فرارو- یکی از شهروندان افغان که سالها با نیروهای آمریکایی همکاری داشته و همزمان با اوج گیری مجدد طالبان در افغانستان، توسط آنها (آمریکایی ها) از این کشور خارج نشده و اکنون طالبان در پیِ اوست، به روایتِ وحشت و نگرانیهای فعلی خود در افغانستان، در قالب گزارشی برای نیویورک تایمز پرداخته است. این فرد با نام مستعارِ "رشید"، ماجرای خود را برای نیویورک تایمز روایت کرده است.
"رشید" در توضیحِ ماجرا و وضعیت خود مینویسد: «هنگامی که آخرین هواپیمای نیرویهای آمریکایی، افغانستان را ترک کرد، گروه طالبان در شب، با صدای بلند و با تیراندازیهای هوایی، اقدام به برگزاری جشن و سرور در کابل پایتخت افغانستان کردند. صدای شادمانی اعضای طالبان در کابل تنها برای من یک معنا داشت و آن این بود که دیگر تمام امیدهایم نقشِ بر آب شده اند.
من ۳۸ سال سن دارم و زندگی تحت حکومت طالبان را پیشتر نیز تجربه کرده ام. یک روز هنگامی که من پسری جوان بودم، برای بازدید و اقامت در کابل، با خانواده ام وارد این شهر شدیم. یکی از بستگانمان به ما پیشنهاد داد تا به استادیوم ورزشی کابل برویم و ببینیم آیا میتوان مسایقهای را در آن تماشا کرد یا خیر.
به یاد دارم وقتی که به استادیوم رسیدیم، جمعیت قابل توجهی در محل حاضر بودند با این حال هیچ رویداد ورزشی در جریان نبود. یک زن از داخل یک خودرو در وسط ورزشگاه بیرون آورده شد. وی به با یک مقنعه بزرگ پوشانده شده بود. یک مرد نیز با میکروفونی در دست، آنچه جرم وی بود را به مردم و حاضران میگفت. اندکی بعد من صدای شلیک گلوله شنیدم. طالبان آن زن را کُشت. من به شدت ترسیده بودم و حتی برای چند شب نمیتوانستم خوب بخوابم. من هیچ وقت آن حادثه را فراموش نکرده ام.
به گزارش فرارو، ما افغانها با حمله آمریکا به افغانستان و ساقط شدنِ رژیم طالبان این حس را داشتیم که انگار قرار است زندگی جدیدی برای ما آغاز شود. من به عنوان یک جوان این فکر را داشتم که به احتمال فراوان، روزهای خوبی برای کشور ما در راه خواهند بود. درست به همین دلیل بود که من تمام سعیم را کردم تا بتوانم با نهادها و سازمانهای آمریکایی که در افغانستان فعال شده بودند، همکاری کنم تا در نهایت بتوانم آینده خوبی را برای خودم بسازم.
با این همه وقتی مساله خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان جدیتر شد، من فکر میکردم که همکاری من با آمریکاییها به این معنا خواهد بود که من نیز با آنها از افغانستان خارج خواهم شد و تهدیدی علیه من وجود نخواهد داشت. با این حال، اکنون آخرین هواپیمای آمریکایی نیز خاک افغانستان را ترک کرده و فرودگاه کابل به طور کامل به دست نیروهای طالبان افتاده و من همچنان در افغانستان هستم و مدام فکر میکنم که چه کنم تا بتوانم به طریقی از افغانستان خارج شوم. در شرایط فعلی، زندگی من، خانوده ام و بسیاری از افراد دیگر، شدیدا در خطر است.
هنگامی که طالبان در تاریخ ۱۵ آگوست سال جاری میلادی وارد کابل پایتخت افغانستان شد، ترس و وحشتِ زیادی بر این شهر حاکم شد. انتشار اخباری دال بر اینکه نیروهای آمریکایی، افراد متحد خود در افغانستان را از این کشور خارج میکنند موجب شد تا هزاران نفر به فرودگاه کابل بروند. من نیز اقدام مشابهی را انجام دادم.
کارفرمایان سابق من گواهیهای کاری مرا برای نیروهای آمریکایی فرستادند تا آنها من و خانواده ام را از افغانستان خارج کنند. من صبر کردم و امید داشتم که در یکی از لیستهای پروازیِ آمریکاییها قرار بگیرم. با این حال هیچگاه کسی به سراغ من نیامد. من در کابل ماجراهای زیادی شنیده ام که افرادی که کوچترین مدارک و اسنادی دال بر همکاری با آمریکا و اینکه جانشان در خطر است نداشته اند، توانسته اند سوار بر هواپیماهای نیروهای آمریکایی شوند. رویه دولت آمریکا در عدم مدیریت صحیح فرآیند خارج کردن اتباع همکار خود در افغانستان کاملا ناامید کننده بود و قلب بسیاری از اتباع افغان را که با آمریکا در سختترین شرایط ممکن در افغانستان همکاری داشتند، به درد آورد.
اکنون من و افرادی شبیه به من، با وضعیت و موقعیتی به مراتب خطرناکتر رو به رو هستیم و تنها گناه ما که میتواند به قربانی شدنِ ما بینجامد این است که با نیروهای آمریکایی همکاری داشته ایم. تاکنون افرادی زیادی به دلیل همکاری با آمریکا: تهدید شده اند، هدفِ ضرب و شتم قرار گرفته اند و یا حتی کشته شده اند. ما به خوبی میدانیم اکنون که فرایند خارج شدن نیروهای آمریکایی از افغانستان کامل شده، روزهای بدی در انتظار ماست.
زمانی که مسلم شد کابل سقوط کرده است، من خانواده خود را به نقطهای امن رساندم و خودم نیز در خانه همسایه پناه گرفتم. من واقعا این نگرانی و وحشت را داشتم که نیروهای طالبان بیایند و مرا دستگیر کنند. آنها چنین نیز کردند. آنها به خانه من مراجعه کرده اند، اما خوشبختانه نتوانستند من یا خانواده ام را بیابند.
یکی از بستگانم بعدا با تماس تلفنی به من گفت که که وی وقتی با نیروهای طالبان، دربِ منزل ما رو به رو شده به آنها گفته که تنها یک نظافتچی ساده است و خانواده ساکن در این خانه یک هفته قبل، از این منزل خارج شده اند. با این حال، ظاهرا نیروهای طالبان یک هفته بعد نیز برگشته اند و آن فردی که از نزدیکان ما بوده، توضیحات مشابهی را به آنها داده است.
نیروهای طالبان به وی گفته اند که اگر مرا دید به من یک پیام را برساند: "طالبان در جستجوی من است و باید خود را به آنها معرفی کنم. اگر این کار را انجام ندهم، خودِ من مسوول هر اتفاق ناگواری خواهم بود که در آینده اتفاق خواهد افتاد".
این مساله بر شدن وحشتِ من افزوده و من هر لحظه احساس خطر میکنم. خانواده من نیز اغلب نظامی هستند. پدر من در ارتش افغانستان بوده و با طالبان جنگیده است. من نیز به سهم خود سعی داشتم تا به توصیه پدرم برای خدمت به میهنم، در زمینه شفافیت و دموکراسی در افغانستان کار کنم. با این حال اکنون تمام رویاهم نقشِ بر آب شده اند.
من برای حدودا سه سال با یک پروژه آمریکایی جهت حمایت و نظارت بر رویههای انتخاباتی در افغانستان همکاری داشتم. من اکنون توسط یک سازمان غیرانتفاعیِ بین المللی استخدام شده ام. کارفرمای سابق من مدارک لازم برای مهاجرتم به آمریکا را پیشتر تسلیم مقامهای آمریکایی کرده است. با این حال من همچنان در افغانستان هستم و هیچکس به من و آینده من توجهی نداشته است.
با مسلط شدن طالبان بر افغانستان، ما اکنون در نقطهای هستم که ۲۰ سال پیش بودیم. تمام کارهایی که ما انجام دادیم و در عین حال تمام هزینهها و تجهیزات و مسائل آموزشی که از سوی آمریکا در افغانستان به کار گرفته شدند، عملا به هدر رفته است.
علی رغم چالشهای فراوانی که افغانستان در دوران اشغالگری آمریکا با آنها رو به رو بود، ما تا حدی زندگی عادی داشتیم. ما نسبت به آینده کودکان خود امیدوار بودیم. با این حال اکنون، هیچ آیندهای وجود ندارد. در شرایط فعلی، به احتمال فراوانی دخترم قادر نخواهد بود که تحصیلات خود را به پایان برساند. ما مجبور خواهیم بود تا تحت سخت گیریهای ایدئولوژیک و فرهنگی طالبان زندگی کنیم. سختگیریهایی که عملا هیچ اعتقادی به آنها نداریم.
ما دیگر احساس امنیت در افغانستان نداریم. تنها امید ما این بود که از افغانستان خارج شویم و یک زندگی جدید را آغاز کنیم. اکنون این رویا نیز به یک کابوس تبدیل شده است. هیچ زندگی در کار نیست و مردم فقط نفس میکشند.
طالبان تاکید کرده اند که به حقوق بشر و حقوق زنان احترام خواهند گذاشت، با این حال ما هیچ انتظاری نداریم که آنها چنین کنند. آنها به احتمال زیادی این لحن از موضع گیری را انتخاب کرده اند تا موردِ شناسایی بینالمللی قرار گیرند و فشارهای خارجی از دوششان برداشته شوند. به محض اینکه طالبان شناسایی بین المللی را بدست آورند، من بر این باورم که آنها لحن خود را تغییر خواهند داد و چهره یِ واقعیشان را به نمایش میگذارند.
حتی در شریط فعلی نیز زندگی عادی ما مردم افغانستان مختل شده است. قیمت مواد غذایی به شدت بالا رفته و ارزش پول ملی افغانستان نیز کاهش یافته است. دیگر نمیتوانیم به عنوان یک شهروند افغان پاسپورت بگیریم و رفتن به خارج از افغانستان از طرق دیگر نیز عملا ناممکن شده است.
افغانستان دیگر آن کشوری که من دوستش داشتم نیست. هیچ تضمینی نیست که طالبان به وعدههای خود (به دولت آمریکا) مبنی بر اینکه به افراد صاحب صلاحیت اجازه میدهد تا خاک این کشور را ترک کنند، عمل کند. با این همه، من همچنان تمامی گزینههای خود را جهت خارج کردنِ خودم و خانواده ام از خاک افغانستان بررسی کرده و امتحان میکنم. حتی اگر این مساله در نهایت به بهای جانم باشد. من این کار را برای آینده فرزندانم انجام خواهم داد».