bato-adv
bato-adv
کد خبر: ۲۳۶۷۷۹

عکس‌هايی که زندگی حرفه‌ای عکاسان را تغییر داد

تاریخ انتشار: ۱۰:۱۲ - ۲۵ خرداد ۱۳۹۴
آژانس عکاسی مگنوم برای یک پروژه عکاسی جدید از اعضای خود خواست تا از میان بایگانی عکس هایشان تصویری را برگزینند که در کار حرفه ای آنها آغازگر دوران جدید و یا یک نقطه عطف مهمی بوده است.

نسخه های محدود از این عکس ها با امضا عکاسان در فاصله هشتم تا دوازدهم ژوئن در دسترس علاقمندان قرار گرفت و به فروش رسید.
عکس‌هايی که زندگی حرفه‌ای عکاسان را تغییر داد
استوارت فرانکلین، میدان تیا‌ن‌آنمن ۱۹۸۹
استوارت فرانکلین می گوید: "من را بیش از هر چیزی برای عکس مردی که در میدان تیان‌آنمن در مقابل تانک ایستاده بود می شناسند. به آن عکس لقب تصویر ماندگار داده اند. اما گاهی اوقات یک چنین عکس هایی با گذشت زمان سایر تصاویری که می توانند جوانب دیگر آن رویداد را توضیح دهند در سایه قرار داده و گمنام می کنند. به تاریخ علاقمند هستم و این رویداد مهم زندگی ام را دگرگون کرد."

به گفته استوارت فرانکلین این عکس "روح شورش را در خود متبلور کرده است."

او می افزاید: "قیام در میدان تیانانمن یکی از مهم ترین رویدادهایی است که شاهد آن بوده ام. دیدن جوانان غیرمسلح که با شلیک گلوله به قتل می رسیدند فاجعه بود. می خواهم این عکس در دسترس کسانی قرار بگیرد که برای آنها این رویداد خاطره ای مهم است. این عکس نمادی از جسارت زمان است."
عکس‌هايی که زندگی حرفه‌ای عکاسان را تغییر داد
استیو مک کوری، کوبا ۲۰۱۰
استیو مک کوری عکاس چهره "دختر افغان" که در سال ۱۹۸۵ روی جلد مجله نشنال جئوگرافیک منتشر شد و شهرت جهانی پیدا کرد، برای پروژه عکاسی مگنوم یکی از عکس های اخیرش را به عنوان نقطه عطف در کار عکاسی خود برگزیده است.

او می گوید: "چند کشور بود که هیچگاه به آنجا سفر نکرده بودم، کوبا یکی از آنها بود. زمانیکه در دهه هفتاد میلادی عکاسی حرفه ای را شروع کردم روابط دیپلماتیک بین کوبا و آمریکا قطع شده بود. یکی از سفرهای اخیرم به کوبا همزمان بود با تصمیم باراک اوباما برای احیای مناسبات دیپلماتیک با کوبا."
عکس‌هايی که زندگی حرفه‌ای عکاسان را تغییر داد
سوزان میسلاس، نیکاراگوئه ۱۹۷۸
سوزان میسلاس می گوید: "این اولین باری بود که احساس می کردم موضوع عکس از من استفاده می کند تا عکسی گرفته شود که به وسیله آن بتواند پیام خود را به جهان خارج برساند."

یکی از عکس های او که مردی را در حال پرتاب یک کوکتل مولوتوف نشان می دهد، به نماد انقلاب نیکاراگوئه بدل شد. اما در این عکس او چند مرد که چهره خود را با ماسک های مخصوص رقص محلی نیکاراگوئه پوشانده اند، در حال حمل بمب های دست ساز دیده می شوند.

سوزان میسلاس می گوید: "از منتشر شدن عکسم روی جلد مجله نیویورک تایمز بسیار تعجب کردم، چون اولین عکسم بود که در رسانه ها چاپ می شد. هنوز هم در مورد دادن جنبه های نمایشی به عکس نظر دوگانه ای دارم. هیچگاه خودم را عکاس پرتره تلقی نکرده ام و هنوز هم ترجیح می دهم با حالتی طبیعی به موضوعات عکاسی خود نزدیک شوم."
عکس‌هايی که زندگی حرفه‌ای عکاسان را تغییر داد
جیم گلدبرگ، سانفرانسیسکو ۱۹۸۷
جیم گلدبرگ در مورد لحظه ای که این عکس را گرفته می گوید: "تعدادی پسر جوان و ماجراجو در هتلی به اسم ریویرا دور هم جمع شده بودند. یکی از این پسرها به اسم تنک اسلحه کمری خود را به ما نشان داد و گفت فشنگ ندارد. ابتدا اسلحه را به سر خودش نشانه رفت و بعد از پنجره به طرف خیابان نشانه گرفت و بعد هم لوله اسلحه را به طرف سقف برگرداند. در همان لحظه ماشه را کشید و گلوله ای شلیک شد. معلوم شد که اسلحه پر بود."
عکس‌هايی که زندگی حرفه‌ای عکاسان را تغییر داد
هیروجی کوبوتا، واشنگتن دی‌سی ۱۹۶۳
هیروجی کوبوتا می گوید: "پس از فارغ التحصیل شدن از دانشگاه در سال ۱۹۶۲ من با ۵۰۰ دلار و یک دوربین لایکا و چند لنز به نیویورک رفتم. هیچ سابقه ای در عکاسی نداشتم و نمی دانستم چطور می شود کار حرفه ای را شروع کرد. یک روز یک نفر به من توصیه کرد که به شهر واشنگتن بروم و من هم رفتم."

" یک روز گرم تابستانی حدود ساعت ۶ صبح مردم در اطراف بنای یادبود ملی جمع می شدند. با همان دوربین لایکا شروع کردم به عکس گرفتن و هر چه تعداد مردم بیشتر می شد عکس های بیشتری می گرفتم. مدتی بعد صدای یک سخنران را شنیدم که می گفت ... من یک آرزو دارم ... درست در همان لحظه فهمیدم که شاهد یک واقعه تاریخی مهم هستم، تصادفی شاهد این واقعه بودم. بعدها من فهمیدم که فرد سخنران مارتین لوترکینگ بود."

این تجربه تصادفی به شکلی مستقیم روی آینده عکاسی هیروجی کوبوتا تاثیر گذاشت. او در این مورد می گوید: "خیلی خلاصه بگویم راهپیمایی طرفداران حقوق مدنی و برابری نژادی در شهر واشنگتن درکم از جهان و بنابراین زندگی‌ام را دگرگون کرد."

عکس‌هايی که زندگی حرفه‌ای عکاسان را تغییر داد
پل فوسکو، آمریکا ۱۹۶۸
در سال ۱۹۶۸ پل فوسکو که در آن زمان عکاس خبری مجله لوک بود مامور شد تا با قطاری که جنازه رابرت کندی را از نیویورک به شهر واشنگتن منتقل می کرد، سفر کرده و یک گزارش تصویری تهیه کند.

او می گوید: "با توجه به اینکه ما عکاس ها اجازه نداشتیم از خانواده کندی که در واگن مخصوص خود سفر می کردند عکس بگیریم، تصمیم گرفتم از مردمی که در کنار مسیر حرکت قطار جمع شده و به پیکر رابرت کندی ادای احترام می کردند عکس بگیرم."

"از اینکه سایر عکاسان در قطار متوجه حضور مردم نشده و یا تصمیم گرفتند از آنها عکس نگیرند خیلی تعجب کردم. این عکس ها که اولین بار ۳۰ سال پس از کشته شدن رابرت کندی در مجله جورج چاپ شدند از جمله مهمترین عکس های من هستند."

عکس‌هايی که زندگی حرفه‌ای عکاسان را تغییر داد
عباس، قاهره۱۹۷۰
این یکی از اولین عکس های عکاس ایرانی عباس عطار است که هنگام پوشش مراسم خاکسپاری جمال عبدالناصر رئیس جمهور سابق مصر گرفته شده است.

عباس می گوید: "وقتی که این عکس را می گرفتم نمی دانستم که لحظه ای تعیین کننده و حتی شاید تعیین کننده ترین لحظه در کار عکاسی ام خواهد بود. چند ماه بعد در موزه امپراطوری شهر آمستردام دیدن تابلوی نقاشی رامبرانت با عنوان "سران صنف پارچه فروش" من را به شدت مجذوب خود کرد. شیوه کار او با قلم مو شخصیت های تصویر را متعجب کرده، درست همان حالتی که می توان با لنز دوربین انجام داد، و آنها تا پایان نقاشی این تابلو همین حالت تامل و خیره شدن به نقاش را ادامه داده اند."

"این نقاش بزرگ این حالت در چهره شخصیت ها را منجمد نکرده بلکه به آن نوعی تداوم و تعلیق داده است. با دقت در این تابلو تازه ترین عنصر در شیوه عکاسی خودم را کشف کردم و از آن پس خلق لحظه ای سیال و معلق به الگوی عکاسی ام بدل شد. در ۴۵ سالی که از لحظه گرفتن این عکس می گذرد، و امیدوارم برای سالهای سال در آینده، زنی که در ردیف جلو عکس می بینیم در افکار خود گم شده و همراه با اعضای خانواده اش مرگ رئیس جمهور را عزا گرفته که لحظه ای قبل از گرفتن عکس، تابوت او از جلوی پنجره عبور کرده بود."

عکس‌هايی که زندگی حرفه‌ای عکاسان را تغییر داد
پیتر فان آگتمائل ، افغانستان ۲۰۰۸
پیتر فان آگتمائل عکاس آمریکایی می گوید: "چند سال همراه با واحدهای ارتش آمریکا حرکت می کردم و هر آنچه می دیدم و عکس می گرفتم از زاویه تنگ نگاه ارتشی خارجی بود و تقریبا با مردم محلی هیچگونه تماسی نداشتم. احساس می کردم که به جای اینکه در عراق و یا افغانستان باشم در آمریکا هستم."

"این اولین باری بود که به طور مستقل و بدون ارتباط با ارتش آمریکا به افغانستان سفر کردم. همراه دوست‌محمد خیری، افغان معلول ساکن فینیکس آمریکا که به افغانستان برگشته بود تا عروسی کند، به مناطق شمالی کشور سفر کردم. این عکس را در شب مراسم عروسی او گرفته ام و در این عکس فهیمه، عروس را همراه با برادرزاده هایش می بینیم."

"به خاطر همین سفر من متوجه شدم که تا آن زمان نگاه و افق دید من چقدر محدود بوده. تا آن زمان افغان ها از نگاه و در تصاویر من مجموعه ای بی هویت و موضوعاتی سایه گونه بودند. ولی پس از این تجربه توانستم آنها را به عنوان افراد مستقل، با هویت و ویژگی های خاص خودشان بشناسم. از اینکه تا قبل از این سفر نگاهم تا این حد محدود و تنگ نظرانه بوده احساس شرم می کردم و از همان مقطع شروع کردم به تغییر دادن روش کارم."

عکس‌هايی که زندگی حرفه‌ای عکاسان را تغییر داد
ایلای رید، پناهجویان رواندایی در تانزانیا ۱۹۹۵
ایلای رید عکاس خودآموخته در سال ۱۹۸۸ به عضویت آژانس مگنوم درآمد. این عکس درست پس از قتل عام رواندا گرفته شده است.

او می گوید: "پس از ورود به اردوگاه پناهجویان بسیار معصوم بودم. ولی فردای آن شب در همان اولین ساعات این معصومیت از دست رفت. با بخش اسپانیایی پزشکان بدون مرز کار می کردم و در پایان همان روز اول از کار آنها در حیرت بودم. شرایط خطرناک بود ولی آنها هیچ هراس و تردیدی نشان نمی دادند."

"تلاش کردم که هیچ لحظه مهمی را از دست ندهم. در آن شرایط خطرناک و پرتنش در محیط اردوگاه می شد اوج مهربانی و فداکاری را دید. کادر پزشکی تمام تلاش و وظایف خود را به بهترین شکل انجام می دادند. به عنوان عکاس در این شرایط سعی می کردم بدون ایجاد خطر و یا مزاحمت شرایط مصیبت بار و جهنمی که پناهجویان در آن زندگی می کردند را ثبت کنم."

"متوجه شدم که در گوشه ای از محوطه اردوگاه عده ای از بچه ها دارند فوتبال بازی می کنند و خیلی آرام به آنجا نزدیک شدم. یکباره متوجه شدم که دو نوجوان با چهره ای پر از احساس بین لنز دوربین و زمین بازی قرار گرفته و دارند به من نگاه می کنند. چهره این دو و احساسی که منتقل می کردند بیانگر همه آن نگاهها و احساساتی بود که طی سه روز قبل در چهره جان به دربردگان از قتل عام رواندا دیده بودم."
منبع: بی بی سی
ناشناس
Netherlands (Kingdom of the)
۱۱:۵۲ - ۱۳۹۴/۰۳/۲۵
عکس یکی مونده به آخر فضای بچگیم رو برام تداعی کرد. پوشیدن لباس های شیک در پستوی خانه
انتشار یافته: ۱
bato-adv
bato-adv
bato-adv