bato-adv
bato-adv
کد خبر: ۳۷۷۲۳۸

درست و غلطِ سخنرانی روحانی در دانشگاه تهران

دولت نمی‌تواند وارد سخنان دلاری شود چرا که اوضاع خیلی خراب است. این همه نوسان در ارزش پول ملّی طی یکی دو ماه حاکی از عدم فکر و برنامه‌ریزی درون سیستم است. همچنین تا جایی که نویسنده خاطرش هست در دوران ریاست‌جمهوری آقای خاتمی فضا برای بحث پیرامون ۱۶ آذر بسیار بازتر بود. حال به شرایطی رسیده‌ایم که رییس‌جمهورِ مملکت برای برپاییِ روز دانشجو بر سر دانشجو منت می‌گذارد. تازه ۱۶ آذر در برابر مصیبت‌هایی که به دانشگاه در دهه‌ی هفتاد و هشتاد و نود رفت؛ جوجه است. مرادم حملات گازانبری است و باقیِ قضایای دلهره‌آور. هم‌هنگام با سخنان رییس‌جمهور آن بیرون دانشجو‌ها خواسته‌های برحقّی داشتند.

تاریخ انتشار: ۱۵:۳۲ - ۲۳ مهر ۱۳۹۷
درست و غلطِ سخنرانی روحانی در دانشگاه تهران
فرارو- آرمان شهرکی؛ هدف از نوشتار پیشِ رو گرچه پاسخ‌هایی مورد به مورد به سخنان رییس‌جمهور در دانشگاه تهران است لیکن هدف اصلی "ابهام‌زدایی" است. گفتمان "حرکت و عمل در ابهام" رمزورازِ تضعیف- اگر نگوییم فروپاشیِ-  اصلاح‌طلبی در ایران از زمان رییس‌جمهور خاتمی تا دوران کنونی است. ابهام در مواجهه با مردم یعنی "عدم صداقت" "عدم شجاعت" و اینکه "حرف‌وحدیث‌های پشت پرده از آنچه من می‌گویم مهمتر است"؛ یعنی اینکه "بازیگران و قدرت‌هایی پنهانی" هستند نوعی "قدرت موازی" یعنی "خودسانسوری" که البته این آخری دامنه‌اش به فرهنگ و هنر نیز کشیده شده؛ سالهاست که اینچنین شده است.
 
از دیگرسو، نقطه‌ی قوت راست‌ها و پوپولیست‌ها صراحت در کلام است در هر کشوری چه ایران و چه آمریکا. آقازاده‌ها و سلبریتی‌ها امروزه به وضوح از "عشق پولِ" خود سخن می‌گویند از عشق به لباسی که بر تن دارند و خودرویی که سوارند. آن‌ها ثروت خویش را در هر زمان و هر مکانی به رخ کشیده و نمایندگانشان به صراحت اصلاح‌طلبیِ نیم‌بندِ رو به فنا را در مجلس زیر سوال می‌برند؛ در آمریکا نیز پوپولیسمِ سرمایه‌دار آشکارا از فروش اسلحه به عربستان سخن می‌گوید و محمد‌بن سلمان این جوانِ کم‌تجربه و افراطی هم بی‌پروا روزنامه‌نگار می‌رباید بی‌هیچ ملاحظه و ابهامی.

روحانی در این دو سال پایانی باید با جدّیّت از گفتمان اعتدالیِ پرابهام خویش ابهام‌زدایی کند ورنه میخ آخری بر تابوت این گفتمان خواهد بود و خدا می‌داند که با مرگ عن‌قریبِ این گفتمان، فضای سیاسی در ایرانِ کنونی به کدام سمت برود. طبقه‌ی متوسطِ آب‌رفته و نحیف که همواره پشتیبانِ اصلاحات بود به درون طبقه‌ی فرودست ریزش کرده است. حالا وقتِ استفاده از کنایه‌ها و استعاره‌ها و تشبیهات و استفاده از گفتار ناهمواری که مدام به جا‌ها، اشخاص و چیز‌هایی ناشناخته ارجاع می‌دهد نیست. سخنی پر از ضمایر با این هدف که به در بگویم که دیوار بشنود.

موارد را مورد به مورد مطرح و در پاسخ یا واکنش بدان‌ها جمله‌ای عرض می‌کنم.

"دانشگاه تهران به عنوان یک دانشگاه کهن، قدیمی، و برتر شناخته می‌شود و آن‌ها که در این دانشگاه درس خواندند این دانشگاه برایشان یادآور خاطرات شیرین دوران دانشجویی است"
 
پاسخ: سالهاست که دیگر اینطور نیست. دانشگاه تهران دیگر آن جای همیشگی نیست و به‌لحاظ کیفی دانشگاه برتر ایران شناخته نمی‌شود. این حرف‌های تعارف‌گونه محور اساسیِ سخنان مسئولین ایرانی است که نه دردی از دنیای کسی دوا می‌کند نه آخرت؛ بماند وقت تنگ جلسات را هم حسابی می‌گیرد. نیازی نیست آن زمان که مخاطب ما دانشگاهیان هستند نیمی از سخنان خود را به تعریف و تمجید‌های بیهوده از نهاد دانشگاه اختصاص دهیم. مانند استادی که دوسوم ترم را صرف مقدمات می‌کند و آنگاه که به بحث اصلی می‌رسد ترم تمام شده.

"به ۵۰ سال پیش برمیگردم وقتی با همکلاسی‌ها وارد دانشگاه تهران شدیم، اساتید فرهیخته و دانشجویان پرتلاشی حضور داشتند"
 
پاسخ: ۵۰ سال پیش همینطور بوده این حرف کاملن درست است. از آن زمان تا کنون خدا می‌داند به چه میزان اساتید خبره و سرآمدِ دانشگاه‌های ایران راهی تبعیدِ خودخواسته شده یا از سر استیصال ترک وطن کرده‌اند. دپارتمان‌های دانشگاه‌های فرنگ بهره‌بردار این سرمایه‌ی عظیم فرهنگی هستند. آقای روحانی چرا در یکی از همین مناسبت‌های مربوط به عملکرد شورای انقلاب فرهنگی در ابتدای انقلاب نمی‌پردازند؟ چرا از ظرفیت اساتید خارج از کشور برای ارتقاء کیفیِ دانشگاه‌ها استفاده نمی‌شود؟ چرا فضای بدبینیِ ناشی از باندبازی‌های سیاسی بر سر دانشگاه‌ها و اساتید دانشگاه سنگینی می‌کند؟ چرا دانشگاه ما از رتبه و وجهه‌ی بین‌المللی برخوردار نیست آنچنان که باید و شاید؟

"دانشگاه نقش مهمی در مدیریت آینده جامعه دارد، اگر امروز نقصی از مدیران گرفته می‌شود و نقد واردی مطرح می‌شود، بپذیریم به نوعی نقد بر دانشگاه هم هست"
این دیگر از آن حرف‌هاست. نقص مدیران تجمع‌یافته در دولت نقص دانشگاه نیست. چه بسیار دانشگاهیانی که از اساس با خطِّ‌مشی اقتصادی و سیاسی دولت و حتی فراتر از دولت زاویه داشته و منتقد آن هستند. دانشگاه کماکان در گفتمانِ انتقادی تنفس می‌کند باوجود تمام لطمات و ضرباتی که بدان وارد شده. هم‌راییِ چند اقتصاددان یا سیاست‌های اقتصادی دولت دلیل بر هم‌سوییِ دانشگاه با آن سیاست‌ها و رویه‌ها نیست اتفاقن دانشگاه مامنِ رادیکال‌ترینِ انتقاد‌ها به همین روال کنونی است. اقتصاد سیاسیِ دولت آقای روحانی منتقدینی جدّی درون دانشگاه دارد.

"آن‌ها که وارد دانشگاه می‌شوند می‌دانند کلمه دانشجو بسیار زیباست"
 
تعارفات بی‌معنا و بی‌مفهوم و کلیشه‌ایِ همیشگی

"موفقیت‌هایمان در دولت یازدهم از امید به آینده شروع شد نه با کار و برنامه‌ریزی ما"
 
این حرف درست است. لیکن وضعیّت امید به دولت هم‌اکنون چگونه است؟ این یک پرسش اساسی است. در سپهر عمومی، نه تنها دولت روحانی بلکه فضای عمومی سیاسی در ایران مترادف شده با یاس و سرخوردگی و بعضا خشمِ فروخورده.

"در سال ۹۲ من انتخاب شدم قرار بود دولت را انتخاب کنیم؛ که به محض انتخاب دلار ارزان شد، امید بیشتر شد؛ چرا که مردم با فضای امن‌تر آشنا شدند، هنرپیشه سینما، کارگردان و نویسنده امیدوار شده بودند، دانشجو هم امیدوار شده بود، چون می‌دانستند ۱۶ آذر می‌توانند حرف بزنند"
دولت نمی‌تواند وارد سخنان دلاری شود چرا که اوضاع خیلی خراب است. این همه نوسان در ارزش پول ملّی طی یکی دو ماه حاکی از عدم فکر و برنامه‌ریزی درون سیستم است. همچنین تا جایی که نویسنده خاطرش هست در دوران ریاست‌جمهوری آقای خاتمی فضا برای بحث پیرامون ۱۶ آذر بسیار بازتر بود. حال به شرایطی رسیده‌ایم که رییس‌جمهورِ مملکت برای برپاییِ روز دانشجو بر سر دانشجو منت می‌گذارد. تازه ۱۶ آذر در برابر مصیبت‌هایی که به دانشگاه در دهه‌ی هفتاد و هشتاد و نود رفت؛ جوجه است. مرادم حملات گازانبری است و باقیِ قضایای دلهره‌آور. هم‌هنگام با سخنان رییس‌جمهور آن بیرون دانشجو‌ها خواسته‌های برحقّی داشتند.

"نقد بیش از حد نمی‌تواند مفید باشد"
این یکی هم واقعن از آن حرفهاست! از ابداعات محیّرالعقول مسئولینِ مملکت ما. البته نقد داریم تا نقد؛ لیکن اصطلاحاتی مانند "نقد مسئولانه" یا "سیاه‌نمایی" معنای‌اش این است که آقاجان من نقدناپذیرم و حوصله و اعصابِ نقد و منتقد را ندارم. فضای مجازی پر است از نقد‌های رادیکال، اما مسئولانه‌ای که برای فرار از خودسانسوری و دیگرسانسوریِ حاکم بر رسانه‌ها و مطبوعات سر از اینترنت درآورده‌اند. نقد به هر شکلی که باشد بهتر از فضای مرگ‌آورِ سکوت و اطاعت است. باید هزاربار یک مطلب ضروری را گفت و نوشت و تکرار کرد. باید صد‌ها بارِ دیگر از وعده‌های روحانی سال‌ها پیش سخن گفت.

"برخی از اساتید را ندیده‌ام که مصاحبه کنند، اما مرتب برای من نامه می‌نویسند که این تاثیرگذارتر است"
کسی که در خفا مدام برای شما نامه می‌نویسد هم شما و هم مردم را از ظرفیّت‌های موجود در رسانه و در نقد محروم می‌کند. پاسخی هم که شما درخفا به او می‌دهید چه مثبت چه منفی فقط دردی از شما دو نفر دوا خواهد کرد نه ملّت. این نهایت پنهان‌کاری و مخفی‌کاریِ یک گفتمانِ اعتدالیِ بی‌سروته و زیان بار است که کار را به امروزه‌روز رسانده. مردم آنجا که شهامتی در خویش می‌یابند آشکارا اعتراض و نقد می‌کنند و مسئولی در خفا با شبه‌منتقدی در تماس است این هم یک جور حمله‌ی گازانبری به مفهوم نقد و منتقد است.

"فردا با برخی اقتصاددان‌هایی که نامه سرگشاده نوشتند دیدار می‌کنم و برخی حرف‌هایم را به آنان خواهم زد"
شما خیلی لطف می‌کنید که برخی حرف‌ها را در پایان کار دولتتان می‌خواهید بزنید. ولی به گمانم جلسه‌ای باشد کاملن محافظه‌کارانه و کلیشه‌ای از سوی دولت. خدا کند متن صورت‌جلسات هم منتشر بشود تا مردم نامحرم هم چیزی دستگیرشان بشود.

من هر روز لیست قیمت اجناس را می‌بینم می‌دانم وضع زندگی مردم چگونه است.....، اما وضعیت در آینده بلند‌مدت بهتر می‌شود
بررسی قیمت اجناس کافی نیست. یک مسئول باید توضیح بدهد که چرا اینقدر تورم؟ قدرت خرید‌ِ خود‌اش چقدر کاسته شده؟ او باید با آسیب‌دیدگان شرایط بد اقتصادی همدردی کند باید دست‌کم در سخنان‌اش به آن‌ها اشاره‌ای داشته باشد تا دلگرم شوند. این حداقل چیزی است که معلمان رانندگان پرستاران و به‌طور کل نیروی کارگری ایران از رییس‌جمهوری توقع دارند که زمانی به قول و دعویِ خودش امیدی ایجاد کرده بود. چرا در بلندمدت؟ در کوتاه‌مدت تکلیف مردم چیست؟ اینجور حرف‌زدن گونه‌ای وعده‌ی سرخرمن دادن است. وعده‌های صنفی خواسته‌هایی عجیب و غریب نیست که لاینحل باشد.

"ما همیشه افتخار می‌کردیم که در دوران دکتر مصدق انگلیس از ما شکایت کرد. تیم دکتر مصدق به دادگاه رفت تا بگوید آن دادگاه صلاحیت رسیدگی به این شکایت را ندارد"
شما و تیم شما هیچ‌گاه با دولت دکتر مصدق قابل قیاس نیستید. اگر به دلایلی -که از حوصله‌ی این نوشتار و خوانندگانش خارج است- کودتای ۲۸ مرداد رخ نمی‌داد تاریخ معاصر ایران و پیشرفت و توسعه‌ی ایران دیگرگونه بود و ایران هم‌اکنون به قلّه‌هایی بس روح‌افزا زیبا و دلپذیر رسیده بود. مصدق سیاست‌مدار کاملی نبود هیچ‌کس کامل نیست. گاهی سیاست مملکت را به لجبازی‌ها و خُلق‌وخوی تند‌اش گره می‌زد یا اینکه فی‌المثل در برابر فرمان عزل‌اش از نخست‌وزیری تمکین نکرد که این دومی البته هنوز‌که‌هنوزه میان ملی‌گرا‌ها و سلطنت‌طلبان محل منازعه است؛ لیکن، او نفت را ملّی کرد.
 
از بهره‌های مالکانه کاست قوانینی در جهت تاسیس بیمه‌ی تامین اجتماعی و نیز برای حمایت از روستاییان وضع کرد صادرات غیرنفتی را افزایش داد سلطنتِ افسارگسیخته را واقعن مشروط کرد و تاوانش را هم داد تاجاییکه در تبعید و در روز‌های سخت حصر خانگی آن روز‌های پایان عمر از خداوند مرگ خویش را طلب می‌کرد. تا بر مسند قدرت بود از توده‌ای و از جبهه‌ی ملّی فحش خورد حال آنکه به روزنامه‌ها و تجمعاتشان آزادی کامل داده بود. امروز اما، امروز که الیگارشی مالی مناطق محروم را محروم‌تر کرده و کلان‌شهر‌های مارا زیر سایه‌ی برج‌ها و مراکز خرید خفه کرده است مصدّقِ موازنه‌ی منفی اگر می‌بود خدا می‌داند که چه پاسخی به امثال آقای روحانی و اطرافیان ایشان می‌داد. مصدق، آمریکا و انگلیس را به وحشت انداخت آن‌ها که چشم دیدنِ پیشرفت این دیار را نداشته و ندارند. وحشت کشور‌های بیگانه از مصدق بابت وطن‌پرستی و بیگانه‌ستیزیِ معقول‌اش بود بابت اینکه روی‌اش همواره به‌سوی مردم بود چه بر مسند قدرت و چه در تبعید. پاکدست‌ترینِ انسان‌ها در دولت مصدق خدمت کردند.

بازهم از آقای روحانی بابت سعه‌ی صدرشان و اینکه تحمل نقد را دارند سپاس‌گذارم. گیرم که نقد برای ایشان درحکم چاشنی غذاست مثل نمک غذا، ولی خُب حکایت بیابان است و لنگه کفش.
احسان
Iran (Islamic Republic of)
۲۰:۴۲ - ۱۳۹۷/۰۷/۲۳
به اغنقاد این جانب کار از حرف گذشته است و هر کسی سعی میکند گلیم خود را از اب بکشد /
سعید
Iran (Islamic Republic of)
۱۸:۱۲ - ۱۳۹۷/۰۷/۲۳
آفرین بر نویسنده. بسییار عالی و موشکافانه بود
انتشار یافته: ۲
bato-adv
bato-adv