخر ویتگنشتاین دانست. اگر «کتاب آبی» شروع تردید نسبت به نگاه منطقی و ساختارگرا به زبان بود، «کتاب قهوهای» آغاز شکلگیری دستگاهی فلسفی بر پایه کاربرد، زمینه، شباهت و بازیهای زبانی است؛ دستگاهی که جهان فلسفه را برای همیشه تغییر داد.
جایگاه دو کتاب در منظومه فکری ویتگنشتاین
«کتاب آبی» و «کتاب قهوهای» را میتوان آزمایشگاه فلسفی ویتگنشتاین دانست؛ جایی که او اندیشههای جدیدش را آزمود، مثال زد، نقد کرد و آرامآرام از نظام خشک منطقی «رساله منطقی-فلسفی» فاصله گرفت. این دو دفتر، پایهگذار مرحله دوم فلسفه او هستند که در آن زبان، نه ابزار بیان اندیشه، بلکه بستر شکلگیری و جهتدهی به اندیشه محسوب میشود.
«کتابهای آبی و قهوهای» نه صرفاً متونی درسی برای دانشجویان فلسفه، بلکه آثاری هستند که ذهن خواننده را به چالش میکشند و او را به تفکری تازه در باب زبان، معنا و فهم وادار میکنند. این آثار بخشی از میراث زنده فلسفه تحلیلیاند و مطالعه آنها برای هر علاقهمند جدی به فلسفه، ضرورتی انکارناپذیر است.