روزنامه صبح نو در گزارشی نوشت: خیابان ولیعصر شلوغ است. ترافیک به سمت شمال سنگینتر است. تعداد ماشینها اما به سمت خیابان مقدس اردبیلی بیشتر است. ماشینها میلیمتری در کنار هم حرکت میکنند. در کنار خیابان باریک، ماشین پارک شده و همین مساله ترافیک را سنگینتر کرده است. در انتهای خیابان، نامنظمی بیشتر از حد معمول است.
در ترافیک بیاندازه، هر ازگاهی ماشینی میپیچد جلوی ماشینی دیگر. صدای بوق ماشینها و صدای فریاد تاکسیها جلوی ساختمان تمام شیشه بیشتر است.
ماشینهای چند صدمیلیونی، در خیابانهای تنگ، بیمحابا میپیچند. دو مأمور با لباسهای یکدست سیاه جلوی ساختمان ایستادهاند و ماشینها را راهنمایی میکنند. هر دو مامور، قدبلند و خوش استایلاند. از دور به نظر پلیس میآیند، کمی نزدیکتر اما مشخص میشود که نیروهای حراست پاساژ معروفاند. مراجعان به پاساژ همه لباسهای برند به تن دارند.
فرقی هم ندارد که سن و سالشان چه قدر است. بچه، نوجوان، جوان و پیر، همه از قاب عینک، عینک آفتابی، بلوز، شلوار و کفش گرفته تا حتی مدل مو، طبق آخرین ورژن مد در بازار است. آدمهای ساختمان شیشهای شکل و شمایل دیگری دارند. شکل و شمایلی عجیب، درست شبیه به خود پاساژ، پاساژ پالادیوم.
آف 70درصد
در همه طبقات و روی ویترین همه مغازهها، پوسترهای آف نصب شده است. آفها از 15درصد شروع میشوند و بعضی از آنها حتی به 70 درصد هم میرسند. آفها اغلب در مغازههای پوشاک دیده میشوند. مغازههایی که آف خورده شده، نسبت به بقیه مغازهها شلوغترند. در اغلب مغازهها رگال مغازهها از بقیه جداست. در بعضی از مغازهها هم تمامی اجناس آف خوردهاند. آف مغازه اول، 50درصدی است. روی اتیکت، کت پشمی چهارخانه کوتاه آبی و سبزش قیمت دو میلیون و سیصد هزار تومان خورده است.
خریداری با انگشتانش قیمت کت را حساب میکند: «قیمت هفتصد هزار تومان میشود؟ نه .. صبر کن. یک و دویست نه... باز اشتباه شد. یک میلیون و سیصد میشود.» برمیگردد به طرف همراهش، چشمک میزند و میگوید: «خوبهها... بخر. مفته.» زن مانتو تمام حریر به تن دارد، کیف کوچک خوشفرمش همرنگ مانتو مشکی است.
زنهمراهش، که مانند زن میانسال تمام لباسهایش مارک است، پالتو به دست به سمت صندوق میرود. از پشت سر صدای کارت کشیدن شنیده میشود. صدای فروشنده به گوش میرسد که میگوید: «مبارکتان باشد.» اوضاع در تمام مغازهها همین شکل است. شلوار جین با 30درصد تخفیف 270هزار تومان، تاپ نخی ساده یکدست طوسی پنبهای، با 50درصد تخفیف؛ 80هزار تومان. کاپشن تمامکتان، با 70درصد تخفیف؛ 500 هزار تومان. روی سردر همه مغازههای تخفیف خورده و نخورده، اسمهای برند دیده میشوند؛ اسمهایی که جز چند تا از آنها، همهبینامونشانند و زیاد شناخته شده نیستند.
فشنبازار
سر فروشندگان مغازهها شلوغ است. فروشندگان سرشان به خریداران گرم است. در نگاه نخست همه شبیه به مانکنها هستند. دختر و پسر هم ندارد. تشخیص فروشنده سخت است. فروشندگان و خریداران شبیه به هم هستند! همه کفشهای مارک، شلوار و بلوزهای مارک پوشیدهاند. موهایشان هم مد روز است. انگار تمام فروشندگان از آزمون سخت استخدامی گذشتهاند. همه اندامهای میزان و ورزشی دارند، شمرده صحبت میکنند و موقع حرف زدن هم نگاهشان تنها به خریدار است. در همه طبقات پاساژ امور انتظامات دیده میشود. امور انتظامات هم خوشتیپ است. تفریبا تمام فروشندگان خوشلباس و خوشاستیل هستند. حتی نیروی خدمات پاساژ که جارو بهدست، هرازگاهی آشغالی را از راهرویی خلوت جمع میکنند.
بورس غذا
به تعداد مغازهها و شاید هم بیشتر، رستوران غذاخوری، کافه و فستفود در پاساژ دیده میشود. تعداد رستورانها و فستفودهای پاساژ تجملی، از دیگر پاساژهای دیگر بیشتر است. بین نام و نشانها اما کمتر اسم رستوران و کافه زنجیرهای آشنایی به چشم میخورد. بوی تند قهوه، همراه آهنگ ملایمی در تمام طبقات به مشام میرسد. در هر گوشه از پاساژ، در زیر پلهها و حتی در بخشی از سالن اصلی، رستوران و کافه به چشم میآید. تعداد رستورانها در طبقه منفی یک اما بیشتر است.
ایستگاههای شکمی حتی از مغازهها هم شلوغترند. انگار که بعضی خریداران وارد پاساژ شدهاند تا با هم نسکافه و قهوهای بخورند یا اینکه ناهاری صرف کنند. قیمت مواد غذایی که در پالادیوم به فروش میرسد، نسبت به مغازههای درون پاساژ، کمتر است. قیمت مواد غذایی تقریباً شبیه به کافهها و رستورانهای جاهای دیگر است. یک فنجان اسپرسو در کافهای در پاساژ 11 هزار تومان است و قیمتهای اولیه بستنیها هم از 16هزار تومان شروع میشود. باقالیپلو با ماهیچه مخصوص، 20هزار تومان و بشقاب مخصوص رستوران هم که شامل نصف مرغ تنوری، برنج و سس مخصوص است، 39 هزار تومان به فروش میرسد. قیمتهای فستفود هم درست شبیه به فستفودهای جاهای دیگر شهر است. مرغ سوخاری از 12هزار تومان شروع میشود.
باشگاه چند صدمیلیونی
نخستین چیزی که بعد از گذشتن از در ورودی شیشهای و بلند پاساژ نگاهها را جذب میکند، ماشینهاییاند که رو به در ورودی به خریداران خوشآمد میگویند! بیامو، میتسوبیشی و هیوندای، نخستین چیزهاییاند که در نگاه نخست به چشم خریداران میآیند. بعد از کمی کنکاش، مشخص میشود که سه ماشین چند صدمیلیونی جایزه باشگاه مشتریان ویژه پاساژند. مشتریان ویژهای که کارت طلایی دارند و حتی پارکینگشان هم از خریداران معمولی جداست.
آنها با نشان دادن کارت طلایی، رایگان وارد پارکینگ اصلی و خریداران دیگر هم به پارکینگ دیگری راهنمایی میشوند. ورودی پارکینگ خریدارانی که عضو باشگاه نیستند، 12هزار تومان است و بهازای هر نیم ساعت، به این هزینه اضافه میشود؛ اما شرایط عضویت در باشگاه چهطور است؟ برای ورود به باشگاه ابتدا باید فرم درخواست پر شود و برای ورود به باشگاه شرایطی وجود دارد. در یک هفته، درخواستکننده باید هفتبار خرید صدوپنجاه هزار تومانی انجام دهد، خریدی که البته همگی باید با یک شماره تلفن موبایل ثبت شده باشد.
البته خرید در تمام فروشگاههای پاساژ شامل ورود به این باشگاه نمیشود. تنها خرید از سوپرمارکت و چند فروشگاه دیگر هر متقاضی را وارد باشگاه چند صدمیلیونی میکند. برای هر یک از اعضای باشگاه، پارکینگ به مدت یک هفته، رایگان است. برای ماههای بعد، حتماً باید خرید انجام شود واگرنه حق عضویت از بین میرود.
راهنمایان باشگاه مشتریان لیست خدمات طلایی را که شامل حال اعضای باشگاه هم میشود به همه کسانی که مشتاق ورود به باشگاه هستند، نشان میدهند. لیستی که شامل خرید از چند مغازه، ورود به باشگاه بدنسازی و آرایشگاه پاساژ میشود. هر چه زمان بیشتر میگذرد، پاساژ شلوغتر میشود. جلوی در پاساژ شیشهای، حالا دیگر تعداد ماشینهای گرانقیمت بیشتر دیده میشود و فشنهای خوشپوش، بیشتر در رفتوآمدند!
قيمت اف يا همان تخفيف يا off اصولا تخفيف نيست زيرا ابتدا فروشنده ها معمولا 80 درصد بالا برده و سپس 40 درصد اف يا تخفيف ميدهند.
ضمنآ همه افراد مراجعه كننده هم برند پوش نيستند كه مراجعه ميكنند و خيلي ها خريد ويتريني ميكنند يعني نگاه كردن.