bato-adv
bato-adv
کد خبر: ۴۰۴۱۵۴

صدای بی‌صدای بازماندگان جنایت سردشت

مردم روستای "رەش هەرمی" در نهایت بی امکاناتی بسر می‌برند وضعیت جاده افتضاح، مدرسه ندارند و به همت یک خیر تهرانی مشغول ساختن یک مدرسه ۹۰ متری هستند، پل ارتباطی را خودشان درست کرده اند که عرض آن ۲ متر کمتر است.

تاریخ انتشار: ۱۸:۳۸ - ۰۹ تير ۱۳۹۸
از رنجی که مردم سردشت می‌برند///
"مام برایم" و "مام عمر"
 
شعیب گردپور، خبرنگار و از اهالی سردشت و از فرزندان شیمیایی این شهرستان به روستایی محروم که در جنگ تحمیلی ۱۸ شهید دادند رفته و گزارشی از درد مصدومین و بازماندگان این منطقه برای فرارو ارسال کرده است.
 
در ادامه این گزارش را می‌خوانید:
 
"مام برایم" و "مام عمر" دو تن از اهالی روستای "رەش هەرمی" هستند که از من خواستند در نهایت صداقت و راستی و با وضوح کامل صدایشان را به شما برسانم. متن و نوشته‌ی زیر برگرفته از واقعیاتی است که این دو مرد امروز در سال‌های فاجعه برای من و حاضرین گفتند.

توضیح دقیق: روز ۷ تیر ۱۳۶۶ بعد از این که بمباران هواپیمای بعثی سردشت را آماج بمب‌های شمیایی خود قرار داد و در راه برگشت به جهت هدر نرفتن ۴ بمب باقی مانده، آن را بر سر مردم مظلوم روستای "رەش هەرمی" ریخت، در این موقع زنان روستا در حال شستن پتو و تشک و فرش و گلیم در روخانه بودند که متاسفانه در نهایت ۱۸ نفر از اهالی آن روستای کم جمعیت شهید می‌شوند و ده‌ها نفر با بوی بادام تلخ بمب شمیایی مصدومیت ابدی می‌گیرند.


امروز فعالان مدنی بجای اینکه به سالن مجلل و تازه تاسیس ۷ تیر بروند به روستای "رەش هەرمی" رفتند و با حاضر شدن بر مزار شهدای گرانقدر و فاتحه بر مزار شهداء، به خدمت چند تن از مصدومین عزیز و سالخوردگان رفتند که در عمل نشان دهند که هستند کسانی که زیر درخت گردو در روستا را به سالن مجلل ترجیع می‌دهند تا شاید یک هزارم درد و بغض از گلوی بازماندگان فروکش کند.


"مام برایم ": مام برایم با سن بالای ۶۵ سال و دست‌های پینه زده و چشمانی مالامال از اندوه و بغض، در ابتدا با نشان دادن پای خود و شمارش تعداد شهدای خود و بستگانش سخنانش را شروع کرد و نهایتا با غم و ناامیدی که طی ۳۲ سال گذشته کشیده بود گفت از تمام مسئولین نا امید هستیم، هیچ کس ما را به یاد ندارد، مسئولین بنیاد شهید ما را حساب نکرده اند و مصدومیت ما را تایید نکرده اند، حتی کارشناس خارجی و دادگاه لاهه آمده اند و مصدومیت ما و حادثه را تایید کرده اند؟! مام برایم از وضعیت کنونی و مشقت روستا گفت، وضعیت روستا بسیار بد است، راه ارتباطی را دیدید؟!، مدرسه نداریم، مصدومین خرج دوا و درمان و دکترشان بسیار زیاد است. او می‌گفت از ۱۸ شهید این روستا تنها ۲ نفر را تایید کرده اند؟!


"مام عمر": مردی بالای ۷۰ سال، لاغر اندام و با کلاه جامانه‌ی سرش، دندان‌های ریخته شده نشان از روزگار تلخیست که کشیده است، هر چین صورت نشان از داغ عزیزی ست که بال کشیده است. برایمان از تمام جزئیات می‌گوید، اما مام عمر عصبی است و هرچه از این سال‌ها در دل دارد بما گفت و نثار ما کرد و بنده خدا حق دارد، چون کسی پای درد دل و جسمش ننشسته است، سال‌هاست که درد می‌چشد و در دل حرف‌ها دارد، بشدت از مسئولین امر دلگیر و نارحت است، هیچ ابایی از کسی ندارد، درد مداوم طی سال‌ها زره‌ای از شهامت او را نکاسته است، مام عمر که زاده خود "رەش هەرمی" است می‌گوید از مسئولین نگویید که سرم درد می‌کند، از دروغ هایشان، از جفا و قولهایشان، چند بار کمسیون و دکتر رفته است، از تهران و تبریز تا اصفهان و ...، مام عمر برادر استاد قادر است. (استاد قادر نماد مظلومیتی است که ۵ تن از اعضای خانواده اش را از دست داده است). از کم بود‌ها و مظلومیت‌ها می‌گوید، از جنازه‌ها و گم شده‌ها، از آثار مخرب که چند نفر را تا مرز دیوانگی رسانیده است و در نهایت حرف‌هایش گفت هیچ کمکی به ما کردند و فقط نمک بر زخمان پاشیدند.


 مردم روستای "رەش هەرمی" در نهایت بی امکاناتی بسر می‌برند وضعیت جاده افتضاح، مدرسه ندارند و به همت یک خیر تهرانی مشغول ساختن یک مدرسه ۹۰ متری هستند، پل ارتباطی را خودشان درست کرده اند که عرض آن ۲ متر کمتر است، ۱۸ شهید دارند و ده‌ها مصدوم شمیایی دارند و از بی‌محبتی مسئولین ناامید هستند، از خرج گران دارو‌ها و دکترها، از نبود شادی و نبود برابری. می‌گویند کسی به فکر ما نیست و امیدی به هیچ مسئولی نداریم، در برابر سردشت فراموش شده‌اند و شاید کمتر کسی یادی از ما کند و هرکس آمد دروغی گفت و رفت و ما ماندیم و یک عالمه انتظار و بی‌کسی ...

bato-adv
bato-adv
bato-adv