سالهاست خرامان خرامان با ناز و کرشمه، سینه به سینه ناخدا و جاشو رفته اند و آمدند. عضوی از خانواده مردمان دریا شدند. همراه لحظههای غم و شادی، رفیق بودند و هستند، ولی زمانه به این رفیقان همیشه همراه و شریک صید و آواز جاشوها روی خوش نشان نداد و حالا ثانیههای پایانی عمرشان به شماره افتاده است.
روزها از روزگاری که گلافان چوب روی چوب میگذاشتند و میخ میکوبیدند و بدون دانستن اینکه چرا لنج این شکل است، الوارها را در قالب نانوشته هلال مانندی کنارهم میچیدند و میخ آجین میکردند و بدون آنکه بدانند لنجها، نهنگهای ساخته دست انسان هستند آنها را ساختند و هر کدام را به اسمی صدا کردند.
اما سال ۸۳ دولت تصمیم گرفت دیگر درختی برای ساخت لنجهای چوبی بریده نشود و اینگونه شد که تیشه بر ریشه حیات صنعتی خورد که نان مردمان این دیار وابسته به دوام آن بود. باوجود آنکه هزینه ساخت لنجهای چوبی حالا سر به فلک میکشد، اما صاحبان آنها راضی هستند با همین هزینه گران و گزاف، صنعت لنج سازی پایدار باشد، چون تا نسل هرخانواده ادامه دارد، لنج چوبی هم زنده است.
لنجسازی سنتی رو به نابودیست و لنجهای فایبرگلاس به دلیل قیمت ارزانتر به تدریج جای آنها را میگیرند، اما غرق شدن لنجهای فایبرگلاس و سقوط به اعماق دریا قرعه مرگ است برای تمام گونههای گیاهی و آبزی خلیج فارس و دریای عمان.
سال ۸۸ با ثبت لنج سازی سنتی در یونسکو امیدی بود برای باز سازی این صنعت، اما دیگر گلافی نبود تا لنج سازی را دوباره برپا کند. یا هزینه بالا بود یا ورشکستگی لنج سازها، که دیگر توان بازیابی این صنعت وجود نداشت.
حالا دیگر تعداد انگشت شماری لنجساز وجود دارد که با تعمیر لنجهای قدیمی آنها را دوباره زنده میکنند تا برای صید دل به دریا بزنند. صنعتی که چند صد شغل در خود داشت و از زمان افشاریان با مردم جنوب ایران خو گرفته بود، حالا رو به نابودی میرود و کسی نیست که برای آن فکری کند. لنجها کنار دریا میمیرند و کسی صدای لنج سازها را نمیشنود.
عکاس: محسن عطایی/فارس