کوروش احمدی تحلیل کرد:
ترامپ به این دلایل با تغییرنظام ایران موافق نیست

بنابر اعتقاد دیپلمات پیشین کشور، «ترامپ قطعاً در پی تغییر نظام یا تجزیه ایران نیست، چراکه اولا همیشه با مداخله در دیگر کشورها و بسط دموکراسی مخالفت کرده است؛ ثانیا پایگاه اجتماعی ترامپ بهشدت با ورود آمریکا به چنین وادیهایی مخالف است. ثالثا او میداند که اقدام در راستای تغییر نظام و تجزیه ممکن است زمینهساز بیثباتیهای مزمن و طولانی در کل منطقه و سواحل خلیج فارس شود و آمریکا امکان مدیریت آن را نداشته باشد.»
کوروش احمدی، دیپلمات پیشین، در سرمقاله روزنامه شرق با عنوان «ضرورت نوع متفاوتی از دیپلماسی» ضمن اشاره به نکات مثبت جنگ ۱۲روزه در کشور، به ارائه دلایلی درباره موافق نبود رئیسجمهور آمریکا تغییر و تجزیه نظام کشور پرداخته است.
او در این زمینه نوشت: تجاوزات ۱۲روزه آمریکا و اسرائیل به ایران یک نکته مثبت اگر داشت، همانا تحکیم همبستگی بین مردم و همراهی آنها با نظام سیاسی و نیروهای مسلح علیه دشمن متجاوز با وجود همه ملاحظات بود. این تجاوزات اگر یک شکستخورده در بین طیفهای سیاسی ایرانی نیز داشته باشد، آن شکستخورده همان فرقهای است که با بیشرمی از بمباران وطن ابراز شادمانی میکرد.
گرچه سخن در این دو مورد و نیز درباره مسیری که ما را به اینجا رساند، بسیار است، اما آنچه فعلا مهمتر و فوریتر است، تمرکز بر یک راهحل برای خروج از شرایط متزلزل و بلاتکلیف کنونی است.
یکی از درسهایی که قاعدتا مقامات ما باید از این تراژدی ۱۲روزه و وضعیت بلاتکلیف بعد از آن گرفته باشند، این است که باید برای دیپلماسی اصالت و محوریت قائل شوند و آن را مسیر اصلی کنشگری در روابط بینالملل بدانند.
برداشت نگارنده که در چند دهه اخیر مستقیما هم به لحاظ نظری و هم از نظر اجرائی درگیر سیاست خارجی بودهام، این است که جریاناتی در کشور ما، هیچگاه چنین اصالت و محوریتی برای دیپلماسی قائل نبودهاند، تنها به وقت ضرورت به آن میدان میدادهاند و حتی برخی اساسا به دیده تحقیر به دیپلماسی مینگریستهاند.
در دوره جدید چند تهدید شامل ازسرگیری تجاوز، ادامه جنگ به شکل نامتقارن و در منطقه خاکستری، ادامه وضعیت تعلیق در جامعه و اقتصاد، فقدان دورنمایی درباره لغو تحریمها و بلاتکلیفی از نظر مشاغل، بازارها و سرمایهگذاری متوجه ایران است. و همه این تهدیدات در شرایطی است که وضعیت کشور از نظر تابآوری سرزمینی و مشکل سرمایه اجتماعی از بسیار پیشتر از تجاوز اخیر بر همگان آشکار بوده است.
اجماع کامل بین نخبگان حاصل است که ما هرچه سریعتر باید در راستای ختم تنشهای ژئوپلیتیک حرکت کنیم و بر مشکلات کشور متمرکز شویم. ما از منازل مختلف و متعددی گذشتهایم تا به این نقطه رسیدهایم. متأسفانه آخرین منزل که نقطه عزیمت ما به سوی وضعیت کنونی بود، اعلام سیاست «کنترل تخاصم» بهجای سیاست تنشزدایی و اعلام مبناییبودن اختلافات ما با آمریکا در ابتدای دولت دکتر پزشکیان بود.
در چنین شرایطی، اولا لازم است که این یقین در مقامات حاصل شود که دیپلماسی تنها راه خروج از این وضعیت است. ثانیا نوعی از دیپلماسی که معطوف به سرعت عمل و کسب نتیجه باشد، در دستور کار قرار گیرد. دعوای غنیسازی در مدت ۲۲ سال گذشته همواره در جریان بوده و همواره شاهد ادوار مذاکراتی بسیار طولانی و فرسایشی بودهایم. دراینمیان اقتصاد و اهداف توسعه در کشور ما زیر ضرب بوده، درحالیکه از این جهات طرف مقابل تحت فشار قرار نداشته است.
در نتیجه ضروری است که با توجه به شرایط عمومی کشور و مواضع طرف مقابل یا تصمیمی برای نوع متفاوتی از دیپلماسی گرفته شود یا اساسا اگر راه دیگری مد نظر است، گام در آن راه گذاشته شده و کار یکسره شود. هدف دیپلماسی در دوره کنونی و در شرایطی که سایتهای هستهای ما هدف قرار گرفتهاند، میتواند رسیدن به توافقی جامع بین ایران و آمریکا راجعبه برنامه هستهای صلحآمیز و هر مسئله دیگری بین دو کشور باشد.
آنچه درباره دیپلماسی مهم است، توجه به تفاوتها در نگرش و اولویتهای ترامپ با نتانیاهو است. ترامپ در پنج، شش ماه گذشته تردیدی در نمایش اختلافنظرهای خود با نتانیاهو نداشته است. سفر منطقهای ترامپ این اختلافات را به نمایش گذاشت. درحالیکه اولویت اول و تنها اولویت نتانیاهو منطقه است، منطقه برای ترامپ اهمیت ثانویه دارد و او در قالب رقابت قدرتهای جهانی میاندیشد.
هدف ترامپ در سیاست خارجی عبور از منطقه و عمدتا پرداختن به چین و روسیه و اروپاست. بههمیندلیل ترامپ مترصد نگهداشتن تغییرات در منطقه در حداقل لازم برای منافع شخصی و سیاسی خود است؛ درحالیکه راست افراطی اسرائیل در پی تحمیل هژمونی خود بر کل منطقه و تضعیف و مرعوبکردن همه قدرتهای منطقهای است. تصور واهی این طیف این است که این هدف شیطانی از راه برخورد با ایران میگذرد.
ترامپ قطعا در پی تغییر نظام یا تجزیه ایران نیست، چراکه اولا همیشه با مداخله در دیگر کشورها و بسط دموکراسی مخالفت کرده است. ثانیا پایگاه اجتماعی ترامپ بهشدت با ورود آمریکا به چنین وادیهایی مخالف است. ثالثا او میداند که اقدام در راستای تغییر نظام و تجزیه شرایطی را ایجاد میکند که تصویر روشنی از آینده آن نمیتوان داشت و ممکن است زمینهساز بیثباتیهای مزمن و طولانی در کل منطقه و سواحل خلیج فارس شود و آمریکا امکان مدیریت آن را نداشته باشد.
به همین دلایل آمریکا هیچگاه در پی تجزیه کشوری در منطقه نبوده و با رفراندوم استقلال کردها در عراق هم مخالفت کرد. بنابراین کار جدی دیپلماتیک با ترامپ میتواند در راستای مهار رژیم اسرائیل و جلوگیری از روند تبدیلشدن اسرائیل به هژمون منطقه نیز باشد. در این راه، میتوان روی حمایت دیگر قدرتهای منطقهای حساب کرد.