خبر شوکهکننده بود و بهت آور. خبری که تا زمان انتشار فیلمهای آن کسی باورش نکرده بود.
تصادف مرگباری در اصفهان رخ داد که در آن حین کورس دو خودروی پورشه، یکی از پورشهها با انحراف از مسیر اصلی با یک دستگاه پراید برخورد میکند که به مرگ راننده آن منجر میشود.
نکته قابلتامل در این حادثه این است که راکب یکی از پورشهها که به نظر صاحب هر ۲ خودرو هم بوده به طرز بسیار عجیبی با صحنه برخورد میکند و فریاد زنان از خسارات وارد شده به خودروی میلیاردی خود شکایت میکند و در مورد راننده پراید که در این حادثه کشته شده است میگوید: «عیبی ندارد دیه او را پرداخت میکنیم!» راننده پسر پیاده میشود و فرار میکند.
دختری که سوار پورشهی دیگر بوده با پسر تماس میگیرد و گلایه میکند که چرا به پورشه پدرش آسیب زده شده. در ادامه دختر از ماشین ۳۵ میلیون پول نقد و ۴ تا گوشی موبایل در میآورد. گویا هر دو ماشین متعلق به پدر دختر بوده، آن طور که یکی از خسارت دیدهها نقل میکند، رفتار برخی ماموران کلانتری در مواجهه با این اتفاق کمی عجیب بوده.
در ویدئوهایی که از دختر مالک پورشه در فضای مجازی تکثیر شده او دائما در حال جیغ کشیدن است و دائما میگوید: که چرا نمیذارید سوار ماشینم بشم ماشین مال بابامه و اون آقا هم برادرمه.»
پس از وقوع این حادثه راننده پراید مجروح و به بیمارستان انتقال یافت، اما متأسفانه بر اثر شدت جراحات در بیمارستان درگذشت. راننده متواری پورشه دستگیر میشود و مالک خودرو که فرد دیگری بوده نیز شناسایی میشود.
فرید عطار زاده خبرنگار هفت صبح روایت جدیدی از این حادثه را بازگو کرده است که در ادامه میخوانیم:
گفتگو با مالک پورشه
در شبکههای اجتماعی تصویری دست به دست میچرخید که نشان میداد مالک خودرو، پسری متولد سال ۱۳۷۱ است. با آن فرد تماس گرفتیم که او درباره خودرو پورشه خود میگوید: «من این خودرو را حدود پنج ماه پیش به شخص دیگری به طور قسطی فروختم. آن شخص، پدرِ راننده بوده که ابتدا فرار کرده و حالا دستگیر شده است.
من هیچ ارتباطی با آنها ندارم و از آنها نیز دست خط دارم که خودرو به صورت اجاره به تملیک نزد آنها است تا قسطهایشان را به صورت کامل پرداخت کنند. به همین دلیل خودرو هنوز به نام من است، اما در رهن فرد دیگری بوده. تا آنجا که من خبر دارم، پدر راننده خبر نداشته که پسرش پورشه او را بیرون برده.
آنگونه که ما شنیدیم وقتی که او خواب بوده، پسرش به طور مخفیانه پورشه او را بیرون میبرد و تصادف میکند. آن پسر از ترس پدرش و فاجعهای که رخ داده فرار میکند. پدرش صبح که از خواب پا میشود و از هیچ جا خبر نداشته. زمانی که به پارکینگ میرود، میبیند ماشیناش نیست و فکر میکند آن را دزد برده. با پلیس تماس میگیرد تا گزارش سرقت دهد که متوجه میشود خودرویاش به دلیل تصادف، توقیف شده است.»
بنابراین با این صحبتها مشخص میشود گمانهزنی که مطرح شده بود مبنی بر اینکه صاحب هر دو خودرو پروشه، آن دختر بوده اشتباه است. یک خودروی پورشه متعلق به پدر دختر بوده و یک خودروی پورشه متعلق به پدر پسر. آن پسر نیز طبق گفته پلیس، گواهینامه نداشته است.
گفتگو با مادر قربانی
صدایش از بس گریه کرده در نمیآید... میگوید دو شب بوده که از پسرش خبری نبوده و ناگهان خبر فوتاش را دادهاند... همان پسری که راننده خودرو پرایدی بوده که پورشه با آن تصادف کرده و جان خود را از دست داده است.
«فرهاد طاهری» فقط بیست سال سن داشته... چهارشنبه شب در راه برگشت به خانه تصمیم میگیرد که بنزین بزند و بعد به خانه برود. او، اما هیچ وقت بازنگشت...
آن رانندگان پورشه در کورس شبانه و سرخوشانه خود با او تصادف میکنند و «فرهاد» را از خانوادهاش میگیرند... فرهادی که تازه وارد سن بیست سالگی شده بوده و دانشجوی رشته کامپیوتر بوده... مادرش میگوید از چهارشنبه شب که پسرش به خانه برنگشته تا روز جمعه از هیچ چیز خبر نداشتهاند.
به اورژانس زنگ زدهاند، اما گفتند همچنین موردی ثبت نشده، به پلیس زنگ زدند، اما چنین موردی ثبت نشده و... آخر خودشان تصمیم میگیرند به بیمارستانها سر بزنند تا شاید اثری از پسرشان پیدا کنند.
دیروز صبح به بیمارستان «شریعتی» اصفهان میروند و آنجا میگویند یک نفر با مشخصات پسرشان ثبت شده و باید به «سردخانه» بروند برای شناسایی... میروند و میبینند پسرشان است.
مادرش میگوید: «چطور دو روز جسد او در بیمارستان بوده، اما کسی خبر نداشته؟ چرا در هیچ جا مشخصاتش ثبت نشده بوده؟ به ما گفتند، چون گوشیاش قفل داشته نتوانستند ما را پیدا کنند... این جواب یعنی چی؟ مگر فقط با گوشی پیدا میکنند؟ کارتهای عابر بانکاش بوده، مشخصاتش بوده... چرا دو روز ما باید دنبال پسرمان باشیم و در آخر خودمان بفهمیم که در تصادف جاناش را از دست داده؟»
آنها تایید نمیکنند که رانندگان پورشه آقازاده هستند، اما میگویند این موضوع عجیب است که مشخصات این تصادف و قربانی هیچ جا ثبت نشده بوده... مادرش با شیون و فریاد میگوید: «به ما گفتن دیهاش را میدهند... دیه فرهاد من را بر میگرداند؟ من فقط قصاص میخواهم و رضایت نمیدهم...»
امروز خانواده مقتول و جامعه هم ناراحت از اشتباهات این جوان هستند.
که حق هم دارند.
ولی بعد از مدتی فکر به این نتیجه میرسیم این جوان خطاکار بوده ولی با مرگ او مشکل حل نمیشود و از خانواده داغدار خواهش می کنیم این جوان خطا کار را ببخشند.
ولی روی سخنم با جوانان عزیزی است که دارای خانواده های سرمایه دار هستند.
از انها خواهش می کنم با توجه به وضعیت اقتصادی جامعه به جای خرید وسایل گران قیمت و فخر فروشی دست چند جوان را گرفته و اشتغال ایجاد کنند و نزد خداوند و مردم ابرو پیدا کنند.
انوقت متوجه میشوند از ازمایش الهی موفق بیرون امده اند.