bato-adv
bato-adv
کد خبر: ۱۴۰۱۸۲

رویکرد جدید در ارتباط با نیازهای آینده بشر

تاریخ انتشار: ۱۱:۲۶ - ۱۴ بهمن ۱۳۹۱
چکیده
در این مقاله سلسله مراتب نیاز های مزلو از دو دیدگاه انتقادی و حمایتی مورد بررسی قرار گرفته است. پس از مطالعه، بررسی و تجزیه و تحلیل اسناد و مدارک اقدام به استخراج و طبقه بندی مطالب مرتبط با عنوان پژوهش نموده ایم. بدین ترتیب نیازهای احصا شده توسط دانشمندان مطرح بدلیل ویژگی های مشترک آنها قابلیت قرارگرفتن در یک طبقه را پیدا کرد در مدل ارائه شده سه طبقه معرفت شناسی، معنا و عشق (آزادی) اضافه گردید که در اصل مقاله ارتباط معنایی هر یک سطوح مورد بررسی قرار گرفته است. همچنین در این پژوهش به منظور بالا رفتن میزان روایی پژوهش از روش اثبات ریاضی نیز استفاده شده است.

مقدمه
در این مقاله الگوی پایداری از ترتیب نیازها در دو بعد ساختاری و کارکردی مورد بررسی قرار میگیرد که ناظر بر چگونگی آرایش یافتن نیازها و روابط میان اجزای تشکیل دهنده جزییات نیازها و کل نیاز شخص می باشد یعنی اگر یک نیازی در جایگاه درخور خودش شکل نگیرد هدفش مخدوش می شود به عبارتی کل نظم آن با مشگل روبرو می شود که فعلیت آن تغییر می کند. هر جا که قدرت رو به توفق برود قدرت ما به شکل دیگری بروز می کند یعنی رابطه ای بین قدرت و نیاز وجود دارد که بستگی به دورنمای نیاز جدید دارد که قطعیت های نسبی یا احتمالی دارد که مسلم با شوکی که به نیاز وارد می شود ممکن است مثبت و منفی باشد، به همین دلیل ما با توجه به نیاز احتیاج به قدرت هوشمند داریم که هوشمندی نیاز با خردمندی رابطه پیدا می کند که هرچه خرد جمعی و فردی افزایش پیدا کند قدرت هوشمند افزایش پیدا می کند در سال های جدید بوسیله تعاملات تکنولوژی نیازها تغییر پیدا کرده و نیروهای محرکه تغییرات نیاز که بنزین آن همان عشق6 است، تغییرات جدیدی حاصل نموده و تعریف آن قابل بررسی و بازبینی است.

پیشینه پژوهش
بیش از شصت سال است که سلسله مراتب نیازهای مازلو در عرصه روانشناسی و مدیریت مطرح است. در جدول شماره 1 برخی از پژوهش های مشابه با عنوان این مقاله آورده شده است:


جدول شماره 1: پیشینه پژوهش

مبانی نظری
هرم مازلو
مازلو نیازهاي اساسی انسان را بصورت سلسله مراتب در قالب یک هرم جاي داده است که داراي 5 طبقه است. طبقات پایین تر هرم، نیازهاي حیاتی تر و ساد ه تر و موارد بالاتر نیازهاي پیچید ه تر ولی کمتر حیاتی انسان را نشان می دهند. نیازها در لایه هاي بالاتر فقط وقتی مورد توجه فرد قرار می گیرند که موارد طبقه هاي پایین تر برطرف شده باشند.هرگاه فردي به طبقه بالاترنیازهاي خویش ارتقاء جایگاه یافت ، موارد طبقه پایین تر چندان مورد توجه اصلی او نخواهد بود. اگر هم به صورت موردي به یک نیاز در طبقه هاي پایین تر احتیاج پیدا کند، به صورت موقتی اولویت آن نیاز را بالا می برد ولی هرگز به صورت دائمی به طبقه پایینتر باز نمی گردد.





بیان مسئله و ضرورت انجام پژوهش
اگر دوران گذشته را مرور كنيم جامعه بشريت سه دوره اصلي را پشت سر گذاشته است: دوره ي اول، دوره كشاورزي است، كه زير ساخت اصلي آن زمين است. دوره ي بعد كه با انقلاب صنعتي شروع شد عصر صنعتي است كه زير ساخت اصلي آن كارخانه ها بودند. و دوره اي كه الان در آن به سر م يبريم عصر فرا صنعتي است كه زير ساخت اصلي آن خرد9 و دانائي است.در عصر حاضر که عصر دانائی نامیده می شود بشر خود را قله خرد خود می داند.

به مدد این تعقل فرهنگ و بصیرت انسانی در بالاترین حد خود در طول تاریخ تکامل انسانی قرار گرفته است.در این شرایط براي آدمی دشوار خواهد بودکه همانند گذشته سر به تعظیم یک مقام مافوق باشد. به نوعی در عصر کنونی موقعیت اشخاص به گونه اي شده که در یک زمان به عنوان مرئوس چندین رئیس و به عنوان رئیس چندین می باشد و این تضاد نقش افراد و نیاز های آنها را سردرگم نموده است. با توجه به توضیحاتی که در مورد عصر خرد و دانایی داده شده در این پژوهش بدنبال پاسخگویی به سوالات زیر هستیم:

با توجه به هرم  سطحی سلسله مراتب مزلو، آیا انسان می تواند به حدی از کمالبرسد که بتواند در جایگاهی قرار گیرد که دیگر به چیزی و یا کسی نیاز نداشته باشد؟
   
آیا هرم سطحی مزلو دربر گیرنده ارضای تمام نیازهای بشر می باشد؟

آیا مدل مزلو قابلیت بهبود را دارد ؟

با پاسخ به پرسش های فوق می توان مدل جدیدی را درباره تکامل نیاز های بشر ارائه نمود

روش پژوهش و مدل مفهومی پژوهش
از آنجا که تعیین شیوه ها و روشهای جمع آوری اطلاعات در هر پروژه، تحقیق وپژوهش به طبیعت مسئله مورد مطالعه،اهداف پژوهشی وتحقیقی ونیز راهکارهای اجرایی آن بستگی دارد در اینجا نیز با عنایت به نوع، ماهیت و اهداف تحقیق و کار،که یک پژوهش علمی و در سطح وسیع با گستره زیاد خواهد بود روش تحقیق نیز روش کتابخانه ای و اثبات ریاضی خواهد بود. بطوری که با بررسی اسناد و مدارک، و بهره گیری از روش های قیاسی (شهودی)، استقرایی، قضاوتی، تطبیقی و ترکیبی جهت تحلیل اطلاعات حسب نیاز و مورد بهره برداری قرار خواهد گرفت.


کمبود سلسله مراتب نیازهای مازلو:
تفکر انیشتین به عنوان انسانی که اشراف خوبی نسبت به سمت و سوی علم داشت می تواند ما را به سوی نیازهایی فراتر از آنچه مازلو به آنها پرداخته رهنمون شود، او می گفت:" من می خواهم بدانم که خداوند چگونه این دنیا را خلق کرد. من به این یا آن  پدیده در گستره این و آن عنصر اهمیتی نمی دهم. من می خواهم اندیشه او را درک کنم، باقی همه جزئیات است." آیا این نیاز را می توان درطبقه آخر نیازهای مازلو گنجاند؟ یا این نظر هاوکینگ که برای یافتن یک تئوری غایی باید تفکر خدا را بدانیم، در کدام طبقه نیازهای مازلو جای می گیرد؟

انیشتین با وجود آنکه نظریه پرداز اصل عدم قطعیت بود و با احتمالات سر و کار داشت اعتقاد داشت که:" خدا تاس بازی نمی کند" و آنچه او انجام می دهد همان است که باید باشد. در این صورت ما باید برای بعضی از احساسات خود دنبال تعریف های جدید از نیازهایی باشیم که وجود دارند اما تا به حال دیده نشده اند. در این رویکرد نگاه به خدا را باید با این گفته انیشتین اصلاح نمود:" زیرکانه خدا وجد دارد اما بد اندیشانه او نیست." این جمله اعتراف نسل انسان است به ندیدن یک نقش واقعی در سلسله مراتب نیازهایی که تا به حال به آنها پرداخته و آن نقش خدا است.

هیلاین(1992)نیز بر نقصان سلسله مراتب مازلو صحه گذاشته است. او از دیدگاه یک سامانه مستقل سلسله مراتب نیازهای مازلو را بررسی نموده است. هیلاین از این جنبه معتقد بود که Self-actualization را نیاز است دوباره تعریف و فرموله نمود. او این طبقه مازلو را به شایستگی درک شده در پاسخ به آشوبهای وارد شده به سامانه تعبیر نمود و برای آن سه مولفه معرفی نمود: مادی، شناختی و ذهنی. او در ادامه ناتوانی در پاسخ به نیازها را به دو دلیل عنوان میکند. یکی نبودن یا کمیابی منابع و دیگری ناشایستگی شناختیاست. تحلیل اولی را از سلسله مراتب مازلو توصیف می کند اما دومی را مورد حذف شده در سلسله مراتب مازلو می داند.توانگرتر نمودن جامعه را راهی برای غلبه بر دلیل اول و تقویت شناختی و ذهنی رااز طریق آموزش در جامعه میسر می داند. البته مازلو در بیان 1970 خود طبقه نیازهای شناختی را اضافه نموده است که این نشان دهنده وقوف خود مازلو به کمبود هایی در سلسله مراتب نیازهایش می باشد. مازلو در پژوهش خود نیازهایی را نام برده که می تواند در سطوح بالاتری ار سلسله مراتب پیشنهادی خود قرار بگیرد که نمونه هایی مانند:, Perfection (balance and harmony) Wholeness (unity)..... را می توان نام برد.

رایس(2005) پس از بررسی سلسله مراتب مازلو به فاکتورهای جدیدی رسید که در جدول زیر آمده است:


 
البته برخی از پژوهش گران نیز بر کمبود این سلسله نیازها در زمینه های اجتماعی پرداخته اند. آدلر و چن در سال (2009) پاداش های اجتماعی را مورد توجه قرار داده و رفتار مازلو را با نیازهای ارتباطی و پاداش های اجتماعی به صورت فرعی توصیف کرده است. پورتر(1979)برخلاف مازلو خود مختاری رابه عنوان یک نیاز جداگانه دیده است در حالیکه مازلو آن را زیر مجموعه self-actualization دانسته است.

کشف نیازهای جدید سازمانی
ابراهام مازلو که هرم مشهور خود را در سال 1954 در کتاب انگیزه و شخصیت خود منتشر کرده است بر اساس جو و موقعیت زمان خود این هرم را تدوین کرده است تئوری سازمان با طرح این ایده که: "کارکنان، افرادی با نیازهای پیچیده هستند که اگر قرار است به نحوی کارآمد در محل کار به وظایف خود عمل کنند و فعالیت ها را به خوبی هدایت نمایند، باید نیازهایشان برآورد شود"، به حوزه علم بیولوژی19 وارد شد. با توجه به شکل 3 در سال 1950 سرمایه و تولید ارزش اصلی براي بشر بوده است ولی بنا به شکل در عصر حاضر که آگاهی و دانائی از داراییهاي اصلی بشر است در نتیجه احتیاج می باشد که یک تجدید نظر در هرم مازلو با توجه به زمان امروز انجام گردد.



ضرورت اصلاح هرم مازلو
براي شکل گیري سازمانهاي بی نیاز باید در هرم مزلو یک تجدید نظر صورت گیرد. زیرا که خودیابی یا خودفعال سازي20 براي شکل گیري چنین سازمان هائی مناسب نبوده ولی براي رسیدن به آن باید حتما طبق نظریه مزلو از سطوح پایین تر گذر کرد. علت تصحیح هرم مازلو در این مقاله به این دلیل است که در طول زمان و پیشرفت جوامع انسانی بر اثر دیدگاههاي جدید و تکنولوژیهاي جدید لایه هاي شخصیتی انسان در حال تغییر می باشد و به طبع آن باید تعاریفی جدید از شخصیت انسان ارائه نمود. هرم مازلو مدلی است که سلسه مراتب شخصیتی انسان را به درستی ترسیم نموده و می توان با اصلاح آن با توجه به شرایط امروز جوامع لایه هاي دیگري از شخصیت به آن اضافه نمود.

همان طور که مشخص می باشد، در مدل بهبود سال 1970سطوح شخصیتی خودآگاهی و خودمحقق سازي به هرم مازلو اضافه شده است. با روند شناخت بشر به سمت ارزش هاي جدید که از فیزیک شروع وبه تدریج به نفش و عمق روح پیش رفته است .مزلو به خود شکوفایی به عنوان بک فرایند نگاه می کند نه پایان یک وضعیت افراد بطور مداوم (پیوسته) در فرایند بیشتر و بیشتر در حال نزدیک شدن به توانایی های منحصر به فردشان هستند[کرینگتون 1991]

باید ادعا کرد که بشر امروز به سمت ارزش هاي روحانی سوق داده شده و لذا به هرم مازلو لایه هاي جدیدي الزاما افزوده خواهد شد.با اشاره به نمودار 3 می توان فهمید که بشر در طول 50 سال گذشته چگونه از معیارهاي فیزیکی و بروندادي خود به معیارهاي اندیشه اي و دروندادي خود سوق پیدا کرده و با گذشت زمان اندیشه را سرمایه اصلی خود قرار داده است. مزلو خود معتقد بود که باید در مدل ارائه شده بوسیله او اصلاحاتی انجام گیرد بنا بر همین استدلال، او به بیان metaneeds پرداخت. مزلو بیان نمود که نیازهایی وجود دارد که در سطح self actualization قرار می گیرند ولی می نوان در سطوحی بالاتری نیز قرار گیرد. استدلال مااین است که می توان سطوح جدیدی را به این مدل اضافه نمود. پیشنهاد نگارندگان مقاله 3 نیاز معرفت شناسی، معنا شناسی و عشق (آزادی) می باشد که با توجه به metaneeds های پیشنهادی مزلو در قالب جدول ذیل بیان می گردد:


در مدل جدیدی که در این پژوهش ارائه خواهد شد سطوح جدیدی از نیاز بشر بیان شده است که می تواند انسان را به سمت بی نیازی نسبی سوق دهد در این مدل بیشتر بر روی ارضاي نیازهاي معنوي و روحی متمرکز شده ایم. بر همین اساس نیز نیاز هایی از قبیل معرفت شناسی، معنا شناسی و عشق بیان شده که به تفصیل درباره هر کدام از آنها و ارتباط میان آنها توضیح داده می شود:

معرفت شناسی
علم به عنوان يك حقيقت وجودي، از دو حیث مورد بررسی واقع می شود؛ نخست جنبه وجودی و هستی شناختی آن، که مربوط به خود علم بوده و به بحث از سنخیت علم و... می پردازد و هیچ ارتباطی با واقع ندارد و دوم جنبه حکایتگری علم و معرفت است که در این حالت ارتباط علم با واقع(واقع نمایی آن) و امکان رسیدن به واقعیت و مطابقت با آن و... مورد نظر است. بخش نخست بر عهده«هستی شناسی معرفت» و بخش بعدی- که محل بحث ماست- بر عهده «معرفت شناسی» می باشد. معرفت ما در خصوص آینده همواره  با عدم قطعیت همراه است و در هر حال این احتمال وجود دارد که آینده بر خلاف پیش بینی ها و انتظارات ما شکل گیرد. با توجه به این دیدگاه نیاز های بشر در آینده نیز با عدم قطعیت همراه می باشد و نمی توان آن ها را پیش بینی نمود با این تعمق می توان در مورد نیاز های بشر سوالاتی را بیان نمود که پاسخ به آنها می تواند به نوع نگرش در این مقاله کمک نماید:

آیا نیاز سطح بالاتری وجود دارد؟ برفرض وجود، آیا قابل دست یافتن است؟ بر فرض دستیابی، آیا این دستیابی قطعی و یقینی است؟ بر فرض دستیابی یقینی، ابزار دستیابی چیست؟ آیا این معرفت یقینی، مطابق با واقع است؟ ملاک مطابقت و معنای صحیح آن چیست؟

برای پاسخ یه این سوالات می توان از اصل نسبیت درمعرفت شناسی استفاده نمود که به شرح ذیل می باشد:

اصل نسبیت معرفت شناسی: از ديد معرفت شناسی اين امر به معنای شناسايی اصل نسبيت شناخت انسانی است که در قالب نیاز های بشر نیز قابل تعمق است. حقيقت مطلق (يعنی بازتاب کامل و سازگار واقعيت در شعور انسانی، در اجزايش و در رابطه ای که قرار دارد) فقط در شکل آرمانی شعور انسانی وجود دارد ( و يا ايده ی تنظيم گر). پس می توان گفت که نیاز های بشر نیز به همين خاطر نسبی است: از لحاظ دورنما بسته به مکان و جايگاهی که است، که از آن منظر اين فرمولبندی تحقق می يابد .اگر چه ما شاهد روند شناخت تدريجی نیاز ها هستيم و همواره به دانش بشری افزوده می گردد، اما اين روند نامتناهی و ناتمام است، زيرا به روند تاريخی وابسته است. هر گونه شناخت موجود متناهی نیازها است، چرا که در اين روند قرار دارد و قادر به بازتاب بخش هايی از روند کلی است. و يا حتی در تهديد خسران شناخت احتمالی نیازها نیز است.

معرفت شناسی و ارتباط آن با زیبایی شناختی: واقعیت این است که انسان تاثیر بسیار زیادی از محیط اطراف خود می گیرد. در این زمینه هرزبرگ می گوید:"انسان توسط محیط  بد ناراضی می شود، اما به ندرت توسط محیط خوب راضی می شود "این مطلب نیاز انسان را برای زندگی در یک محیط خوب را بصورت برجسته نمایان می کند. برای خوبی محیط پارامترهای مختلفی را می توان در نظر گرفت که در این میان زیبایی محیط را می توان جزو بدیهی ترین مشخصه های یک محیط خوب دانست. حال انسانی که به زیبایی محیط اهمیت می دهد آیا برای زیباتر شدن یا شناخت زیبایی در سلسله مراتب نیازها نباید جایی داشته باشد؟ اینگونه بود که مزلو پس از میل به دانستن به مباحث زیبایی شناسانه می پردازد.

در تمام قضاوت های مربوط به زیبایی، احساسات شخص منفعل مورد ملاحظه قرار می گیرد و در ناظرین احساس مشابه لذت و درد ایجاد می کند جایی که همدلی جاری نباشد, تداعی تصورات هرگز عملی نیست. در واقع هواي سالم و مطبوع، لباس گرم و راحت و خانۀ امن براي اشخاصی که از آنها استفاده می کنند مطلوب و لذت بخش است و ما به عنوان ناظر می توانیم همان احساسات لذت بخش را در خود داشته باشیم. هیوم معتقد است که احساسات ما به عنوان ناظر و نه احساسات مالکین، زیباشناختی محسوب می شود.

درست است که ما به واسطۀ همدلی، همانند اشخاص دیگر از برخی امور لذت می بریم، این لذت به خاطر سود و فایدة شخصی نیست. احساس لذت براي مالک خانه حاکی از سودي است که از مالکیت آن نصیب وي می شود، اما احساس لذت ما ناشی از مشاهدة عاري از علقۀ همان خانه است . خانۀ سودمند تنها از این حیث که اجزاء آن به گونه اي طراحی شده است که در خدمت آسایش ساکنان باشد، احساس زیبایی را در ما ایجاد می کند. در واقع در اندیشۀ هیوم سودمندي به عنوان یکی از کیفیات زیباساز تبدیل به کیفیتی صوري می شود و تنها از حیث نمود محض  مورد توجه قرار می گیرد. بطور کلی می توان گفت که از نظر هیوم زیبایی انطباع تاملیِ آرام است. براي شرح این عبارت ارائۀ طرح کلی از معرفت شناسی او ضروري است. او معتقد است که تمامی ادراکات ما به انطباعات و تصورات تقسیم می شوند. انطباعات داده هاي بی واسطۀ تجربه اند و مراد از آنها همۀ احساسات، انفعالات وعواطف ماست. تصورات، صور ذهنیِ خفیف انطباعات اند.

معنا
مازلو می گوید:"چیزی که یک انسان می تواند باشد، باید باشد. این نیاز را خود شناسی می نمامیم." اما کنجکاوی انیشتین از شیوه فکری خداوند الزاما آن چیزی نیست انسان می خواهد باشد، بلکه نیاز انسان به درک معانی است که هنوز در  اندیشه اشبه عنوان یک جعبه سیاه وجود دارد. با توجه به نظریه فرانکل در آدمی انگیزه‌یی بنیادی وجود دارد و آن (اراده معطوف به معنا است)  . به نظر فرانکل آزادی به معنای رهایی از سه چیز است: ۱ـ غریزه‌ها ۲ـ خوی‌ها و عادت‌ها ۳ـ محیط در این زمینه  سوال مطرح می گردد که پاسخ به آنها می تواند کمک زیادی به درک معنا و معناشناسی نماید.

چگونه انسان می تواند معنای زندگی را پیدا کند؟
ویکتور فرانکل معتقد است که انسان سالم وبالغ انسان از خود فرا رونده است.انسان کامل بودن یعنی به چیزی فراسوی خود پیوستن. انسان در نهایت زمانی می تواند خود را متحول کند که یک معنا را درزندگی خود تحقق بخشد.فرانکل برای معنا بخشیدن به زندگی سه را پیشنهاد می کند:

اگر انسان چیزی خلق کند،زندگی اش می تواند با معنا باشد، در اینجا انسان از خود سئوال می کند: من برای چه زنده هستم؟

انسان معنا را در شیوه تجربه کردن زندگی ، یا کسی را دوست داشتن،می بیند.در اینجا انسان از خود می پرسد:من برای چه کسی زنده هستم؟

انسان معنا را در هنگامه ی غوطه وری در مشکلات سنگین در می یابد. طرز برخوردی که ما نسبت به رنج برمی گزینیم.در جایی که ما با یک سرنوشت غیر قابل تغییر روبرومی شویم.(یک بیماری غیر قابل علاج،مرگ یک عزیز، یک موقعیت ناامید کننده،...)در این جاست که زندگی می تواند معنا شود. در اینجا انسان از خود می پرسد: چرا نگرش مثبت در برابرسرنوشت غیر قابل تغییر و اجتناب ناپذیر نداشته باشم؟

معنا در زندگی وجود دارد و آن را می توان جستجو وکشف کرد؛ اما انسان نمی تواند معنا را به دلخواه بوجود آورد و آن را در افکارش بسازد. انسان جستجو کننده معنا ست و نه بوجود آورنده آن. معنا وسیله ای برای کامروایی انگیزه ها و یا دستاویزی برای رسیدن به هدف نیست.تحقق معنا خود هدف است. علت بیماری ها و اختلالات روانی بی معنایی زندگی است.کار وفعالیت زیاد باعث بیماری روانی نمی شود،بلکه علت بیماری بی معنا بودن زندگی است

ویکتور فرانکل معتقد است که درست در جایی که ما با یک موقعیت روبه رومی شویم که به هیچ روی نمی توانیم آن را تغییر دهیم از ما انتظار می رود که خود را تغییر دهیم،رشد کنیم ،بالغ شویم واز خود فراتر رویم. در معنا درمانی صحبت از آزادی روح انسان می شود.انسان تحت نفوذ قوانین جبری قرار نگرفته است.انسان حق این انتخاب را دارد که در برابر موقعیتی که قرار می گیرد چه نگرشی برگزیند.تصمیم گیری به انسان واگذار شده است. هیچ عاملی این قدرت را ندارد که تعیین کند انسان در برابر سرنوشت غیر قابل تغییر،چگونه فکر کند و چگونه رفتار کند.انسان همیشه مسئول اعمال و گفتار خود خواهد بود.

ارتباط معناشناسی با زیبایی شناختی
زیبایی شناسی از دیدگاه ارسطو:  ارسطو زيبايي را در رساله خطابه تعريف مي‌كند. اين تعريف غامض مي‌تواند به ترتيب زير ساده‌تر شود: زيبايي چيزي است كه به خودي خود ارزشمند است و در عين حال لذت مي‌بخشد. بر اين اساس ارسطو تعريف زيبايي را بر دو ويژگي زيبايي بنا نهاد. نخست اينكه او زيبايي را به عنوان چيزي كه ارزشش ذاتي آن است و نه در ارتباط با تاثيراتش تفسير كرد. ثانياً او زيبايي را به عنوان چيزي كه فراهم آورنده لذت است تعبير كرد به عبارت ديگر، زيبايي را نه تنها به عنوان چيزي كه ارزش دارد، بلكه چيزي تفسير كرد كه موجب لذت و تحسين مي‌شود.  ويژگي نخست («ارزش ذاتي») جنس تعريف را شكل داد و ويژگي‌ دوم («لذت‌بخشي») فصل تعريف. تعريف ارسطو با انديشه رايج يونانيان درباره زيبايي منطبق بود.

عشق (آزادی)
مازلو  مي گويد جاي شگفتي  است كه علوم تجربي از پرداختن به موضوع عشق چنين قاصر است .سكوت روان شناسان بويژه در اين مورد عجيب مي نمايد، زيرا انسان ممكن است فكر كند كه اين كار بايد وظيفه خاص ايشان باشد .در اينجا وظيفه ما روشن است ما بايد عشق (love) را بفهميم ، بايد قادر باشيم آنرا آموزش دهيم، آنرا بيافرينيم ، آنرا پيشگويي كنيم وگرنه جهان در خصومت و بدگماني غرق خواهد شد. اشترنبرگ عشق (love) را پديده اي شگفت آور مي داند، زيرا با وجود پيشرفتهاي بشر در همه زمينه ها ، دانش آدمي ازآن تحول چنداني نيافته است. علي رغم اين كه شاعران، فيلسوفان ،نويسندگان و روانشناسان وهمه آدميان در تجربه مشترك خود براي درك عشق تلاش كرده اند، با اين حال هنوز دانش بشري گام مهمي در اين راه به جلو ننهاده است.

عشق و نظريه معنا درمانی: در معنا درماني عشق (love) پديده زاد نيست، يعني پديده اي نيست كه از پديدة اصلي ديگري زائيده شده باشد .عشق(love) پديده باصطلاح اعتلاء يافتة غريزة جنسي نيست و خود مانند ميل جنسي پديده اي اصلي و ابتدائي است .ميل جنسي معمولاً حالتي است از بيان عشق(love) و وقتي جائز و حتي مقدس و پاك است كه مركبي براي عشق(love) باشد .پس عشق(love) اثر جانبي ميل جنسي نيست بلكه ميل جنسي راهي براي درك آن همدم غائي است كه عشق(love) نام دار د. فرانکلن مي گويد، رهايي بشر از راه عشق (love)و در عشق (love)است.

در این پژوهش مراد از عشق (love) یعنی رهایی از تمام قیود غیر الهی که می توان اینگونه وانمود کرد که عشق بی نیازی آدمی به نیازهایی است که او را در بند می کشد(EROS) بطور کلی همان تلقی که انسان از آزادی دارد مدنظر است که در این جا منظور از قیود غیر الهی روح الهی و عقل می باشد که باید آنها را نیز در کنار هم مدنظر قرار داد پس می توان تعریف دیگری از عشق (EROS)را که ما آن را آزادی نیز می نامیم  به میان آورد: عشق (EROS)پیچکی است که بدور عقل می پیچد اما به جای آنکه آنرا زایل نماید فعالش می کند.

در سلسله مراتب مزلو اینگونه آورده شده است که انسان سلسله مراتب نیاز ها را بصورت طبقاتی طی میکند در مدل بهبود یافته ما اینگونه فرض می نماییم که آخرین مدل ارایه شده قابل قبول میباشد و ما تنها به آن سه سطح اشاره شده در بالا را اضافه نموده و ارتباط میان آنها نیز بررسی شد در بررسی انجام شده و نتایج حاصل از این پژوهش را می توان اینگونه بیان نمود که انسانی که در سطح معرفت شناسی قرار می گیرد و می تواند خود را به سطح زیبایی شناختی برساند به عنوان انسان خالق معرفی گردد یعنی انسانی که به شناخت کامل از محیط خود رسیده و نیازهای محیط را بطور کامل درک نموده است و قادر به ارائه راهکار برای رفع نیاز های موجود می باشد در مرحله بعد انسانی که در سطح زیبایی شناختی قرار دارد وو بتواند معنا را همانطور که فرانکل به آن اشاره نموده درک نماید انسان عاشق نامیده می شود یعنی علاوه بر شناخت محیط توانسته است نیازهای خود را به حداقل ممکن برساند اما هنوز نیازمند است و بطور کامل نتوانسته خود را از قیود غیر الهی رها نماید تمام انبیا,اولیا و اوصیا در این سطح قرار دارند و اما انسانی که بتواند به معنا برسد و از معنا گذر نماید و به عشق یا همان آزادی برسد انسان مبارز50 نامیده می شود و و می توان گفت که به آزادی کامل یا بی نیازی  نسبی رسیده است.



انسان خالق: انسانی است که قادر به طی مراحل قبلی تا سطح زیبایی است و برای رسیدن به آن احتیاج به خلق 4 عامل  توازن، تقارن، تناسب و تعامل دارد.

انسان عاشق طبق نظریه فرانکل انسانی است که تنها راه آزادی او از طریق عشق و در راه عشق است.

انسان مبارز: برای تعریف این عبارت باید به این سوال پاسخ داد که "چرا انسانی که عاشق است، آزاد است؟" علت این است که انسان عاشق انسانی است آزاد بدلیل اینکه قادر به کنترل نسبی نیازهای خود در حد اعلا است به همین دلیل در جهت بی نیازی نسبی گام بر می دارد.

با توجه به مباحث مطرح شده می توان مدل جدیدی برای سلسله مراتب نیاز های بشر ارائه داد که  بصورت ذیل بیان می گردد:



منابع


   ABRAHAM H.MASLOW, MOTIVATION AND PERSONALITY, Reprinted from the English Edition by Harper & Row, 1954

    Butcher, James N., Clinical Personality Assessment: Practical Approaches, Oxford University Press, USA; 2 editions, January 31, 2002

  Gareth Morgan, Images of organization, Schulich School of Business, York University, Sage Publications, 2006, ch3

    Maslow, A. H. (1987). Motivation and personality (3rd Ed.). New York: Harper and Row
.
   Geller, L. (1982). A critique of Carl Rogers and Abraham Maslow. Journal of Humanistic Psychology, 22(2), 56-73

   Neher, A. (1991). Maslow's theory of motivation: A critique. Journal of Humanistic Psychology, 31(3), 89-112

   Petraroja, Sergio D., "The Concept of Freedom in ViktorFrankl" Catholic Psychological Record, Vol. 4 (Fall1966
).
    Frankl, V. (1988). The will to meaning: Foundations andapplications of logotherapy. New York: Meridian .pp 70

    Frankl, V. (1986). The doctor and the soul. New York: Vintage Books

    Frankl, V. (1986). The doctor and the soul. New York:Vintage Books, ch4 , pp 137


مهدی محمودی، عطا عباسی، آینده پژوهی و نقش آن در سیاست گذاری علم و فناوری، مرکز آینده پژوهی علوم و فناوری دفاعی  مؤسسه آموزشی و تحقیقاتی صنایع دفاعی، 1384، صفحه 12

        David A. Truncellito, Epistemology: Definition from Internet Encyclopedia of Philosophy, available at: http://i-epistemology.net/philosophy/496-epistemology-definition-from-internet-enclopedia-of-philosophy.pdf

        Hume, David. (2005)Enquiries Concerning the Human Understanding and Concerning the Principles of Morals. Liberty Fund Inc.

        Hume, David. (1888) A Treatise of Human Nature: an Attempt to Introduce the Experimental Method of Reasoning into Moral Subjects. Edited by L.A.Selby-Bigge, M.A. Oxford: Clarendon Press.

        Korsmeyer, Carolyn (winter, 1976) Hume and the Foundations of Taste, the Journal of Aesthetic and Art Criticism.Vol.35. No.2.pp.201-215.

        Hume, David (2007) an Enquiry Concerning Human Understanding. Edited by Stephen Buckle. Cambridge.

        Sternberg, R. J. (1986). A triangular theory of love. Psychological Review, 93,119135.

فرانكل،ويكتور ) ۱۳۸۰ ( انسان در جستجوي معن . ي ،ترجمه اكبر معارفي، تهران :انتشارات دانشگاه تهران .
        FRANKL , MAN'S SEARCH FOR MEANING, WASHINGTON SQUARE PRESS , PUBLISHED BY POCKET BOOKS, 1984 , pp 57

        Heylighne, Francis,(1992), A COGNITIVE-SYSTEMIC RECONSTRUCTION OF MASLOW'S THEORY OF SELF-ACTUALIZATION ,Behavioral Science, Volume 37, 1992

        Gibson, Frank K. & Teasley, Clyde E., University of Georgia. The Humanistic Model of Organizational Motivation: A Review of Research Support. Public Administration Review, Vol.33, No. 1. (Jan. – Feb., 1973),

        Adler P S, Chen C X,(2009) Beyond Intrinsic Motivation: On the Nature of Individual Motivation in Large-Scale Collaborative Creativity

        Brenner, Vincent C., Carmack, Claude W., and Weinstein, Mark G., An Empirical Test of the Motivation-Hygiene Theory. Journal of Accounting Research, Vol. 9, 2:359-366.

        Rowan, John. 1999. Ascent and Descent in Maslow’s Theory. Journal of Humanistic Psychology, Vol. 39, 3:125-133.

        Sirgy, M. J. 1986.  A quality-of-life theory derived from Maslow's developmental perspective: 'quality' is related to progressive satisfaction of a hierarchy of needs, lower order and higher.  American Journal of Economics and Sociology, Vol. 45, 3.

        Shermer, M.  2004, The science of good and evil.  New York: Times Books
        Seeley, E. 1992.  Human needs and consumer economics: the implications of Maslow's theory of motivation for consumer expenditure patterns.  Journal of Socio-Economics, Vol. 21, 4.

        Heylighen, F. 1992.  A Cognitive-Systematic Reconstruction of Maslow's Theory of Self- Actualization.  Behavioral Science, Vol. 37, 1: 39-59.

        Wahba, M.A., & , Bridwell, L.G. 1976, Maslow reconsidered: a review of research on the need hierarchy theory. Organizational behavior and human performance,  15:212-241.

        Soper, B , Milford, G.& Rosenthal, G . 1995.  Belief when evidence does not support theory.  Psychology and marketing.

        Lawler, E.E & Porter, L. W. 1967.  The Effect of Performance On Job Satisfaction.  Industrial Relations, 7,1:20-28.

        Ghiselli, Edwin E. & Johnson, Douglas A. 1970. Need Satisfaction, Managerial Success, and Organizational Structure. Personnel Psychology, 23:569-576.

        Manning, N. & Curtis, F. 1988, Human Behavior: Why People Do What They Do.  Cincinnati: Vista Systems publishing.

        Benson, S.G. & Dundis, S. P. 2003.  Understanding and Motivating Health Care Employees: Integrating Maslow's Hierarchy of Needs, Training and Technology. Journal of nursing management, 11:315-320.

        Barling, J.I. 1976. An Empirical Test of the Career Stages Alternative to Maslow's Need Hierarchy Concept in One Industrial Setting.  South African Journal of Psychology. 6.
        Porat, Ben. 1977. Guttman Scale Test for Maslow Need Hierarchy. The Journal of Psychology, 1977, 97, 85-92.

        Reiss, Steven and Havercamp, Susan M. 2005. Motivation in Developmental Context: A New Method for Studying Self-Actualization. Journal of Humanistic Psychology, Vol. 45, 1:41-53.

        Hall, D.T. & Nougaim, K. E. 1968, An Examination of Maslow's Need Hierarchy in an Organizational Setting.  Organizational Behavior (2nd ed).  New York: McGraw-Hill.

        Lawler, E.E. & Suttle, J.L. 1972.  A Causal Correlation Test of the Need Hierarchy Concept.  Organizational Behavior and Human Performance, 7:265-287.

        Ilene Serlin , The History and Future of Humanistic Psychology, Journal of Humanistic Psychology XX(X) 1-4,2011

        Edgeman Rick L., Fraley Lynn A.,2008, A System of Profound Consciousness, Total Quality Management & Business Excellence Volume 19, Issue 7-8

        Senge, Peter M. (1990). The Fifth Discipline: The Art & Practice of the Learning Organization. Currency Doubleday: New York.

        Einstein, A. (1955). Wikiquotes: accessed Tuesday, ‎August ‎02, ‎2011. http://en.wikiquote.org/wiki/Albert_Einstein

        Herzberg, Frederick (1959), The Motivation to Work, New York: John Wiley and Sons, ISBN 978-1560006343

        Maslow A. H. (1943) A Theory of Human Motivation, Originally Published in Psychological Review, 50, 370-396. http://www.live-translator.net/persian-english-online-dictionary.php
bato-adv
bato-adv
bato-adv