فرارو-گسترش بحران کروناویروس، بسیاری از متفکران در سراسر جهان را به ارزیابی پیامدهای احتمالی آن واداشته است. برخی معتقدند که این اپیدمی جهان را به اتحاد با یکدیگر سوق خواهد داد و برخی دیگر نیز معتقدند که این بحران منجر به برآمدن مجدد ناسیونالیسم و ملی گرایی خواهد شد. گروهی دیگر توجه خود را معطوف به عملکرد نظامهای دموکراتیک و استبدادی در مبارزه با این بحران کرده اند و تعدادی نیز اقتصاد را مبنا قرار داده اند. در این میان نشریه گاردین طی مقالهای به قلم «پاتریک وینتور»، کارشناس مسائل دیپلماتیک، در نگاهی متفاوت به این مسئله پرداخته است که چگونه بحران کروناویروس میتواند برخی کشورها را پیروز و برخی دیگر را بازنده این عرصه کند.
آنچه کرونا در ایتالیا به بار آورد به ما یاد داد که بیشتر فکر کنیم، اما آیا واقعاً همه چیز بهتر خواهد شد؟ امانوئل ماکرون، رئیس جمهور فرانسه، بحران موجود را «جنگ علیه دشمن نامرئی» توصیف کرد و با این توصیف به نظر بسیار زود است که از پیامدهای سیاسی و اقتصادی یک صلح که به نظر دور از دسترس است، سخن گفت. رهبران، دیپلماتها و تحلیلگران ژئوپلیتیک جهانی میدانند که در جهان پیچیدهای زندگی میکنند که در آن باید یک چشمشان به رقابتهای معمول و چشم دیگرشان به این باشد که این اپیدمی چه بر سر جهان خواهد آورد. ایدئولوژیهای رقابت، بلوکهای قدرت، رهبران و سیستمهای اجتماعی، اکنون در برابر دادگاه افکار جهانی هستند و در معرض سنجش قرار گرفته اند.
در حال حاضر همه در دهکده جهانی شروع به ترسیم درسهایی کرده اند که از این وضعیت جهانی به دست آورده اند. در فرانسه، ماکرون پیش بینی کرده است: «این دوره به ما چیزهای زیادی میآموزد. بسیاری از امور مسلم و باورها از بین خواهد رفت. بسیاری از مواردی که فکر میکردیم غیرممکن است، اتفاق خواهد افتاد. روز بعد از پیروزی، دیگر روز بازگشت نخواهد بود و از نظر اخلاقی قویتر خواهیم بود. ما نتایج آن را به دست خواهیم آورد». ماکرون قول داده است که با سرمایه گذاری عمدهای در زمینه بهداشت شروع کند و حتی گروهی از نمایندگان طرفدار وی در مجلس، یک وب سایت با عنوان Jour d'Après (روز بعد) را راه اندازی کرده اند.
در آلمان، «زیگمار گابریل» وزیر امور خارجه سابق از حزب سوسیال دموکرات، ضمن اظهار تاسف از «بحثهای ۳۰ ساله با دولت»، پیش بینی میکند که نسل بعدی نسبت به جهانی شدن، کمتر ساده لوح خواهند بود. در ایتالیا، نخست وزیر پیشین «ماتئو رنزی» خواستار ایجاد یک کمیسیون در آینده است. در هنگ کنگ بر روی یکی از نقاشیهای دیواری نوشته شده: «بازگشت به حالت عادی ممکن نیست چرا که در وهله اول مشکل همین حالت عادی بود». «هنری کیسینجر»، وزیر امور خارجه ایالات متحده در زمان ریچارد نیکسون، میگوید که در حال حاضر حاکمان باید خود را برای یک نظم جهانی پساکرونایی آماده کنند.
آنتونیو گوترش، دبیرکل سازمان ملل متحد، اظهار داشت: «رابطه بین بزرگترین قدرتها هرگز به این اندازه کارایی نداشته است.Covid-۱۹ به طرز چشمگیری نشان میدهد که یا همه با هم متحد میشویم و یا شکست خواهیم خورد». این روزهای بحثهای فراوانی در اندیشکدههای سراسر جهان به راه افتاده است، اما نکته بارز این بحثها نه در مورد همکاری میان کشورها و یا قدرتها، بلکه در این خصوص است که آیا کشورهای همچون چین و یا ایالات متحده میتوانند پس از بحران جهانی اروپا دوباره به عنوان رهبران جهانی ظهور کنند یا خیر؟
در انگلستان، این بحث نسبتاً انزواطلبانه بوده است. حزب رو به ضعف کارگر به طور خلاصه در جستجو برای یافتن یک توجیه برای ساسیتهای حمایتی و نیروی کار دولت، بوده است. اکنون تعریف خدمات عمومی تغییر کرده و شامل رانندگان باربر و صاحب مغازههای کوچک نیز شده است. این شرایطی بود که در اغلب اوقات در بریتانیای زمان جنگ جهانی دوم هم قابل مشاهده بود. در کتاب The Road to ۱۹۴۵، نوشته «پل آدیسون» که در مورد چگونگی تأثیر جنگ جهانی دوم بر گرایش انگلیس به چپ است، این نویسنده به نقل از خاطرات یک روزنامه نگار انگلیسی در سال ۱۹۴۴، مینویسد: «دیگر هیچ بهانهای برای بیکاری، زاغه نشینی و کمبود غذا نیست. ما در این جنگ نشان داده ایم که انگلیسیها از این طریق گلی نمیخوریم. حتی با استفاده از نیمی از توان و انرژی و ابزار و اتحاد، ما این جنگ را اداره کردیم، پس چه کاری وجود دارد که نتوانیم انجام دهیم؟ ما واقعاً استدلال قدیمی که میگفت: ما نمیتوانیم این کار را به انجام برسانیم و نباید این کار را انجام دهیم، ویران کردیم. مالیاتهای سنگین ما و سهمیه بندی مواد غذایی، به صعود ملت انجامید».
در حالی که بوریس جانسون به علت ابتلا به کرونا مجبور به ترک دولت شد، آنچه بیش از همه قابل توجه به نظر میرسد این است که این بحران بیش از سیاست بر جامعه مدنی اثر گذاشته است. احساس تلاش جمعی، کارکنان بهداشتی داوطلب، کف زدنهای ممتد در کنار درب منازل، همه و همه این حس را ایجاد میکنند که سرمایه اجتماعی از دست رفته در حال بازیابی است. اما هنوز درباره سیاستهای جدید این کشور بحث زیادی نمیشود. شاید این ملت خسته از برگزیت، نتواند با انزوای بیشتر و تغییرات شدید کنار بیاید.
مجادله میان ایالات متحده و آسیا، در اروپا نیز گسترش یافته است. هر چند زندگی عمومی ممکن است تغییری نکرده باشد، اما بحثهای عمومی شدت گرفته است. در اروپا این روزها همه چیز موضوع بحث و گفتگو است؛ رابطه بین اقتصاد خراب و سلامت عمومی، مزیتهای نسبی سیستمهای بهداشت متمرکز یا منطقه ای، نقطه ضعفهای جهانی شدن، آینده اتحادیه اروپا، پوپولیسم، مزیت ذاتی اقتدارگرایی و بسیاری موضوعات دیگر.
گویا این بیماری همه گیر به یک رقابت برای رهبری جهانی تبدیل شده است و کشورهایی خواهند بود که به طور مؤثر در برابر این بحران واکنش نشان میدهند و سود آن را هم خواهند برد. دیپلمات ها، که در سفارتخانههای خالی کار میکنند، مشغول دفاع از سیاستهای دولت متبوع خود در برابر انتقادات کشورهای میزبان هستند. غرور ملی و سلامتی در معرض خطر است و هر کشوری به همسایه خود نگاه میکند تا ببیند با چه سرعتی آنها «منحنی را صاف میکنند».
اتاق فکر The Crisis Group، در ارزیابی چگونگی اثرگذاری پایدار کروناویروس بر سیاست بین المللی، میگوید: «در حال حاضر میتوان دو روایت رقیب را به دست آورد که شایان توجه است. یکی از این روایتها این است که کشورها باید گرد هم آیند تا بهتر بتوانند Covid-۱۹ را شکست دهند، و دیگری این است که کشورها برای محافظت بهتر خود در برابر این بیماری باید از یکدیگر جدا باشند و مستقل عمل کنند. این بحران همچنین نشان دهنده یک آزمون بزرگ برای کشورهای لیبرال و مستبد است تا نشان دهد کدامیک میتوانند بهتر این پریشانی شدید اجتماعی را مدیریت کنند. از سوی دیگر ظهور این بیماری، نه تنها ظرفیت و کارایی واقعی سازمانهایی مانند سازمان بهداشت جهانی و سازمان ملل متحد را به آزمون خواهد کشید، بلکه ارزش ها، اصول، قواعد و سیاستهای مورد ادعای آنها نیز مورد آزمایش قرار میدهد».
بسیاری در حال حاضر ادعا میکنند که شرق در این جنگ، بر رقیب خود پیروز شده است. فیلسوف کره جنوبی، «بیونگ چول هان»، در مقالهای تأثیرگذار در نشریه ال پائیس، اظهار داشت که برندگان این میدان «کشورهای آسیایی مانند ژاپن، کره جنوبی، چین، هنگ کنگ، تایوان و سنگاپور هستند که دارای ذهنیت اقتدارگرایانهای هستند که ناشی از سنن فرهنگی آنها است که بر گرفته از اندیشههای کنفوسیوس است. مردم این کشورها نسبت به اروپا کمتر عصیان میکنند و اطاعت پذیری بیشتری دارند. اعتماد به دولت در این کشورها بیشتر از غرب است و زندگی روزمره بسیار سازمان یافته تری دارند. مهمتر از همه، آسیاییها برای مقابله با ویروس به شدت به نظارت دیجیتال متعهد هستند. همه گیریها در آسیا نه تنها توسط ویروس شناسان و اپیدمیولوژیست ها، بلکه توسط دانشمندان رایانه و متخصصان دادههای بزرگ نیز بررسی میشود».
وی اظهار داشت: «چین اکنون میتواند دولت پلیسی دیجیتالی خود را به عنوان الگویی از موفقیت در برابر اپیدمی، به فروش برساند. چین برتری این سیستم خود را حتی با افتخار عرضه خواهد کرد». وی ادعا میکند که شهروندان غربی که جذب امنیت و جامعه شده اند، ممکن است مایل باشند این آزادیها را فدا کنند. در واقع وقتی مجور باشید بهار را در آپارتمان کوچک خود و در قرنطینه سپری کنید، آزادی معنای چندانی ندارد.
به عبارت دیگر، چین در حال حاضر در یک دور پیروزی قرار دارد و فکر میکند که به طرز ماهرانهای توانسته موقعیت خود را از یک «مقصر» به «ناجی» جهان تغییر دهد. نسل جدیدی از دیپلماتهای جوان چینی برای اثبات برتری کشورشان، به رسانههای اجتماعی بین المللی روی آورده اند. «میشل دوکلوس»، سفیر پیشین فرانسه در چین، این کشور را به «تلاش بی شرمانه برای القای پیروزی این کشور در برابر ویروس، به جهت ارتقای سیستم سیاسی خود»، متهم کرد. وی افزود: «نوعی جنگ سرد اعلام نشده که از مدتها قبل در حال ظهور بود، چهره واقعی این کشور را در زیر نور شدید Covid-۱۹ نشان میدهد».
این در حالی است که «استفان والت»، نظریه پرداز روابط بین الملل در دانشگاه هاروارد، بر این باور است که چین ممکن است موفق شود. وی طی مقالهای در مجله Foreign Policy، اظهار داشت: «بحران کروناویروس تغییر قدرت و نفوذ از غرب به شرق را تسریع میکند. کره جنوبی و سنگاپور بهترین عملکرد را نشان داده اند و چین نیز علی رغم اشتباهات اولیه خود، به خوبی از پس این بحران برآمد. اما واکنش دولتها در اروپا و ایالات متحده بسیار تردید آمیز بود و این امر احتمالاً قدرت «برند غربی» را تضعیف میکند».
بسیاری از چپگرایان اروپایی همچون فیلسوف اسلوونیایی «اسلاوی ژیژک»، ضمن هشدار نسبت به سرایت اقتدارگرایی به غرب، معتقدند که «نوعی بربریت جدید با چهره انسانی در غرب ظهور یافته که بی رحمانه در خصوص بقای انسانها تصمیم میگیرد، در حالی که این اقدامات را با حالتی از تأسف و حتی همدردی به اجرا در میآورد و با نظرات کارشناسانه قانونی میکند».
در مقابل، «شیووشانکار منون»، استاد دانشگاه آشوکا هند، میگوید: «تاکنون تجربه نشان میدهد که اقتدارگرایان یا پوپولیستها در اداره این بیماری بهتر عمل نکرده اند. در واقع، کشورهایی که به سرعت و با موفقیت نسبت به این اپیدمی واکنش نشان داده اند- همچون کره و تایوان- کشورهای دموکراتیک بوده اند که توسط رهبران پوپولیستی یا استبدادی اداره نمیشوند». فرانسیس فوکویاما میگوید: «خط اصلی تقسیم کننده دولتها در واکنش به بحران کرونا، با عنوان مستبد و دموکرات، چندان معتبر نیست. عامل مهم تعیین کننده در عملکرد، نوع رژیم نخواهد بود بلکه ظرفیت دولت و مهمتر از همه اعتماد به دولت است». وی در این زمینه نگاهها را متوجه آلمان و کره جنوبی میکند.
کره جنوبی در واقع خود را به عنوان یک قدرت دموکراتیک به نمایش میگذارد که برخلاف چین، توانسته بحران کرونا را به بهترین نحو مدیریت کند. با نگاهی به مطبوعات این کشور میتوان حجم وسعی از مقالهها و تحلیلها را دید که بر چگونگی پیروی آلمان از الگوی آزمایش دسته جمعی کره جنوبی، تأکید دارند. اما اقتصاد صادرات محور کره جنوبی، با توجه به گرفتاری کشورهای غربی به اپیدمی کرونا و مختل شدن زنجیرههای تأمین، در دراز مدت با مشکل مواجه خواهد شد. پروفسور «جوزف استیگلیتز» معتقد است که این بیماری همه گیر، اشکالاتی را در تولید تجهیزات پزشکی نشان داده است. به این ترتیب، واردات این محصولات در دراز مدت شاهد کاهش شدید خواهد بود و در مقابل تولید تجهیزات بومی افزایش خواهد یافت. کره جنوبی ممکن است کرونا را مهار کرده باشد، اما بازارها را از دست میدهد».
بازنده در حال حاضر، جدای از استدلال کسانی همچون «استیو بنن» که سخن از «تجزیه دولت اداری» میراند، به نظر میرسد که بازنده فعلی این بحران، اتحادیه اروپا باشد. جالب توجه است که برخی از شدیدترین انتقادها به این اتحادیه از سوی حامیان پیشین آن مطرح شده است. «نیکول گنسوتو»، نایب رئیس موسسه فکری ژاک دلورس میگوید: «عدم آمادگی اتحادیه اروپا، بی قدرت بودن و ترسو بودن آن بسیار حیرت انگیز است. درست است که موضوع سلامت بخشی از صلاحیت این اتحادیه نیست، اما بدون هیچ مسئولیتی نیز نیست». اولین واکنش غریزی به این بحران در اتحادیه اروپا بسته شدن مرزهای کشورها، احتکار تجهیزات و جمع آوری آنها برای ملتهای خود بود. در مواقع کمبود امکانات، کشورهایی همچون ایتالیا به وضوح دریافتند که به حال خود رها شده اند چرا که دیگر کشورهای اتحادیه تنها به فکر خودشان بودند.
ماجرا به همین جا ختم نشد و این اختلافات در درگیری زشت بین شمال و جنوب اروپا در مورد صدور مجوز اعطای اعتبار از صندوق اعتبار یورو به کشورهای درگیر بحران، نمود بیشتری یافت. هلندیها و آلمانیها مشکوک هستند که ایتالیا قصد دارد از بحران اپیدمی استفاده کند تا کشورهای شمال اروپا را به پرداخت بدهیهای خود مجبور کند. نخست وزیر ایتالیا، «جوزپه کونته»، با اشاره به این مسئله، هشدار داد که اگر اتحادیه اروپا در این زمینه شکست بخورد، با خطر فروپاشی مواجه خواهد شد. نخست وزیر پرتغال، «آنتونیو کاستا»، اظهارات «ووپک هوکسترا»، وزیر خارجه هلند را «منزجر کننده» و «بی اعتبار» توصیف کرد در حالی که «آرانچا گونزالس» وزیر امور خارجه اسپانیا، با طرح این سوال که آیا هلندیها میفهمند وقتی که «کل کشتی در حال غرق شدن است، نشستن در کابین درجه یک نمیتواند از آنها محافظت کند»، به این مسئله واکنش نشان داد.
نخست وزیر پیشین ایتالیا، «انریکو لتا» با انتقاد از مقاومت هلند در کمک به ایتالیا، به مطبوعات هلند گفت که نگاه ایتالیا به هلند به شدت آسیب دیده است: کامیونهای روسی حامل تجهیزات امدادی در حال تردد در خیابانهای رم هستند و میلیونها ماسک از چین ارسال شده اند. ایتالیا منتظر این نوع اقدامات از سوی هلند و آلمان است و در غیر این صورت به گفته «متیو سالوینی» در حزب مخالف دولت: اتحادیه اروپا چه کارایی میتواند داشته باشد».
موضع اتحادیه اروپا غیرقابل بازگشت نیست و سیاستهای ضد اتحادیه اروپای سالوینی هنوز جای پای خود را پیدا نکرده است چرا که محبوبیت کنته در قامت نخست وزیری ایتالیا هنوز بسیار بالاست. وی در واقع تبدیل به محبوبترین رهبر تاریخ جمهوری ایتالیا شده است. برخی سیاستمداران آلمانی مانند «ماریان ونت» نیز با ترتیب انتقال تعدای از مبتلایان ایتالیایی به شهر کلن آلمان برای معالجه، سعی کردند تا از شدت انتقادات بکاهند. با این همه، علی رغم افزایش آمار کشتهها در اروپا و آغاز نفوذ بحران به آفریقا، گفتمان اتحادیه اروپا هنوز درگیر یک طرح بی فایده و کاملاً فنی در مورد چگونگی تأمین بودجه برای نجات اقتصادی اتحادیه اروپا قرار دارد.
در واقع اروپا به این دلخوش کرده است که در آن سوی اقیانوس اطلس، یک رئیس جمهور غیر منطقی همچون دونالد ترامپ، در حال دست و پا زدن در این بحران است. برای «ناتالی توکی»، مشاور «جوزف بورل»، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا، جالب بود که آیا دقیقاً مانند بحران سوئز در سال ۱۹۵۶ که نمادی از فروپاشی نهایی قدرت جهانی انگلستان بود، کروناویروس میتواند «لحظه سوئز» برای ایالات متحده باشد.
خود بورل اصرار دارد که اتحادیه اروپا پس از شروع سخت خود، اکنون بر روی پاهای خود ایستاده و با همکاری پیروز خواهد شد. او ادعا میکند: «بعد از مرحله واگرایی و تصمیمات ملی، اکنون وارد مرحلهای از همگرایی شده ایم که اتحادیه اروپا را در مرکزیت قرار داده است. جهان در ابتدا با روشی ناهماهنگ با بحران روبرو شد، بسیاری از کشورها علائم هشدار را نادیده میگرفتند و مستقل عمل میکردند. اما اکنون مشخص است که تنها راه خروج از بحران، با هم بودن است».
ممکن است ادعای بورل درست باشد، ولی در حال حاضر شرایط برای همه یکسان است و در این شرایط یکسان هنوز دنیایی وجود دارد که باید برنده این بحران شود.