bato-adv
bato-adv
کد خبر: ۴۱۳۱۵۲
محمد ماکویی

با هوش‌نما‌ها ساده‌ترند؟!‌

تاریخ انتشار: ۱۴:۳۴ - ۰۷ مهر ۱۳۹۸
محمد ماکویی؛ می‌گویند تنها چیزی که تمام مردم دنیا معتقدند به عدالت تقسیم شده عقل است، زیرا هیچکس "به من کم رسیده است" را بر زبان نمی‌آورد.
 
شاید باورش سخت باشد، اما این موضوع که همه ما، با هر میزان بهره‌مندی از هوش و ذکاوت و یا خدای ناکرده حماقت و خنگی، سعی می‌کنیم خود را باهوش‌تر از آنچه هستیم نشان دهیم، به شدت هرچه تمامتر مورد علاقه کلاهبردار‌ها بوده و باعث می‌شود کار آن‌ها راحت‌تر و سریعتر از آن‌چه باید و شاید راه بیفتد.
 
در این باره باید گفت که یکی از چیز‌هایی که ساکنین کشور‌های خارجی یاد می‌گیرند و ما یاد نمی‌گیریم این است که میزان هوش و فراست خود را به آن اندازه که هست و نه بیشتر بروز دهیم تا بدینوسیله دیگران را در هوس این‌که سرمان کلاه بگذارند فرو نبریم.
 
برای اینکه مطلب بهتر جا بیفتد بهتر است سری به متروی خودمان زده و از اتفاقات بیشماری که در این وسیله دوست داشتنی می‌افتد پرده‌برداری نماییم.
 
مترو سوار‌ها خوب می‌دانند که مترو فقط به درد انتقال آدم‌ها نمی‌خورد و در این بازار خوب اجناس خوب و بد فراوانی هم رد و بدل می‌شوند. این‌که چرا مردم علی‌رغم این‌که از خرید‌های مترویی منع شده‌اند، از این بازار استفاده شایان تعجبی به عمل می‌آورند دلایل مختلفی دارد. یکی از دلایل این است که آن‌ها خوب می‌دانند که هر چند نباید به اجناس فروخته شده در مترو اعتماد نمایند، کالا‌ها و اجناس فروخته شده در فروشگاه‌ها و مغازه‌های غیر سیار معتبر نیز چندان مطمئن‌تر از مترو نبوده و روی این حساب به مسافرین مترو پیام "بر سر کردن کلاه با هزینه کرد کمتر عاقلانه‌تر است" را بخوبی هرچه تمامتر مخابره می‌نمایند.
 
دلیل دوم استقبال فراوان از اجناس عرضه شونده در مترو این است که با سوار شدن در مترو، در عوض اینکه شما با بر تن نشاندن خستگی حاصل از ایاب و ذهاب به جنس یا کالای مورد نظر رسیده و در باره قیمت آن شروع به چانه‌زنی نمایید، قادرید که با نشستن یا ایستادن صرف و بدون تحمل هیچگونه زحمت اضافی نظاره‌گر اجناس و کالا‌های مختلفی که در برابر چشمانتان رژه می‌روند و بعضی‌هایشان انصافا ارزش خرید را، با توجه به کیفیت یا قیمت یا هر دو، دارند باشید.
 
با این حال، خرید‌های مترویی هم همانند دیگر خرید‌ها هستند و اگر فروشنده بداند که شما هم از آن‌هایی هستید که مایلید میزان هوش و فراست خویش را بیش از آن‌چه هست به معرض تماشا بگذارید (به ویژه این‌که مسافرین مترو از نظر تعداد با شمار مشتری‌های مغازه‌ای که جهت خرید واردش شده اید قابل قیاس نیستند) قطعا اتفاق خوبی برایتان رقم نخواهد خورد.
 
در این باب نگارنده شیوه‌کاری مسافری خارجی که دهانش از مشاهده "سوزن نخ‌کن آسان" باز مانده (نه که از این جور وسایل آسان‌کننده کار در کشورشان ندارند!) و به پست یکی از فروشندگان مترو خورده بود را خوب به خاطر دارد. مسافر خریدار بی‌اعتنا به مسافرینی که به دیده تحقیر تعجب او را نگاه می‌کردند از فروشنده خواست تا سوزن نخ کن را جلوتر آورده و درستی کار آن را امتحان نماید.
 
وقتی این "مهم" صورت گرفت، مسافر خارجی به نتیجه "درست کار می‌کند" نرسید و فقط بعد از آن‌که با بار‌ها و بار‌ها سعی و خطا موفق شد سوزن نخ‌کن را خود به دست گرفته و آن را به درستی مورد استفاده قرار دهد، شروع به چک و چانه زدن درست و حسابی بر سر قیمت (باور کنید قیمت‌ها را از ما بهتر می‌دانند و درست‌تر در باره "می‌صرفد" یا "نمی‌صرفد" قضاوت می‌کنند) و اقدام به خرید کرد.
 
واقعیت این است که مشاهده این صحنه نگارنده را شرمسار و متاثر از آنچه او به اشتباه "خرید" می‌نامید نمود، زیرا به یاد خرید‌های دور انداختنی خود که کاملا سیاستمدارانه و بر پایه "نباید نشان دهم که خیلی طالب جنس شده‌ام" صورت داده بودم افتادم.
 
در کلیه خرید‌های مورد اشاره تصمیم گرفته بودم برای نشان دادن هوش و فراست بالا و یا دست کم برای این‌که نزد فروشنده و دیگران خنگ جلوه نکنم، از مشاهده طریقه انجام کار که فروشنده نمایش می‌داد خودداری کرده و با نگاه تحقیر آمیز به او "توی بیسواد بلدی با آن کار کنی و من تحصیلکرده نتوانم!" را گوشزد نمایم.
 
سکانس پایانی این مستند به جایی در داخل منزل که امکان کمک‌گیری از فروشنده وجود ندارد باز می‌گردد؛ جایی که در آن عرق شرم خریدار حسابی بیرون آمده و او مجبور است به کلیه کسانی که با نگاه شماتت‌بار یا دستی که روی دهان گذارده‌اند تا از بلند شدن صدای شلیک خنده شان ممانعت به عمل آورند جواب پس بدهد. در چنین صورتی است که وی سعی خواهد کرد به تمامی آن‌هایی که به استقبال خریدار و بدرقه کالای خریداری شده شتافته‌اند "فروشنده هم همین جوری ازش استفاده می‌کرد" را حالی نموده و در همین حال نیم‌نگاهی به سطل زباله کاملا گرسنه داشته باشد!