یک روز من در خانه آنها به حمام رفتم که نیما از من عکس گرفت. بعد خواست با او رابطه برقرار کنم. مخالفت کردم، اما تهدید کرد عکسهای عریان مرا پخش میکند و همهجا آبرویم را میبرد. او سپس به من تعرض کرد. بعد از آن ماجرا تمام نشد و نیما چندبار دیگر من را مورد آزار قرار داد. از رفتارهای او خسته شده بودم و از طرفی نیما مرا رها نمیکرد. روز حادثه با ماشین به دنبالش رفتم تا با هم صحبت کنیم و از او بخواهم به این کارهایش پایان دهد، اما او قبول نکرد و گفت: همچنان باید به رابطه با او ادامه بدهم...