bato-adv
bato-adv

انتظار بی پایان

حسین ٣٠ساله همراه با ساغی از جزیره خارک سوار براین نفتکش شدند و حالا خانواده این زوج که ٣‌سال از آغاز زندگی آنها می‌گذرد چشم انتظار خبری از این نفتکش هستند.

تاریخ انتشار: ۰۰:۵۲ - ۲۱ دی ۱۳۹۶

«حسین جهانی ‌هل‌آبادی» افسر دوم نفتکش ایرانی است. همسر تنها زن حاضر در نفتکشی که حالا شش روز از آتش گرفتن و انفجار آن می‌گذرد.

به گزارش شهروند، حسین ٣٠ساله همراه با ساغی از جزیره خارک سوار براین نفتکش شدند و حالا خانواده این زوج که ٣‌سال از آغاز زندگی آنها می‌گذرد چشم انتظار خبری از این نفتکش هستند.

پدر حسین از همان روزی که خبر این حادثه را شنید به شرکت ملی نفتکش آمده تا شاید خبری از پسر و عروسش به دست آورد. این پدر که بازنشسته سازمان تأمین اجتماعی است روز شنبه از طریق تلویزیون متوجه شد که یک نفتکش ایرانی آتش گرفته است. او می‌دانست که پسر و عروسش با یک نفتکش به سوی کره‌جنوبی حرکت کرده‌اند.

او بلافاصله با شرکت ملی نفتکش تماس گرفت: «آن‌ها به من گفتند که حسین و ساغی در همین نفتکش حادثه‌دیده هستند. ما ساکن تهران هستیم، همان موقع به شرکت نفتکش آمدم، الان چند روز است که همراه با برادرم این‌جا هستیم و اخبار را از طریق آنها پیگیری می‌کنیم. الان خانواده خودم و عروسم همه چشمشان به تلفن است تا من از این‌جا به آن‌ها خبر دهم. مادر حسین که حال و روز خوبی ندارد. همه ما مضطرب و نگرانیم. دو نفر از نزدیک‌ترین اعضای خانواده در این نفتکش هستند. چشم انتظاری آن هم در این شرایط خیلی سخت است.»

او ادامه می‌دهد: «حسین از همان بچگی خیلی شجاع بود، وقتی به دبیرستان رفت به دریانوردی علاقه‌مند شد، خیلی دوست داشت با کشتی به دریا برود. به همین خاطر به دانشگاه علوم دریایی چابهار رفت و از همانجا بورسیه شرکت نفتکش شد. حدود ٥‌سال است که درسش تمام شده و به دریا می‌رود. حسین لیسانس مهندسی دریانوردی دارد و افسر دوم نفتکش است. خودش به این شغل خیلی علاقه داشت و من هم مخالفتی نداشتم.

حسین آخرین فرزند خانواده است، دو پسر و یک دخترم همگی از حسین بزرگتر هستند. با این وجود من با شغل او هیچ مخالفتی نداشتم. ساغی هم شغل حسین را دوست داشت. آنها سه‌سال است که ازدواج کرده‌اند. تا الان چندبار با او به سفر رفته بود. ساغی هم به دریا علاقه‌مند شده بود. در این سفر او از حسین خواست تا همراه آنها به کره‌جنوبی برود. حسین هم او را با خودش برد. آنها قرار بود روز یکشنبه به کره برسند. اما حالا دو خانواده نگران و مضطرب هستند.»

امید به بازگشت
این درحالی است که خانواده‌های دریانوردان حادثه‌دیده، لحظات سختی را پشت سر می‌گذارند. ٦ روز است که بدون هیچ خبر یا نشانه‌ای، فقط منتظرند. انتظاری تلخ که تمامی ندارد. ٣٠ خانواده هر روز از طریق شرکت ملی نفتکش پیگیر وضع عزیزانشان هستند. امید ضیایی یکی از خدمه‌های این کشتی است که همسرش مرتب بی‌تابی می‌کند.

همسر یکی از صمیمی‌ترین دوستان امید ضیایی در این‌باره می‌گوید: «شبی که این حادثه رخ داد، همسر من هم به سفر دریایی رفته بود. از آنجایی‌که یک ساعت قبل تصویری با همسرم صحبت کرده بودم و می‌دانستم که او به کره رفته است، برای همین کمتر نگران شدم. با این حال موضوع را تلفنی پیگیری کردم و متوجه شدم که نام همسرم در لیست نیست. اما در میان ناپدیدشدگان نام امید ضیایی را دیدم. امید ضیایی از صمیمی‌ترین دوستان همسرم بود و خودم هم با همسرش دوست هستم. بلافاصله به خانه آنها رفتم. همسرش خبر را شنیده بود. به شدت گریه می‌کرد و بی‌تاب بود. امید ضیایی یک پسر ٨ساله هم دارد.

برای این‌که متوجه ماجرا نشود، بلافاصله او را به خانه خواهرش بردند. هیچ خبری از سرنشینان کشتی نداشتیم. حتی با شوهرم هم صحبت نکرده بودم. فقط سعی می‌کردیم همسر امید را آرام کنیم. تا این‌که خبر رسید هر ٣٢ سرنشین زنده و سالم پیدا شده‌اند. نمی‌دانم چرا این خبر را منتشر کردند. یک ویس بود. همسر امید و همه ما خوشحال شدیم. آن‌قدر که برای خودمان برنامه‌ریزی کردیم تا با تاج گل به استقبال آنها برویم. اما خبر تکذیب شد و باز هم دنیا روی سر همسر امید خراب شد.»

او ادامه می‌دهد: «فردای آن روز همسرم بالاخره با من تماس گرفت. او گفت که از کره حرکت کرده و به سمت محل حادثه می‌رود. همسر من ١٥سالی می‌شود که در کشتی کار می‌کند و الان هم سر ملوان است. امید ضیایی هم چند‌سال کارش همین است. او در قسمت آشپزی نفتکش کار می‌کرد. شوهرم گفت محل حادثه پر از دود و آتش است و فعلا نمی‌توانند به آن‌جا نزدیک شوند. تا این‌که متوجه شدم می‌خواهند نیروی کمکی به داخل کشتی بفرستند. حالا من هم از شوهرم خبر ندارم و نگران حال او هستم. با این حال مرتب سعی می‌کنم همسر امید را دلداری بدهم. خبرهای امیدوارکننده را به او می‌گویم و با این حرف‌ها او را آرام می‌کنم. امیدواریم که این خبرها صحت داشته باشد و تمام سرنشینان سالم به خانه‌هایشان برگردند و چشم‌انتظاری خانواده‌ها پایانی شیرین داشته باشد.»

bato-adv
bato-adv
bato-adv