مصاحبه با جلال الدين فارسي انرژي ميخواهد و صبر ايوب. اصلا مصاحبه با كسي كه اعتماد به نفسش زيادي زياد است، سخت است. مصاحبه را با محور اوضاع سياسي كشور فيكس كرديم اما او بيشتر دوست داشت در مورد كتابها و حكومت پيشنهادياش صحبت كند. در پاسخ كوچكترين چالشي با "گوش كن"، "گوش كن"هاي قاطع، نارضايتي اش را اعلام ميكند. طوري حرف ميزند كه انگار بنيانگذار انقلاب است. مدعي است كه در نوشتن بخشهايي از كتاب حكومت اسلاميامام نقش داشته است و رهبري نيز پاي كلاسهاي تفسيرقرآن او مينشسته است.
جلال الدين فارسي در جديد ترين ادعايش ميگويد كه او آيت ا... خامنه اي را به رياست جمهوري رسانده. او در ميان نزديكان امام خميني(س) منتقدان جدي دارد و خانواده امام موسي صدر نيز معتقدند او از ماجراي ربوده شدن امام موسي صدر توسط قذافي خبر داشته است. نام او با جنجال و حاشيه گره خورده و پرداختن به همه اين جنجالها طوماري ميشود كه هم از حوصله مخاطبان خارج است و هم در فضاي محدود رسانههاي مكتوب جايي ندارد.
گفت و گوي پيش روي "قانون" با جلال الدين فارسي، پرداختن به بخشي از اين جنجالهاست.
شما بارها بر لزوم برقراري حكومت اسلاميدر ايران تاكيد كرده ايد. همچنين معتقديد كه رئيس جمهور را مجلس بايد تعيين كند و از آن سو، نقدهايي هم به خود مجلس داشته ايد. ميتوانيد اين حكومت اسلاميرا دقيقا تشريح كنيد.آيا شما بر اين باوريد، بايد تحولي در ساختار سياسي نظام فعلي ايران ايجاد شود؟
من چيزي را پيشنهاد نميدهم. اين انقلاب براي استقرار دولت اسلاميرخ داد. يك نظام سياسي را سرنگون كرديم و گفتيم كه يك نظام اسلاميجايگزين ميشود. اين دولت اسلاميعبارت است از دولت وحياني نبوي. دولت وحياني نبوي يعني دولتي كه خداوند از طريق پيامبر و پيروانش تشكيل دادهاند. لازمه برقراري اين دولت شناخت آن است. دولتي كه در صدر اسلام خداوند تاسيس كرد و پيامبر مجري آن بوده است. آنچه كه تاسيس شده مجموعه ولايت است. همين كه ميگويند ولايت فقيه. اما اين ولايت فقيه جزئي از ولايت بزرگ ديگري است. براي آنكه اهميت فوق العاده آن ولايتها را بفهميم، بايد بدانيم كه ولايتهايي كه خداوند تاسيس كرده با نهادهاي حكومتي كه بشر آن را ساخته چه تفاوتهايي دارد.اين تفاوت مثل تفاوت فيلسوف حقوق و فيلسوف سياست است با پروردگارش.
جناب فارسي، شما پيش از اين هم چه در كتابها و چه در مصاحبههايتان اين دولت وحياني را توضيح داده بوديد. اما من از شما تقاضا دارم كه براي مخاطبان ما كميملموستر توضيح و آن را در شرايط امروز شرح دهيد...
{با تحكم ميگويد} گوش كنيد!گوش كنيد! حالا به آن هم ميرسيم.خيلي ملموس و روشن است. دولت وحياني نبوي چيز سادهاي نيست كه بتوان در چند جمله تفهيم كرد. اگر اينجور ميبود در حوزههاي علميه از 30 سال پيش تاكنون اين كار را كرده بودند. همه اينها در درك دولت وحياني نبوي شكست خوردند. ما در حوزه نجف و قم كساني كه بتوانند بگويند دولت وحياني نبوي چيست را نداشتهايم. آنچه كه قبلا هم گفتهاند اين است كه ولايت فقيه يكي از مشخصههاي آن است. اما مجلس الان بر مردم ولايت دارد و آنها قانون گذاري ميكنند و نه رهبر. اين يك واحدي است كه مهم ترين كارهاي حكومتي را ميكند. مجلس خبرگان رهبري، نهادي است كه ميتواند رهبر را بركنار و نصب كند و بر كار رهبر نظارت دارد و اگر منحرف شد بايد او را عزل كنند. يك دستگاه قضايي هم داريم. مجلس تشخيص مصلحت داريم. اين درحالي است كه فقط "ولايت فقيه" در قرآن وجود داشته است، بقيه ساخته بشر در دوره جديد است. حال سوال اين است كه اينها چه مشابهتي با عصر نبوت دارد. الان قانون اساسي ايران به قوانين اساسي روسيه، فرانسه، ايالات متحده آمريكا و انگليس شباهت دارد. آنها قوه مقننه، قوه قضاييه و رئيس جمهور دارند. در حالي كه ما در دولت وحياني نبوي رئيس جمهور نداريم.
يعني شما به اين سيستمهايي كه پايههاي دموكراتيك دارند انتقاد داريد؟
ببينيد همه اينها معترفند كه نتوانستند دولت وحياني را تاسيس كنند. خود مقام معظم رهبري بارها گفته اند كه ما تا آن حكومت اسلامي فاصله زيادي داريم.
اما به هر حال ما اكنون يك چارچوب تعريف شده داريم. با اين چارچوب چه تغييراتي مد نظر شماست و با چه مكانيزميميشود به آن حكومت اسلاميرسيد؟
اول بايد آن دولت وحياني را بشناسيم و به تمام مردم ايران و نسلهاي بعد از انقلاب بشناسانيم. يك اسلام شناس و انقلاب شناس بايد به وجود آيد كه بر تمام انقلابهاي دنيا احاطه علميداشته باشد و بر محتواي قرآن هم تسلط داشته باشد. بايد دانست كه نهادهاي دولتي كه در صدر اسلام بوده را چگونه ميتوان اكنون تاسيس كرد. من در كتابهايم همين كار را كرده ام.
چرا تاكنون كسي اين دولت مورد نظر شما را اجرا نكرده؟...
{انگشت اشاره اش را به سمتم ميگيرد و ميگويد} شما بايد ساكت باشيد تا من توضيح كامل بدم. شما به هيچ يك از سوالات، واقف نيستيد. {با جديت بيشتر مرا مورد خطاب قرار ميدهد و ادامه ميدهد} همه از جمله شما بايد بفهمند، كه دولت وحياني نبوي چگونه به وجود آمد. ما نبايد بعد از پيروزي انقلاب دولتي ميساختيم كه يقين نداشتيم دولت وحياني نبوي است. اما امام خميني (س) و فقهاي ديگر تاكيد كردند كه فقيه، بر تودههاي مردم مسلمان ولايت دارد. آنها رئيس جمهور را هم از جوامع ديگر پذيرفتند. آنها سلطنت را حذف كردند كه كار درستي هم بود. اين تحول بزرگي بود كه رخ داد. مجلس قانونگذاري و شوراي نگهباني هم تاسيس شد كه قوانيني خلاف احكام اسلاميتصويب نكنند. اينها همه تحقق پيدا كرد.گفتند يك فقيهي هم بايد باشد كه به سياست و جامعه وارد باشد؛ شرايطي كه به امام معصوم و پيامبر خدا تا اندازه اي شباهت داشت. دستگاه قضايي را با استفاده از تجارب بشري به نحوي بهتر از گذشته درآوردند. نيروي نظاميكه ساخته شد، نيروي كاملا اسلاميبود. اين جنبههاي مثبت بود. اما براي تشكيل دولت وحياني نبوي، علماي حوزههاي علميه بايد از فقيه به سطح متفقه فيالدين ارتقا پيدا ميكردند. كه نكردند يعني چي؟ يعني فقها بايد نظريهپردازي كنند كه دولت وحياني نبوي چيست و قانون اساسي را تغيير بدهند تا دولت وحياني نبوي تاسيس شود. اساسي ترين مطالبي كه بايد ميگفتم و شما با طرح سوالات پراكنده نامربوط، مانع شديد، اينهاست.
من متوجه نشدم كه چند ولايت در كدام مجموعهها هستند؟
گوش كنيد! اين ولايت جاوداني است و طي 23سال ختم وحي آمده است. ما بايد اين ولايت را امروز اجرا كنيم. درآن ولايت، تمام مردان و زنان جامعه منهاي منافقين به آموزه وحياني مجهز شدند. همه مثل پيامبر شدند. فرمود مردم بايد دو بخش شوند، يك عده در جبههها و بقيه پاي درس پيامبر تا متفقه في الدين شوند.
يعني فكر ميكنيد علماي قم و ديگر علماي ما متفقه في الدين نيستند؟
نه نيستند. بايد متفقه في الدين شوند و اسلام را به تمام مردان و زنان در سطح كشور و جهان ياد بدهند؛ همان كاري كه علماي الازهر ميكنند.علماي الازهر از هزار سال پيش بر اسلام مسلط هستند و اكثريت را دارند.
اما به هرحال تفاوت شيعه و سني بودن را هم بايد مد نظر قرار دهيد.
آنها بيشتر و بهتر از ما به محتواي قرآن مسلطاند چرا كه زبان آنها عربي است. فاصله زيادي ميان ما و آنها در تسلط بر قرآن وجود دارد. آنهايي كه نهجالبلاغه را به ديگران ياد دادند مذهب ما را نداشتند. آنها خيلي به شيخ طوسي و شيخ طبرسي نزديكتر بودند تا علماي قم و مشهد و نجف. در ايران نوشتن رساله به سرعت انجام گرفته اما مفسرين بزرگ كم بودند. علامه طباطبايي انقلاب بزرگي درميان شيعه و فارسي زبانان بود. علماي ديگر مثل شهداي محراب و من از كساني بوديم كه از تفسير ايشان استفاده كرديم.
البته من تفسير قرآن را از سال 1332 شروع كردم و در آن زمان مفسر قرآن بودم. علي شريعتي پاي تفسير من ميآمد. اين مسئله به دهه 30 مربوط ميشود، زماني كه هنوز ما با نام امام خميني(س) هم آشنا نبوديم. مقام معظم رهبري درست در همان سال 34-33 پاي درس تفسير قرآن من ميآمدند. علاوه بر ايشان حتي امام راحل كتاب 830 صفحه اي من به نام انقلاب تكاملي اسلام را خواندند. امام خميني (س) در نجف از من خواستند كه درسهاي ولايت فقيه ايشان را كه يك سال پيش تدريس كرده بودند و تازه ميخواست منتشر شود، به يك كتاب تبديل بكنم و گفتند از كتاب انقلاب تكاملي اسلام نيز استفاده كنيم.
شما ميگوييد علماي ايران متفقه فيالدين نيستند. با اين حرف شما مراجع تقليد را هم زير سوال ميبريد. يعني مرجع تقليد ديگر فايدهاي ندارد؟
نه مرجع تقليد كه بايد باشد.آن يك كار تخصصي است. از علم فقه قضات دادگاههاي ما به وجود ميآيند. رساله ميرود به تمام خانهها. در زمان پيامبر هم قضات متفقه في الدين بودند.
اما شما فرموديد كه علماي قم بايد متفقه في الدين باشند.آنها كه نه قاضي هستند و نه ميخواهند قاضي بشوند. جايگاه آنها كاملا مشخص است.
آنها قاضي را تربيت ميكنند. آنها مرد و زن مسلمان را تربيت ميكنند. در حكومت اسلاميهمه زنان و مردان بايد متفقه في الدين باشد. براي اينكه حكومت اسلامياين نيست كه يك مجلس و چند دادگاه توسط يكي در بالا اداره شود. بايد مثل صدر اسلام همه مردم متفقه في الدين شوند. اما در عمل چنين نشد، بعد از پیروزی انقلاب بخش بزرگی از مسلمانان واقعی به شهادت رسیدند. کسانی که آموزههای اسلامیرا یاد گرفته و در زندگی به کار گرفته بودند طی نسلها از دنیا رفتند و جانشینان واقعی پیدا نکردند. کتابهایی که آن مردان را پرورش داد کنار زدند و کتابهای دیگر وحرفهای سست را به نام آموزههای وحیانی منتشر کردند. طوری شد که دانشگاهیان ما کتابهای اسلامیبخواهند پيدا نميشود. آقای رحیم پور ازغدی گفته اند،هر کس وارد رشتههای علوم انسانی میشود کافر از آب در میآید. برای اینکه ما کتابهایی نداریم که آنجا عرضه شود. باید از ایشان پرسید شما و دیگران چه کتابهایی را خواندید که انقلابی شدید ؟چرا آن کتابها را جمع کردند؟
مثلا چه کتابهایی؟
آثار دکتر شریعتی. دکتر شریعتی کسی بود که وقتی از دنیا رفت بزرگترین راهپیمایی در پشتیبانی از او و علیه شاه برگزار شد. امام راحل تمام آثار او را خواند. اینها را از صحنه خارج کردند. کتابهای من را که امام راحل، مقام معظم رهبری، آقایهاشمیو شهید باهنر و ... خواندند چرا زیر خاک کردند. چرا دوباره تجدید چاپ نشد؟ برای اینکه باندی بر این کشور حاکم شد که میدانست اگر دولت وحیانی نبوی تاسیس بشود جایی برای آنها نیست. عده زیادی هم هستند.
ولی با توجه به اینکه...
گوش كن! برخلاف آن عده،كسان ديگري هستند كه میگویند در انتخابات شرکت نمیکنیم مگر اینکه شرایط نمایندگان مجلس شرایطی بشود که در عصر پیامبر اکرم بوده. خداوند به پیامبر گفت؛شاورهم فی الامر. مشورت کنند؟ با آخوند مشورت کنند؟ به آخوند چه ربطی دارد؟ با قرآن شناسان با فقها؟ نه ! با دانشمندان علوم زیستی.
منظورتان از بازگشت به عصر پيامبر، انتخابي نبودن مجلس هم هست؟
میتواند انتخابی باشد اما شرایط انتخابات باید تغییر کند. باید همه از یک صنف نباشند. باید کشور به چندین منطقه تقسیم شود و مجلسی تشکیل شود و کمیسیونهای مجلس 22 نفره باشد و کل کشور به 22 حوزه تقسیم شود. در هر حوزه یک دکتر داشته باشیم. یعنی تمام وزارت خانههایی که داریم باید یک متخصص از آن حوزه وارد كمیسیون مجلس شود. مثلا یک دکتر اقتصاد،کشاورزی، صنایع و .... اینگونه مجلسیها ميتوانند به رهبر معظم مشورت دهند. در مجلس اول کسانی بودند که سواد ششم ابتدایی داشتند. آیا این فرد میتواند برای اقتصاد کشور نظر بدهد؟
چه کشورهایی با این مدل اداره میشوند؟
بسیاری از کشورها الان با این مدل اداره میشوند، به طور مثال کشور ایالات متحده و انگلیس.
یعنی شما نظام حاکم بر ایالات متحده و انگلیس را قبول دارید؟
هرگز. دولت وحیانی نبوی هیچ شباهتی به این کشورها ندارد.
اما شما میفرمایید که مجلس ایران مثل مجلس این کشورها شود.
این مجلس ما و آنهاست که از آنجا اقتباس شده.
آیا در دولت مدنظر شما رئیس جمهور جا دارد؟
نه، یک بار یک اشتباهی کردند و یک رئیس جمهور و يك نخست وزیرمنصوب كردند. مانده بودند که چطور وظایف را بین آنها تقسیم کنند. یک غلط فاحشی بود. این را فهمیدند اما باز خرابیهای دیگری به بار آوردند. ما باید مجلسی داشته باشیم که هم وزرا را انتخاب کند هم رئیس الوزرا.میتوانیم نام رئیس الوزرا را رئیس جمهور بگذاریم.
این که میشود نخست وزیر.
فرقی نمیکند.
اما در دولت وحیانی نبوی،جایگاه رئیس جمهور تعریف نشده؟
بله. ما چنین چیزی نداشتیم. ما باید مجلس شورای اسلامیداشته باشیم و هيات وزیران.
آیا هیچ کدام از مشخصههای دولت مد نظر شما در جمهوری اسلامیوجود ندارد.
چرا ولی ما در نیمه راه هستیم. اما ایده آل نیست. اين دولت کجا تشکیل خواهد شد؟ ابتدا در مصر. الازهر میتواند ابتدا این دولت را تشکیل دهد. آنها علمای بزرگی هستند اما رئیس جمهور ما که دکتر صنایع یا همچین چیزی است رفته و در مورد اسلام آنجا صحبت کرده.صحبتهای ایشان در مورد اسلام خلاف آموزههای وحیانی است. حرفهای مذهبیای که آقای احمدینژاد میزند،خلاف قرآن است اما صلاح نمیدانم که این را بگويم. آقای احمدینژاد حق اظهار نظر مذهبی ندارند ولی اظهارنظر میکنند.
اما شما از حامیان آقای احمدینژاد بودید؟
حمایت کردیم چون اینجور دانشمندی باید رئیس جمهور باشد. ایشان به لحاظ صلاحیت علمیدر سطح بالایی است. ایشان رفته بود در مشهد گفته بود تا دولت رجایی یک یاحسین دیگر داريم. من گفتم ایشان نباید همچین حرفی بزند چون خودش یک مقام علمیبزرگی است و او شایسته ریاست جمهوری است نه یک روحانی فقیه و بنده اسلام شناس.
با این روندی که اخیرا آقای احمدینژاد در پیش گرفت و به خصوص اتفاقاتی که در مجلس افتاد و رهبری نیز در مورد آن موضع گرفتند، باز هم نظر مساعدی نسبت به ایشان دارید؟
موضع رهبري علیه رئیس جمهور نبود، رهبري هم مجلس را تصحیح فرمودند هم رئیس جمهور را.
رهبری فرمودند؛ رئیس یک قوه به استناد اتهام ثابت نشده ای رئیس دیگر قوا را متهم کردند که این خلاف شرع، قانون و اخلاق است.
اولا ایشان کلیاتی گفتند و کاملا مشخص بود که رئیس مجلس و رئیس قوه قضاییه مخاطب بودند.
هیچ رئیس جمهوری به دانشمندی و کفایت آقاي احمدينژاد نبوده است. من رودربایستی با کسی ندارم. شایسته ریاست جمهوری برای نظام، شخصیتی مثل ایشان است و نظر مقام معظم رهبری هم همین است. قبول اینکه احمدينژاد دوباره به صحنه بیایند نشان از رضایت کامل رهبری دارند بر صلاحیت و تقوای ایشان.
اما...
گوش کنید! گوش کنید. کسی دارد این حرف را میزند که ابتدای انقلاب و زمانی که هنوز امام (س) از قم به تهران نیامده بود به علمای قم فرمودند؛ بروید کسی را برای دادستاني کل کشور پیدا کنید. آقایان بحث کردند و گفتند تنها کسی که هست جلال الدین فارسی است. آقای محمدی گیلانی و یک شخصیت دیگر آمدند و به من این پیشنهاد را دادند. گفتند شما تشریف بیارید قم که امام(س) به شما حکم بدهند. من گفتم نمیآیم به قم که امام(س) به من حکم بدهد. هیچ کسی در تاریخ انقلاب ندیدید که بگویند امام خمینی و جامعه مدرسین قم گفتند شما از تهران بیایيد برای گرفتن حکم و بگوید نه .من برای این کار خودم را سبک نمیکنم. گفتم امام(س) از همانجا حکم بدهند. ریش نداشتم کراوات هم میزدم. من ولی در کل قبول نکردم.