به گزارش ایکنا؛ «مرکز دایرةالمعارف بزرگ اسلامی» را به اختصار «دبا» میخوانند؛ برخی این مرکز را فخر جهان اسلام میدانند تا با بهرهگیری از مفاخر سنت اسلامی ایران تلاش کرده است بیانگر معارف میراث تمدن اسلامی باشد، تاریخ را بگشاید و مفاهیم را تفصیل دهد.
«دبا» در اسفند سال ۱۳۶۲ به همت سیدکاظم موسویبجنوردی در تهران بنا نهاده شد. ساختمان کنونی این مرکز از سال ۶۸ تا ۸۳، به همت دولتهای مختلف در جمهوری اسلامی ایران، در زمینی به مساحت ۳۶۰۰۰ مترمربع و به وسعت تقریبا ۷ هکتار ساخته شد. فخامت این بنا چندان بود که در سال ۲۰۰۱ کاندیدای شرکت در جایزه بینالمللی معماری بنیاد فرهنگی آقاخان شد.
«دبا» غیرقابل چشمپوشی است، حالا این مرکز از زبان بسیاری از جمله بنیانگذار آن در معرض فروپاشی و اضمحلال است. در این میان برخی مسئولیت اصلی را عدم تامین مالی توسط دولت میدانند و برخی سوءمدیریت مؤسس و فرزندان او.
مقدمات این گزارش حدود یک ماه پیش فراهم آمد و روزهای بسیاری انتظار برای تعیین وقت مصاحبه با رئیس این نهاد بینتیجه ماند. در آخرین تماس با آن مرکز، رئیس دفتر مؤسس این نهاد پژوهشی، حتی پس از تبیین سرفصلهای مصاحبه که عموما در خصوص عملکرد رئیس این نهاد بود، از عدم اختصاص هرگونه مصاحبهای در این زمینه سخن به میان آورد.
انتظار دو ماهه امروز به پایان رسیده و گزارش زیر حاصل اطلاعات موجود در فضای وب، گفتههای یکی از کارکنان این مرکز و سیدصادق سجادی، معاون سابق پژوهشی مرکز دایرةالمعارف بزرگ اسلامی است. گفتنی است سیدصادق سجادی، معاون پژوهشی سابق این مجموعه بوده و به مدت ۳۴ سال در رده مدیریتی این نهاد همکاری داشته است. او پس از طرح انتقادات اساسی از رییس «دبا» اخراج شد. از سجادی پیشتر ۱۴ کتاب و مقالات زیادی در عرصه تاریخ اسلام منتشر شده است. ناگفته نماند که برخی از اساتید نامآشنا که مؤیداتی بر مطالب پیشرو داشتند، به خاطر ملاحظاتی راضی به انتشار گفتههای خود نشدند.
دستاوردهای دایرةالمعارف بزرگ اسلامی هر چشم نگرانی به فرهنگ این مرز و بوم را به آینده این مرکز معطوف میکند و پرسش از وضعیت امروز آن، در واقع جستجوگری میراث ارزشمندی که ثبت و ترویج آن ارتقای فرهنگ اسلامی را بر عهده دارد.
آنچه این نگرانی را افزایش میدهد، اخراج بسیاری از کارکنان این مرکز بود. این رویداد در سال ۹۰ نیز روی داده بود. این بار در اوایل سال جاری، اعتراض و انتقاد کارکنان و معاون پژوهشی، به بازگرداندن موقت کارکنان و البته معاون پژوهشی مرکز انجامید.
خروجیهای مرکز دایرةالمعارف بزرگ اسلامی و آینده آن
مهمترین محصول این بنیاد، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی است، آنچه رفته رفته انتشار آن دشوارتر شده و بیشتر به طول کشیده است. آخرین جلد این مجموعه دو سال پیش منتشر شده است و این در حالی است که مجلدات گذشته با فاصله زمانی کمتری منتشر میشد.
این مرکز را فخر جهان اسلامی خواندهاند و انتشار ۲۳ جلد دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۹ جلد ترجمه عربی دائرةالمعارف، ۶ جلد ترجمه انگلیسی دائرةالمعارف به نام اسلامیکا، ۵ جلد دانشنامه فرهنگ مردم ایران، ۲ جلد دانشنامه تهران بزرگ، ۲۰ جلد تاریخ جامع ایران و دهها اثر فرهنگی بزرگ دیگر چنین باوری را تقویت میکند. اگر این را نیز در نظر بگیریم که بسیاری از چهرههای ماندگار و پژوهشگران برجسته این سرزمین در این مرکز فعالیت کرده و میکنند، این باور بیشتر تقویت خواهد شد.
این مرکز خصوصی است، اما همواره از حمایت دولتی برخوردار بوده، به طوری که زمین پهناور این مرکز که در یکی از گرانقیمتترین نقاط تهران واقع شده و ساختوساز آن، یکی از پربهاترین بناهای عمومی است، هزینه آن توسط دولت جمهوری اسلامی تأمین شده است. گفته میشود ساختمان این مرکز از آغاز تا اواخر دهه هفتاد در یک ساختمان مصادرهای در محدوده خیابان آقایی بود.
در اوایل سال جاری (۱۳۹۷)، این مرکز خصوصی خبر از پایان کار خود در صورت عدم اختصاص کمکهای دولتی داد، در حالی که بسیاری از کارمندان آن از اعتبارات، سرمایه و نیز درآمدش میپرسند که در سایه کمکهای دولتی به دست آمده است.
کارکنانی که به خاطر آنچه «نبود بودجه» مطرح شده، اخراج شدند میپرسند چرا نباید سهمی در این میراث عمومی داشته باشند که برای آن زحمت کشیدهاند؟ میراثی که به یاری آنها و هزینه دولت به دست آمده است و حالا به نظر میرسد همه درآمدهای آن بهدرستی هزینه نمیشود.
سیدصادق سجادی، معاون سابق پژوهشی این مرکز که پس از انتقاد از نحوه مدیریت آن نهاد اخراج شده است، در پاسخ به این پرسش ایکنا که با توجه به آنکه اساتید معتبری با دایرةالمعارف بزرگ اسلامی همکاری میکنند و این مرکز پتانسیل بسیار بالایی در زمینه فعالیت علمی دارد، آیا عملکرد فعلی این مرکز با این پتانسیل متناسب است یا خیر؟ میگوید: مسئله مقداری پیچیده است و بهسادگی نمیتوان در این زمینه اظهارنظر کرد. اجمالا میتوانم بگویم این مرکز دورههای متمایزی داشته و فراز و نشیبهایی را پشت سر گذاشته است.
فراز تا فرودِ «دبا»
براساس مصاحبهای که خبرگزاری قرآن با سجادی داشته است، دوره اوج این مرکز زمانی بود که استادان بزرگ هنوز در قید حیات بودند، یا به لحاظ سنی قوت و قدرت تألیف و تحقیق داشتند. محققان جوان هم به تأسی از آن استادان کوششهای سترگ برای اعتلای وضع تحقیقات و تالیف مقالات نشان میدادند.
سجادی با بیان اینکه در دوره دیگری که آن استادان یا درگذشتند یا بهتدریج وارد کهولت سن شدند و از تألیف تا اندازه زیادی بازماندند، تحقیق و تالیف به دست جوانترها افتاد، ادامه میدهد: البته بازهم، مخصوصا با دقت و وسواسی که من به عنوان معاونت پژوهشی و غالب مدیران بخشهای خود دایرةالمعارف بزرگ اسلامی در انتخاب نویسنده و ملاحظه مقالات نشان میدادیم، مقالات درجه اول نوشته میشد. اینها همه مربوط به خود دایرةالمعارف بزرگ اسلامی است.
وی درباره دیگر دانشنامههای ریز و درشتی که آقای بجنوردی تالیف آنها را بر عهده خود میشمارد، فعلا چیزی نمیگوید و ادامه میدهد: دوره اخیر مرکز که در واقع سقوط پژوهشی و اداری و اجرایی آن است، با ورود و حضور و استیلای پسران ایشان و جلب اشخاص کممایه یا بیمایه به عنوان محقق و مدیر بخشهای من درآوردی و عضو شورای علمی و مدیر طرحهای ریز و درشت دانشنامهای آغاز میشود.
معاون پژوهشی سابق این مرکز در پایان نتیجه میگیرد که آن پتانسیلی که میفرمایید اکنون دیگر وجود ندارد؛ در واقع از دو سال پیش وضع تحقیق و تألیف کما و کیفا سیر نزولی داشته است.
داستان مالی دولت و دایرةالمعارف؛ کمکها کجا رفتهاند
محمدکاظم موسویبجنوردی، رئیس «دبا» در مصاحبهای با ایلنا که مربوط به چهار ماه گذشته است، بیان میکند که این مرکز از حمایت مالی کافی برخوردار نیست به گونهای که کارکنان این مرکز از سه ماه پیش حقوق نگرفتهاند و پرداخت حقالتالیف دهها تن از استادان و پژوهشگرانی که با این مرکز همکاری دارند، با تاخیر چند ماهه روبرو شده است. او گفته است: دولت یاری کند.
موسس و رئیس سیوچند ساله این مرکز شکایت از بودجه را همواره داشته است اما سنخ بیان او در آغاز سال جاری که منجر به کش و قوسهایی در عرصه رسانه بود، رنگ و بوی متفاوتی داشت.
موسویبجنوردی درباره بحثها و انتقادهایی که اخیرا درباره این مرکز مبنی بر مسائل مالی و نگرانی از تعطیلی آن مطرح شده است، در گفتوگو با ایسنا گفته بود: اینکه از لحاظ بودجه در مضیقه هستیم کاملا درست است. این اتفاق افتاده است چون بودجهای که مجلس از ردیف کمکها در اختیار ما قرار میداد سال گذشته کم شد و ما مجبور شدیم شش ماه حقوق ندهیم و به همکارانمان شش ماه حقوق (با احتساب سنوات و عیدی) بدهکاریم.
شکایت موسویبجنوردی در حالی است که دولت پیش از این کمکهای بسیاری به این مرکز کرده بود. یکی از کارکنان این مرکز میگوید: ظاهر امر این است که بودجه نیست، اما این مرکز همیشه از دولت کمک میگرفته و این کمکها کم نبودند و مدیران میتوانستهاند به عنوان سرمایه از آن استفاده کنند.
وی در خصوص رابطه مالی دولت و این مرکز میگوید: دایرةالمعارف بغیر از کمکهای مستقیمی که گرفته، زمین و حوزه پرورش ماهی داشته است. این مستخدم مرکز که دوباری طعم قطع همکاری را با این نهاد به خاطر نبود بودجه چشیده است، میپرسد: مسئولان این مرکز نمیگویند سرمایهگذاریهایی که شده و درآمدهایی که کسب میشود، کجاست و اگر این مرکز درآمدی نداشته چطور پسر موسس این نهاد پس از اختلاف با پدر توانسته است سرمایهگذاری بسیار کلانی در تاسیس «رایزن ۲» داشته باشد.
سجادی نیز در این خصوص میگوید: به هرحال آقای بجنوردی در سالهای متمادی پیش از این، از پولهای دولتی بهوفور استفاده میکرده است. البته دایرةالمعارف هیچ وقت ردیف بودجه نگرفته است و آقای بجنوردی خودش مایل نبود ردیف به او بدهند، زیرا نمیخواست پای حسابرسان دولتی به آنجا باز شود و نمیدانم چرا نمیخواست.
معاون پژوهشی سابق این مرکز ادامه میدهد: آقای بجنوردی همواره از کمکهای فرهنگی استفاده میکرد و علاوه بر آن همه میدانند و به یاد دارند که برای ساختمانهای مرکز بودجه عمرانی هم میگرفته است و خود ایشان بارها در جلسات عمومی و خصوصی این مطلب را گفته است.
سجادی با بیان اینکه این ساختمان رایزن که قسمتی از اختلافها بر سر درآمدهای کلان آن و متعلقات آن است، ادامه میدهد: این مراکز با پول دولتی ساخته شده است، این را همه میدانند. عجیب است که آقای بجنوردی و پسرانش آشکارا انکار میکنند. حالا همانها که این مطلب را از ایشان شنیدهاند یا خود در جریان اخذ بودجه عمرانی بودهاند، بنابر ملاحظاتی که من نمیفهمم، درباره آن چیزی نمیگویند.
وی در پاسخ به این پرسش که آیا نظارتی از سوی دستگاههای نظارتی روی مبالغی که از دولتهای مختلف گرفته میشده است، وجود نداشته است؟ میگوید: به هیچ وجه، هیچ نظارتی نمیشده است، چون عرض کردم ایشان مایل نبود که دایرةالمعارف ردیف بودجه داشته باشد و نداشتن ردیف بودجه باعث میشد که دستگاههای نظارتی حضوری در آنجا نداشته باشند.
همچنین سجادی در خصوص سرانجام درآمدهای این مرکز میگوید: من نمیدانم و در مصاحبه قبلی هم عرض کردم که این مسئله مبهم است و من بارها به خود بجنوردیها گفتم که باید ریزدرآمدها و هزینهها یعنی جزئیات آن منتشر شود؛ یعنی چقدر از رایزن و متعلقات رایزن مانند کتابفروشی، و کتاب شهر(حالا کافه و عتیقه فروشی و غیره ..) درآمد حاصل شده است و اینکه کجا خرج میشود، با جزئیات و به طور روشن اعلام شود. من نمیدانم و نگفتهام که کجا خرج میشود و تنها گفتهام که مبهم است. هنوز هم همین طور است و روشن نیست.
کارمند یادشده مرکز میگوید: پسر بزرگ خانواده، آقای حسن بجنوردی اولین مدیر سالنها رایزن بودند، ایشان در اسفند ۹۵ و بعد از ده سال، به خاطر اختلاف خانوادگی، یک روز دفاتر را تخلیه کردند و گفتند ایشان نقل مکان کردهاند، بعد از چند سال متوجه شدیم که ایشان خانه فرهنگ رایزن در نیاوران در محدوده میدان یاسر را که خانهای سه الی چهار هزار متری است خریده و خانه فرهنگ رایزن را راه انداختند.
وی ادامه میدهد: مدتی بعد هم دیدیم که کلیپی از خانه فرهنگ رایزن دو در لواسان به اشتراک گذاشته شده است و الان رایزن سه تاست، یکی در دایرةالمعارف است و دو تای دیگر که پسر بزرگشان تاسیس کردهاند و معلوم نیست پول تاسیس اینها از کجا آمده است.
کارمند یادشده نتیجه میگیرد که به نظر میرسد آقای حسن بجنوردی آنقدر در ده سال پول در آورد که بتواند چنین خانهای در شمران بخرد و تبدیل کند به خانه فرهنگ. شما در سایتش میتوانید بخوانید کدام شرکتهایی آن را بازسازی کردهاند که جایی بسیار لاکچریی هم است.
«دبا» یا «ملک خانوادگی»
هرچند آقای بجنوردی مؤسس این دایرةالمعارف بوده اما کمکهایی از دولت هم گرفته است. وی از کم بودن بودجه سخن به میان میآورد، اما برخی میگویند این مؤسسه علمی به مؤسسهای خانوادگی تبدیل شده است.
سجادی در این خصوص میگوید: من در این زمینه که موسسه ملک خانوادگی شده است، سخنی به میان نیاوردهام و این دعوی را از آقای بجنوردی نقل کردهام، ایشان بارها و بارها در برابر بسیاری از استادان و محققان سطوح مختلف گفتهاند که مرکز دایرةالمعارف بزرگ اسلامی و همه متعلقاتش ملک خانوادگی ماست.
وی تصریح کرده است که یکی از پسران ایشان رسما در برابر جمعی از اساتید و خود بنده گفت، هیچ کس هیچ حقی در اینجا ندارد و اینجا را پدر من، آجر به آجر از پول جیب خود ساخته است!
سجادی جمعبندی میکند که در واقع آشکار است که این مرکز طی چند سال اخیر به کلی خانوادگی شده است. شاید پیشتر این جریان به خاطر آنکه فرزندان ایشان هنوز به سن رشد نرسیده بودند، صورت محسوسی نداشت.
مرکز در حال حاضر
مرکز در حال حاضر در دو ضلع خود بخشی از زمین را به یک عتیقهفروشی و یک کافیشاپ اختصاص داده است.
کارمند پیشگفته میگوید: در ضلع غربی دایرةالمعارف شهر کتابی واقع بود که چند ماهی است که به عتیقه فروشی تبدیل شده و در ضلغ شرقی کافهای به نام «کافه تهران» زدهاند و هر دوی اینها عتیقه فروشی و کافه تهران در زمینهای دایرةالمعارف است و من نمیدانم چقدر از این فعالیتها درآمد حاصل میشود.
دایرةالمعارف بزرگ اسلامی توانسته است در طول سه دهه فعالیت خود میراث اسلامی را معرفی کند، اما این روند در حال حاضر با کندی بسیاری پیش میرود.
سجادی در خصوص هزینههایی که در این مرکز میشده و نباید میشد معتقد است آقای بجنوردی مبلغی را که به عنوان کمک فرهنگی میگرفته خرج دانشنامههای بیفایده و بیمعنا کرد و در واقع با دست خود دایرةالمعارف بزرگ اسلامی را عملا راکد کرده است.
وی ادامه میدهد که دانشنامه ایران، دانشنامه فرهنگ مردم، دانشنامه زبانها و گویشها، دانشنامه هنر، دانشنامه حماسههای ایرانی و مانند آنها، هیچ فایده و اهمیتی در برابر دایرةالمعارف بزرگ اسلامی ندارند.
معاون پژوهشی سابق این مرکز با بیان اینکه بعضی از اینها اصلا باید توسط نهادهای فرهنگی دیگر مانند فرهنگستان یا مراکز تحقیقات اجتماعی و مردمشناسی تألیف شود، میگوید: به مرکز دایرةالمعارف بزرگ اسلامی ابدا ربطی ندارد.
سجادی تصریح میکند که آقای بجنوردی هیچگاه، به طور مطلق میگویم، هیچگاه نتوانست دلیلی قانعکننده برای اجرای این طرحهای مندرآوردی و بیمعنا اقامه کند. البته استادان و محققان عالیرتبه مرکز هم بارها از آقای بجنوردی خواستند که آن دانشنامهها را متوقف کند و نکرد.
وی همچنین در این خصوص ادامه میدهد: شگفت آنکه یکبار به دنبال دلایلی که من و دیگر استادان آوردیم و هشداری که نسبت به تعطیلی دایرةالمعارف بزرگ اسلامی دادیم، ایشان اعلامیهای نوشتند و آن دانشنامهها را تعطیل کردند. آن اعلامیه را من و دیگر محققان و استادان هنوز داریم؛ اما شگفتآورتر آنکه خود پنهانی از مدیران آن دانشنامهها خواست بیسر و صدا به کار خود ادامه دهند! فعلا در این باره بیش از این سخن نمیگویم.
محمدکاظم موسوی بجنوردی؛ انتقاد مطلقا ممنوع
همانطور که بیان شد، تلاشهای خبرنگار ایکنا برای مصاحبه با آقای بجنوردی حتی زمانی که سرفصل انتقادی مطرح شد، نتیجهبخش نبود؛ یکی از سؤالهایی که در اینجا مطرح میشود آن است که میزان نقدپذیری و پاسخگویی رئیس دایرةالمعارف بزرگ اسلامی به چه میزان بوده است؟
سجادی در این زمینه میگوید: رئیس این مرکز ابدا نقدپذیر نیست، به خصوص اگر انتقاد متوجه پسران او باشد. در حقیقت آنچه دایرةالمعارف بزرگ اسلامی را دستخوش سقوط و اضمحلال کرده و بیش از پیش خواهد کرد، اولا حضور پسران ایشان است که بدون تحصیلات قابل توجه و بدون علم و اطلاع نسبت به طبیعت فعالیت علمی و پژوهشی، بدون اطلاع از فن مدیریت یک مرکز فرهنگی و حتی بدون اطلاع از اصول روابط اجتماعی و معاشرت، به ناگاه مدیر و معاون شدهاند و ثانیا مسئله دانشنامههای ریز و درشت بیوجه و بیفایده است.
وی تصریح میکند که اکثریت قریب به اتفاق همین طور فکر میکنند، اما بنابر ملاحظاتی لابد صلاح نمیبینند صریحا بگویند و بنویسند. متأسفانه سبب این نابسامانی هم همان ملاحظات است.
«دبا» و ضرورت پاسخگویی
همه میدانیم که انتقادپذیری از روحیات لازم برای هر مدیریتی است. نیز میدانیم که اصلاح یک نهاد بدون آسیبشناسی آن به نتیجهای نخواهد رسید. آنچه در داستان دایرةالمعارف بزرگ اسلامی صورت داده است، حذف منتقدان و عدم پاسخگویی است. چه انتقادها وارد باشد و چه نباشد، عدم پاسخ میتواند ادامه کار یک نهاد را به اتمام برساند.
نقدهایی که در خصوص مدیریت «دبا» مطرح شده است، از سوی رییس این نهاد بیپاسخ مانده و در آخرین اقدام، سوالکننده که از مدیران بلندپایه این مرکز بوده، اخراج شده است. هرچند ممکن است این نهاد چند صباحی به این همین روند ادامه فعالیت بدهد، اما بیآسیبشناسی و اصلاح روند کنونی این افق چندان روشن نیست.
اگرچه سیدمحمدکاظم بجنوردی راهی مبارک را آغاز کرد و مجموعه نفیس کنونی را به جای گذاشت، اما فرجام راه را میتواند رقم بزند.این نهاد از بودجه دولت بهرهمند شده و در عین حال همه آنها هزینه نشده، بلکه بدل به سرمایههایی درآمدزا شده است.
مدیر کنونی این دایرةالمعارف چندان دارایی نداشته است که بتواند چنان مجموعهای را بسازد و اداره کند و از آنجا که از بودجه عمومی این کارها را انجام داده است باید به سوالات کارکنان، رسانه و دولت پاسخگو باشد. گلایه دائم از عدم اختصاص بودجه و تعطیلی مرکز از این روی، وقتی ساختمان، عتیقهفروشی، کافیشاپ و زندگی فرزندان او را ببینیم، چندان باورپذیر به نظر نمیرسد.
گزارش از میثم قهوهچیان