فرارو- بحران اقتصادی با آرایش سیاسی جریانات سیاسی چه میکند؟ با کاهش ارزش پول ملی و نارضایتیهای اقتصادی به نظر میرسد که اردوگاههای حداقل بعضی جریانات سیاسی آمادهاند تا تغییراتی به خود ببینند. نمونه این موضوع را میتوان در استعفای الیاس حضرتی از فراکسیون امید مجلس جست. عضو اصلاح طلب مجلس که ردای نمایندگی بر تن دارد روز استیضاح وزیر اقتصاد تصمیم گرفت برخلاف تشکل فراکسیون سیاسی خود عمل کند. او از فراکسیون امید استعفا داد و در حمایت از استیضاح پشت تریبون مجلس رفت و موثرترین فرد در برکناری وزیر بود. او همچنین در اشکالاتی را متوجه حسن روحانی و اسحاق جهانگیری دانست که به مذاق برخی همجناحیهایش خوش نیامد.
دو روز بعد از این اتفاق جلسه سوال از رئیس جمهور در مجلس اتفاق افتاد. مجلس که اکثریت آن را حامیان دولت تشکیل میدادند پس از اظهارات رئیس جمهور اعلام کردند از پاسخهای رئیس جمهور قانع نشدند. جواب نه به چهار پاسخ از ۵ پاسخ روحانی نشان میداد دیگر فراکسیونهای علی لاریجانی و محمدرضا عارف سپر دفاعی روحانی نیستند.
ناصر ایمانی، فعال سیاسی اصلاحطلب به فرارو میگوید: بحرانهای اقتصادی و اجتماعی در سیاست داخلی همه کشورهای دنیا تاثیرگذار است. آیا خروج آمریکا از برجام یا بدعهدیهای غرب در برجام در سیاستهای جریانهای داخلی ما اثر نگذاشت؟
اوضاع اقتصادی که پیچیده شد میشود احزاب به جان هم میافتند
این فعال سیاسی به بیانیههای روزهای گذشته اعتدال و توسعه و کارگزاران نسبت به همدیگر اشاره میکند و میگوید: این نامه نگاریها قطعا متاثر از وضعیت برجام است. نمیگویم علت همه این نامه نگاریها خروج آمریکا از برجام بود، اما قطعا بی تاثیر هم نیست. تا زمانی که قرار بود برجام امضا شود و بعد از آن همه با هم رفیق بودند. چرخ اقتصادی به خوبی میچرخید و همه دوست داشتند در قدرت حضور پیدا کنند. به این ترتیب با همدیگر در صلح بودند. اما به محض آنکه برجام به تعبیری به هم خورد اوضاع اقتصادی کشور مقداری پیچیدهتر شد. اوضاع اقتصادی که پیچیدهتر میشود احزاب شروع میکنند به جان هم میافتد و دیگری را مقصر قلمداد میکنند. این به آن میگوید تو مقصر بودی و دیگری میگوید تو مقصر بودی.
اصلاحطلبان به سمت واگرایی و اصولگرایان به سوی همگرایی میروند
ایمانی میگوید: اصلاح طلبان مجبورند هزینههای این دولت را بر گردن بگیرند. برخی به گردن دیگری میاندازند. مردم نسبت به رفتار این دولت معترضند و طبیعتا از کسانی که از این دولت حمایت کردند نیز ابراز ناراحتی میکنند. احزاب این موضوع را میفهمند و به همین خاطر با هم دچار اختلاف شده اند. طبیعتا اصلاحطلبان به سوی یک واگرایی و اصولگرایان به سوی یک همگرایی حرکت میکنند. به خاطر این که دسته اول در قدرتند و دسته دوم نه. این اتفاق همیشه رخ میدهد. در دوران احمدی نژاد هم اصولگرایان به سمت واگرایی میرفتند و اصلاح طلبان به سمت همگرایی. به همین خاطر اصلاح طلبان توانستند انتخابات در بعدی پیروز شوند. عین همین اتفاق الان رخ میدهد. اما من برای این مسائل اهمیت قائل نیستم. آنچه اهمیت دارد و باید اتفاق میافتاد حفظ منافع ملی است. اما فرهنگ سیاسی ما توسعه یافته نیست.
فرهنگ سیاسی ما رشد نکرده است
این فعال سیاسی اصولگرا میگوید: در کشورهای دیگر یک تعریف مورد اجماع همه جریانهای سیاسی به نام منافع ملی وجود دارد. هرجا که منافع ملی به خطر بیفتد منافع ملی بر منافع حزبی و سیاسی تقدم دارد. این کشورها سابقه دو قرن کار متمرکز و مشترک سیاسی دارند و فرهنگ سیاسی آنها رشد کرده است. اما در کشور ما کمتر چیزی به نام منافع ملی در بین احزاب و جریانهای سیاسی ظهور پیدا میکند.
ایمانی در ادامه میگوید: در کشورهای دیگر حضور احزاب در قدرت تمرینی برای با هم کار کردن است. مثلا ۱۰ حزب در یک انتخابات شرکت میکنند. وقتی چهار پنج حزب موفق میشوند کرسیها را کسب کنند و هیچ حزبی هم برای تشکیل دولت اکثریت پیدا نمیکند مجبور به ائتلاف میشوند. آنها تا دیروز در انتخابات رقیب همدیگر بودند، اما امروز به خاطر آنکه یکی از آنها ۴۵ درصد کرسیها را و دیگری ۱۰ درصد کرسیها را به دست آورده با هم ائتلاف میکنند که بتوانند دولت تشکیل دهند. وقتی هم که ائتلاف میکنند مجبور میشوند پشت میز کابینه کنار همدیگر بنشینند و کار مشترک کنند. به این ترتیب با وجود اختلافات سیاسی فرهنگ کار مشترک به وجود میآید.
این فعال سیاسی اصولگرا ادامه میدهد: احزاب در ایران در گرفتن کرسیهای انتخابات نقشی ندارند. به این ترتیب میبینیم که کار مشترک و فرهنگ کار مشترک نیاموختهاند. وقتی یک رئیس جمهور در ایران انتخاب میشود یا از این جناح است یا از آن جناح دیگر. او از هر جناحی که باشد همه مدیرانش از همان جناح هستند. فرهنگ کار مشترک کردن معنا پیدا نمیکند. در یک دولت اصولگرا محال است که یک چهره اصلاح طلب باشد. در یک دولت اصلاح طلب هم بعید است که یک چهره اصولگرا باشد. به این ترتیب همکاری در عین اختلافات معنا ندارد و میبینیم که هیچ قدمی برای تفاهم و منافع ملی برداشته نمیشود.
اصلاحطلبان بدون آنکه در تحریم نقش داشته باشند هزینه آن را میدهند
داریوش قنبری، فعال سیاسی اصلاحطلب نیز در ارتباط با نقش بحران اقتصادی در آرایش جدید سیاسی جناح مبتوع خود به فرارو میگوید: تاثیر حوزه اقتصاد حوزه را در سیاست نمیتوان نادیده گرفت. موفقیت سیاستمداران در عرصه سیاست برای آنها در بین مردم محبوبیت ایجاد میکند. برعکس آن نیز صادق است. در این هم تردید نیست. اما مردم باید تحلیل درستی از وقایع کشور داشته باشند و سهم سیاستمداران را به درستی از این شرایط و بحران ارزیابی کنند. واقعیت این است که سیاستمداران اصلاح طلب چه آنهایی که در دولت و چه آنهایی که خارج از دولت قرار دارند با وضعیتی مواجه هستند که در ایجاد آن دخیل نبوده اند. هیچ کسی با قدرت تحلیل درست نیست که این مسائل را ناشی از تحریمها نداند. اما جریان اصلاحات و سیاستمداران این جریان آیا واقعا در ایجاد این تحریمها نقشی داشته اند یا آنکه فقط هزینه آن را میدهند؟ اصلاحطلبان فقط هزینه تحریمها را میدهند در حالی که اساسا در ایجاد و یا بازگشت آن نقشی نداشته اند. اصلاح طلبان وارث دولتی هستند که ۶ قطعنامه تحریم شورای امنیت را در کارنامه خود دارد.
کلید حل مشکلات سیاسی برجام بود
این فعال سیاسی ادامه میدهد: آقای روحانی در انتخابات ۹۲ با کلید وارد شد. این کلید حل برای حل مشکلات و باز کردن قفلهایی بود که دولت وقت بر سیاست خارجی و اقتصاد کشور زده بود. آقای روحانی این کلید را به درستی در عرصه سیاست خارجی به کار انداخت. این کلید در ۴ سال اول کارگشا بود. ما در چهار سال دولت اول روحانی شاهد یک ثباتی نسبی در عرصه اقتصاد بودیم. رکود اقتصادی از بین رفته بود. نمیگویم همه مشکلات حل شده بود، اما رونق اقتصادی خوبی نسبت به گذشته ایجاد شده و از طرف دیگر تورم در یک حد قابل قبول مهار شده بود. کلید حل این مشکلات هم همان برجام بود که در سیاست خارجی صورت گرفت. اما انتخابات آمریکا معادله را بر هم زد. با وارد شدن یک متغیر خارجی به نام ترامپ که میخواهد با این بهانه که برجام منافع ایران را تامین کرده آن را بر هم بزند. البته این موضع ترامپ با برخی سیاستهایی که در محافل مخالفان دولت همسو بود.
بیشتر بخوانید: زلزله "بحران اقتصادی" در جریانهای سیاسی
قنبری میگوید: این مسائل باعث بازگشت مجدد تحریمها میشود بنابراین در بازگشت تحریمها یک عامل و عنصر خارجی وجود دارد و یک عنصر داخلی به نام دلواپسان که هم در زمان برجام دلواپس بودند و هم در شکست برجام! به هرحال میبینیم که هیچ سیاستمدار اصلاح طلبی در ایجاد و بازگشت تحریمها دخیل نیست. اصلاحطلبان چوب سیاستهایی را میخورند که رقیب آنها را در پیش گرفت.
تغییرات در شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان ربطی به بحران اقتصادی ندارد
این فعال سیاسی در ارتباط با تاثیر بحران اقتصادی بر آرایش تشکلهای سیاسی اصلاح طلب میگوید: از قبل صحبتهایی شده بود که اصلاحاتی در جهت رفع اشکالات صورت بگیرد. جریان اصلاح طلب جریانی خودنقاد است و همواره با نقد خودش درصدد آن است که ایرادات درونی اش را برطرف کند. در این چارچوب همواره حرکت کرده است. اصلاحات داخلی جریان اصلاح طلب بیش از آنکه به بحران اقتصادی اخیر مربوط باشد بیشتر ناشی از انتقاداتی بود که بعضی از اصلاح طلبان جریان درون اصلاحات داشتند که میگفتند تشکیلات فراگیرتری تشکیل شود.
او در پایان میگوید: الان بحث پارلمان اصلاحات مطرح شده است که فعلا هنوز کارش شروع نشده است. اما ظاهرا قرار است ۶۰۰ نفر عضو داشته باشد. اگر چنین تشکیلاتی شکل بگیرد نسبت به شورای عالی سیاستگذاری اعضای بیشتر و فراگیرتری دارد. گرچه که تجربه شورای عالی سیاستگذاری اصلاح طلبان هم تجربه مفیدی در جهت وحدت اصلاح طلبان بود. این تجربه را نمیتوان به راحتی از دست داد. این یکی از سرمایههای جریان اصلاحات است. فکر میکنم با تشکیل پارلمان اصلاحات اهداف شورای عالی نیز تقویت شود. ورود شخصیتهای جدید هم قطعا میتواند در راستا تقویت شورای عالی باشد.