فریدون مجلسی در یادداشتی در روزنامه شرق نوشت: انتشار عکسی گوشهگیرانه از برنی سندرز در مرام تحلیف پرزیدنت بایدن انعکاس گسترده و گاه طنزآلودی در آمریکا و ایران و جهان داشت. پیرمرد به دور از دیدارهای دوستانه رهبران جدید و قدیم آمریکا روی صندلی سادهای کز کرده از سرما نشسته و دستکش بزرگی که یکی از بومیان آمریکا به سبک خودشان بافته به دست کرده است. سادگی سندرز در مقایسه با بلندپروازیهای رایج در جوامع سطح بالای آمریکا برایش محبوبیتآفرین بوده است.
آمریکا اکنون در حال جوششی اجتماعی است که تحولات اجتماعی در جهت کاهش اختلافات طبقاتی را الزامآور میکند. تا زمانی که شوروی برپا بود، در دنیای غرب کوشش میشد خدمات اجتماعی بهتر از ادعاهای شوروی ارائه شود، تا بتوانند ادعاهای عدالتخواهانه کمونیستها را خنثی کنند. نظامهای دولتی با گسترش خدمات تأمین اجتماعی در کشورهای اسکاندیناوی و آلمان و تا حدی سایر کشورهای اروپایی و کانادا هنوز هم تا حدی پابرجا هستند.
در آمریکا شماره تأمین اجتماعی هرکس و بیمه و بازنشستگی حقوقبگیران بخشی از هویت او بود. سهلانگاری دراینباره پس از فروپاشی شوروی احساس ایمنی و آرامش و امید را در طبقات گسترده میانی و فرودست آمریکا متزلزل کرده است که موجب آشوبهای بزرگ خیابانی در شهرهای بزرگ آمریکا طی دهه گذشته شد. این آشوبها به دلیل عدم رهبری سازمانیافته و به دلیل پراکندگی و تفاوت دیدگاههای شرکتکنندگان از آنارشیستها تا نژادپرستان و از سوسیالیستها تا دستراستیها نمیتوانست عامل فشار متمرکزی برای تحولی معنادار باشد.
ترامپ با شعارهای عوامپسندانه و پوپولیستی توانست افکار بخش مهمی از کشاورزان محافظهکار و فرودستان نگران بیکاری و آینده را بهسوی سرمایهگذاریهای شرکتهای آمریکایی در چین و رقابت کالاهای چینی و امتیازات گمرکی اروپا و کانادا و مکزیک و هزینههای خارجی و بینالمللی آمریکا و همچنین سیل مهاجران که جا را برای اشتغال آمریکاییان تنگ میکردند، منحرف کند.
ترامپ بیآنکه از هزینههای گزاف نظامی بکاهد به بهای لطمه به حیثیت بینالمللی آن کشور در زمینههای پیشگیرانه و ایجاد اشتغال به موفقیتهایی هم دست یافت و توانست آرای کسانی را که معمولا تمایل به گرایشهای اجتماعی و چپ دارند با تحریکات ناسیونالیستی و نژادپرستانه به افکار راست افراطی خود منحرف و آرای بخش بزرگی از آن جمعیت عوام را فراتر از وفاداریهای حزبی به خود جلب کند. اما از سوی دیگر نگرانیهای بخش آگاهتر جامعه که به دلخوشیهای عوامانه و افکار ناخوشایند راستگرایانه راضی نمیشد، به بحثهای فراموششده اصلاحات و عدالت اجتماعی روی آورد که سناتور سندرز و گروهی از حامیان او منادی آن بودند.
حامیان سندرز از عوامی نبودند که پیرو موجهای تحریکآمیز باشند بلکه خواهان اصلاحات اصولی اجتماعی و عدالتخواهانه فراتر از دولت رفاه و گسترش صدقات و اعانات هستند. اینان با واقعبینی آگاه بودند و هستند که جامعه آمریکایی که یک قرن آماج تبلیغات ضدسوسیال و البته واقعیات تهدیدآمیز شوروی بوده است، موضوع اصلاحات اجتماعی در آن کشور را به تابو و امری کفرآمیز بدل کرده است. به همین دلیل حمایت از حرکت ساندرز در دو نوبت نامزدی ریاستجمهوری نشاندهنده موج تازه و فزایندهای از عدالتخواهی و اصلاحات اجتماعی است که پس از ترامپ بسیاری از رأیدهندگان فرودست حامی او را نیز به خود جلب خواهد کرد.
در واقع در انتخابات اخیر حزب دموکرات مرکز تجمع تحولخواهان در جامعه آمریکا بوده است. به نظر من آقای سندرز خودش هم میدانست که اگر او نامزد حزب دموکرات میشد شکست میخورد و نیز دریافته بود که اگر او از نامزدی وزین حمایت کند، این حمایت در پیروزی او نقش خواهد داشت. پرزیدنت بایدن نیز این نکته را دریافته بود. او با رعایت احترام سندرز، اعلام کرد که در برنامههای خود به افکار و آرمانهای او ارج خواهد نهاد.
سندرز درباره ایران نیز بدون آنکه موافق سیاستهای جمهوری اسلامی باشد، در چندین مورد علنا علیه ترامپ ایستاد. هنگام گسترش تهدید بیماری کرونا، اعلام کرد که نباید تحریمها به برخورداری ایرانیان از هرگونه دارو و واکسن برای پیشگیری یا درمان بیماری آسیب رساند. پس از ترور سردار سلیمانی مخالفت و انزجار خودش را از ترور اعلام کرد و آن را تحریکآمیز نامید. زمانی که تهدیدهای ترامپ و قدرتهای منطقهای خاورمیانه با تجمع و محاصره خطر جنگ را افزایش داد، با هرگونه اقدام جنگطلبانه به شدت مخالفت کرد. اما گروهی از ایرانیان مقیم آمریکا که به امکان تغییراتی به سود خود به ضرب جنگ و ویران دلبسته بودند، بهشدت علیه سندرز و طرفدار ترامپ بودند.
در ایران نیز گروهی شاید از روی استیصال یا تحت تأثیر آن گروه آمریکانشین، بدون توجه به اینکه در صورت بروز جنگ خودشان در شمار قربانیان و آسیبدیدگان خواهند بود، به پیروزی ترامپ دل بسته بودند، اما اکثر ایرانیان خسته از التهاب و زندگی در لبه تیغ تهدید جنگ و خواهان مسالمت و زندگی مقتدران و استقلال در پرتو توسعه و اشتغال امیدوار بودهاند که نفوذ و تأثیرگذاری سندرز و سندرزگونه بتواند در دوسوی معادله جهانی اثرگذار باشد و بتواند آرامش و مسالمت و عقلانیت را جایگزین دلهره و التهاب و تهدید و نگرانی و ناپایداری و ناامیدی نسبت به آینده کند.