bato-adv
bato-adv
کد خبر: ۲۲۵۶۹۸

قلب حقیقت

تاریخ انتشار: ۱۴:۲۹ - ۱۳ اسفند ۱۳۹۳
تاریک نمودن حقیقت، با فرار از شرافت و بهره گیری از جهالت!

یادداشت دریافتی- محمد حسین صیادپور؛ از دیرباز درگوشمان زمزمه کرده‌اند که شرافت بر اخلاقیات تقدم دارد، زیرا آن کس که از شرف دوری کند، فاقد جهت نمای اخلاقی و رفتاری است و بی‌شک نمی‌داند کدام صراط، مستقیم است. مطالعات نشان داده‌اند که از دوران کهن تاکنون افراد شرافتمند مورد اعتماد مردم بوده‌اند. هر چند که در لغت‌نامه‌های گوناگون شرافت به معنای بزرگواری، نجابت و اصالت تعریف شده است.

حال شرافت و معانی متعدد آنچه ارتباطی با حقیقت، این حلقه گم شده و جهالت دارد؟ نظر‌ها در این خصوص متفاوت است. برخی تضاد بین حقیقت با جهالت را در جامعه کنونی و برخی دیگر ارتباط بین دو رویی، ریا کاری و... را با امیال شخصی و نگرش‌های اجتماعی و حتی همراهی اذهان عمومی با این جریان را مهم‌ترین دلیل سردرگمی و سخت بودن تشخیص ارتباط همه این متغیرهای غیر قابل لمس می‌دانند.

معمای حل نشده این روزهای جامعه ما که به یک اپیدمی خطرناک و سرطانی رو به رشد در آمده را می‌توان به وضوح یافت. متاسفانه برخی که خود را شرافتمند، اهل فضل و بخشش، در صراط مستقیم و عالِم به امور می‌دانند به گونه‌ای رفتار می‌کنند که از نگاه مردم، با اصالت و از نگاه خود زیرک و با هوش‌اند.

جامعه اسلامی ما و بسیاری از جوامع چه جهان سومی و چه در رنکینگ‌های مختلف، دارای مقام نخست بر این نکته اتفاق نظر دارند که این هنجارشکنی‌های بدور از چشم مردم، آفتی بس عظیم در سیستم کشور می‌باشد. هر چند که تاکنون هیچ فردی خود را بد خطاب نکرده و بسیاری نیز به جهت حفاظت و حراست از زندگی خود، جایگاه سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، ورزشی، فرهنگی و... لب‌ها را سخت گره زده و یا مجبور به خاموشی‌اند و یا به اصطلاح شتر دیدی ندیدی! می‌شوند.

حال چرا شرافت؟ انسان بزرگوار و نجیب، در تقسیم‌های قدرت، شهرت، نام و نان بر سر و صورت نمی‌زند؛ او با آنکه می‌داند اگر در این جامعه که بسیاری گرگ در لباس میش‌اند سکوت کند بر سرش کلاه گشادی می‌رود، لسان را چند قفله کرده و برای رسیدن به امیال و نیازهای قانونی و شخصی نه جنجال سیاسی و نه بد اخلاقی‌های مرسوم پیش می‌گیرد.

اما گروه دوم که روی سخن با آنهاست؛ این افراد بدور از اخلاق، خلقیات مثبته، با مَنیَت‌های فراوان، اظهار حقوق مالکیت در همه چیز و همه جا، بدون در نظر گرفتن حقایق آشکار و... تمام تلاش خود را به کار بسته‌اند تا با فلسفه بافی همیشگی که بدور از واقعیت موجود است به مقصود برسند.

متاسفانه برخی از ذی نفوذان و صاحب منصبان، اهداف غایی فلسفه زندگی را نادیده گرفته و تنها به آن می‌نگرند که چگونه یا بر نام یا نان خود بیافزایند؛ البته ناگفته نماند که در ادوار گذشته نیز اینگونه بوده، اما براستی که هر چه به مدرنیته شدن سوق پیدا می‌کنیم، اخلاق محوری رنگ خود را از دست داده و بر هزار رنگ بی‌وجدانی و ریا کاری نقش می‌بندد.

نگارنده بر این مهم معتقد است که مغفول ماندن و تکمیل نشدن حتی یکی از سلسه مراتب نیازهای مازلو - نیازهای فیزیولوژیکی، امنیتی، اجتماعی، احترامی، خودشکوفایی- خود مسبب اصلی آن شده که فرد با ورود به جامعه بزرگ‌تر -از خانواده به فضاهای اجتماعی، سیاسی و فعالیت‌های مدنی- به بروز رفتارهای بس هنجارشکن و هر آنچه که در محیط خانواده کم داشته، بدون هیچ حدود و ثغوری می‌نماید. بسط این نوع خلقیات خطرناک در بسیاری از زمان‌ها و مکان‌ها سبب می‌شود تا دیگران از حضور اینگونه افراد دلگیر، عصبانی و یا حتی با متوسل شدن به ایما و اشاره یا برخورد لفظی، خود را به آرامش دعوت نموده و شاید با جلوگیری از اعمال و رفتار ناپسند فرد یا افراد مورد نظر به آرامش نسبی برسد که متاسفانه وجود روحیه منفی لجاجت و بی‌ادبی در این افراد، کار را به ناکجا آباد می‌کشاند.

اینگونه افراد که تا نه می‌شوند، تهدید را در پیش گرفته، با مَنیَتی همیشگی، ابراز وجود مداوم، نظردهی در تمامی مسائل و ورود به بحث‌های دعوت نشده و از همه مهم‌تر سعی در گرفتن جایگاه اجتماعی و یا تخریب فرد مقابل، تلاش به اثبات خود حتی برای کوتاه مدت دارند.

تئوریسین‌های مدیریت می‌دانند که اکثر مردم، با تنبیه، تهدید، یا در تنگنا قرار می‌گیرند تا وادار به تلاش کافی شوند؛ چون بسیاری از آن‌ها ترجیح می‌دهند از سوی دیگران هدایت شوند و از قبول مسئولیت سرباز می‌زنند.

این افراد که با جهالت خود پیراهن سفید و پاک شرافت و اخلاق را لکه دار کرده‌اند در محافل و مجالس عمومی و خصوصی از ناتوانی دیگران در به ثمر رساندن و به نتیجه مطلوب نرسیدن، سخن به زبان می‌آورند و سریعا با اظهار فضل، خطوط فکری را به جهتی سوق می‌دهند که اگر خود به جای شخص یا گروه مورد نظر بودند، به بهترین شیوه و با مدیریتی تحول برانگیز، ضمن در نظر گرفتن خط مشی، رسیدن به سیاست کلان و یا نتیجه مطلوب را براحتی کسب می‌نمودند.

عیان است که تلاش فیزیکی و ذهنی در کار، مانند تلاش در بازی و یا استراحت، یک امر طبیعی است و هیچ فرد نمی‌تواند خود را خستگی ناپذیر، جامع، بدون خطا و بدون نیاز به کنترل ببیند.

جهالت ذهنی و فکری بسیاری از افراد در جامعه ما، سبب فراگیر شدن آفت بی‌اعتمادی شده که اگر به آن بی‌اعتنا باشیم بی‌شک گستره شرافت را ننگین و لکه‌ای بر آنجای می‌گذارد که هیچ عاقلی نتواند آن را پاک نماید.

پس بیاییم بجای فرار از حقیقت و تصاحب جایگاه دیگران با تحمیل خود، به همراه تهدید و نادیده گرفتن اخلاق انسانی، از جهالت که ننگی بر تارک تاریخ بشریت است فرار کنیم.

هر چه کنی به خود کنی؛ گر همه نیک و بد کنی


*روزنامه نگار و سردبیر هفته نامه شکوفه‌های زیتون رودبار-گیلان
برچسب ها: حقیقت شرافت جهالت
سعید مسلمان
Iran (Islamic Republic of)
۱۵:۵۳ - ۱۳۹۳/۱۲/۱۳
برادر عزیز جناب صیاد پور حقیقت زمانی از جامعه رخت برمی بندد که دروغ ریا فساد لباس تقدس را بپوشد و با چماق ریا بر سر جامعه فرود اید و متا سفانه مردم در این مورد گوی سبقت از هم میگیرند
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۵:۲۹ - ۱۳۹۳/۱۲/۱۳
"تئوریسین‌های مدیریت می‌دانند که اکثر مردم، با تنبیه، تهدید، یا در تنگنا قرار می‌گیرند تا وادار به تلاش کافی شوند"؟ بهتر است نویسنده محترم بجای سعی در تطهیر دیگران جهالت را کنار بگذارد و تئوری های مدیریت مدرن را بررسی و بازخوانی نماید و حدود تنبیه و پاداش را بشناسد. مدیران ابلهی که کمترین توجه به بروز تبعیض در بین کارکنان خود نمی نمایند بوجود اورنده معضلات فراوان در سازمانهای این مملکت اند. ضمنا آیا مدیران نامحترمی که به خود اجازه دخالت در تمام جوانب زندگی دیگران را با بی اخلاقی تمام و حتی با ابزار الات جاسوسی می دهند آیا صرفا قصدشان تنبیه بوده یا تمام راهها را برای به ستوه دراوردن زیردستان بکار گرفتند. گستره شرافت را کسانی ننگین و لکه‌ دار کرده اند که در توهم خود بزرگ بینی مفزط هستند و عقده حقارت انها بحدی است که حتی از قلم بدستان مزدور برای تخریب دیگران استفاده می کنند
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۶:۲۳ - ۱۳۹۳/۱۲/۱۳
مدیران توانمند و با دانش می دانند که همیشه همواره پاداش برای ایجاد انگیزه و تلاش جواب بهتری می دهد، ضمن اینکه باید بررسی کرد که کارمند چه کرده و آیا واقعا مستوجب تنبیه بوده یا صرفا بدلیل سلائق مدیر مورد تنبیه واقع شده؟
انتشار یافته: ۳
bato-adv
bato-adv
bato-adv