میخائیل پوسوخین جایزه لنین را برای ساختن کاخ دولتی کرملین دریافت کرد؛ بنایی تاریخی که همین جمعه گذشته میزبان مراسم قرعهکشی جام جهانی ٢٠١٨ بود.
به گزارش شرق، پوسوخین شاگرد الکس چتشوسف، استاد بزرگ معماری شوروی بود که بنای مشهور ایستگاه راهآهن کازانسکی را طراحی کرد و ساخت. چتشوسف همچنین موزه لنین را ساخت که درست در دو قدمی دفتر KGB (اداره اطلاعات و امنیت شوروی سابق) بود؛ جایی که پیشتر پوتین هم در آن مقر دفتر خودش را داشت. قدرت، سرویس امنیتی و ورزش، هرگز از روسیه فاصله نگرفته است؛ بهویژه از زمانی که ولادیمیر پوتین زمام امور را در این کشور به دست گرفته است، کمتر سیاستمداری در دنیا پیدا میشود که روح ورزش، مثل پوتین، در وجودش دمیده شده باشد.
همین «ورزش» از او یک مرد ساخت و ولادیمیر بهخوبی از این موضوع مطلع است. پوتین ورزش را دوست دارد و آن را یکی از ارکان وجودیاش میبیند. دلیلش هم این است که ورزش او را نجات داد.
پدر و مادر پوتین آدمهای ناشناختهای بودند که از محاصره لنینگراد جان سالم به در بردند. پدر، مادر را که روی ارابه به سوی گور دستهجمعی فرستاده میشد، نجات داد. ماریا چلومونوفا ٤١ سالش بود که در سال ١٩٥٢ ولادیمیر ولادیمیروویچ را به دنیا آورد.
آنها در آن زمان در آپارتمانهای شریکی زندگی میکردند که به اسم «کومولکا» شهرت پیدا کرده بود. خانواده پوتین در این آپارتمان با دو خانواده دیگر به صورت شریکی زندگی میکردند. به همین خاطر بود که ولادیمیر بیشتر روزهای جوانیاش را در خیابان سپری کرد؛ خیابانهایی که اتفاقا فاصله زیادی با بنای «اینستیتو اسمولنی» یا « بُلشِویکها» نداشت.
دست بر قضا آن محله به مارگاریتا بوگدانوفا، زنی که بعدها رئیس باشگاه المپیک مارسی در فرانسه هم شد، نزدیک بود. رئیسجمهور روسیه در یکی از نادر گفتوگوهایش، آن زمانها را به خاطر دارد و میگوید: «در آن برهه از دست این و آن کمی کتک میخوردم». همین موضوع بود که پای ولادیمیر را به باشگاه بوکس کشاند تا این رشته را بیاموزد.
البته تجربه حضور ولادیمیر در بوکس خیلی کوتاه شد؛ چون او هنوز شروع نکرده، دماغش شکست و بیخیال این ورزش شد. بااینحال در ژانویه ١٩٦٥ او دوباره تلاشش را برای واردشدن به یک باشگاه ورزشی دیگر از سر گرفت. اینبار رفت و در رشته سامبو، ورزشی محبوب در شوروی سابق که چیزی بین کشتی و جودو است، اسمنویسی کرد.
در دل همان باشگاه «ترود» بود که پوتین رفتهرفته یک مرد بار آمد. پروفسور آنتونلی سولومونوویچ راخلین، مثل بسیاری از مربیان دیگر شوروی، مستعد، سختکوش و کاملا منصف بود. آن زمان ولادیمیر پوتین سه بار در هفته خودش را به خیابان دکابریست میرساند تا در جمع چند همباشگاهیاش که بعدها برای همدیگر تبدیل به دوستان ابدی شدند، باشد.
جالب اینکه تعدادی از همان دوستان در دوره ریاستجمهوری پوتین به طرز معجزهآسایی میلیاردر شدند؛ بهویژه برادران روتنبرگ. شرکت همین برادران همه کارهای زیرساختی مربوط به المپیک زمستانی سوچی را که بهتازگی برگزار شد، بر عهده داشت. حالا آنها هم مشمول محرومیتی شدهاند که اتحادیه اروپا و خزانهداری آمریکا وضع کردهاند.
باشگاهی که پوتین و دوستانش به آن میرفتند، در یک کارخانه قدیمی بود که کلا از سامبو به جودو تغییر کرد. پوتین در هر دو رشته مستعد بود و «مَستر اسپورت» شد، به این معنی که به درجه سطح بالا در این رشتهها رسید. سال ١٩٧٣ در سامبو و ١٩٧٥ در جودو. پوتین همواره میگوید که بدون ورزش ممکن بود سرنوشت بدی نصیبش شود و به همین دلیل است که به این نتیجه رسید، ورزش باید در قلب زندگی روزمره مردم روسیه جریان داشته باشد.
البته او در آن زمانها، فوتبال بازی نمیکرد. در عوض رئیسجمهور روسیه، برخلاف سیاستمداران شوروی که ورزش را بیشتر وسیلهای تبلیغاتی میدانستند، از قدرتهای سیاسیاش استفاده کرد و برای کشورش میزبانی جام جهانی را گرفت.
این روحیه پیشتر در جوزف استالین دیده شده بود؛ مردی که بهشدت به تیم کشتی شوروی رسیدگی میکرد؛ چون کشتی ورزش دوران کودکیاش بود و توانست یک عنوان نایبقهرمانی هم در رقابتهای کشتی اروپا در سال ١٩٤٦ به دست بیاورد.
اینطور شد که وقتی شوروی برای اولینبار در سال ١٩٥٢ راهی بازیهای المپیک شد، استالین از وزیر ورزشش، نیکولای رومانوف، خواست کتبا تعهد بدهد که ورزشکاران روسیه مدالآوری میکنند. البته بخت با نیکولای هم یار شد؛ چون ورزشکاران شوروی ٢٢ عنوان المپیکی به دست آوردند.
برعکس، فوتبالیستها نتوانستند انتظارات را برآورده کنند و در یکهشتم نهایی با شکست مقابل یوگسلاوی از گردونه رقابتها کنار رفتند. این موضوع اصلا به مذاق استالین و لاورنتی، رئیس سرویس امنیتی روسیه، خوش نیامد. در آن زمان رئیس سرویس امنیتی روسیه دل در گرو تیم دینامو داشت و بیشتر بازیکنان تیم ملی فوتبال روسیه را بازیکنان زسکا تشکیل میدادند؛ باشگاهی که گفته میشد به گروه ارتش سرخ روسیه نزدیک است. اینطور شد که خیلی سریع دستور لغو فعالیت این باشگاه صادر شد! زسکا دوباره بعد از مرگ استالین سرپا شد.
نیکیتا خوروشچف، جانشین استالین شد. او به ورزش شوروی بهای زیادی داد؛ بهایندلیل که با موفقیت ورزشکاران، برتری رژیم خودش را به رخ بکشد؛ ولی خوروشچف بشخصه استعداد خاصی در ورزش نداشت. او حتی اسطوره فوتبال آن زمان در شوروی یعنی ادوارد استرلستوف را به اردوگاه کار اجباری فرستاد. فوتبال هم انتقامش را از او گرفت: گروه مدیران شوروی، متشکل از رئیس KGB، ولادیمیر سمیتچاستنی، میخائل سوسلوف و الکساندر چلپین علیه او توطئه کردند و لئونید برژنف را به جایش گذاشتند.
داستان از این قرار بود که این افراد حین مسابقات فوتبال دور هم جمع میشدند و جلسه میگذاشتند تا کسی جاسوسیشان را نکند... لئونید برژنف دبیر کل کمیته مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی، از سال ۱۹۶۴ تا ۱۹۸۲ بود؛ او عاشق اتومبیلهای زیبا، هاکی روی یخ، فوتبال و پاتیناژ هنری بود. در زمان او تلویزیون دولتی مسابقات پاتیناژ را روی آنتن برد که پیشرفتی فوقالعاده برای مدیران این رشته ورزشی محسوب میشد.
همین مدیران البته بعدها دست به کارهای عجیبی زدند که فدراسیون بینالمللی در کنگرهاش در سال ١٩٧٧ تصمیم گرفت تمامی فعالیتهای این مقامهای شوروی را تعلیق کند؛ اتفاقی مشابه با چیزی که این روزها در روسیه میگذرد. مدیران ورزشی این کشور چنان تحت فشار بودند که رقابتهای المپیک زمستانی سوچی را با موفقیت سپری کنند که دست به استفاده از متدهای قدیمی زدند.
پیوند تاریخی با دوپینگ
زمانی که ولادیمیر پوتین به قدرت رسید، خیلی سریع ورزش را در نهادهای سیاسی روسیه جا انداخت. او با خودش صادق بود و اعتقاد داشت ورزش میتواند به روسها کمک کند که زندگی بهتری داشته باشند و مبارزه کنند؛ سادهترین نوع مبارزه هم مبارزه با الکل بود. البته پوتین همزمان میخواست که ورزش این کشور دوباره وجهه قدیمیاش را بهدست بیاورد.
بهاینترتیب این کشور شروع کرد به سازماندهی زیرساختهایش برای میزبانی از رقابتهای مهم ورزشی در دنیا: رقابتهای قهرمانی دوومیدانی (٢٠١٣)، قهرمانی شنا (٢٠١٥)، شمشیربازی (٢٠١٤ و ٢٠١٥)، بازیهای المپیک زمستانی (از٢٠١٤) و از همه مهمتر میزبانی جام جهانی فوتبال در سال ٢٠١٨. او از اقلیتها و افراد نزدیک به قدرت هم تقاضا کرده تا در این موارد سرمایهگذاری کنند؛ موضوعی که در نتایج بهدستآمده هم تأثیر داشته است.
در بازیهای المپیک زمستانی سالتلیکسیتی در سال ٢٠٠٢، نتایج آزمایش دوپینگ بسیاری از مدالآوران روس مثبت از آب درآمد و طبق معمول، بسیاری از روسها دم از توطئه زدند. بسیاری از رسانهها خواستار تغییر در ساختار ورزش روسیه شدند و پوتین هم مسئولان ورزشی کشور را جمع کرد و از آنها خواست که دیگر چنین اتفاقی نیفتد؛ نه آن اتفاق و نه اینکه دیگر روسیه در جایگاه ردهبندی توزیع مدالها در رتبه نازل پنجم بایستد.
نیکولای دارمانوف، رئیس کمیته مبارزه با دوپینگ شد؛ بااینحال او یک شب در کافه پوشکین مسکو به صرف شام دیرهنگام، با یک متخصص خون جلسه برگزار کرد؛ این متخصص برای ریشهکنکردن دوپینگ دعوت نشده بود، بلکه به این دلیل دعوت شده بود تا کاری کند نمونههای دستکاریشده دوپینگ ورزشکاران روسیه، موردی غیرعادی نشان ندهند. ورزشکاران عصر جدید روس، مثل همتایان قدیمشان در شوروی مأموریت داشتند تا هر طور شده دوباره قدرت ورزشیشان را به دنیا تحمیل کنند.
به این موارد باید نتایج بازیهای المپیک زمستانی ٢٠١٠ ونکوور هم اضافه شود که ورزشکاران روسیه به کارشان در رتبه یازدهم جدول ردهبندی پایان دادند. دیگر برایشان غیرممکن بود که چنین نتایج ضعیفی هم در سوچی، جایی که خودشان میزبانی بازیهای المپیک زمستانی را بر عهده داشتند، تکرار شود... .
دوربینهای سراسر دنیا، همین جمعه گذشته به سمت کرملین چرخید تا شاهد مراسم قرعهکشی جام جهانی باشند ولی سهشنبه دوباره ممکن است این دوربینها به سمت ورزش در روسیه بچرخند چون از قرار معلوم کمیته اجرائی نهاد بینالمللی المپیک قرار است این کشور را از حضور در بازیهای المپیک زمستانی آینده که در پیونگ چانگ برگزار میشود، محروم کند.
حالا محرومیت روسیه از حضور در بازیهای المپیک زمستانی درست مثل جدایی دریا از ساحل است چون کودکان روس قبل از اینکه راه رفتن را بیاموزند اسکیکردن و پاتیناژرفتن را ازبر میکنند. حالا آیا کمیته بینالمللی المپیک تصمیم دیگری میگیرد؟ روسیه متهم به این است که در عرصه سطح بالایی مثل المپیک تقلب کرده است؛ همین حالا عنوان میشود ٢٥ ورزشکار روس که در رقابتهای المپیک زمستانی سوچی شرکت کردهاند، نتایج دوپینگشان مثبت اعلام شده است! مشخصا، کرملین همه تلاشش را برای پاککردن ورزش بهکار نگرفته است. سؤالی که پیش میآید این است که چه کسی نمیخواهد دوپینگ از ورزش روسیه پاک شود؟ ویتالی سمیرنوف که سابقا وزیر ورزش بوده، آن هم در دوره لئونید برژنف!
این موضوع اثبات شده است چون تحقیقات قاضی پرونده، یعنی ریچارد مکلارن، نشان میدهد که همه اعضای دولت در دوپینگ ورزشکاران روسی دست داشتهاند؛ بهویژه نیروهای سرویس امنيتی این کشور که نمونه ادرار ورزشکاران قهرمان روس در سوچی را دستکاری کردهاند. درست مثل زمان لئونید برژنف که یوری اندروپوف، رئیس سرویس امنیتی روسیه، شخصا پیگیر وضعیت تیم ملی هاکی این کشور بود. مربی اسطورهای تیم، ویکتور تیخونوف، بهطورمداوم به دفتر رئیس سرویس امنیت روسیه میرفت. حالا عین این اتفاق دوباره در ماجرای المپیک زمستانی سوچی رخ داده است.
شاهدان ماجرا، زنگ خطر را به صدا درآوردهاند؛ آدمهایی مثل گریگوری پودچنکوف، مدیر سابق لابراتوار مبارزه با دوپینگ روسیه که این روزها بهصورت مخفیانه در آمریکا زندگی میکند، فاش کرد که دوپینگ گسترده در ورزش روسیه سطحش بالاتر از دولت است. این موضوع مستقیما ویتالی موتکو را که وزیر ورزش روسیه بود نشانه رفته است.
ویتالی پستش را ترک کرد تا بهعنوان معاون نخستوزیر معرفی شود. ویتالی رئیس فدراسیون فوتبال روسیه است و تا سال ٢٠٠٩ عضو کمیته اجرائی فیفا هم بود و بعدها عضو کمیته میزبانی روسیه برای جام جهانی ٢٠١٨ روسیه شد. او همین جمعه گذشته در کاخی که پوسوخین ساخته، میزبان اسطورههای فوتبال دنیا بود.
پوتین؛ پادشاه ورزش!
از بوکس و دماغ شکستهاش گرفته تا خاککردن رقیبش در جودو! ولادیمیر پوتین با ورزش زاده شده و اینطور که مشخص است، با ورزش هم میمیرد. برایش فرقی نمیکند ورزشی که قرار است انجام دهد، روی زمین است یا هوا. با کایت میپرد، اسکی میکند و از دریاچه هم ماهیگیری میکند.
اسبسواریاش حرف ندارد و در خاککردن رقیب در ورزش کشتی هم تبحر دارد. هاکی روی یخ را نیمهحرفهای دنبال میکند و با گردنکلفتها هم مچاندازی میکند. زندگی سیاسیاش را هم بهشدت با ورزش پیوند داده؛ از گرفتن میزبانی بازیهای المپیک زمستانی تا میزبانی جام جهانی فوتبال.
برای پوتین هرگز ورزش و سیاست از هم جدا نبوده و چهبسا در بسیاری از موقعیتها ورزش را به سیاست ترجیح داده است. مردی که در دنیا به «پادشاه همه ورزشها» معروف است، هرگز خودش را به یک ورزش عادت نداده است.