در کشور ما هیچکدام از ویژگیهای مقابله با این بحران وجود ندارد. نه آن یکدستی و هماهنگی در اتخاذ تصمیم درست و قاطع در حاکمیت دیده میشود و نه شاهد این هستیم که اگر تصمیمی هم گرفته شود، مورد اقبال مردم و گروههای سیاسی قرار بگیرد و از آن حمایت کنند.
اگرچه به نظر میرسید با شروع تعطیلات عید نوروز شاهد تغییراتی در تصمیمگیری دولت در قبال کرونا باشیم و احتمالا مانند کشورهای با سطح درگیری بالا محدودیتهایی برای رفتوآمد ایجاد شود، اما همچنان در برای دولت بر همان پاشنه میچرخد. بسیاری هم در این میان مردم را مقصر میدانند که توصیههای بهداشتی و ضروری را رعایت نمیکنند. این همکاری دولت و شهروندان در عدم برخورد قاطع با کرونا موجب شده که با بیش از یک ماه درگیری رسمی با این بیماری در کشور، همچنان شاهد روند صعودی آن و درگیری بیشتر شهرها و استانهای مختلف باشیم.
صادقزیباکلام، استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران در گفتگو با «شرق» این رابطه شهروندان با حاکمیت را تحلیل کرده است.
همهگیری کرونا و مصائبی را که برای خیلیها در ایران به وجود آورده، موجب شده تا بسیاری از رابطه حاکمیت و شهروندان در این مسئله ابراز نارضایتی کنند. البته این مسئله تازهای نیست و در بیشتر مواردِ بحرانی که در ایران به وجود میآید، مردم از عملکرد دستگاه حاکمیت ناراضی هستند. شما رابطه حکومت و شهروندان را در ماجرای بحران کرونا و تلاش برای پیشگیری از آن چگونه ارزیابی میکنید؟
مایلم پیش از اینکه به این سوال، جواب بدهم به موضوعی بپردازم که در میان اخبار کرونایی به آن برخوردم و برایم جالب بود؛ در اسکاتلند، کرونا سبب رویداد جالبی شده است. دولت به رستورانها و بارها دستور داده تا برای جلوگیری از شیوع کرونا چند روزی تعطیل کنند. اما برخی از این بارها که محل تجمع گسترده مردم هم هستند، این مسئله را نپذیرفتند. دولت محلی و پلیس هم قانونا نمیتواند آنها را وادار به این کار کند. ازاینرو مجلسشان دست بهکار شده که قوانین اضطراری تصویب کند تا پلیس بتواند این اماکن را تعطیل کند. این مسئله فارغ از بحران کرونا از این جهت برای من جالب بود که پلیس و دولت تا چه میزان میتوانند در امور شخصی مردم و فراتر از وظیفه قانونیشان دخالت کنند؟ در مسئلهای مثل شیوع کرونا که با جان و سلامتی عموم مردم هم در ارتباط است، میبینیم که پلیس نمیتواند فراتر از حدود قانونیاش در انگلستان رفتار کند.
این در حالی است که این دست اخبار در کشور ما به یکسری خبریهای روتین تبدیل شده است. سال گذشته بود که پلیس به یک خانه در یکی از شهرهای گلستان که در آن عدهای یوگا کار میکردند حمله برد و تعدادی را بازداشت کرد. یا اخباری از این دست بهوفور میشنویم که دخالت پلیس در امور شخصی زندگی مردم به حساب میآید. آنچه میبینیم این است که در بریتانیا پلیس در مقابله با مسئله مهمی، چون کرونا، میگوید که ما نمیتوانیم کسی را مجبور کنیم و فقط میتوانیم به آنها توصیه کنیم. در واقع میخواهم بگویم که حد و حدود آزادیهای شخصی و قانونی فقط شامل آزادی مطبوعات، آزادی بیان، انتخابات آزاد و مسائلی از این دست نمیشود. اینها مهم هستند، ولی آزادی را نباید فقط در محدوده این مسائل دید.
یادمان باشد در جامعهای که آزادیهایی مورد نظر فرهیختگان و روشنفکران وجود نداشته باشد، آن آزادیهای اجتماعی هم به طریق اولی وجود ندارد؛ یعنی اگر فردی بخواهد در منزلش با عدهای یوگا کار کند، باید ببیند جکومت این اجازه را میدهد یا خیر. به نظر من حکومت در این موارد فقط میتواند توصیه کند، اما تا سازوکار قانونی برای محدودکردن یک عمل وجود نداشته باشد، نمیتواند در فرایند انجام آن مداخله کند. به گمان من بیشتر از این توصیهها حکومت نباید در امور فردی شهروندان مداخله کند.
اگر برگردیم به سوال اول و نگاهی هم به موضوعی که شما مطرح کردید بیندازیم، میبینیم که به هر حال دستگاه حاکمیت در آنجا برای پرکردن خلأ قانونی تلاش کرده است. در ایران عملکرد دستگاه حاکمیتی برای مهار این بیماری چگونه بوده است؟ آیا حاکمیت مسئله این همهگیری را آنقدری که مهم است جدی گرفته؟
موضوعی که وجود دارد این است که در کشورهایی مانند انگلستان یا ایتالیا اگر برای مبارزه با کرونا تصمیمی گرفته میشود، این تصمیم دو ویژگی دارد؛ اول اینکه تصمیم مشخص و صریحی است، یعنی دلیل اتخاذ و حدود آن کاملا مشخص است. موضوع مهمتر این است که این تصمیم بهشدت مورد قبول همه مردم، احزاب و گروههای سیاسی قرار میگیرد. یعنی شما در انگلستان میبینید که موافقان و مخالفان بوریس جانسون از همه تصمیمات کمیته کبری که برای مقابله با کرونا تشکیل شده تبعیت میکنند. تبعیت به این معنی که کاملا میپذیرند نه اینکه مثل ایران وقتی جاده ورودی به یک استان را بستند، مردم به بیراهه بزنند تا خودشان را به آن شهر برسانند.
در کشور ما هیچکدام از این دو ویژگی برای مقابله با این بحران وجود ندارد. نه آن یکدستی و هماهنگی در اتخاذ تصمیم درست و قاطع در حاکمیت دیده میشود و نه شاهد این هستیم که اگر تصمیمی هم گرفته شود، مورد اقبال مردم و گروههای سیاسی قرار بگیرد و از آن حمایت کنند. اینجا میبینیم که وزیر بهداشت یک موضوعی را میگوید، سخنگوی دولت مسئله دیگری را میگوید. حسن روحانی میگوید از شنبه اوضاع عادی است و فلان فرمانده نظامی هم میگوید ما خیابانها را از فلان روز خلوت میکنیم. البته این مسئلهای نیست که فقط مربوط به کرونا باشد.
در دیگر مسائل حساس و بحرانی هم میبینیم که غالبا ایندست تصمیمگیریهای قاطع وجود ندارد. چرا که افراد از بار مسئولیت آن فرار میکنند. در ماجرای بنزین برای مثال دیدیم که هر سه عضو کمیتهای که تصمیم به افزایش قیمت بنزین گرفتند، بعد از حوادث آبانماه به گونهای برای اتخاذ این تصمیم بهانه آوردند و دیگری را مسئول این ماجرا دانستند. به هر حال آنچه مشخص است، این است که در ایران در حال حاضر آن مدیریت واحد برای یکپارچهکردن همه وجود ندارد.
طبیعتا اولین پیامد این مدیریت غیر واحد این است که مردم اعتمادشان را به تصمیمات از دست میدهند. این ازبینرفتن اعتماد عمومی برای کشور تبعات زیادی دارد. یکی از تبعاتش همین است که در مسئلهای مانند مهار کرونا که احتیاج به همکاری بالای مردم داریم، نمیتوانیم مردم را پای کار بیاوریم و از پتانسیل آنها برای رفع مشکلاتمان استفاده کنیم.
دوران بعد از کرونا را در ایران چگونه میبینید؟ این هراسی را که در جامعه ایرانی از پیش وجود داشت و با آمدن کرونا تشدید شده، چگونه باید مدیریت کرد؟
اولین نکتهای که درباره وضعیت جامعه ایرانی پساکرونا باید بدانیم این است که این وضعیت تا چه میزان به طول خواهد انجامید. نکته دوم اینکه در مدت زمانی که بحران کرونا در جریان است چه میزان تلفات انسانی و اقتصادی به وجود میآورد؟ به نظر من، الان ما هرچه بگوییم حدس و گمان است و هیچ دورنمای درستی از پایان این بحران وجود ندارد. برخی از دو ماه حرف میزنند و برخی از شش ماه یا یک سال! به هر حال همین معلومنبودنش موجب میشود که ما ندانیم مثلا از حجم کلی تولید ناخالص ملیمان چقدرش را از دست میدهیم و بعد برویم برای آن برنامهریزی کنیم.
آنچه ما میدانیم این است که از همین الان هم بسیاری از افراد که در بخش خصوصی فعالیت میکنند، کارگران روزمزد و بسیاری که در بخش خدمات کار میکنند، با مشکلات جدی مواجه شدهاند و برخی کسبوکارشان را از دست دادهاند. سوال بعدی این است که دولت چه میزان توان آن را دارد که از این کسبوکارها که از کرونا آسیب دیدهاند، حمایت کرده و برای آنها جبران خسارت کند.
البته به این سوال کمی دقیقتر میتوانیم جواب دهیم. چرا که میدانیم حتی قبل از آمدن کرونا به دلیل تحریمها و همچنین کاهش درآمدهای دولت از محل فروش نفت و گاز و محصولات پتروشیمی، دولت در تأمین هزینههای خودش هم با کسری بودجه ۱۵۰هزار میلیاردی مواجه بود؛ درواقع دولت چیزی حدود یکسوم بودجه خودش را قبل از کرونا نداشت. طبیعی است که توان جبران چنین بار اقتصادی را هم ندارد. من فکر میکنم با حرفهای قشنگ نمیتوان مشکل را حل کرد. شاید این حرفها در عرصه سیاسی موثر باشد، ولی عرصه اقتصاد چنین چیزهایی را برنمیتابد.