در لایهای از جامعه با واکنشی مواجهه هستیم که این شیرینی را به کام بسیاری تلخ میکند. حالا که ظاهراً سدهای قانونی و حقوقی شکسته شده، سدهای نگرشی و فرهنگی خود را نشان میدهد. جوکهایی که پشت لطیفه بودنشان، طعمی از تحقیر و سلطه را به مخاطب میچشانند؛ «خانمهایی که بار اول میرید ورزشگاه، برا دسشویی رفتن نباید از استاد اجازه بگیرید.» «دخترها حواستون باشه بین دو نیمه زمینا عوض میشه، شما تیمتونو عوض نکنید.»، «از فردا همه بازیها با ۲ ساعت تاخیر شروع میشه، چون زنها فقط ۲ ساعت آرایش میکنند تا حاضر بشن»، «تو ورزشگاه سعدی و حافظ نمیخونندها» و امثال اینها از جمله مطالبی است که طی روز گذشته در فضای مجازی منتشر شدهاست.
واکنش برخی از کاربران شبکههای مجازی به حضور زنان در ورزشگاهها طی روزهای اخیر چنان به طعم تحقیر و سلطه آغشته بود که شیرینی این حضور را برای بسیاری تلخ کرد. این واکنشها از چه نگرشی تغذیه میشوند؟
به گزارش ایرنا، در حالی که مردم و دولت با چالشها و مشکلات پیچیده اقتصادی، اجتماعی- فرهنگی، سیاسی و اقلیمی دست به گریبانند، سالها است که بخشی از انرژی جامعه مدنی، رسانهها و دولت صرف چک و چانه زدن بر سر حضور زنان در ورزشگاهها میشود. از نیروی انتظامی تا مراجع عظام تقلید، از معاونت حقوقی ریاست جمهوری تا دادستانی کل کشور، از کاپیتان تیم ملی تا بازیگران همه و همه مشغول اظهار نظر در مورد مناسب بودن یا نبودن محیط ورزشگاه برای زنانند. اما خود زنان کجا هستند؟ پشت درهای ورزشگاه آزادی. در حالی که تلاش میکنند صدای اعتراضشان را به گوش مسوولان برسانند. اما طی دو دهه گذشته همهمه مسوولان و صاحبان تریبون به قدری بلند بود که صدای زنان شنیده نمیشد، مگر تک و توکی از زنان که بازداشت یا با گریم پسرانه وارد ورزشگاه میشدند. (اینجا بیشتر بخوانید)
زنان، اما بر سر مطالبهشان ایستادند. از سال ۱۳۸۱ که در جریان بازی ایرلند و ایران تعدادی زن ایرلندی وارد ورزشگاه شدند، اعتراضات شدیدتر شد. در بازی ایران و بحرین در مقدماتی جام جهانی ۲۰۰۶ تعداد کمی از زنان در ورزشگاه حاضر شدند. طی همین بازی «جعفر پناهی» فیلم «آفساید» را ساخت که در مورد تلاش زنان برای ورود به ورزشگاه است.
در سال ۱۳۸۵ رئیس جمهوری وقت از رئیس سازمان تربیت بدنی خواست که امکانات حضور زنان در ورزشگاهها را فراهم کند؛ خواستهای که به دلیل مخالفتها و تنشها به دست فراموشی سپرده شد. اما کمپینهای اعتراضی همچنان به قوت خود باقی بود.
با شروع دولت تدبیر و امید، امیدها برای تحقق مطالباتی از این دست بیشتر شد. از طرفی فشارهای بینالمللی نیز رو به افزایش رفت. یک بار دولت برای رهایی از این فشارها اقدام به حضور گزینشی تعدادی از زنان در ورزشگاه کرد که با اعتراض گسترده جامعه مدنی مواجه شد. از طرفی معاونت حقوقی ریاست جمهوری تاکید میکند که هیچ منع قانونی برای حضور زنان وجود ندارد و از طرف دیگر شورای عالی انقلاب فرهنگی، دادستانی کل، مراجع تقلید، نیروی انتظامی و ... به مثابه متولی امر وارد گود میشوند.
در چنین فضایی، خودسوزی یک دخترِ خواستار ورود به ورزشگاه در صدر اخبار قرار گرفت. همزمان، فیفا به صورت رسمی و با جدیت بیشتری خواهان حضور زنان در ورزشگاه شد.
در ادامه، برای بازی ایران و کامبوج بخش کوچکی از استادیوم به زنان اختصاص پیدا کرد تا به صورت عمومی ـ. نه گزینیشی ـ. بلیت بگیرند و تیم ملی خود را از نزدیک تشویق کنند.
چند دهه مطالبهگری مدنی، میلیونها حسرت، اشکها و مشتهای پشت در استادیوم، بازداشتها، گریمهای پسرانه، نوشتن در جراید، بحثهای حقوقی و ... پشت این تغییر کوچک قرار دارد. جامعه هزینه بسیاری داده تا درهای ورزشگاه به روی زنان باز شود.
جایگاهی که به زنان اختصاص پیدا کرده، طی همان ساعتهای اولیه پر شد و به خاطر استقبال پرشور زنان سه جایگاه نیز به آن افزوده شد. واکنش کاربران در شبکههای مجازی گواهی از شور و شوق زنان برای حضور در ورزشگاه است. بسیاری نوشته بودند که بعد از خرید بلیت نتوانستند جلوی اشکهای خود را بگیرند؛ به خصوص آنهایی که سالها پشت در استادیوم با نیروی انتظامی سروکله زدهاند، حالا مزه شیرین حضور قانونی را خوب میفهمند.
اما در لایهای از جامعه با واکنشی مواجهه هستیم که این شیرینی را به کام بسیاری تلخ میکند. حالا که ظاهراً سدهای قانونی و حقوقی شکسته شده، سدهای نگرشی و فرهنگی خود را نشان میدهد. جوکهایی که پشت لطیفه بودنشان، طعمی از تحقیر و سلطه را به مخاطب میچشانند؛ «خانمهایی که بار اول میرید ورزشگاه، برا دسشویی رفتن نباید از استاد اجازه بگیرید.» «دخترها حواستون باشه بین دو نیمه زمینا عوض میشه، شما تیمتونو عوض نکنید.»، «از فردا همه بازیها با ۲ ساعت تاخیر شروع میشه، چون زنها فقط ۲ ساعت آرایش میکنند تا حاضر بشن»، «تو ورزشگاه سعدی و حافظ نمیخونندها» و امثال اینها از جمله مطالبی است که طی روز گذشته در فضای مجازی منتشر شدهاست.
افرادی که در قالب لطیفه، کلیشههای ساده لوح بودن زنان و مدیر و مسلط بودن مردان را بازتولید میکنند. زنی که سالها است برای پیگیری مطالباتش با نهاد قدرت مچ انداخته، حالا تبدیل به دختر ساده دلی شده که نمیداند در نیمه دوم جای تیمها عوض میشود؟
از طرفی مردانی هم هستند در قالب حمایت بزرگمنشانه شروع به راهنمایی و نصحیت کردهاند، که در ورزشگاه چه باید کرد و چه نباید کرد. هزاران مردی که به ورزشگاه میروند روزی برای اولین بار به ورزشگاه رفتند. اما کسی گمان نکرد که او نیاز به حمایت یا آموزش دارد. حالا که نوبت به زنان رسیده همه احساس مسئولیت میکنند تا به زنان اصول تماشاچی بودن را بیاموزند. این کار که در نظریههای علوم اجتماعی به «مرد فهم کردن» (mansplaining) معروف است، به توضیح امور نسبتاً بدیهی از طرف مردان به زنان از موضع بالا گفته میشود، که در نهایت زنان را در موضع پایین فرض میکند.
تفاوت ما ـ. اعم از زن و مرد ـ. که به تولید و انتشار چنین محتواهایی اقدام میکنیم با نیروی قهریهای که جلوی ورود زنان به ورزشگاه را میگیرد چیست؟ جز این است که هر دو گمان میکنیم زن موجود ضعیف، لطیف یا ساده دلی است که دیگری باید به جایش تصمیم بگیرد؟ اگر نگرشها و رویکردهای فرهنگی ما تغییر کند، تغییر موانع حقوقی آسانتر خواهد بود.