ترنج موبایل
کد خبر: ۹۰۰۸۸۲

الجزیره گزارش می دهد؛

روایتی هولناک از محله شجاعیه غزه....

روایتی هولناک از محله شجاعیه غزه....

«محله شجاعیه غزه برای ما چیزی بیش از چند ساختمان بود. این محله، جامعه ای از روابط نزدیک، تاریخ مشترک، و خاطرات را دربرمی گرفت. ما صبح زود از نانوایی های این محله نان داغ می گرفتیم، در گوشه مغازه‌ها با هم گپ می زدیم و در مسجد تاریخی "ابن عثمان" در ماه رمضان جمع می شدیم. این محل ها همان جاهایی بودند که کودکان در آن ها بازی می کردند و خانواده ها جشن می گرفتند و در شرایط سخت و راحت از یکدیگر حمایت می کردند.»

تبلیغات
تبلیغات

فرارو- «عاصم النبیه»؛ سخنگوی شهرداری غزه.

به گزارش فرارو به نقل از الجزیره؛ محله ای که من در آن زندگی می کردم، شجاعیه نام داشت و در شرق غزه واقع شده بود. با این حال، این محله اکنون به کل ویران شده است. تلی از آوار در این منطقه مشاهده می شود و دیگر هیچ آجری روی آجر در آن نیست. خیابان هایی که در دوره ای از زمان مملو از صدای خنده کودکان، فریاد دست فروشان، و سر و صدای زندگی عادی بود اکنون با سکوت محض رو به رو است و نابودی عظیمی را شاهد است. زمانی در شجاعیه شاهد جنب و جوش و طیف متنوعی از خاطرات و ماجراها بودیم با این حال، همه آن ها اکنون به کل نابود شده اند.

چند روز قبل، برادرم محمد به محله شجاعیه شهر غزه بازگشت تا ببیند وضعیت خانه ای که در آن سکونت داشتیم چگونه است. زمانی که او برگشت به پدرم گفت هیچ چیزی از خانه جز چند دیوار خراب و ستون های آسیب‌دیده باقی نمانده است. چند ساعت بعد، ما بسیار شوکه شدیم وقتی فهمیدیم که پدرم خود به محله شجاعیه رفته تا ویرانه های خانه‌مان را از نزدیک و با چشمان خودش ببیند. اکنون وضعیت در شجاعیه به قدری وخیم است که هرگونه قدم گذاشتن در آن می تواند به معنای مرگ افراد باشد. با این حال، پدرم تصمیم گرفت تا در ویرانه های گذشته قدم بگذارد.

این همان خانه ای بود که پدربزرگم و پدرم سال ها برای ساختن آن تلاش کرده بودند. خانه ای که رویاهای پدرم در آن شکل گرفت و تمامی نشانه های فداکاری و زحمت او را به همراه داشت. این خانه همان جایی بود که وی بچه هایش را بزرگ کرد. جایی که او در آن مراسم عروسی و جشن تولد فرزندان و نوه هاش را برگزار کرد. جایی که در آن صدها خاطره شیرین خانوادگی ساخته شده است. اکنون این خانه چیزی جز تلی از آوار نیست.

با این همه، نکته مهم این است که فقط پدرم خانه ای که ساخته بود را از دست نداده است. من هم آپارتمان خود را از دست داده ام، خواهرم آپارتمانش از بین رفته، خواهر دیگرم خانه‌اش نابود شده و خواهر دیگرم نیز دو آپارتمان خود را نابود شده می بیند. دو دایی و عمه هایم نیز خانه های خود را به کل از دست داده اند. بسیاری از دوستان و آشنایان دیگر ما نیز خانه و کاشانه و رویاهای خود را از دست داده اند.

من فقط در مورد ارزش مادی آنچه ما از دست داده ایم صحبت نمی کنم. بله، خانه های ما پُر از وسیله و اثاث، متعلقات شخصی، و دیگر دارایی ها بودند با  این حال، مساله تخریب، ورای صِرف دارایی های مادی است. آنچه از ما گرفته شده قابل جبران نیست. یک خانه را می توان دوباره ساخت با این حال، حسِ تعلقی که در نتیجه قدم‌زدن در خیابان های آشنا و یا زندگی در یک محله ایجاد می شود را نمی توان دوباره با آجر و سیمان ساخت.

محله شجاعیه غزه برای ما چیزی بیش از چند ساختمان بود. این محله، جامعه ای از روابط نزدیک، تاریخ مشترک، و خاطرات را دربرمی گرفت. ما صبح زود از نانوایی های این محله نان داغ می گرفتیم، در گوشه مغازه ها با هم گپ می زدیم و در مسجد تاریخی "ابن عثمان" در ماه رمضان جمع می شدیم. این محل ها همان جاهایی بودند که کودکان در آن ها بازی می کردند و خانواده ها جشن می گرفتند و خانواده ها در شرایط سخت و راحت از یکدیگر حمایت می کردند.

وقتی یک محله نظیر شجاعیه نابود می شود، فقط دیوارها و بناها نیستند که نابود می شوند، بلکه یک سبک زندگی است که به کل نابود می شود. نابودی و ویرانی عملا پیوند میان محله ها را از بین می برد و خانوارها را به سمت اردوگاه های آوارگان گسیل می دارد و زخمی عمیق را برجا می گذارد که هیچ پروژه بازسازی قادر به التیام آن نیست. یک بنا شاید چهار دیوار و سقف داشته باشد و خیلی زود ساخته شود با این حال، نمی تواند ماجراهای نسل های مختلف را مثل گذشته در دل خود جای دهد.

درد و رنجِ این از دست دادن فقط برای خانواده من نیست. در اقصی نقاط غزه، کل محله ها عملا نابود شده اند. آوارها در بخش های مختلف نوار غزه عملا مدفن خاطرات خانواده ها، خنده کودکان، دانایی و حکمت سالخوردگان، و عشقی است که زمانی در جامعه فلسطین رشد و نمو پیدا کرده است. هر خانه نابود شده شاهدی عینی بر هزینه‌های انسانی جنگ است که نمی توان آن را با پول یا ارزیابی های خسارت سنجید.

آنچه ما از دست داده ایم فقط مال و اموال نیست بلکه هویت ماست که در خطر است. یک خانه جایی است که زندگی یک فرد در آن شکل می گیرد و نقاط عطف جشن گرفته می شوند و اندوه ها میام اعضای خانواده مشترک هستند و پیوندها شکل می گیرند. دیدنِ هزاران خانه که ویران شده اند به این معناست که زندگی شمار زیادی از افراد به هم ریخته و آن ها از محل هایی که آن ها را تعریف می کردند، جدا شده اند. این یک حذف و جدایی حساب شده از سوی اسرائیل است. جدایی انسان ها از زندگی، خاطرات، میراث و تعلقاتشان.  

بازسازی نمی تواند آنچه از ما گرفته شده را پس بدهد. ساختمان های جدید حتی اگر ساخته شوند، روی خاطرات ما که دفن شده اند ساخته خواهند شد. آن ها نمی توانند سال ها زحمتی که پدرم کشیده بود را به ما برگردانند و یا حس تعلق و آرامشی که از داشتن خانه خود داشتیم را به ما برگردانند. آن ها محله ای را که زمانی می‌شناختیم زنده نمی‌کنند.

نابودی محله شجاعیه غزه زخمی است که برای سال ها و نسل ها باقی خواهد ماند. مساله صرفا موضوع کمک‌های انسان دوستانه و یا اعطای کمک های مالی نیست. مساله اصلی این است که روح و قلب جامعه فلسطینی در نوار غزه آسیب دیده است. هیچ حجمی از بتون و سیمان نمی تواند موجب بازسازی اعتماد، احیا خاطرات، و یا زنده‌شدن همسایگانی شود که به شهادت رسیده اند.

محل شجاعیه غزه نابود شده است. همراه با این نابودی، بخشی از وجود ما هم دفن شده است. با این همه، اگرچه ما غمگین هستیم اما به خاطرات شیرین خود چسبیده‌ایم. هنوز عشقی که در خانه‌هایمان داشتیم را داریم و امیدوارانه به آینده نگاه می کنیم و امید به اجرای عدالت داریم. صهیونیست ها می توانند خانه های ما را ویران کنند با این حال، آن ها نمی توانند پیوندهای جامعه فلسطینی که در قلب‌هایشان است را از بین ببرند. آن ها نمی‌توانند خاطرات ما را با هیچ بمب و بولدوزری از بین ببرند.

تبلیغات
نویسنده : عاصم النبیه
تبلیغات
ارسال نظرات
تبلیغات
تبلیغات
خط داغ
تبلیغات
تبلیغات