بهار فرصت سفر است و دیدن تمام نادیدهها و خاطره ساختن از زیباییهای فراموش ناشدنی؛ آنجا که آب و خاک بکری دارد، تاریخ رازآلودی دارد و مردمی با فرهنگی متفاوت که تجربه کردنشان، تجربه یک زندگی دیگر است.
به گزارش شهروند، میشود به تختجمشید رفت و شکوه ستونهای بلندبالا و سربازان سنگی را دید، میشود جادههای شمال را رد کرد تا جنگلهای سبز و انبوه ِ بازمانده، یا میشود دل زد به دریای جنوب و آبی بیانتهایش.
صدها و بلکه هزاران مقصد برای دیدن ایران هست اما بسیاری به دنبال نادیدهها هستند، به دنبال زاویهای نو از ایران و آنجا که کمتر دیده شده؛ جایی که بشود گفت پیش از مرگ باید دید. بهار فرصت سفر است و دیدن تمام نادیدهها و خاطره ساختن از زیباییهای فراموش ناشدنی؛ آنجا که آب و خاک بکری دارد، تاریخ رازآلودی دارد و مردمی با فرهنگی متفاوت که تجربه کردنشان، تجربه یک زندگی دیگر است.
انتخاب یک مقصد از میان مقاصد مختلف در ایرانی که از کویر و دشت و دریا و جنگل کم ندارد، حتما کار سختی است. در این گزارش با پیشنهاد مهران طوسیزاده، راهنما و کارشناس گردشگری، چند مکان را برای راهنمایی مسافرانی معرفی میکنیم که کولههایشان را بستهاند برای فرار از مقاصد روتین و چشیدن مزه تازهای از سفر.
تورانپشت؛ هزار توی تاریخ
تورانپشت را باید دید. راهنمایانی که یزد را مثل کف دستشان بلدند و از تمام زیر و بمهای آن سردرآوردهاند، برای پیشنهاد سرزدن به این روستا ذرهای تردید نمیکنند. تورانپشت در فاصله ۶۰ کیلومتری شهر تفت قرار دارد، جایی در ادامه سلسله جبال شیرکوه؛ روستایی که به کوه تکیه داده و روبهرویش دشت وسیعی آغوش باز کرده است.
تورانپشت را باید دید چون اضافه بر مقبره چهل دخترون و شیخ جنید، قبرستانی در خود دارد با سنگ نبشتههایی بازمانده از تاریخی چندهزار ساله و همینطور قلعه بزرگ با معماری منحصر به فردش. این روستا مقصد تاریخگردی و طبیعتگردی است؛ با چشمه آب گازدار و سنگهای تراورتن و بقعههای متبرکه. اما شاید بهترین ویژگیاش فولکلور و فرهنگ عامه بسیار غنی آن است. آنها که دیدهاند تأیید میکنند که میشود پای صحبت بزرگان این روستا نشست و بیاغراق ساعتها به قصههایشان گوش داد.
ساحل مُفنق؛ تجربه تنهایی با اقیانوس
در سالهای گذشته کمتر کسی به جنوب سفر میکرد اما حالا اسم جزیرههای بکر جنوبی روی زبانها افتاده و دوستدارانش هم به حق نگران شدهاند که با انگشت گذاشتن روی این مکانهای بکر، کمکم از بین بروند و دیگر شبیه گذشته نباشند. هر چه باشد جنوب کشور را باید سرزمین عجایب نامید.
به پنجشنبه بازار میناب رفت، بندر به بندر پیگیر موسیقی جنوبی شد و «خالو قنبر راستگو» را شناخت، از رمز و رازِ «زار و بادهای جنوبی» سردرآورد و در کنار ساحل آرام گرفت. هر ساحل یک شخصیت دارد، یکی با لاکپشتها و یکی با خرچنگها شخصیت خاص خودش را پیدا کرده. همه جزیرههای جنوبی زیبا و دیدنیاند و از میانشان هرمز جزیره شگفتیهاست.
از هرمز میتوان به درههای رنگینکمان و الهه نمک و مجسمهها رفت و از میان ساحلها مفنق یکی از دیدنیترینهاست؛ جایی که هر که آن را دیده و در کنار دریایش تنها شده، از شگفتیِ تنهایی با اقیانوس گفته. از قسمت غربي جزيره هرمز میشود با قايق مفنق رفت که بافتش مرجانی است. اینجا شبها با نور ماه و ستارهها روشن است، نه هیچ چراغ دیگری، شاید برای همین است که دیدن ساحل مفنق تجربه تنهایی با اقیانوس و آسمان است.
شیرَز؛ رویا دیدن در دل کوه
کوهدشت لرستان علاوه بر سنگنگارههای میرملاس و انارستان تنگ سیاو، درهای دارد که شبیه یک رویاست. برای آنها که شیفته طبیعتگردیاند و به دنبال مکانهای بکر، شیرز انتخاب شگفتانگیزی است؛ جایی مثل یک تصویر کارت پستالی که کمی ناشناخته است. این دره باستانی در ۴۵کیلومتری شمال شرق کوهدشت است و بر سر راه رودخانه سیمره که خود رودخانه حیرتانگیزی است. تنگه شیرز البته بیشتر از اینهاست: کوههای سر به فلک کشیده، غارهای تاریخی، صخرههای تند و تیز، آبشارهای روان، چشمههای زلال و میوههای وحشی.
قدم زدن در مزرعه عروسکها
از دور اینطور پیداست که آدمها در مزرعه مشغول کشت و کارند یا ایستادهاند و تماشا میکنند، اما از نزدیک وضع دیگری است. آنها فقط عروسکاند؛ عروسکهایی البته چهاربرابر اندازه یک آدم معمولی. مزرعه عروسکها، اولش یک مزرعه بود شبیه مزرعههای دیگر، اما از وقتی فاطمه عباسی لباسهای کهنه را دور چوب و فلز پیچید، عروسکها جان گرفتند و در مزرعه مشغول کار شدند. عروسها و دامادهای بزرگ در چمنها نشستند. در فاصله ٢٥ کیلومتری شمال شرق اردکان، این مزرعه به محل زندگی عروسکهای دستساز تبدیل شده است. زنی که این ٤٠ آدم عروسکی را در زمین چیده، برای هر کدام حکایتی دارد. وقتی به این مزرعه پا میگذارید، اول شوکه میشوید اما وقتی با سازنده عروسکها حرف میزنید، شیفته پیچیدگی حرفهایش میشوید و زندگیای که او تجربه کرده.
یک چاله در کویر
کویر مصر دیگر آن مکان ناشناختهای نیست که تصور بشود از ایران جداست. از میان دیدنیهای کویر مصر اما چال سلکنون در اصفهان، یکی از دیدنیهاست؛ یک اتفاق زمینشناسی زیبا برای رصد ستارگان. چاله سلکنون در جنوب کویر بزرگ مرکزی ایران و شمال روستای مصر است. سلکنون یک فرورفتگی است که میان تپههای شنی محصور شده؛ زمینهای دیوارهاش از سنگریزه پوشیده شده و شیب ملایمی دارد که آفرودسواران را به کویر میکشاند. برای رسیدن به اینجا باید از روستای فرحزاد بگذرید و بعد گذر از دو راهی چال سلکنون و طی راهی سهکیلومتری، به دو راهی دیگری برسید و بیفتید در مسیر شمالی به سمت چال سلکنون. اگر راه دیگر را انتخاب کنید به دریاچه نمک سلکنون میرسید، به تخت عباس، تخت عروس و تخت شورو که همهشان جلوهای از زیباییهای کویرند.
در پیچ و خم رازیانه
شکافی عمیق و پرپیچ و خم در زمین، تنگه رازیانه را ساخته است؛ تنگهای که آبی وحشی در دلش جاری است. در تنگه رازیانه که برای دیدنش باید به راه اصلی ایلام– درهشهر رفت و روستای چنارباشی را هم رد کرد، تنگهها و شیارهای فرسایشی از جاذبههای زمینشناختی ایلاماند و از میانشان رازیانه که به دلیل فراوانی گیاهی به همین نام چنین نامی گرفته، در فهرست آثار ملی هم ثبت شده است. باید از پستی و بلندیهای این دره بالا رفت و شاهد این شگفتی بود که چطور فعالیتهای تکتونیکی لایههای زمین، فرسایش و انحلال آب چنین بهشتی را در زمین پدید آورده. رازیانه در مسیر شهرهای ایلام، درهشهر و آبدانان است؛ یکی از مهمترین مسیرهای گردشگری این شهر که تصویری از طبیعت بهشتی است.
شهر زنده؛ شهر سوخته
زابل پر از نشانههایی از تاریخ رازآلود گذشتگان است و برای شیفتگان تاریخ گفتههای بسیار دارد: از قلعه رستم و قلعه کهک کهزاد تا آسبادهایی که نشانههای کهن مردمان گذشته این سرزمیناند. از میان تمام دیدنیها اما از شهر سوخته نباید گذشت؛ جایی که زمین وسیعش از بقایای کوزههای شکسته پوشیده شده و روزگاری مردمی در آن سکونت داشتهاند. شهر سوخته که بقایایش زیر کاهگلها جا گرفته، در پنجاهوششکیلومتری زابل است. اینجا سههزار و ٢٠٠سال پیش از میلاد، کلانشهری با هفتهزار نفر جمعیت؛ یکی از پیشرفتهترین شهرهای آن زمان است که آثار رفاه مردمانش را میتوان در نخستین چشم مصنوعی تاریخ ایران یافت و جمجمهای از یک کودک که نشانهای از پیشرفت پزشکی ایران در آن دوران است.
مردان نمکی مدفون در معدن چهرآباد
مردان نمکی بازماندههایی از سههزار سال پیشاند که وقتی سال ٧٢ در معدن نمکی چهرآباد پیدا شدند، همه را شگفتزده کردند. آنها با خود چاقو داشتند، لباسهایی که با هنرمندی دوخته شده و جسم بیجانشان را پوشانده بود.
معدن چهرآباد در ٧٠کیلومتری زنجان است و از مردان نمکی که در آن پیدا شدند، یکیشان در موزه ایران باستان در خیابان سی تیر تهران است و باقی در موزه مردان نمکی زنجان نگهداری میشوند. باید به این موزهها رفت و لبها را از حیرت دیدن مردان هزاران سال پیش که گوشوارههای طلا به گوش دارند، در جیبهایشان چاقو هست و گردو و قلابسنگ، گزید.