ترنج موبایل
کد خبر: ۹۰۶۳۸۹

ترکیه، پاکستان و اعراب خلیج فارس؛ مثلثی برای شکل‌گیری ناتوی اسلامی؟

ترکیه، پاکستان و اعراب خلیج فارس؛ مثلثی برای شکل‌گیری ناتوی اسلامی؟

حمله ۹ سپتامبر اسرائیل به قطر، نقطه عطفی در امنیت خلیج فارس بود و همگرایی کم‌سابقه شش کشور شورای همکاری را رقم زد. این رویداد بی‌اعتمادی به چتر امنیتی آمریکا را عمیق‌تر کرده و ضرورت بازاندیشی در معماری دفاعی منطقه را برجسته ساخت. نشست فوق‌العاده دوحه محکومیت جمعی اسرائیل را به‌دنبال داشت و ایده تقویت همکاری دفاعی درون شورا و گسترش شراکت با ترکیه و پاکستان را تقویت کرد. کشورهای عربی اکنون امنیت پایدار را شرط بقای اقتصادی و سیاسی خود می‌دانند.

تبلیغات
تبلیغات

فرارو – جورجیو کافیرو کارشناس ارشد مسائل بین الملل موسسه خاورمیانه

به گزارش فرارو به نقل از اندیشکده شورای آتلانتیک، حمله نظامی اسرائیل در ۹ سپتامبر به قطر، نقطه عطف تازه‌ای در تشدید تنش‌های منطقه‌ای رقم زد و دوحه را با یک معضل فوری امنیتی روبه‌رو ساخت. برای مقامات قطری، این حمله یادآور خطر پیوستن به فهرست رو به گسترش کشورهای عربی است که هدف عملیات نظامی اسرائیل قرار گرفته‌اند. هرچند حمله اخیر مستقیماً خاک قطر را نشانه گرفت، اما دیگر اعضای شورای همکاری خلیج فارس نیز آن را تهدیدی مشترک علیه خود تفسیر کردند. این برداشت سبب شد روند همگرایی و هماهنگی میان شش پادشاهی خلیج فارس شتاب گیرد و سطح نگرانی آن‌ها از اقدامات اسرائیل به اوج تازه‌ای برسد.

نشست دوحه؛ گردهمایی برای محکومیت یا تولد یک بلوک امنیتی جدید در برابر اسرائیل؟

نشانه‌های همبستگی تازه کشورهای شورای همکاری خلیج فارس به‌سرعت پس از حمله اسرائیل به قطر نمایان شد. محمد بن زاید، رئیس امارات متحده عربی، تنها یک روز پس از این رویداد به دوحه سفر کرد و محمد بن سلمان، ولیعهد و نخست‌وزیر عربستان سعودی، در بیانیه‌ای با محکوم کردن «تجاوز وحشیانه» اسرائیل وعده داد که ریاض «بی‌هیچ محدودیتی» در کنار قطر خواهد ایستاد. به باور تحلیلگران، این مواضع نشان‌دهنده تحولی چشمگیر در پویایی‌های درونی شورای همکاری خلیج فارس است؛ تحولاتی که با پایان محاصره قطر از سوی امارات و عربستان کمتر از پنج سال پیش آغاز شد و اکنون در قالب نزدیکی بی‌سابقه میان اعضا خود را آشکار می‌سازد.

در ۱۵ سپتامبر، رهبران و نمایندگان کشورهای عربی و اسلامی در نشستی فوق‌العاده به ابتکار اتحادیه عرب و سازمان همکاری اسلامی در پایتخت قطر گردهم آمدند. شرکت‌کنندگان در این نشست به‌طور یکپارچه حمله اسرائیل به قطر را محکوم کردند و بر ضرورت اقدام جمعی در برابر تهدیدهای فزاینده تأکید ورزیدند. شیخ تمیم بن حمد آل ثانی، امیر قطر، در سخنرانی خود نسبت به آنچه «جاه‌طلبی‌های توسعه‌طلبانه بنیامین نتانیاهو» خواند هشدار داد و طرح تبدیل جهان عرب به «حوزه نفوذ اسرائیل» را «توهمی خطرناک» توصیف کرد.

دهه‌هاست دولت‌های عربی حاشیه خلیج فارس، ایالات متحده را ستون اصلی امنیت خود می‌دانند؛ اما مجموعه‌ای از تحولات در سیاست خارجی واشنگتن طی قرن بیست‌ویکم این اعتماد سنتی را به‌تدریج سست کرده است؛ از موضع دوپهلو در قبال خیزش‌های عربی ۲۰۱۱ گرفته تا توافق هسته‌ای ۲۰۱۵ با ایران، واکنش محتاطانه به حملات ۲۰۱۹ علیه تأسیسات نفتی آرامکو و نیز حملات حوثی‌ها به ابوظبی در سال ۲۰۲۲. تازه‌ترین رویداد، حمله اسرائیل به قطر، بار دیگر این تردیدها را زنده کرده است. به باور تحلیلگران، این حادثه نگرانی‌های پادشاهی‌های خلیج فارس درباره میزان اتکاپذیری بر چتر امنیتی آمریکا را تشدید کرده و شکاف اعتماد میان طرفین را بیش از پیش آشکار ساخته است.

کدام یک از کشورهای خلیج فارس در لیست بعدی تل‌آویو قرار دارد؟

سی‌ان‌ان و آکسیوس گزارش داده‌اند که برخی مقام‌های آمریکایی و اسرائیلی مدعی‌اند بنیامین نتانیاهو پیش از آغاز عملیات، دولت ترامپ را در جریان گذاشته بود؛ ادعایی که در صورت صحت، با روایت رسمی کاخ سفید مبنی بر اطلاع‌رسانی تنها پس از شلیک نخستین موشک به دوحه ـدر تضاد قرار می‌گیرد. با این حال، دونالد ترامپ پس از بمباران قطر از سوی اسرائیل، این کشور عربی را «متحدی بزرگ» خواند و در عین حال به دولت نتانیاهو هشدار داد که «بسیار محتاط» عمل کند.

فارغ از زمان‌بندی و درستی روایت‌ها، پیام اصلی برای دوحه آشکار است: چتر امنیتی آمریکا نتوانست مانع از حمله‌ای بی‌سابقه به خاک قطر شود. این در حالی است که این کشور بیش از دو دهه میزبان ستاد پیشروی فرماندهی مرکزی ایالات متحده در پایگاه العُدید بوده و در سال ۲۰۲۲ نیز از سوی واشنگتن به‌عنوان «متحد اصلی غیرناتویی» معرفی شد. اکنون پرسش کلیدی پیش روی مقامات قطری این است که این عناوین و مشارکت‌های راهبردی با آمریکا چه معنایی دارند، وقتی واشنگتن یا قادر به جلوگیری از حمله اسرائیل نیست یا تصمیم می‌گیرد مانعی در برابر آن ایجاد نکند.

این رویداد نگرانی‌هایی مشابه را در میان دیگر اعضای شورای همکاری خلیج فارس نیز دامن زده است. رهبران منطقه اکنون می‌پرسند چه تضمینی در اختیار دارند که قطر از آن بی‌بهره بود. اگر اسرائیل توانسته چنین عملیاتی را بی‌هزینه جلوه دهد، چه عاملی مانع خواهد شد که در آینده، افراد دیگری را که تل‌آویو آنان را «تروریست» می‌نامد، در خاک سایر کشورهای عربی هدف قرار ندهد؟

در پس‌زمینه سیاست تهاجمی فزاینده اسرائیل از حمله به دوحه و یورش ژوئن به ایران که به جنگ دوازده‌روزه انجامید، تا تداوم عملیات علیه حوثی‌ها در یمن و حملات هوایی پی‌درپی در سوریه پس از سقوط حکومت بشار اسد در سال گذشته ،کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس بیش از پیش خود را در برابر تهدیدات منطقه‌ای همسو می‌بینند. در حالی‌که هر یک از شش پادشاهی عربی خلیج فارس برنامه‌های بلندپروازانه‌ای برای تنوع‌بخشی اقتصادی دنبال می‌کنند، ثبات منطقه‌ای به ضرورتی راهبردی تبدیل شده است؛ چراکه جذب سرمایه‌گذاران، رهبران تجاری و گردشگران بدون امنیت پایدار امکان‌پذیر نیست. از منظر این دولت‌ها، اقدامات اسرائیل سایه‌ای سنگین بر تحقق این چشم‌اندازهای اقتصادی انداخته است.

در چنین فضایی جای شگفتی نبود که رهبران کشورهای عربی خلیج فارس به‌سرعت حمله اسرائیل به قطر را محکوم کرده و حمایت بی‌قیدوشرط خود را از دوحه اعلام کنند. پیام برای هر شش پادشاهی روشن است: این‌گونه اقدامات تهاجمی نباید عادی‌سازی شود یا به الگویی تکرارشونده تبدیل گردد. اگرچه حملات هوایی اسرائیل در لبنان، سوریه، سرزمین‌های فلسطینی و یمن به بخشی از واقعیت روزمره منطقه تبدیل شده، اما کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس مصمم‌اند مانع از آن شوند که هیچ عضو شورای همکاری به این فهرست افزوده شود. امروز در میان پایتخت‌های خلیج فارس اجماعی رو به گسترش دیده می‌شود مبنی بر اینکه اسرائیل باید به دلیل اقدامات خود هزینه بپردازد تا از حملات آینده به پادشاهی‌های خلیج فارس بازداشته شود.

آیا «کارت ترامپ» آخرین برگ برنده شورای همکاری خلیج فارس برای مهار اسرائیل است؟

با توجه به محدودیت‌های نظامی و فقدان توانایی برای پاسخ مستقیم به اسرائیل، کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس ناگزیرند به سراغ گزینه‌های جایگزین غیرنظامی بروند. در صدر این گزینه‌ها، بهره‌گیری هوشمندانه و راهبردی از روابط نزدیک با دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور ایالات متحده و چهره‌های بانفوذ دولت او قرار دارد. رهبران کشورهای عربی خلیج فارس به‌خوبی می‌دانند که واشنگتن اهرم قابل‌توجهی بر تل‌آویو دارد و می‌توان از این نفوذ برای جلوگیری از تکرار حملات آینده استفاده کرد. انتظار می‌رود پادشاهی‌های عربی از کاخ سفید بخواهند با تکیه بر همین ابزار فشار، اسرائیل را از اقدام علیه هر یک از اعضای شورا بازدارد. آن‌ها به‌درستی آگاه‌اند که آمریکا برای تحقق اهداف اقتصادی، ژئوپولیتیک و امنیتی خود به همکاری تنگاتنگ با خلیج فارس نیازمند است؛ نیازی که به کشورهای عربی این بلوک امکان می‌دهد با استفاده از ظرفیت‌های دیپلماتیک و اقتصادی خود، دست بالا را در تعامل با واشنگتن حفظ کنند.

با توجه به جایگاه امارات به‌عنوان نزدیک‌ترین شریک عربی اسرائیل، انتظار می‌رود دوحه و احتمالاً دیگر پایتخت‌های شورای همکاری به‌طور غیرعلنی ابوظبی را به بازنگری در مناسباتش با تل‌آویو ترغیب کنند. هرچند در مقطع کنونی لغو کامل «توافق ابراهیم» بعید به نظر می‌رسد، اما مقام‌های اماراتی ممکن است به تعدیل و بازنگری در روابط دوجانبه بیندیشند تا پیامی روشن به اسرائیل مخابره شود: هرگونه تجاوز علیه یکی از اعضای شورا بدون هزینه نخواهد بود. حتی اگر سناریوی لغو توافق ابراهیم روی میز قرار نگیرد، ابوظبی و منامه همچنان می‌توانند با اخراج سفیران اسرائیل، کاهش سطح روابط دیپلماتیک یا محدود کردن دامنه تعاملات علنی، نارضایتی خود را آشکار و هزینه اقدامات تل‌آویو را افزایش دهند.

در آینده، اگر اسرائیل همچنان بدون هزینه عمل کند و واشنگتن نیز در مهار رفتار آن ناکام بماند، ابوظبی می‌تواند گزینه خروج کامل از توافق ابراهیم را به‌عنوان ابزار فشار در اختیار داشته باشد. با این حال، تاکنون واکنش دیپلماتیک امارات به بمباران قطر توسط اسرائیل فراتر از بیانیه‌های شدیدالحن تنها به احضار معاون سفیر اسرائیل در ابوظبی محدود شده است.

در نهایت، کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس در نقطه عطفی تاریخی ایستاده‌اند و ناگزیرند با واقعیت‌های نوظهور منطقه‌ای روبه‌رو شوند. آمادگی اسرائیل برای هدف قرار دادن یک کشور عربی و رضایت ضمنی واشنگتن، بیش از هر زمان دیگری آسیب‌پذیری تکیه طولانی‌مدت بر ایالات متحده به‌عنوان ضامن اصلی امنیت را عیان ساخته است. اگر در آینده حملات مشابهی از سوی اسرائیل تکرار شود، رهبران عربی با معضلی جدی مواجه خواهند بود: مدیریت تهدیدی فزاینده در شرایطی که چتر حمایتی سنتی آمریکا دیگر کارآمد به نظر نمی‌رسد.

بازی بزرگ قدرت‌های منطقه؛ ترکیه و پاکستان داوطلبان جایگزینی نقش امنیتی آمریکا

در غیاب هر قدرت جهانی یا منطقه‌ای که هم توان و هم اراده جایگزینی نقش واشنگتن را داشته باشد، پادشاهی‌های عربی حاشیه خلیج فارس ممکن است بیش‌ازپیش به سمت تعمیق همکاری‌های دفاعی درون شورای همکاری و احیای ایده قدیمی ایجاد یک چارچوب امنیتی بومی مشابه ناتو سوق داده شوند. چنین مسیری مستلزم سرمایه‌گذاری سنگین و زمان‌بر در سامانه‌های دفاع موشکی پیشرفته و ایجاد توان بازدارندگی معتبر است؛ با این حال، شواهد روزافزون نشان می‌دهد که برای دولت‌های خلیج فارس این گزینه نه یک انتخاب لوکس، بلکه ضرورتی راهبردی و گریزناپذیر است.

به‌موازات این تحولات، کشورهای عربی خلیج فارس به‌احتمال زیاد در پی گسترش مشارکت‌های راهبردی خود با پاکستان و ترکیه خواهند بود؛ دو کشوری که منافع مستقیمی در حفظ ثبات و حاکمیت خلیج فارس دارند، به‌ویژه در شرایطی که اسرائیل سیاستی تهاجمی‌تر در پیش گرفته و ایالات متحده نشانه‌هایی از عقب‌نشینی تدریجی از منطقه بروز می‌دهد.

تنها هشت روز پس از حمله اسرائیل به دوحه، عربستان سعودی و پاکستان پیمان دفاعی مهمی امضا کردند که عملاً پادشاهی سعودی را زیر چتر امنیتی اسلام‌آباد قرار می‌دهد. اهمیت این توافق زمانی دوچندان می‌شود که در نظر داشته باشیم اسلام‌آباد از گسترش محور احتمالی اسرائیل–هند در سایه تنش‌ها و درگیری‌های اخیر با دهلی‌نو عمیقاً نگران است. در همین حال، آنکارا نیز با حساسیت فزاینده‌ای تحرکات تل‌آویو را در سوریه دنبال می‌کند و اسرائیل را تهدیدی رو به گسترش علیه منافع منطقه‌ای خود می‌بیند.

بی‌تردید ایران در این مقطع تلاش خواهد کرد از فضای بی‌اعتمادی فزاینده همسایگان عرب به واشنگتن بهره‌برداری کند و خود را به دوحه و دیگر پایتخت‌های شورای همکاری نزدیک‌تر نشان دهد. هرچند بعید است پیامدهای حمله اسرائیل به قطر به چرخشی بنیادین در کل شورا و اتکای جدی به تهران به‌عنوان شریک امنیتی منجر شود، اما جمهوری اسلامی اکنون در موقعیتی قرار گرفته که بتواند دستاوردهایی کسب کند. در همین حال، با تشدید لحن ضداسرائیلی و برجسته‌سازی روایت «همبستگی با ملت‌های مسلمان علیه اسرائیل»، تهران تلاش می کند جایگاه خود را در صحنه منطقه‌ای تقویت کرده و از این بحران برای پیشبرد اهداف خود بهره گیرد.

به‌طور خلاصه، هرچند مسیر دقیق واکنش‌های شورای همکاری خلیج فارس هنوز به‌روشنی ترسیم نشده است، اما حمله اسرائیل همچون زنگ هشداری عمل کرد که شش کشور عضو را ناچار ساخت مفروضات دیرینه خود درباره قابلیت اتکای ایالات متحده به‌عنوان ضامن اصلی امنیتشان را از نو بررسی کنند. این رویداد به سرعت با واکنش مشترک و نمایش وحدتی کم‌سابقه از سوی پادشاهی‌های عربی همراه شد؛ در زمانی که بازاندیشی در معماری امنیتی خلیج دیگر یک انتخاب سیاسی نیست، بلکه ضرورتی گریزناپذیر برای بقا و ثبات منطقه به شمار می‌رود. چه از مسیر تعمیق هماهنگی دفاعی درون شورا، چه از رهگذر تنوع‌بخشی به شراکت‌های خارجی و چه با تلاش برای دستیابی به سطحی از خودمختاری راهبردی، کشورهای خلیج فارس امروز در نقطه عطفی تاریخی ایستاده‌اند؛ نقطه‌ای که بی‌تردید شکل‌دهنده سیمای امنیتی و ژئوپولیتیک این منطقه در دهه‌های پیش رو خواهد بود.

تبلیغات
نویسنده : جورجیو کافیرو
تبلیغات
ارسال نظرات
تبلیغات
تبلیغات
خط داغ
تبلیغات
تبلیغات