کتاب تازه چاپشده «فرید زکریا» ستوننویس و مفسر تلویزیونی درمورد انقلاب در طول اعصار ممکن است با محتوایی آشنا به نظر برسد، اما هنوز هم دقیق و سربزنگاه است.
به دلایل متعددی از جمله قریب الوقوع بودن حضور شرکتهای خارجی در پروژه استخراج این میدان گازی، بسیار مهم است که مقامات ایرانی هر چه سریعتر، ضمن درک اهمیت این موضوع اقدامات دیپلماتیک را آغاز کرده و وارد گفتگو با طرفین شود. حتی میتوان برای کاهش تنشهای احتمالی از حضور یک ناظر خارجی در گفتگوها استفاده کرد که داوری بی طرفانه را انجام دهد. در غیر این صورت احتمال افزایش تنش بین کشورهای مذکور بسیاربالا است.
اریکان حتی ایده پیوستن ترکیه به بازار مشترک که ایدهای داغ در دهه ۱۹۷۰ میلادی بود را یک "بازی صهیونیستی" با هدف نهایی تسلط صهیونیسم بر ترکیه قلمداد کرده بود. حزب نجات ملی تحت رهبری او نیز در سال ۱۷۲ میلادی هرج و مرج سیاسی در ترکیه را کار "صهیونیسم بین الملل" دانست و اعلام کرد که "صهیونیسم خواستار ایجاد دو قطبی راست و چپ در ترکیه" بوده و میخواهد "مردم ترکیه وادار به جنگ با یکدیگر شوند" تا "صهیونیسم بر ترکیه مسلط شود". اربکان در آگوست ۱۹۸۰ میلادی پس از آن که اسرائیل بیت المقدس را پایتخت خود اعلام کرد در سرمقالههایی با عناوین "بیت المقدس و صهیونیسم" و "آنارشی و صهیونیسم" نوشته بود:" کسانی که صهیونیسم را میشناسند آن را با اختاپوس مقایسه میکنند".
انقلاب فرانسه محیطی مساعد برای ظهور سکولاریسم و بدبینی نسبت به دین ایجاد کرد. تمام این عوامل در کنار یکدیگر باعث جایگزینی اقتدار مذهبی سنتی با نظام اعتقادی مبتنی بر خردگرایی شد. در واقع، این دستگاه روحانیت بود که خود باعث اضمحلال دین در فرانسه شد. جمع اوری انبوهی از زمین، قدرت و پول توسط آن طبقه بسترهای نارضایتی و ضدیت انقلابیون با هر آن چه به مذهب مرتبط بود را فراهم ساخت.
گزارشهای اخیر مرکز پژوهشها در حوزههای فقر و وضعیت اقتصاد کشور نشان میدهد، وضعیت تا حدی غیرقابل دفاع شده که حتی مرکز پژوهشها برای حفظ استقلال پژوهشی خود و مبتنی بر واقع بینی اطلاعات پژوهشی خود را منتشر کرده است. مرکز پژوهشها در همه حوزهها و بخشهای متعددی که مجلس در آن حوزهها قانون تصویب میکند، به شکل تخصصی و با کمک افراد متخصص، پژوهش انجام میدهد. کار کمیسیونهای مجلس اصلا پژوهش نیستند، بنابراین مطرح کردن این فرضیه که چرا خود مجلس بدون کمک مرکز پژوهشها کار نمیکند از اساس غلط است.
پاسخهای شناختی در رشتههای فنی - مهندسی بستهتر و واضحتر هستند در حالی که در مورد سایر علوم پاسخها بی پایانتر بوده و از قطعیت کم تری برخوردارند. مهندسی حوزه است که افراد تحصیلکرده در آن تمایلی به به ابهام ندارند. هرتوگ معتقد است که مجموعه ذهنی یک مهندس ممکن است ترکیبی از محافظه کاری عاطفی و عادات فکری باشد که پاسخهای روشن را به سوالات مبهم ترجیح میدهد: ترکیبی از ذهن تیزبین با پذیرش وفادارانه اقتدار.
در رابطه با ریاست آقای قالیباف در مجلس، باید به این نکته دقت کنیم که با توجه به این که ۴۵ نفر در نوبت ورود به مجلس قرار دارند، ممکن است آرایش سیاسی مجلس تا حدودی تغییر کند. به هر حال این حقیقت انکار ناشدنی است که آقای قالیباف برای رئیس شدن نیاز به یک رای قابل توجه از سوی طیف تندروی مجلس دارد. با این وجود شاید اینگونه بتوان تعبیر کرد که اقدامات اخیر آقای قالیباف در خصوص طرح صیانت، نوعی پالس مثبت برای قانع کردن طیف تندرو است که؛ اگر من رئیس بشوم، مواردی را که شما اصرار دارید در مجلس مورد توجه قرار گیرد را در اولویت قرار داده و پیگیری میکنم.
موسولینی و کلیسای کاتولیک دشمن مشترکی داشتند: لیبرالهایی که نه تنها اقتدار موقت کلیسا بلکه موجودیت آن را تهدید میکردند. پاپ پیوس یازدهم موسولینی را یک "فرستاده و فاشیسم را وسیلهای برای "بازآفرینی اخلاقی" قلمداد میکرد. درست مانند بسیاری از مستبدان قبل و بعد از او موسولینی متوجه شد که دین ابزار قدرتمندی برای تقویت حمایت و کنترل تودهها است. در واقع، این آن چیزی بود که او از ماکیاولی آموخت.
پست اشاره میکند علیرغم آن که صدام حسین روان پریش نبود، اما گرایش پارانوئیدی قویای داشت. او برای تلافی کردن آماده بود و بدون دلیل خود را در محاصره دشمنان میدید. با این وجود، او نقش خود را در ایجاد آن دشمنان نادیده میگرفت و نظریههای توطئه را برای توجیه خود مطرح میکرد.
امپراتوری سلوکی که از فتوحات اسکندر مقدونی به وجود آمد نقش مهمی در شکل دادن به خاورمیانه از نظر فرهنگی و سیاسی ایفا کرد. هم چنین، آن امپراتوری شکاف دانش بین اروپا و هند را پر کرد.
عبارت کانت با عنوان "جرات اندیشیدن داشته باش"! یا به لاتین Sapere aude معروف شد و به همین خاطر از کانت به عنوان پیشگام روشنگری یاد کرده اند.
در مورد فرهنگ سیاسی آلمان و هم در مورد عراق یک نوستالژی از دست رفته وجود دارد. در فاصله بین استقرار سلطنت پارلمانی در سال ۱۹۳۲ میلادی و به دست گرفتن قدرت توسط حزب بعث در سال ۱۹۶۸ میلادی امکان لیبرالیزه شدن یا آزادی سازی عراق وجود داشت، اما حزب بعث آن را سرکوب کرد و با تحقیر به دوران پیش از خود نگاه میکرد. به موازات آن نیز نازیها کودتای ۱۹۴۱ را جشن میگرفتند و به فضای "بیش از حد لیبرال" و "بیش از حد آزاد" دوران پیش از خود یعنی دوره وایمار با دیده تحقیر و انتقاد مینگریستند.
ایران هیچ گونه علاقهای به آغاز جنگ با اسرائیل نداشت چه رسد به یک درگیری جهانی که سایر کشورها را نیز وارد آن مناقشه سازد.
تحریمهای موشکی تاثیر خاصی بر ایران نخواهند گذاشت، مگر این که به ادعایی استناد شود که میگوید ایران در تولید تجهیزات نظامی خود از ابزار و ادواتی استفاده میکند که از دیگر کشورها وارد میکند. البته که ما از صحت و سقم این ادعا خبر نداریم، ولی حتی اگر بگوییم که این ادعا هم حقیقت دارد، باز هم تحریمها تاثیری در بازار آزاد ندارد. ایران سالهای سال و در شرایط تحریم، قطعاتی را که میخواسته تامین کرده است؛ بنابراین در آینده نیز به ادامه روش پیشین خود خواهد پرداخت.
توتالیتر (تمامیت خواه) سعی در نابودی طبقات میانی و متوسط ان را داشتند. استالین کشاورزان مستقل را در گولاگها (اردوگاههای کار اجباری) به قتل رساند. کمونیستهای ویتنامی صدها معلم، دانش آموز و مقامهای محلی را در هوئه پایتخت فکری ویتنام به قتل رساندند. چین انقلاب فرهنگی را عملیاتی کرد. فیدل کاسترو در کوبا طبقه متوسط را فراری داد و مجبور به تبعید کرد. در میان اولین کوباییها که کشورشان را ترک کردند آماردانان، قضات و حقوقدانان حضور داشتند که واقع گرایی شان مانعی در برابر ایدئولوژی گرایی رژیم تازه به قدرت رسیده بود.
قطعا شخص نتانیاهو به تداوم بحران در منطقه نیاز دارد تا عمق سیاسی خود را تداوم ببخشد و مخالفان خود را نیز مهار کند، اما طبیعتا در عالم واقعی سیاست نمیتوان به هر آن چه دلبخواه است دست پیدا کرد یا هر اقدامی را انجام داد. شرایط محیطی، نوع اقدامات را محدود میکند؛ بنابراین باید دید نتانیاهو در شرایطی که اکنون در آن قرار دارد، میتواند سطح تنش را افزایش دهد یا خیر. حدس من این است که نمیتواند.
ایران دیگر میداند که با چه ابزارهای میتواند حملات بیشتری را صورت داده و بخشی از موشکهای حساستر خود را برای ادامه جنگ به کار بگیرد. اینها واقعیتهای جنگ است و در سرزمینهای اشغالی که شاید تا ۷۰ برابر کوچکتر از خاک ایران است، ادامه جنگ تمام عیار میتواند تاثیر ویرانگری داشته باشد.
در بحث سیاستهای اسرائیل با یک تناقض رو به رو هستیم. از یک سو، نتانیاهو برای خروج از فشار افکار عمومی، اعتراض خانواده گروگانها و البته حفظ کابینه خود، نسبت به ورود ایران به جنگ، تمایل داشت و ورود ایران به جنگ، هم مسئله غزه را به فراموشی میسپرد و هم ناکامیهای نتانیاهو در داخل اسرائیل را کمرنگ میکرد و از سوی دیگر ایالات متحده به عنوان مهمترین متحد اسرائیل، مخالف جنگ است. به همین دلیل نیز نمیتوان هیچ نوع پیش بینی صد در صدی درباره جنگ ارائه کرد
حقیقت این است که آمریکا روی اره نشسته است. درواقع اگر ایالات متحده اقدام آشکاری در جهت حمایت از اسرائیل انجام ندهد و اسرائیل را به علت شروع درگیریها (حمله اسرائیل به کنسولگری ایران در دمشق) محکوم کند، یا کمکها و سلاحهای خود را قطع کند، تحت فشار لابی اسرائیل داخل خاک ایالات متحده قرار میگیرد که در بخشهایی مهم از جمله اقتصاد آمریکا و کنگره آمریکا نفوذ دارد. اما اگر ایالات متحده بخواهد تمام سیاستهای خود را روی شیوه دلخواه اسرائیل تنظیم کند، نیز با مشکلات گستردهای رو به رو میشود که برای آینده سیاسی بایدن نیز خطرناک خواهد بود.
اگر این استراتژی را قبول داشته باشیم که ایران و ایالات متحده تمایلی ندارند در منطقه درگیری به وجود آورند (همانطور که در ۶ ماه گذشته نیز به خوبی از پس مدیریت این موضوع برآمده اند) پس میدانیم که هر دو طرف کاملا مراقبند که هیچ نوع درگیری مستقیمی ایجاد نشود و اگر اعتقاد داشته باشیم که این درگیری مستقیم، نباید رخ دهد، پس به این استدلال میرسیم که کاملا بعید است از داخل ایران، حملاتی مستقیم انجام شود. مطمئنا سناریویی که شورای امنیت ملی برای انتقام از اسرائیل تایید کرده، نه بسیار بزرگ و فراتر از حدی است که اسرائیل عمل کرده و نه بسیار کوچک و پایینتر از حد انتظار.