«چرا علی دایی نباید رئیس فدراسیون فوتبال شود؟». این پرسشی است که روز گذشته علی پروین، اسطوره باشگاه پرسپولیس، مطرح کرده است. البته پیش از او هم این جمله بارها از سوی کارشناسان ورزشی و خود فوتبالیها عنوان شده است.
به گزارش شرق، دلیل اینکه فردی مثل علی دایی نمیتوانسته رئیس فدراسیون فوتبال شود، ایرادهایی بود که در بندهای اساسنامه قبلی فدراسیون فوتبال وجود داشت؛ البته دست آخر مشخص نشد قانون اساسنامه است یا بندی است که به آن اضافه شده؛ بههرحال هرچه بود، اساسنامه قبلی میگفت اگر کسی ۱۰ سال سابقه مدیریت نداشته باشد، نمیتواند بهعنوان رئیس فدراسیون فوتبال وارد کارزار انتخابی این نهاد شود، بههمیندلیل یکی مثل علی دایی و دهها بازیکن سرشناس فوتبال اگر میخواستند هم نمیتوانستند در انتخابات شرکت کنند؛ اما حالا شرایط فرق کرده و در انتخابات جدید شرط ۱۰ سال سابقه مدیریت برای بازیکنان مشهور تیم ملی برداشته شده؛ البته باز هم دو بند تکمیلی به آن اضافه شده که هر بازیکنی نتواند رئیس فدراسیون فوتبال شود؛ یکی از دو بند یادشده این است که بازیکن مربوطه باید حتما صد یا بیش از صد بازی ملی داشته باشد.
با بررسی همین مورد و بدون درنظرگرفتن مورد شرط دوم، فقط هفت بازیکن هستند که صد یا بیش از صد بازی ملی دارند: جواد نکونام، علی دایی، علی کریمی، مهدی مهدویکیا، آندرانیک تیموریان، احسان حاجصفی و سیدجلال حسینی.
حالا با بررسی شرط دوم ورود فوتبالیها به انتخابات فدراسیون فوتبال از بین این هفت نفر فقط یک نفر میتواند کاندیدا شود! شرط دوم میگوید علاوه بر صد بازی ملی، بازیکن یادشده باید دستکم مدرک کارشناسی هم داشته باشد. تنها فرد فوتبالی که این روزها چنین ویژگیهایی دارد (هم بیش از صد بازی ملی دارد و هم دستکم مدرک کارشناسی) علی دایی است.
او علاوه بر تعداد زیاد بازیهای ملیاش، مدرک کارشناسی ارشد هم دارد و مشکلی برای ورود به انتخابات فدراسیون فوتبال و اقدام برای رئیسشدن این نهاد ندارد.
اینها، اما یک طرف ماجراست. طرف دیگر این است که آیا علی دایی میخواهد رئیس فدراسیون فوتبال شود؟ پاسخ این پرسش را نمیتوان بهصورت قطعی داد؛ ولی مشخصا تا این لحظه او تمایلی برای حضور در انتخابات فدراسیون فوتبال ندارد و تجربه هم نشان داده بعید است این علاقه در فاصله اندک باقیمانده تا شروع انتخابات (احتمالا مهر) به وجود بیاید. شاید علی پروین از چنین پرسشی که «چرا علی دایی نباید رئیس فدارسیون فوتبال شود» منظور مشخصی داشته و اینکه به عقیدهاش علی دایی «باید» رئیس فدراسیون فوتبال شود؛ ولی دلایل زیادی وجود دارد که نشان میدهد اتفاقا چرا علی دایی «نباید» رئیس فدراسیون فوتبال شود.
نمیخواهد
یکی از دلایل اصلیاش تمایلنداشتن به ریاست فدراسیون فوتبال است. دایی بارها عنوان کرده علاقهای به چنین پستی ندارد و ترجیح میدهد در فوتبال و در حرفه مربیگری بماند. او البته گفته فوتبال همه زندگیاش نیست و کارهای دیگری هم برای انجامدادن دارد؛ پروژههایی تجاری که مثل این روزها که از فوتبال دور است، آنها را مدیریت میکند. پس وقتی علاقهای به نشستن بر صندلی ریاست فدراسیون فوتبال ندارد، دلیلی هم نیست که بخواهد برای چنین پستی اقدام کند.
نمیخواهند
خواهناخواه علی دایی مخالفانی دارد؛ نه اینکه مخالفانش فوتبالی باشند و از دل هواداران رقیب؛ بلکه بیشتر در سطح مدیریت کلان! خودش میگوید میداند که بعضیها از محبوبیت او واهمه دارند و نمیخواهند جایی در فوتبال داشته باشد. همین حالا هم که بدون تیم مانده، دلیلش موردی غیرفوتبالی است. او ممنوعالفعالیت شده و صحبتهایش درباره اشخاصی خاص کارش را به جایی رسانده که از قرار معلوم تیمی در لیگ برتر نمیتواند او را بهعنوان مربی استخدام کند. حالا تصور اینکه همین افراد بانفوذ بخواهند زمینه را برای ورود علی دایی به سطح بالاتر فوتبال مهیا کنند، تصور باطلی است. هنوز هم هستند آنهایی که از محبوبیت علی دایی هراس دارند!
بلهقربانگو نبودن!
بیش از دوسوم مشکلاتی که فدراسیون فوتبال در دوره مهدی تاج داشته، مربوط به نداشتن استقلالش بوده است. ازآنجاکه مهدی تاج توانایی مدیریت زیادی نداشت، سعی میکرد با اجرای بخش زیادی از دستورات بالا بهویژه بخشی از دستوراتی که از وزارت ورزش میرسید (نمونهاش موضوع انتخاب سرمربی تیم ملی) کارها را بهگونهای پیش ببرد که با وجود خودش نه سیخ بسوزد، نه کباب؛ اما علی دایی چنین خصوصیتی ندارد؛ چهبسا اگر داشت، هرگز جایگاهش در فوتبال را بهراحتی از دست نمیداد.
دایی اگرچه همیشه تصمیمهای درستی نگرفته و شاید همه صحبتهایش هم همیشه صددرصد درست نبوده؛ ولی هرگز خودش را آدمی نشان نداده که بتواند به بالادستیاش بهراحتی روی خوش نشان دهد. او حتی در همین چند سال اخیر بارها با وزارت ورزش به مشکل خورده و در گفتوگوهایش مستقیمیا با طعنه و کنایه به آن اشاره کرده است. البته بلهقربانگونبودنش ویژگی منحصربهفرد و قابل اعتنایی است؛ ولی آیا مسئولان ورزش ایران بهراحتی اجازه میدهند چنین فردی رئیس فدراسیون فوتبال شود؟
مواضع سیاسی
شاید بهظاهر این مورد چندان تأثیرگذار نباشد؛ ولی مشخصا علی دایی برای جبهههای سیاسی در ایران چهره مهمی است. گرایش دایی به اصلاحطلبان بر کسی پوشیده نیست؛ تعریف و تمجیدهایش از محمد خاتمی هنوز هم ادامه دارد و شایعه کمکش به ستاد انتخاباتی میرحسین موسوی هم که بهشدت مطرح است. اختلافش با محمود احمدینژاد، نماینده طیف اصولگرا نیز که امری واضح است. حالا با درنظرگرفتن گرایش سیاسی علی دایی و با سیر کنونی اتفاقات سیاسی در کشور که موارد اجرائی به دست اصولگراها رسیده و احتمالا بیشتر هم میرسد، بعید است در صورت انتخابشدن بهعنوان رئیس فدارسیون فوتبال کار راحتی با دولت و عوامل اجرائی بعدی داشته باشد؛ موضوعی که میتواند دایی را بهشدت به فکر فروببرد تا دردسری بیشتر برای خودش نتراشد؛ تازه به شرط آنکه عوامل بالاتر حلوفصل شده باشد.
کوچکبودن فدراسیون فوتبال برای علی دایی
شاید این موضوع به مذاق خیلیها خوش نیاید؛ ولی واقعیت این است که فدراسیون فوتبال ایران برای علی دایی کوچک است! او یکی از برجستهترین چهرههای فوتبالی ایران در دنیاست و هنوز هم بسیاری، فوتبال ایران را با نام علی دایی میشناسند. رابطهاش با فدراسیون کشورهای عربی آنقدر خوب است که اگر بخواهد بهراحتی میتواند برای ریاست کنفدراسیون فوتبال آسیا هم اقدام کند. از طرفی او ارتباطهایی بسیار قوی در فیفا دارد که در پستهای مدیریتی (باز هم اگر بخواهد) این نهاد بینالمللی هم میتواند بهراحتی مشغول شود. حالا برای کسی که میتواند رئیس AFC شود، آیا صندلی ریاست فدراسیون فوتبال ایران وسوسهکننده است؟