میثم قهوهچیان؛ 20 سال پیش در چنین روزی، سیدمحمد خاتمی به ریاست جمهوری ایران رسید. اکنون دو دهه است که جریانی به نام اصلاحات که در آن روز تولد یافته است به فعالیت سیاسی میپردازد. با تولد اصلاحات یک پارادایم جدید در عرصه سیاسی کشور به وجود آمد، هر چند برخی از عناصر این جریان سیاسی پیشتر نیز وجود داشت و حتی سیاستمداران این جناح با عناوینی دیگر به سیاستورزی میپرداختند، اما این جریان چهره جدید و آرمانهای تازهای را وارد سپهر عمومی کشور کرد.
جریان اصلاحات با موج اعتماد مردم روبرو شد. دوم خرداد به انتخابات معنای جدیدی داد و آن را از انحصار تشکلهای سنتی در جامعه روحانیت اعم از چپ و راست خارج کرد. در این 20 سال اخیر این جریان همواره از عناصر تاثیرگذار بر معادلات سیاسی بوده است و در اکثر انتخابات توانسته سبد سنگینی از رای را جلب کند. این جریان با ایجاد ارتباط سازنده با جامعه مدنی توانست صداهای کمتر شنیده شده را به صورت رساتر بیان کند.
فضای باز سیاسی پس از دوم خرداد 76 باعث شد تا جامعه مدنی از فضای مساعدتری برای فعالیت برخوردار باشد. مطالبات کمتر شنیده شده اجتماعی در رسانهها طرح شد و همین به افزایش سرمایه اصلاحات انجامید. رسانهها در این دوره از تنوع بیشتری برخوردار شدند و بسیاری از شهروندان از طریق رسانهها توانستند در حوزه عمومی به مشارکت بپردازند. دستاوردهای دولت اصلاحات برای ایران کم نبود، هر چند برایند عملکرد این جریان مشکلاتی را برایش فراهم آورد.
اصلاحات همواره پیروز نبوده و شکستهایی هم داشته است. عوامل شکست جریان اصلاحات را باید به دو بخش بیرونی و درونی تقسیم کرد که هر چند رابطهای بین او دو وجود داشته باشد. شکست اصلاحطلبان در شورای شهر دوم و ریاست جمهوری سال 84 بیش از آنکه معلول رقیب باشد، محصول عملکرد سیاستمداران این جریان بود. اصلاحطلبان گمان میکردند که مردم چک سفید امضایی برای همیشه به این جریان دادهاند، اما نتیجه در آوردگاه انتخابات نشان داد که میشود چنین تضمین وجود نداشته باشد.
اصلاح اصلاحات از شکست سنگین این جریان در سال 84 آغاز شد. نزدیک شدن به جریانهایی که هرچند با اصلاحطلبان همسو بودند اما مرزهای خودی و غیر خودی با آنها ترسیم شده بود از اولین اصلاحات بود. همچنین این جریان توانست با نزدیک شدن به مردم خود را آماده جلب اعتمادی دیگر کند. انتخابات 88 هرچند شکست دیگری در عینیت برای این جریان سیاسی بود، اما نمادها و مطالبات مطرح شده خود را به حافظه تاریخی این جریان سپرد. نزدیک شدن هر چه بیشتر با جریانات سیاسی عقلانی از دیگر اقدامات ترمیمی این جریان بود.
جریان اصلاحات همافزاییهای چشمگیری در عرصه سیاسی داشته است. این جریان نه تنها توانست با جریان اعتدالی آیتالله هاشمی متحد شود که توانست میانهروهای اصولگرا را نیز به خود جلب کند. جلب حمایت اصولگرایان میانهرو جبهه جدیدی را در عرصه سیاسی گشوده است که میتوان آن را میانهرو و یا عملگرا خواند. این جریان سیاسی همچنین با نقد مواضع سلبی گذشته توانسته است با جامعه مدنی نیز پیوندهایی مستحکم بنیان بگذارد.
آزادی ایران از انحصار مدیریتهای ناکارآمد و تضییعکننده حق شهروندان را میتوان آخرین دستاورد این جریان پس از 20 سال دانست. این پیروزی نشان میدهد اصلاحات تداوم دارد. تداوم این جریان تنها با اصلاح نفس اصلاحات ممکن شده است. اصلاحطلبان هیچگاه فعلیت خود را تقدس نبخشیدند و تلاش کردند اشتباهات خود را حذف کنند. اجماع روحانی و عارف و لیست شورای شهر پنجم از این دست است.
20 سال تداوم اصلاحات تضمینی به دست نمیدهد که مردم مدام آن را انتخاب کنند، برای جلب نظر جریانهای سیاسی این جریان مجبور است تا درهای خود را به افکار و افراد جدید بگشاید. اگر گشودگی این جریان باعث شده است تا بتواند تاثیرات مختلفی بر سیاست ایرانی بگذارد، بازتولید آن نیز منوط به آن خواهد بود. تعمیق گفتوگوی جریان اصلاحات با اقوام، زنان و اقلیتهای مذهبی و جنبشهای کارگری میتواند رابطهای متقابل در جهت تضمین بقای سیاسی این جریان باشد. هرچند سابقه اصلاحات آن را به جریانی قابل دفاع بدل میسازد اما کنار گذاشتن تقدس افکار و اشخاص باعث خواهد بود مرز سرمایههای اجتماعی این جریان و تابوسازی را مشخص کند. باری اگر گذشته به این جریان یاد داده است که باید به اصلاح خود دست زند، آینده این جریان نیز منوط به چنین گشودگی است.