کیهان در مطلبی به جلیلی هشدار داده ممکن است در آینده به حشمت الله طبرزدی دیگری تبدیل شود.
این روزنامه نوشت: «نوع رفتار منتقد محترم فارغ از نیتش که انشاءالله خیر بوده، موجب نوعی از تربیت سیاسی گلادیاتوری در میان برخی نیروهای جوان و کمتجربه میشود که بهراحتی میشود در پوشش مطالبهگری و عدالتخواهی و حقطلبی، برای اغیار سربازگیری شوند. یکی از نمونههای آن باند طبرزدی است. فرمودهاید دیگران حتی کسری از اطلاعات متنوع شما را در موضوع مورد بحث ندارند، پس حتما میدانید طبرزدی اولین کسی بود که واژه «امام خامنهای» را به کار برد. الان کجاست؟! آیا این مدل رفتارها در سبد دشمن نمیریزد؟!»
متن کامل مطلب کیهان به شرح زیر است: ۱- صدا و سیما اگر هیچ ایرادی نداشت مگر همین سریال سیاه «عروس تاریکی»، برای اعتراض جدی و مواخذه مقصران تولید و پخش آن کافی بود. سریالی که با همین نام عروس تاریکی، هفتهها تبلیغ شد، اما نام آن، یکی دو شب مانده به پخش تغییر؛ نام «بوی باران» انگار لطیفتر مینمود و سیاهی و سمّ انباشته در سریالی پر هزینه را میشست و میبرد!
۲- مواردی از این دست خسارتها و جفا در حق مخاطبان، ناظران و منتقدان را نسبت به نفوذطلبی فرصتطلبان و فتنهانگیزان در دانشگاه ملی حساس میکند؛ بنابراین باید همین سرنخ را پی گرفت و نگذاشت متهمان و مقصران طفره بروند.
۳- صدا و سیما قطعا از مطالباتِ بارها بیان شده رهبر انقلاب فاصله دارد؛ بنابراین مدیران آن، بیش از هر کس دیگر از سوی رهبری در جلوت و خلوت، مخاطب مطالبه و تذکر و مواخذه بودهاند. برخی منتشر شده و بسیاری نه. در عین حال ضرورت دارد کارشناسان نیز رویکرد و عملکرد رسانه ملی را دائما مورد نقد قرار دهند و مسئولیتهای بر زمین مانده را مطالبه کنند.
۴- نقد، اما نفی و انهدام نیست. درد را با دارو که دُز خاصی دارد، درمان میکنند و اگر ضرورت داشت، جراحی. اما جراحی با سلاخی و قصابی فرق دارد. قصاب، ذبح میکند؛ اما طبیب حکیم، مداوا. سلامت اعضای سالم را به رسمیت میشناسد و به جای مثلا جراحی کلیه، به چشم و قلب و ریه چاقو نمیزند.
۵- رهبری بارها رسانه ملی را نقد کرده و تذکرات جدی دادهاند که بعضا عملی هم نشده، اما کی و کجا خدمات خدمتگزاران در این مجموعه بزرگ را ندید انگاشته و یکسره چوب تعلیم بر سرشان کوفته و ادبیاتی بر گردانندگان آن (و کسانی فراتر از صدا وسیما) اطلاق کردهاند که تداعی یک گروه مافیایی خشن را بکند؟ (مانند برخی مدعیان نقد که این روزها مرتکب شدند).
۶- به این ادبیات عنایت بکنید: «این گروه خشن!... تیمِ سیاستباز کممایه مدعیِ انحصارطلبی...۲۶ سال است (یعنی دقیقاً بعد از مدیریت آقای محمدهاشمی -سؤال برانگیز نیست؟!) تیم شیفتگان خدمت، مناصب صدا و سیما را بین خود دست به دست کردهاند و به طور کاملا اتفاقی! همگی بچههای دو کلاس از یک دبیرستان در تهران دهه پنجاهاند؟! بچه تهرونهایی (حسین محمدی و مرتضی میرباقری و عزت ضرغامی و علی عسکری) که هم قسم شدهاند نگذارند مدیریت رسانه ملی از چنگ بچههای خانیآباد و نازیآباد خارج شود!... در حالی که قرار بوده شمشیر رهبری باشند، سپر رفقا از کار در آمدهاند! مشکل کجاست؟ کاسبان سادیست یا مدیران رسانه ملی یا کمی بالاتر؟ از دست این انحصارطلبان میانمایه بیهنر به کدام دعای ندبه پناه ببریم؟» و یا «دوستان در مقام مقایسه حتی کسری از اطلاعات متنوع مرا در موضوع مورد بحث ندارند»؟! (کاش اینهمه از خودتان تعریف نمیکردید!).
۷- ممکن است بگویند از بین متن چند هزار کلمهای، چرا چند ده کلمه را انتخاب کردهاید؟ پاسخ این است که برای آلوده کردن یک دیگ بزرگ برنج، مگر چندتا فضله لازم است؟ و مگر با بیش از چند گرم سم، همان دیگ بزرگ سمّی نمیشود؟
۸- چهار نفری که یاد کردهاید «بچههای دو کلاس از یک دبیرستان در تهران» نیستند که اگر هم بودند کجای آن عیب و ایراد دارد؟! فقط آقایان حسین محمدی و عزتالله ضرغامی در یک مدرسه بودهاند البته بازهم برخلاف نوشته شما از یک محله نبودهاند. اما دبیرستان آنها ۸۴ شهید و بیش از ۱۰۰ مجروح در جنگ تحمیلی داشته است تا آنجا که به «شهیدستان سید فاطمی» شهرت پیدا کرده است. این هم که نباید عیب تلقی شود، عیب است؟! و بازهم برخلاف نظر منتقد محترم که فقط دوران مدیریت آقای محمد هاشمی بر صدا و سیما را قابل تقدیر دانسته و ۲۶ سال بعد را با اتهام و توهم تخریب کرده است، سازمان صدا و سیما در ۲۶ سال گذشته دستاوردهای فراوانی داشته که به آسانی قابل درک است، اگرچه نقدهای جدی نیز بر آن وارد است که سریال بوی باران یا همان عروس تاریکی از جمله آن موارد است. رهبر معظم انقلاب نیز ضمن انتقادهای جدی و بعضاً تشرگونه درباره برخی از برنامهها و عملکردها، بارها نیز دستاوردهای این سازمان را ستودهاند که قاعدتاً منتقد یادشده نمیتواند از آن بیخبر باشد!
۹- نقد با دوئل دوتاست؛ همچنانکه ترسیم چهره یک باند بیمنطق و خشن و قبیله گرا (و بچه تهرانی!) از معاون دفتر رهبری، هم بیانصافی است و هم متهم کردن رهبری، ولو چنین قصدی نبوده باشد.
۱۰- یعنی ۲۶ سال است آقای حسین محمدی، باندی چنان خطرناک و خشن تشکیل داده و کسی جز منتقد محترم، متوجه آن نشده است؟ مگر چند ورق کاغذ است که بشود زیر فرش پنهان کرد و ۲۶ سال کسی متوجه نشود؟ ثم ماذا؟! آیا این مدل قضاوت، دفاع از رهبری است که دشمنان در تیزبینی و حکمت و درایت او تردید ندارند و همراه با عقدهگشایی و کینهتوزی، اذعان هم میکنند؟ یا خلافگویی و بیانصافیای که زبان فتنهجویان را برای متهم کردن عمود خیمه انقلاب دراز میکند؟ مگر جشنواره عمار که به حق پُر برکت هم بوده است با حمایت و پا به رکابی همین آقای حسین محمدی پا نگرفت و مگر شما از همین طریق بر صدر آن جای نگرفتید؟
۱۱- اعضای دفتر رهبری، چون عملکرد دارند، مانند هر مدیر و مسئول دارای کارنامه دیگری قابل نقد هستند، اما اولا به احترام صاحب البیت، حرمت دارند و ثانیا؛ اتهامافکنی و خلافگویی آن هم با ادبیات مذکور، کجایش نقد و خیرخواهی است؟! این باب را «حلقه انحرافی» هنگامی که رهبر حکیم انقلاب، آینده را دیدند و با معاون اولی سرحلقه این حلقه در دولت دهم مخالفت کردند، گشودند و اگر چه در ابتدا مدعی مخالفت با افراد دفتر بودند و به تبعیت از رهبری تظاهر میکردند، اما به مرور زمان معلوم شد که اتفاقا مسئله اصلیشان خود رهبری و ولایت فقیه است. (البته منتقد محترم، خود ناقد عملکرد حلقه انحرافی بوده است و غرض یکی پنداشتن آنها نیست. اما رفتار اخیر، در صورت اصلاح نشدن به همان مقصد ختم میشود و خداوند هرگز چنان روزی را نیاورد).
۱۲- اگر معلوم شد که اتفاقا آقای حسین محمدی جزو منتقدان جدی برخی عملکردها در رسانه ملی است و مثلا درباره همین سریال عروس تاریکی پس از پخش شدنش انتقاد جدی داشته و به مدیران سیما منتقل هم کرده، و حتی چند قسمت آن نیز حذف شده است، آن وقت تکلیف بنیان موهومی که منتقد محترم از «گروه خشن» پشتیبان سریال عروس تاریکی ساخته، چه میشود؟ اگر کاشف به عمل آمد که رهبر معظم انقلاب در مواردی بر اثر همین دقتهای معاون دفتر، عتاب و مواخذههای جدی نسبت به مدیریت صدا و سیما (مثلا در دوره آقای ضرغامی یا عسکری) و در دورههای مختلف صورت گرفته، آن وقت با توهم و توهین و تهمت «این گروه همدست و خشن» چه کنیم؟!
۱۳ -حضرت آقا در بخشی از بیانات خود خطاب به آقای سرافراز (بعد از انتصاب ایشان به ریاست سازمان) فرمودند: «من چندینبار تندترین برخوردها را با آقای ضرغامی کردم. بر اساس گزارشهایی که آقای حسین محمدی، همین رفیق شفیق آقای ضرغامی داده بود». خب، میبینید که آقای محمدی برخلاف توهم شما نه فقط مصلحت نظام را فدای رفاقت نکرده است بلکه به تصریح رهبر معظم انقلاب آنجا که پای مصلحت نظام در میان بوده است سابقه دوستی با رفیق شفیق خود را نادیده گرفته است. دراین خصوص چه میفرمائید؟ و یا در تاریخ ۲۶/۹/۹۷ در دیدار رئیس و مدیران سازمان با حضرت آقا، ایشان ضمن تقدیر از عملکرد آنان (برخلاف نظر جنابعالی) به ۱۰ نمونه از اشکالات آنها تحت عنوان «کج عملی» اشاره کردهاند که گزارش این کج عملی هم توسط آقای حسین محمدی تهیه و با ذکر مستندات به محضر رهبر معظم انقلاب ارائه شده بود. همانگونه که ملاحظه میفرمائید این هم سند دیگری است که با ادعای شما درباره آقای حسین محمدی ۱۸۰ درجه تفاوت دارد و از صداقت، انقلابی بودن و تقوای مثالزدنی ایشان خبر میدهد. آیا جنابعالی از این موارد خبر نداشتهاید؟ حالا یکبار دیگر به آنچه درباره آقای حسین محمدی نوشته و منتشر کردهاید نگاه کنید. درباره ایشان نوشتهاید «در حالی که قرار بود شمشیر رهبری باشند، سپر رفقا از کار درآمدهاند»؟! خودتان انصاف بدهید که آیا این توهمپراکنیهای خلاف واقع، اذهان جوانانی که از ماجرا بیخبر هستند را به بیراهه نمیکشد؟!
۱۴- آیا اصلا قرار بوده، به درستی، به سازندگان و پخشکنندگان این سریال سیاه اعتراض کنیم یا سریال را بهانهای برای تسویه حساب با فلان معاون دفتر رهبری قرار دهیم -که به هر دلیل با او اختلاف و کش و قوس داشتهایم- و سپس همین رفتار غیراخلاقی را به یک پیشکسوت فرهنگی و سیاسی پای کار انقلاب (آقای صفار هرندی) توسعه دهیم؟!
۱۵- نوع رفتار منتقد محترم فارغ از نیتش که انشاءالله خیر بوده، موجب نوعی از تربیت سیاسی گلادیاتوری در میان برخی نیروهای جوان و کمتجربه میشود که بهراحتی میشود در پوشش مطالبهگری و عدالتخواهی و حقطلبی، برای اغیار سربازگیری شوند. یکی از نمونههای آن باند طبرزدی است. فرمودهاید دیگران حتی کسری از اطلاعات متنوع شما را در موضوع مورد بحث ندارند، پس حتما میدانید طبرزدی اولین کسی بود که واژه «امام خامنهای» را به کار برد. الان کجاست؟! آیا این مدل رفتارها در سبد دشمن نمیریزد؟!
۱۶- یقینا هیچ یک از ما اگر در خانواده پدری خود تندترین دعواها و جدیترین اختلافات را هم داشته باشیم، به اسم نقد و امر به معروف و نهی از منکر، نسبت به هم در عرصه عمومی پردهدری و آبروریزی نمیکنیم. مخصوصا اگر بزرگتر باشند؛ که فرمود: «وقّروا کبارکم». اگر با خانواده کوچک خود هرگز چنین جفایی نمیکنیم، با خانواده نظام و انقلاب چرا؟
۱۷- خروجی موقعیتنشناسی و استخدام ادبیات از موضع بالا و توأم با بیانصافی -که موجب نقض غرض است- باعث ایجاد مسئله و درگیری در جبهه خودی و هزینه برای نظام میشود، آن هم درست در زمانی که برخی مدیران غربگرا و مقصر در سیستم اجرایی، مقابل مطالبه و رصد عمومی گیر افتاده و دنبال حواشی برایگریختن از پاسخگویی میگردند. واقعا دشمنان و منافقین، روحیه و نیرویی که از مشاهده این قبیل مجادلات در عمق نظام و نیروهای انقلاب میگیرند، بدیل و نظیر ندارد؛ و این در حالی است که فسرده و منفعل و نگرانند. وسط معرکه بزرگ انقلاب با دشمنان، جبهه جدید در میان نیروهای خودی باز کردن خلاف مصلحت است.
۱۸- رها کردن قلم و تصویر «افرادی بیسواد و خشن و حامی خیانت» ساختن از پیشکسوتانی که کارنامهشان حاوی خدمات بزرگ -و اغلب ناگفته- است، بیتقوایی است و حتما برکت را از ادعای نقد و امر به معروف میگیرد.
«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا قَوَّامِینَ لِلهِ شُهَدَاءَ بِالْقِسْطِ وَلَا یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلَّا تَعْدِلُوا. اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى وَاتَّقُوا اللهَ إِنَّ اللهَ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ.ای کسانی که ایمان آوردهاید همواره برای خدا قیام کنید، و از روی عدالت، گواهی دهید. دشمنی با یک گروه، شما را به این نکشاند که عدالت پیشه نکنید. عدالت بورزید که به پرهیزگاری نزدیکتر است! و از خدا بپرهیزید، که از آنچه انجام میدهید، با خبر است».
۱۹- یک نگرانی مهم این است که با ماجرای اخیر، به جای اینکه عناصر بد عمل و نفوذی در صدا و سیما تضعیف بشوند، خود را در موضع مظلومیت بنشانند؛ و حرف و نقد و اعتراض بحق، این وسط قربانی شود.
۲۰- بیانصافی خواهد بود اگر به خدمات منتقد محترم در عرصههای جهاد فرهنگی و روشنگری از جمله جشنواره پر برکت عمار اشاره نکنیم. بیتردید او و نظایر او و همین جشنوارهها، ظرفیتهای فرهنگی با ارزشی هستند که به برکت انقلاب و حمایت نیروهای پیشکسوتتر (قبیل حسین محمدی و صفار هرندی) به بار نشستهاند.
باید در مسیر خدمتگزاری انقلاب، بیش از فاصلهگذاری با هم، بر تعاون و همافزایی و همدلی در جبهه انقلاب تاکید کرد و نه مجادله و منازعه، که خداوند فرمود: «و لا تنازعوا فتفشلوا و تذهب ریحکم و اصبروا ان الله مع الصابرین»؛ و همچنین «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللهِ جَمیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا وَ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْواناً وَ کُنْتُمْ عَلی شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَکُمْ مِنْها کَذلِکَ یُبَیِّنُ الله لَکُمْ آیاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ».
شاید فکر کنید مواضع تون برامون مهمه ولی نیست و فقط نبودن تون در سیستم اجرایی و تصمیم گیری کشور خوشحالمون میکنه.