در همان اثنا که با راننده درگیر بودم و از او خواهش میکردم کاری با من نداشته باشد، ناگهان چشمم به تابلویی افتاد که کنار خیابان نصب کرده و در آن درباره بیماری کرونا هشدار داده بودند. همانموقع فکری به ذهنم رسید و شروع به سرفه کردم. بعد به آن مرد گفتم من به کرونا مبتلا هستم و اگر از من فاصله نگیرد ممکن است مبتلا شود و جانش به خطر بیفتد. مرد متجاوز با شنیدن این حرف ترسید و مرا از ماشین به بیرون انداخت