«نه سایهنشینم و نه بیقرار منصب و مقام؛ نه دکترم نه آیتالله. نه علامه دهرم نه جراح. من مصطفی پورمحمدی هستم فرزند حسین؛ به همین سادگی. به سادگی شما. من از دل گفتمان اصیلِ انقلاب اسلامی برآمدهام؛ بر پایه اندیشههای امام و رهبری، بهشتی و مطهری. گفتمان عافیت گریزی و ریا ستیزی، مروت و مدارا؛ صداقت و صراحت که دروغ را بر نمیتابد حتی به مصلحت. یکی بودن در خلوت و جلوت.»
پورمحمدی گفت: مردم شریف ایران سالهای طولانیِ تحریم و تهدید را، با صبوری و بزرگی تحمل کردید. دراین سالها بر شما چه گذشت.
اهم اظهارات پورمحمدی به شرح زیر است؛
آمدهام بر سر قرارم با شما. شاید این آغاز دیدارهای دیگر من با شما باشد یا نباشد. اما هر کجا که باشم، تمامِ من سرشار از عشق شماست.
نه سایهنشینم و نه بیقرار منصب و مقام؛ نه دکترم نه آیتالله. نه علامه دهرم نه جراح. من مصطفی پورمحمدی هستم فرزند حسین؛ به همین سادگی. به سادگی شما.
من از دل گفتمان اصیلِ انقلاب اسلامی برآمدهام؛ بر پایه اندیشههای امام و رهبری، بهشتی و مطهری. گفتمان عافیت گریزی و ریا ستیزی، مروت و مدارا؛ صداقت و صراحت که دروغ را بر نمیتابد حتی به مصلحت. یکی بودن در خلوت و جلوت.
گفتمان خرد، شادی، شکوفایی یعنی گفتمان علی بن ابی طالب علیهالسلام
مردم شریف ایران سالهای طولانیِ تحریم و تهدید را، با صبوری و بزرگی تحمل کردید. دراین سالها بر شما چه گذشت؛ بر باد رفتن فرصتها و آرزوها؛ شما چیز زیادی نمیخواستید؛ زندگی با کرامت بدون هول وهراسِ فردا.
مردم شریف ایران نگرانم؛ مانند هزاران پدری که دلهره شغل دارند برای فرزندانشان. مادرانی که دلشوره دارند برای کوچ عزیزانشان. من هم خشمگینم از آنها که به جای شرمساری طلبکارند؛ بر شاخه نشستند و بن بریدند؛ به نام دین نشانه گرفتند ایمان را.
من هم خستهام از سخنان دو پهلو و رفتارهای دوگانهی آنها که در خلوت راضیند به رنج مردم ایران و در جَلوت سخن میگویند از فرصتها و رویشها. من هم در شگفتم از یک جهان کمآگاهی و ادعا و یک ایران، فرصتِ بر باد رفته.
از پرونده فسادهایی که خراش میدهد روح یک ملت را؛ که باز میشوند و دیگر بسته نمیشوند.
دوپهلوگویی و ابهام سرایی تا کی؟ بالاخره حزب میخواهید یا نه؟ فراموشی سرنوشت جوانان آری یا نه؟ مهاجرت آری یا نه؟ بیحرمتی به زنان و دختران آری یا نه؟ شکستن حصر و تحریم ایران میخواهید یا نه؟ طبقه متوسط آری یا نه؟ سازمانهای مردم نهاد، آری یا نه؟ بازی موش و گربه فیلترینگ آری یا نه؟ شایستهسالاری یا باندبازی؟ مذاکره یا صندلی خالی؟ قرار یا فرار؟
من آمدهام تا پایان دهم به بلاتکلیفیها. آمدهام تا بگویم صریح و بیلکنت:
کف خیابان جای احترام است نه حرمتشکنی
سفره جای نان است نه وعده آن
رفاه حق مردمان است نه لطفِ دولتیان
*اما با همه وجود میگویم که: سوی نومیدی مرو، امیدهاست، سوی تاریکی مرو، خورشیدهاست
با عزم و اراده شما، با معجزه زمینی اعتماد، با خردمندی و وفاق ملی، در سایه رهبری با فراست و دانا، در سایه گفتمان اسلام ناب محمدی، علوی، حسینی و مهدوی میتوانیم فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو دراندازیم.
اصولگرا هستم و البته تحول خواه. پای در سنتها دارم و چشم بر فرداها. پل میزنم بین اخلاق و سیاست؛ عزت و مصلحت؛ اقتدار و احترام.
نشستن و دیدن و دم فروبستن راه حل نیست. این طلبه بر سرقرارآمده است، شما هم بیایید. برای فرزندانمان. برای ایران.