مالک شجاعیجوشقانی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و نویسنده کتاب «مقدمهای بر فلسفه علوم انسانی؛ دیلتای و علوم انسانی» در پاسخ به این پرسش که با توجه به اینکه در حوزه علم دینی و روششناسی ماهیت علم بحثهای زیادی در این چهار دهه و حتی پیشتر به عمل آمده است و هم موافقان و هم مخالفان مباحث زیادی را مطرح کردهاند، در خصوص امکان و امتناع علم دینی چه مباحثی را میتوان مطرح کرد؟ گفت: چند روز پیش از یکی از روزنامههای معروف که متعلق به جهتگیری سیاسی خاصی است با من تماس گرفتند و پرسیدند با توجه به اینکه شما از شاگردان دکتر داوری هستید، آیا پاسخ دکتر سروش را در نقد دکتر داوری دیدهاید و اگر دیدهاید نظرتان چیست، مستحضر هستید که در چند وقت اخیر نامه یک صفحهای دکتر داوری و نقدهایی که از قم، تهران، حوزه و دانشگاه از مواضع مختلف دانشگاه و حوزوی شده است باعث شده است که این بحث به بحث داغی حداقل در حوزه رسانه بدل شود؛ من همان جوابی که به آن روزنامه دادم به شما هم میگویم.
به گزارش ایکنا، به نظر میرسد این بحث علیرغم اینکه باید به رسانه احترام گذاشت و اینکه رسانه کارکرد خودش را هم دارد، نباید در سطح رسانه مطرح شود و ابتدا باید بحث در سطح دانشگاه مطرح شود و در میان دانشپژوهان و اساتید بررسی نشود، این بحث نباید به سطح رسانه وارد شود.
شجاعی افزود: رسانه مجبور است تا مسئله را سادهسازی کند. شاید بتوان گفت که رسانه قائل به اصالت تیتر است و تیترها هم معمولا مشمول تعبیری است که مولانا در خصوص سخن گفته است که «عالمی را یک سخن ویران کند» یک تیتر میتواند عالمی را ویران کند و روابطی را به هم زده و سوءتفاهمهایی ایجاد کند.
وی افزود: در کشور ما و قبل از کشور ما، در جهان عرب و قبل از آن در جهان مسیحی این بحث مطرح بوده است. ما بحث علم مسیحی هم داریم که در این زمینه کتاب چاپ شده و این بحث وجود داشته است که علم قدسی، دینی، معنوی، بومی وجود دارد و بهتر از هر کسی آقای فرید العطاس در کتاب گفتمان جایگزین در علوم اجتماعی آسیا سعی کرده است روایتهای غیراروپامحور از علم را گونهشناسی کند. یکی از روایتهای غیراروپامحور میشود علم دینی که در آن هم یکی از روایتها علم اسلامی میشود. میدانید که چیزی که غیر اروپامحور است لزوما دینی نیست و دینی میتواند غیراروپامحور باشد و هر علم دینی هم اسلامی نیست و میتواند علم دینی مسیحی باشد و ادیان دیگر هم میتوانند چنین علمی داشته باشند.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی تصریح کرد: این بحث با این وضعیتی که دارد هنوز صورت مسئله ادله و مبانی خود را در یک گفتوگوی علمی مطرح نکرده است. معمولا طرفین حرفهایشان را زدهاند و بحث تمام شده و یک جور مونولوگ مطرح بوده است. بنده هم اگر حرفی در این حوزه بزنم یکی از بسیار کسان خواهم بود در حالیکه آنها تجربه و علم بیشتری هم از من دارند و من در این صورت وارد مونولوگ در علم دینی خواهم شد.
وی افزود: بهترین کار این است که شورای عالی انقلاب فرهنگی، دانشگاه تهران یا حوزه علمیه باید متولی این بشوند و از همه دیدگاهها در یک نشست علمی دعوت شود و همه باشند و با یک فراغ بالی به این بحث پرداخته شود. این بحث بحثی نیست که در یک یا چند همایش مطرح شود. همایشهایی که این روزها برگزار میشود که در آنها هر سخنران ۲۰ دقیقه وقت دارد و قبل از اینکه وارد بحث شود، به او تذکر میدهد که زمان تمام شده است و من نمیدانم در این زمان چه کسی میتواند حرف معناداری بزند، آن هم در این موضوعات که ابهام دارد و مبانیاش روشن نیست.
نویسنده کتاب «مقدمهای بر فلسفه علوم انسانی؛ دیلتای و علوم انسانی» ادامه داد: اما در این خصوص که خودم چه اعتقادی در خصوص این قضیه و دعوای علمی دارم، من نوشتهام و به نوشتههایم ارجاع میدهم و مطرح نمیکنم. مقالهای در این خصوص در مجله تحقیقات بنیادین علوم انسانی دادهام و در مورد اینکه برای طرح علوم انسانی از افق سنت خودمان چه موانعی داریم را مورد بحث قرار دادهام. من با تاکید بر مورد علامه طباطبائی، طرحی دادهام که برای اینکه علم دینی داشته باشیم، باید چه کارهایی بکنیم.
متواضع باشیم و کار کنیم
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی با بیان اینکه تاریخ علم به ما این درس را میدهد که در بیان مدعیاتمان مقداری متواضعانهتر باشیم، گفت: نکته مهمتر این است که ما باید کار کنیم. ما چه به علم دینی معتقد باشیم و چه نباشیم، ذیل چتر اعتقادی خودمان باید کار جدی انجام دهیم. وقتی کار جدی نباشد، شما مقدسترین نامها را که مطرح کنید، اتفاقی نمیافتد و علم دینی هم که جزء مقدسترینها هم در این طیف نیست. شما اگر در حوزه الهیات که اشرف علوم هم است اگر کار نکنید، بدون کار جدی یک الهیات رنجور و نحیف خواهید داشت. هر چند موضوع الهیات خدا و فوق تصور ماست، اگر در این زمینه هم یک مطالعه غیر روشمند، مستند و سطحی انجام دهید، به نوعی به موضوعتان اهانت معرفتشناسانه کردهاید، چه برسد که موضوعات دیگر.
نیازمند فراتحلیلیم
وی ادامه داد: میتوانم به شما بگویم چه کارهایی میتوان کرد تا تصویر ما از میدان بحث و علم دینی روشنتر شود. اولین کاری که باید انجام شود و انجام نشده این است که یک فرا تحلیل از دیدگاههای قائلان به علم دینی و منتقدان است. این کار باید خیلی شسته و رفته مشخص کند که این بزرگوارانی که از علم دینی دفاع کردهاند تلقیشان از علم، دینیبودن و امکان داشتن و چگونگی تحقق و روششان چیست. من زمانی مطرح کردهام که موافقان و مخالفان علم دینی باید در ۸ محور موضع خود را مشخص کنند. زمانی است که شما احساس میکنید همه لفظ را به کار میبرند اما معانی مختلفی را مراد میکنند، این موضوع حکایت از مشترک لفظی دارد که بزرگان در این خصوص به ما گفتهاند «اشتراک لفظ دائم رهزن است/ اشتراک گبر و مومن در تن است».
نویسنده کتاب «مقدمهای بر فلسفه علوم انسانی؛ دیلتای و علوم انسانی» با بیان اینکه هنوز که هنوز است کتابی در این خصوص نگاشته نشده است که عهدهدار این مسئله باشد، گفت: برای مثال وقتی دکتر داوری میگویند علوم انسانی، آیا همان تلقی را که آیتالله سبحانی میگویند را در نظر دارند؟ تلقی دکتر داوری از علوم انسانی، علم ناظر بر تجربه تجدد است و آیتالله سبحانی مرادشان علومی است که موضوعش انسان است و اینها دو چیز متفاوت هستند که در نتیجه آن حکم شما نیز متفاوت خواهد بود. از این رو اگر شما یک کلان تحلیل انجام بدهید، منصفانه بر اساس کلیدواژه و روش هر موضعی تشریح شود، تا ما ببینم در خصوص مقولات کلیدی شما چه تصویر و ادلهای دارید.
گفتوگو لازم است
شجاعی تصریح کرد: دومین کاری که باید انجام داد این است که دو طرف فضایی را فراهم کنند که در آکادمی و حوزه، نمایندگان دو طرف گفتوگو کنند و لزوما دنبال یک نتیجه نباشند. در عالم علوم انسانی اصالتالنتیجه بودن باعث میشود که کار به شتابزدگی گره بخورد. شما الان نگاه کنید که ما چقدر دانشجو و استاد علوم انسانی داریم و تیراژ کتاب در این حوزه چقدر است اما وقتی میخواهیم به صورت کیفی مشخص کنیم که این کتاب کتابی اساسی در علم دینی است، باید این را به بحث بگذاریم.
تاریخ علوم انسانی را نمیدانیم
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی ادامه داد: پیشنهاد سوم این است که یک تاریخ علوم انسانی مدرن به زبان فارسی بنویسیم، در این زمینه ما کتابی نداریم. مراد از علوم انسانی مدرن از قرن نوزدهم تاکنون است. این کار مستلزم همکاری اساتید رشتههای مختلف این حوزه است. تا شما ندانید که این علم از کجا آمده است و تاریخش چیست، هویت خودش را آشکار نخواهد کرد. من طرح درسی در این زمینه برای اولین بار مینویسم، ما نیازمند تاریخ علوم انسانی به زبان فارسی هستیم تا به تعبیر محمدعلی فروغی به فهم ایرانیان کمک کند. برای مثال مهمترین اتفاقات در حوزه جامعهشناسی، روانشناسی، اقتصاد، علوم سیاسی را نمیدانیم و در این زمینه خودآگاهی پیدا نکردهایم و نمیدانیم بنیاد این رشتهها تا چه حد در مسیحیت، اسطورهها، ساختار اروپا و غرب و تجارب زیسته و انجیل ریشه دارد.
وی افزود: در همین عنوان دین و علوم انسانی (religious and human science) جستجو کنید، کتابهای بسیار جانداری را خواهید یافت و دایرةالمعارفهای زیادی در این زمینه کار شده است که ما تقریبا در این زمینه هیچ چیز نمیدانیم. اساتید ما در بهترین حالت به علم انسانی خودشان یک آگاهی اجمالی تاریخ دارند ولی این طور نیست که یک نظریهپرداز ما آگاهی تفصیلی در این خصوص داشته باشد. شما از تک تک دوستانی که موافق یا مخالف علوم انسانی اسلامی هستند اگر بپرسید یک تاریخ اجمالی از علوم انسانی در غرب به شما بگویند، ناتوان خواهند بود، زیرا در این حوزه کار نشده است.
با متون تمدن اسلامی آشنا نیستیم
نویسنده کتاب «مقدمهای بر فلسفه علوم انسانی؛ دیلتای و علوم انسانی» با بیان اینکه ما باید مقداری هم در متون کلاسیک تمدن اسلامی کار کنیم، گفت: همان طور که ما جهل معرفتشناسانه به علوم انسانی در غرب داریم، یک جهل مضاعفی هم به متون اساسی تمدن اسلامی داریم. شما از بزرگان خودمان بپرسید که چهل متن اساسی تمدن اسلامی را تنها نام ببرند ناتوان خواهند بود. در علم، فلسفه، کلام، تفسیر چنین آگاهیی وجود ندارد؟ چطور میشود کسی حتی یک دور هم معنای قرآنی را نخوانده است که متن کانونی تمدن اسلامی است و نمیتواند ارتباط در مقام معنای اولیه با این متن برقرار کند و بعد از علوم انسانی اسلامی دفاع میکند.
شجاعی تصریح کرد: ما هنوز تصویر قرآن از علم، زیستجهان مومنانه و مواجه مومنانه از عالم میدهد را نمیدانیم، کما اینکه من نیز نمیدانم. من خودم به عنوان یک دانشجو و علاقهمند به تمدن اسلامی هر چند قرآن را با معنای آن بارها خواندهام، ورود عالمانه به قرآن پیدا نکردهام، به همین خاطر یکی از چیزهایی که به جد دنبال میکنم، همایش قرآن و مطالعات میانرشتهای است که سعی کردهام که در آن شرکت فعالانه هم بکنم. ما چند کتاب در این زمینه داریم که آن هم به ساحت آگاهی افراد نرسیده است و به صورت گسسته از آگاهی ما حضور دارد. اگر از قرآن به سراغ متون کلاسیک بیاییم هم وضع همین است. برای مثال در خصوص فارابی کسانی که با فاصله بسیاری از قرآن جز ارکان تمدن اسلامی هستند و یا برای مثال متون حدیثی ما نیز شامل چنین بیتوجهیی هستند، در حالی که جهان عرب، کارهای خوبی در مورد بازخوانی تراث از منظر علوم انسانی کردهاند.
مواجه با علوم انسانی از منظر سنت
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی افزود: از این رو شرط دیگر میتواند مواجه از منظر سنت خودمان و تمدن اسلامی با مقولات علوم انسانی است متنها آنهایی که در خود این تمدن مطرح شده است. تقریبا ابن خلدون را چون غربیها پیشگام جامعهشناسی میدانند ما مورد توجه قرار دادهایم و این را فقط میگوییم و مقدمه ابنخلدون را نمیخوانیم. یعنی یک دانشجوی علوم انسانی از منظر تمدن ما باید یک تفسیر قرآن، متن احصاء العلوم فارابی، دانشنامه علایی ابنسینا، مقدمه ابنخلدون را که آقای گنابادی ترجمه کرده و ترجمه خوبی هم است و چند متن اساسی را باید مطالعه کنند.
وی ادامه داد: شرایط تحقق و امکان و امتناع علوم انسانی اسلامی را رها کنید، عدهای آن را قبول ندارند و عدهای قبول دارند و شما هر کاری کنید این اعتقاد را افراد رها نخواهند کرد. شما یک عالم کتاب هم بنویسید باز تاثیری نخواه داشت، من معتقدم برویم سراغ اینکه کاری انجام دهیم. کسانی که اعتقادی دارند را که ما نمیتوانیم به اعتقاد دیگری زنجیر کنیم. ما موردی هم برای این کار نداریم، دوستانی که اعتقاد دارند و یا ندارند بیایند و کار علمی کنند و کار هم این طور نیست که با اطلاعیه و بیانیه پیش برود و در فرایند پیشروی خودش را نشان میدهد.
به جای کار جار میزنیم
نویسنده کتاب «مقدمهای بر فلسفه علوم انسانی؛ دیلتای و علوم انسانی» ادامه داد: ابنسینا وقتی اشارات را در زندان مینوشت که داد نمیزد من دارم یک تاسیس تمدنی انجام میدهد، او بعد از این کار هم خودش خودآگاهی یافت و هم بعدها در تاریخنویسی این تصریح شده است. به تعبیر دیگر ما بعضی وقتها به جای «کار»، «جار» میزنیم که هموزن هم هستند. کار اساسی که باید انجام شود رها شده است و جارزده میشود. من به عنوان دانشجوی علوم انسانی میآیم در یک حوزه کار میکنم که صد البته دغدغههای تمدنی خود را دارم و همواره نهیب آیه ۳۰ سوره فرقان همیشه را احساس میکنم و امیدوارم هیچ وقت بیتفاوت نباشم که فرمود « وَقَالَ الرَّسُولُ يَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا: و پيامبر [خدا] گفت پروردگارا قوم من اين قرآن را رها كردند».
مهجوریت گفتمانی قرآن همین است که ما شاهد هستیم تعارفاتی با قرآن میشود و یا ما چنان برایش مقام قائلیم که حتی دست خود را هم از آن کوتاه میبریم و یا قرآن اساسا حضوری ندارد و جاهایی توهین معرفتشناسی میشود، یعنی آرا غربیها میآید و در پاورقی مینویسیم این چیزی که مثلا آدلر، فوکو، گیدنز و یا هابرماس گفته است را قرآن یا احادیث همین را یا بالاتر را دارد. و این تعلیقه قرآنی زدن بر معرفت بشری است. به نظر من نه مقام قرآن و نه مقام زیست مومنانه با چالش جدی مواجه میکند.
نیازمند تغییرات نهادی هستیم
شجاعی با بیان اینکه اگر شرطهای قبلی معرفتی بودند شرط بعدی نهادی است، گفت: استادانی که در این حوزه علاقه دارند به تدریج باید شاگردان و پژوهشگران برجسته را تربیت کنند. تنها راه پیش برد این بحث را شکلگیری سنتهای طبیعی از دل انجمنهای علمی و محافل علمی میدانم و البته حاکمیت هم باید از اینها حمایت کند. شاید حاکمیت وظیفه نداشته باشد که سرفصل علمی دینی را به همه ابلاغ کند، اما مطمئنم که یکی از وظایف آن حمایت از این حلقههای علمی علاقهمند است و البته این کار نتیجه کوتاه مدت نخواهد داشت.
دپارتمان فلسفه علوم انسانی شکل بگیرد
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی تصریح کرد: پیشنهاد خود من در این زمینه در آن تخصص دارم این است که باید مطالعات فلسفه علوم انسانی را جدی گرفت. باید مطالعات فلسفه اسلامی را جدی گرفت. الان در کشور ما گروهها و دپارتمانهای فلسفه علم بیشتر ناظر به فلسفه علوم طبیعی، فلسفه فیزیک، ریاضیات و حتی شیمی هستند و حتی رشته تاریخ علمی که دانشگاه تهران و پژوهشگاه علوم انسانی و بعضا دانشگاه شریف دارد بعضا ناظر بر تاریخ علوم طبیعی است من پیشنهاد میکنم گروه یا گروههایی در این زمینه تاسیس شود که در کشور وجود ندارد و فقط در پژوهشگاه حوزه و دانشگاه است که به صورت محدود فعالیت میکند و یکی از محورهای کاری این گروهها رابطه دین و علوم انسانی باشد که ادبیات خوبی هم در این زمینه در ادبیات انگلیسی است گام اول ترجمه در این خصوص و بعد بحث در این خصوص است و همزمان یک مطالعات موردی در علم اسلامی است که نتیجه هم از الان معلوم نیست و تا اطلاع ثانوی هم علوم انسانی موجود را نباید لعن و نفرین کرد، چون علوم انسانی موجود تنها داشته ما در خصوص علوم انسانی است ولو این که اشکالاتی داشته باشد و این اشکالات را من در کنگره علوم انسانی با این عنوان بیان کردم که غربیها در نقد علوم انسانی پیش گام بودهاند و پوزیتیویسم را نه ما که غربیها نقد کردهاند و منتقدان قدری چون هابرماس، کواین، پوپر وجود دارند و رفتن از پارادایم پوزیتیویستی به انتقادی و انتقادی به هرمنوتیک، پست مدرنها و جریانهایی که هست حاکی از این مسئله است.
وی افزود: بنابراین دانش ما همین علوم انسانی موجود است البته نباید یک هژمونی دیکتاتورمابانه علوم انسانی ایجاد کرد که هر کس بحث علم دینی را مطرح کرد بگوییم مهمل میگویی و هر کس بحث علم دینی را دارد، قواعد فعالیت علمی و آکادمیک مشخص است که عبارت است از کار، کار، کار، تربیت شاگرد، تدوین سنت و کار جدی که موقعیت خود را مانند آب زلال پیدا میکند، اگر کاری هم جدی نشود با حلوا حلوا گفتن ما دهان به نام و ثمرات علم دینی یا هر چیز دیگری شیرین نمیشود.
ضرورت اصلاح نظام دانشگاهی
نویسنده کتاب «مقدمهای بر فلسفه علوم انسانی؛ دیلتای و علوم انسانی» افزود: یک مانع جدی دیگری هم که وجود دارد و من بارها گفتهام، نظام ارتقا اساتید و پژوهشگران علوم انسانی است. دانشگاهها ما به دلایل و علل گوناگونی کارش فقط انتقال مطالب از اساتید به دانشجوست، و چون یک استاد فرصت چندانی برای مطالعات جدی در حوزه خودش پیدا نمیکند معمولا به تکرار میافتد، استاد برای مثال درسی را در ۱۵ سال تدریس میکند بدون اینکه پژوهشهای جدی در این حوزه داشته باشد. از این رو این بار روی دوش پژوهشگاهها میافتد، مثل علوم انسانی، حوزه و دانشگاه و فرهنگ و اندیشه که بزرگترین خطری که آنها را تهدید میکند که اگر آنها هم پژوهش نکنند، دانشگاهها هیچ منبعی نخواهند داشت و به تکرار خواهند افتاد، فرمالیسمی است که در غالب آئیننامههای ترفیع ارتقا و اداری تحمیل میشود و این امکان را نمیدهد که کارهای میان و بلند مدت جدی انجام شود.
شجاعی در پایان گفت: من سالهاست که به دانشگاه تهران و مراکز بزرگ پژوهشی پیشنهاد کردهام که دانشجویان علاقهمند را از سال اول فوق لیسانس برای دکتر و استخدام و بورس کنید که برای مثال یک نفر برود فقط در خصوص ابنسینا کار کند، به خدا این کار بیشتر از این همایشها تاثیر دارد، چون شما که باید هزینه یک دانشجو را بدهید چه بهتر که به جای آنکه او هم مانند دیگران درسهای معمول را بخواهند برای مثال زیر نظر دکتر نجفقلی حبیبی و غلامرضا اعوانی این سینا بخواند، دیگری ابن خلدون، گیدنز و... را محور قرار دهد. بقیه دانشجوها بر اساس آئیننامههای معمول تحقیق کنند، اما این افراد باعث خواهد شد که بعد از ده سال شما چهل متخصص خواهید داشت که هر چه بگویند حرف سنجیده خواهد بود، چرا که مسیر را درست رفتهاند و بقیه هر حرفی بزنند، ناسنجیده خواهد بود چون اگر نخبه هم باشند در ساختار اداری آن را از دست خواهند دارد. تربیت یک استاد خوب نهاد را ارتقا میدهد، اکثر اساتید قوی در علوم انسانی شاگرد استاد صاحب نامی در این زمینه هستند اینها وضعیت نشر و نهاد آموزش را متحول خواهند کرد.
گفتوگو از میثم قهوهچیان