10 سال پیش گفتوگو بین اعضای خانواده چند ساعت بود حالا به چند دقیقه رسیده است؛ موضوعی که در تازهترین اظهارات معاون امور زنان و خانواده رئیسجمهوری به آن اشاره شده است. به گفته معصومه ابتکار، گفتوگوی بیننسلی در خانوادهها از 2ساعت به 20دقیقه کاهش یافته است.
روزنامه ابتکار نوشت: مادر در پذیرایی جلوی تلویزیون نشسته و دختر در اتاق مشغول درس خواندن است. مادر در تلگرام به دختر پیام میدهد که «بیا اینجا تا با هم چای بخوریم.» چند دقیقهای طول میکشد که دختر پیش مادر بیاید وقتی هم که به او ملحق میشود چای سرد شده را درحالی مینوشد که یک چشمش به صفحه تلفنهمراهش است. مادر هم با دقت درحال پیگیری سریال ماهوارهای است. چای سرو میشود اما کوچکترین صحبتی میان این مادر و دختر رد و بدل نمیشود.
این اتفاقی است که شاید شما هم آن را تجربه کرده باشید. کارشناسان زیادی درباره این موضوع به اظهارنظر پرداختهاند. نکته مشترکی که در خیلی از این صحبتها هست این است که با ورود وسایل و تکنولوژیهای جدید به خانهها والدین و فرزندان ساعتهای متمادی در کنار یکدیگر مینشینند بدون آن که حرفی برای گفتن داشته باشند. دیگر کمتر خانوادههایی را میتوان یافت که اعضای آن دور هم بنشینند و درباره موضوعات مختلف خانوادگی با هم گفتوگو کنند و نظرات همدیگر را درباره موضوعات مختلف جویا شوند.
«لیلا» شهروند 35سالهای است که در اینباره به «ابتکار» میگوید: «من و همسرم از شبکههای اجتماعی زیاد استفاده میکنیم. این درحالی است که میدانیم زمانی که باید صرف تعامل و صحبت در مورد مسائل مختلف زندگی شود صرف گشتن در اینستاگرام و تلگرام میشود. متاسفانه ما اهل افراط هستیم و نمیتوانیم زمان و ارتباطاتمان را مدیریت کنیم. این موضوع صدمه زیادی به روابط بین فردی و خانوادگی میزند.»
برخلاف «لیلا»، «هادی» معتقد است که «فضای مجازی در روزهای نخست به دلیل اینکه دنیای ناشناختهای بود وقت خانوادهها را میگرفت اما بهتازگی با فرهنگسازی و تبلیغات کمی این بحران کاهش یافته است.» او که 47ساله است به «ابتکار» میگوید: «با این حال برخی اعضای خانواده همچنان درگیر این فضا هستند و وقتی را برای با هم بودن نمیگذارند. عدم گفتوگو در خانواده موجب تولید بحران از جرم تا آسیباجتماعی میشود و فرد به سراغ دوستان یا افراد دیگری برای ارتباط عاطفی و مشاوره میرود و این خوب نیست. من دو فرزند دارم و به دلیل حساسیت به این موضوع شخصا توانستم آن را تا حدودی کنترل کنم اما همسرم غرق در فضای مجازی شده و این روی فرزندان هم تاثیر گذاشته است.»
شهروند دیگری که همچون دو نفر قبلی از ورود توفانی فضای مجازی به جمع ایرانیها دل خوشی ندارد، «میترا» 40ساله است. او به «ابتکار» میگوید: «شبکههای اجتماعی بهنوعی طعم شیرین زندگی را از من گرفته، گاهی حس میکنم ابزاری در دستان شبکههای اجتماعی شدهام. شیرینی گپهای دورهمی، از ته دل خندیدن و گوش دادن با دل و جان به حرفهای همدیگر خیلی وقت است پشت ظاهر زیبای این دنیای کاذب گم شدهاند.»
اما «مریم» با 28سال سن، از زاویه دیگری به این ماجرا مینگرد و به «ابتکار» میگوید: «به نظر من شبکههای مجازی حتی در انتخاب کلمات توسط اعضای خانواده هم تاثیرگذار بوده چه برسد به کاهش گفتوگو. اما خیلی اوقات عکسها و متنهایی که افراد در فضای مجازی منتشر میکنند میتواند ما را از حال و روحیات آنها آگاهمان کند و خودش جای کتاب کتاب حرف و واژه را پر میکند.» شهروند دیگری که با «مریم» همسو است «شیما» نام دارد. او که 32ساله است، به «ابتکار» میگوید: «خواهرم خارج از ایران زندگی میکند و دسترسی راحت به اینترنت باعث شده دوری از او برایم راحتتر شود. به صورت مداوم با او از طریق شبکههای اجتماعی در ارتباط هستم بنابراین با فضای مجازی و امکاناتی که در اختیار ما قرار میدهد موافقم.» البته او به این موضوع هم اشاره میکند که استفاده زیادش از فضای مجازی باعث شده تا در سالهای اخیر با والدینش که سن بالایی هم دارند رابطه گرم و صمیمی نداشته باشد. به گفته او، «از وقتی همه اعضای خانواده از تلفن همراه استفاده کردند روابط خانوادگی هم سردتر شد.»
صحبتهای «مریم» و «شیما» درحالی است که اردشیر گراوند، جامعهشناس دقیقا به همین نکتهای که آنها اشاره کردهاند، میپردازد و به «ابتکار» میگوید: «تعدد شبکههای اجتماعی و دسترسی آسان به فضای مجازی در کنار هم بودن دیگری را به وجود آورده که ممکن است افراد در آن احساس بهتر و راحتتری داشته باشند. اما پرسش اینجاست که این حس بهتر در دنیای پهناور اینترنت چه بلایی را بر سر کانون خانواده میآورد؟»
به گفته او، «دههای 50 تا 70 همه میگفتند تلویزیون آسیبزاست چراکه خانوادهها در عرض هم به تماشا مینشینند و چشم در چشم هم نیستند. از آن طرف هم یکسری پیام به صورت یکسویه از تلویزیون به افراد منتقل میشود که نتیجه آن القای مسائلی است که در نهایت به منفعل شدن مخاطب منجر میشود. در واقع، افراد با دیدن تلویزیون به نکته و پیام جدید دست پیدا نمیکنند. با گذشت زمان و دهههای 80 و 90 ورود اینترنت باعث شد تعامل میان اعضای یک خانواده کمکم کمرنگ و کمرنگتر شود. به عبارت دیگر، وقتی اینترنت به شکل کابلی بود محدودیتهایی وجود داشت اما با ظهور فناوریهای مختلف و اینترنت بیسیم و البته حضور شبکههای متعدد اجتماعی افراد بهطور اساسی و «فضایی» از هم جدا شدند.»
این جامعهشناس توضیح میدهد: «هر کسی در گوشهای از خانهاش نشست و چشم به تلفنهمراهش دوخت و غرق در فضای مجازی شد. از این زمان به بعد بود که آسیب وارد جامعه شد که جنس این آسیب و پیامدهای ناشی از آن را باید در تحقیقات دقیق و علمی جستوجو کرد. در اینجا ابتدا خانواده صدمه میبیند، سپس فرد و در نهایت جامعه. این رویه در همه سالهای گذشته درحالی است که از قدیم گفتهاند که محبت از طریق ارتباط چشمی منتقل میشود و این را نمیتوان با یک چت متنی یا صوتی در فضاهای مجازی به دیگری نشان داد.» به اعتقاد گراوند، «در چنین وضعی که کوچکترین سلول جامعه یعنی خانواده لطمه میبیند نمیتوان آینده خوبی را برای این جامعه متصور شد.»
از سوی دیگر، اظهارات حسن موسویچلک، رئیس انجمن مددکاران اجتماعی ایران هم قابل تامل است و شاید نتیجهگیری مناسبی برای این موضوع گزارش باشد. او میگوید: «استفاده بیش از حد از شبکههای اجتماعی در محیط خانواده موجب کاهش سطح ارتباطات عاطفی شده است. ضمن اینکه استفاده نادرست از این امکانات باعث از بین رفتن بسیاری از حریمها در خانوادهها شده و حتی در مواردی منجر به بروز اختلافات تا سرحد طلاق و جدایی نیز شده است. ارتباط گرفتن هر یک از زوجین با افراد غریبه و حتی افرادی از جنس مخالف در دوستان و آشنایان منجر به کاهش سطح اعتماد در بین آنها میشود و با کاهش سطح اعتماد در خانواده، آرامش خدشهدار خواهد شد و در نهایت نهاد خانواده آسیب جدی میبیند.»
اظهارات این جامعهشناسان درحالی است که فرهنگسازی در جوامع قبل از ورود هر تکنولوژی یک اقدام ضروری است. بهعنوان مثال وقتی در جامعهای کتابخوانی رایج باشد و افراد برای دریافت اخبار به هر منبعی اکتفا نکنند آماده ورود فناوریهای بیشتر و بهتر هم هستند اما وقتی چنین فرهنگی در جامعه وجود ندارد و بعد دنیای بیحد و مرزی همچون فضای مجازی به دل جامعه رسوخ میکند نمیتوان از مردم استفاده درست از این امکان خوب و کاربردی را انتظار داشت آن هم در وضعیتی که «آموزش» در نگاه مسئولان کشورمان جایگاه و اهمیت خودش را ندارد.