bato-adv
bato-adv
کد خبر: ۴۸۶۳۱۷
روایتی از مشقت‌های زنان کارگر فروشگاه‌های زنجیره‌ای

محرمانه از میان قفسه‌ها

محرمانه از میان قفسه‌ها

بعضی‌هایمان بیمه هستیم، اما کف وزارت کار را می‌گیریم. حقوقمان بین ۲.۵ تا ۳.۵میلیون بیشتر نیست. مگر مدیر فروشگاه شویم که ۴میلیون حقوق به ما بدهند. مزایا نداریم، مرخصی نداریم و عید و تعطیلات هم نداریم. همه فکر می‌کنند کارگر یعنی آن که در معدن یا کارخانه بزرگ کار می‌کند؛ در حالی که ما هم کارگر‌های زحمتکشی هستیم که هیچ‌وقت کسی نخواسته صدای ما را بشنود.

تاریخ انتشار: ۱۱:۰۳ - ۱۱ ارديبهشت ۱۴۰۰

درباره وضعیت نابسامان شغلی و حقوقی کارگران زن فروشگاه‌های زنجیره‌ای نوظهور نوشت: «زیاد می‌بینیمشان؛ لابه‌لای قفسه‌ها، پشت صندوق‌های شلوغ، در راهرو‌های عریض و طولانی، مشغول جابه‌جایی جعبه‌های سنگین و دست و پاگیر، حین چیدن جنس‌های جورواجور در طبقات و مواد غذایی در یخچال‌های سرد و یخ‌زده و بعضی‌هایشان که تازه‌واردند را پشت کانتر‌های تبلیغاتی برای فروختن ۲ قلم جنس بیشتر و گرفتن چند هزار تومان پورسانت؛ در فروشگاه‌هایی که هر روز خبر افتتاح شعبه جدیدشان، تخفیف‌های عجیب و ویژه‌شان یا قرعه‌کشی‌های رنگارنگ‌شان در رادیو و تلویزیون پخش می‌شود.

روزنامه همشهری در ادامه نوشت: زنان کارگر، نیروی انسانی ارزان‌قیمت در زنجیره‌های نوظهور خوش آب و رنگ هستند؛ کارگرانی که بسیاری از مردم، آن‌ها را به چشم کارمندان بی‌دغدغه هایپرمارکت‌ها و سوپرمارکت‌ها می‌بینند و نمی‌دانند زیر پوست خوش آب و رنگ این فروشگاه‌ها، چه حقوقی از آن‌ها پایمال می‌شود.

روایت اول: از تخلیه بار تا نظافت، پای خودمان است

ساق پاهایش ورم دارد. پر از رگ‌های سیاه واریس شده. دکتر تأکید کرده که سرپا نماند و جوراب واریس بپوشد، اما مگر می‌شود در فروشگاه با این همه کار، چند دقیقه بنشیند و بیکار باشد؟ «تازه ۲۵ سال دارم و از بس سر پا مانده‌ام، درد و مرض آدم‌های ۷۰ساله سراغم آمده. بار‌ها اراده کردم که دیگر کار نکنم، اما پول ادامه تحصیلم را چه کسی بدهد؟ ما اصلا صندلی برای نشستن و کمی استراحت نداریم. یعنی تقریبا هیچ فروشگاه زنجیره‌ای برای کارگران سالن‌ها صندلی نمی‌گذارد. باید برای چیدن جنس، مرتب‌کردن قفسه‌ها، جواب‌دادن به سؤال مشتری و… در فروشگاه گشت بزنیم. دائم از دوربین‌ها چک می‌شویم. کافی است فقط چند دقیقه یک گوشه استراحت کنیم. به فردا نمی‌کشد که از طرف مدیریت تذکر می‌گیریم که چرا درست کار نمی‌کنی؟ چرا حواست به مشتری نیست؟ فلان قفسه خالی مانده، فلان جنس فروش نرفته و….»

سپیده ۳ سال است که کارگر یکی از سوپرمارکت‌های زنجیره‌ای نوظهور شده؛ از همان‌ها که هر روز برگه‌های تبلیغاتی‌شان را در خانه‌ها می‌اندازند و خبر از یک تخفیف جذاب و تکرارنشدنی می‌دهند؛ «حراج آخر سال»، «حراج آخر هفته» و….

«ما مثل کارگران بقالی و سوپرمارکت‌های محلی هستیم و هیچ فرقی با آن‌ها نداریم. بعضی‌ها فکر می‌کنند چه کار شیک و آسانی داریم. صبح تا شب زیر باد کولر، بیکار در راهرو‌ها می‌چرخیم تا کارمان تمام شود، ولی این طور نیست. از تخلیه بار تا نظافت فروشگاه با خودمان است. هر کاری که کارفرما بگوید باید انجام بدهیم. شده ۱۱ ساعت در روز کار کنیم، اما حقوقمان کف وزارت کار هم نیست. بیشتری‌هایمان بیمه نداریم. اجازه مرخصی نمی‌دهند. در همین دوره کرونا خیلی از بچه‌ها به خاطر طولانی‌شدن بیماری‌شان و ماندن در قرطنینه اخراج شدند. اگر بفهمند کسی در بین ما باردار است، زود عذرش را می‌خواهند.»

از حرف‌زدن می‌ترسد؛ از دوربین‌هایی که تمام جزئیات کار او را رصد می‌کنند و زنده به مسئول بالادست گزارش می‌دهند. دوست ندارد برایش درد سر درست شود، به درآمد ناچیزش نیاز دارد. «امشب تا ۱۱ باید بمانم. بعد از این که همه جا را تی کشیدم و زباله و جعبه‌های خالی را بیرون گذاشتم، می‌توانم بروم. فردا اول وقت بار می‌آورند و باید برای تخلیه اینجا باشیم؛ هم من و هم بقیه بچه‌ها.»

روایت دوم: به اسم کارگر ساده ده‌ها حقوق از ما ضایع می‌شود

وقتی خواست کار در این فروشگاه را به عنوان کارگر ساده شروع کند، به او گفته‌اند که باید تعهد کتبی از همسر یا پدرش بیاورد وگرنه از کار خبری نیست. اول به نسیم برمی‌خورد. مگر وقتی جیبش خالی است و توان خرید یک دست لباس برای خودش را ندارد، شوهرش کاری برایش کرده که حالا باید رضایت کتبی بدهد. چند هفته مقاومت کرده و تعهدنامه را نیاورده، اما بعد مجبور شده تن به این جبر غیر قانونی بدهد: «این کار را با همه زنان در اغلب سوپرمارکت‌های زنجیره‌ای می‌کنند. یک جور تناقض زشت در رفتارهایشان است. چطور وقتی از ما هزار جور کار سخت و سنگین می‌کشند، نگاه جنسیتی ندارند، ولی ما باید هنوز از پدر و شوهر و برادرمان برای دیرتر رفتن به خانه رضایتنامه بیاوریم؟»

نسیم تا حالا در چندین فروشگاه کارگری کرده و هنوز به عنوان یک کارگر معمولی مشغول به کار است: «کرامت کارگران فروشگاه‌ها، مغازه‌ها، لباس‌فروشی‌ها و… اغلب حفظ نمی‌شود و برای کسی هم مهم نیست. شما بروید ببینید کارگران این فروشگاه‌های بزرگ که آن قدر شیک و مجلل هستند، در کجا مجبورند ناهار بخورند یا چند دقیقه استراحت کنند. اغلب فروشگاه‌ها هیچ جایی برای این کار در نظر نگرفته‌اند و کارگر باید در انبار بین جعبه‌ها و کارتن‌ها غذایش را بخورد.

برای زنان که اوضاع بدتر است. یک زن اگر روزی دچار دل‌درد ناشی از عادت ماهانه بشود، حتی جایی نیست که چند دقیقه دراز بکشد. چه کسی این کمبود‌ها را می‌بیند؟ مأمور اداره کار؟ فعالان حقوق زن؟ شده یک بار درباره حقوق کارگران به‌اصطلاح ساده در مراکز خرید در روز کارگر یا نشست با مدیران وزارت کار صحبت کنند و صدای ما باشند؟»

نسیم معتقد است که اطلاق کارگران ساده به گروهی از کارگران که در تولیدی‌های کوچک، فروشگاه‌ها و مغازه‌ها مشغول به کارند، باعث شده حقوق زیادی از آن‌ها تضییع شود: «اصلا کارگر ساده یعنی چه؟ کارگر اسمش رویش است؛ کسی که باید بیشترین تحرک بدنی و فکری را برای انجام درست یک کار عینی داشته باشد. وقتی یک پسوند ساده به کارگر می‌چسبانید، یعنی او را از ده‌ها حقوق و مزایا محروم می‌کنید. به او می‌گویید تو کسی هستی که، چون هیچ مهارتی نداری، پس حق خاصی هم نداری. در حالی که این طور نیست و از کارگر فاقد مهارت انواع و اقسام کار‌های سخت و زیان‌آور را بدون هیچ محدودیتی می‌کشند و وقتی هم به مهارت رسید، باز هم او را نادیده می‌گیرند.»

نسیم، متولد ۱۳۷۴ لیسانس معماری دارد و علاقه‌مند به مسائل زنان، کارگری و پیگیر حقوق تضییع‌شده همکاران کارگر خود در فروشگاه‌ها. اصلا به همین‌خاطر است که تا حالا از ۴ سوپرمارکت و هایپرمارکت اخراج شده و هنوز نتوانسته سر و سامان بگیرد: «هیچ نهاد و صنفی نیست که از کارگران روزمزد در بخش خصوصی حمایت کند. ما به معنای واقعی کلمه جلوی چشم همگان استثمار می‌شویم، اما کسی حتی ما را نمی‌بیند. خودمان هم توانایی دفاع از حقوق خودمان را نداریم، چون همه از اقشار ضعیفی هستیم که به نان شب محتاجیم و همین نیاز باعث شده زبانمان سر جایش باشد و نتوانیم پایمان را از گلیم پاره‌ای که برایمان پهن کرده‌اند، درازتر کنیم.»

او می‌گوید، ابایی از این ندارد که بار سنگین بلند کند یا صبح تا شب طعنه و کنایه بی‌دلیل بخشی از مشتریان را بشنود و در معرض کرونا باشد، اما دوست دارد او را به عنوان یک کارگر در روز‌ها و هفته‌هایی که به این نام اسم‌گذاری شده، ببینند و در تعریف‌های رسمی بگنجانند: «شما ببینید چطور بچه‌هایی که پشت کانتر تبلیغات برای فروش محصولات سفارشی ایستاده‌اند را رهگذران با دست پس‌زدن، چشم و ابرو آمدن یا مسخره‌کردن آزار می‌دهند؟ آن فروشنده چرا باید تحقیر شود؟ چرا بخشی از مردم احترام گذاشتن به او را یاد نگرفته‌اند؟ چرا باید ماهانه بین ۵۰۰ تا ۷۰۰هزار تومان دستمزد بگیرد؟

مگر غیر از این است که ما به دنبال کسب روزی حلال هستیم؟ یا در دوره کرونا فروشگاه‌های مواد غذایی برای تامین مایحتاج مردم هر روز باز بوده و هستند و بیشترین تماس را با مردم دارند، ولی شما دیدید که یک فعال کارگری از ما دفاع کند و بگوید کارگران و فروشندگان این فروشگاه‌ها باید در اولویت تزریق واکسن قرار بگیرند؟ یا یک‌سومشان دورکار شوند؟ اتفاقا کار ما در این دوره بیشتر و سخت‌تر هم شد؛ چون باید دائم نظافت و ضد عفونی کنیم.»

روایت سوم: کارگران مسئول مستقیم رقابت در بازار

در حال چیدمان میز بزرگ محصولات تخفیف‌دار جلوی در فروشگاه است. جعبه‌های چای، محصولات شوینده و ماکارونی را روی میز می‌گذارد و قیمت‌های تغییر کرده را طوری که به چشم رهگذران بیاید و ترغیبشان کند، لابه‌لای اجناس می‌چیند. امروز باید دو - سوم محصولات تخفیف‌خورده را بفروشند وگرنه شب باید جواب پس بدهند.

بعد از آن، نوبت چیدن همان محصولات و تخفیف‌ها جلوی میز صندوق‌دار است. نباید جنسی از قلم بیفتد. رقابت بین آن‌ها و سوپرمارکت‌های محلی و زنجیره‌ای دیگر سنگین است و مسئول پیروزی در این مارتن نفس‌گیر آن‌ها هستند.

لیلا بعد از چیدن محصولات تخفیف‌خورده می‌رود و نزدیک یخچال‌های گوشت و مرغ که امروز آخرین فرصت فروششان است، می‌ایستد تا مشتری‌ها را برای خرید ترغیب کند وگرنه امشب زمان ارجاع یا امحای محصولات، باید کلی سرکوفت و حرف از مدیر فروشگاه بشنود: «آن روز‌ها که مشتری کمتری داریم یا محصولات پروتئینی و لبنی مثل شیر و گوشت فروش نمی‌روند، استرس خیلی بالاست. هیچکس این بُعد کار ما را که چه اضطرابی می‌کشیم، نمی‌بیند. ما دائم در معرض امتحان هستیم و تهدید به اخراج می‌شویم.

باید پاسخگوی همه چیز باشیم که چرا گوشت‌ها در یخچال مانده، چرا شیر و پنیر فروش نرفته؟ گوشت‌های چرخ‌کرده‌ای می‌آید که ۳ مدل قیمت دارند، مشتری‌ها دائم از علت تفاوت نرخ‌ها می‌پرسند. این روز‌ها فروش نسبت به قبل خیلی کمتر شده و ما باید پاسخگو باشیم که چرا فروش پایین بوده، چرا این همه بسته مرغ و گوشت مانده؟ ما که مسئول جیب مردم و کاهش قدرت خرید آن‌ها نیستیم، ولی مگر جرأت داریم عذر و دلیل بیاوریم؟

گاهی حاضریم بسته مرغ ۱۰۰هزار تومانی را به قیمت ۸۰هزار تومان بفروشیم و باقیمانده را از جیب خودمان بدهیم تا زودتر فروش بروند، ولی آخر وقت حرف نشنویم. اگر میزان گوشت یا مرغ مانده و فروش نرفته زیاد شود و امکان مرجوعی هم نباشد، باید با مواد خاص و شوینده‌ها آن‌ها را معدوم و غیر قابل استفاده و راهی سطل زباله کنیم که این کارمان را چندین برابر سخت‌تر می‌کند. از آن طرف اگر اجناس را خوب بفروشیم به ما کارگرها، پورسانتی تعلق نمی‌گیرد و تشویق نمی‌شویم.

روی‌هم‌رفته فشار کاری از بالا به پایین بسیار زیاد است و تنها صحبت از کارکردن در یک سوپرمارکت بزرگ نیست. برای من پیش آمده که شب‌ها بگویم که از فردا سر کار نمی‌روم، اما صبح می‌بینیم که مجبورم و برمی‌گردم سر نقطه اول.»

لیلا می‌گوید مرد‌ها در این کار نمی‌مانند، چون کار و استرسش زیاد است و حقوقش ناچیز. پس سوپرمارکت‌های زنجیره‌ای پر شده از کارگران زن که باید همه کار‌ها را یک‌تنه انجام دهند، اما از یک مرد کمتر حقوق بگیرند: «شما بروید به این هایپرمارکت‌ها و سوپر‌ها که تازه راه افتاده، سربزنید. ببینید در هر کدامشان چند کارگر مرد و زن کار می‌کنند؟ مرد‌ها یک ماه، ۲ماه می‌آیند و بعد می‌گویند که برایمان صرفه ندارد و می‌روند.

یک آقایی چند وقت پیش می‌گفت من با موتور خودم کار کنم، درآمدم از اینجا بیشتر است و رفت. یکی دیگر آمد و گفت: پادرد و کمردرد گرفتم و می‌روم روی ماشینم کار می‌کنم و رفت. بعد ما زن‌ها اینجا یک‌تنه از مدیریت تا نظافت و تخلیه بار بر عهده خودمان است، اما پای حقوق و مزایا که می‌رسد از یک مرد که در بقالی کارگر است، کمتر حقوق می‌گیریم.»

لیلا دست‌ها و کمرش درد می‌کند. دکتر گفته باید برود فیزیوتراپی، اما نه پولش را دارد و نه وقت و بیمه‌اش را: «پس می‌سوزم و می‌سازم.»

روایت چهارم: زندگی نداریم

شکیبا از صبح بالای چهارپایه، مشغول نظافت و چیدن اجناس جدید است. هیچ قفسه‌ای حتی برای یک ربع نباید خالی بماند. هیچ قفسه‌ای حتی بعد از رفتن مشتری نباید به هم ریخته و نامرتب جلوه کند. تنوع اجناس باید رعایت شود و آن‌ها که مورد نظر مدیر فروشگاه است، باید در جای چشمگیری جاسازی شوند. تخطی از این اصول یعنی گرفتن تذکر در نخستین مرحله و بعد هم کم‌شدن حقوق و شاید هم اخراج در آخرین اشتباه.

از چهارپایه که پایین می‌آید، دستانش را ستون کمری که صاف نمی‌شود، می‌کند. ساعت ۸ صبح کجا و ۱۲ و ربع ظهر کجا؟ تازه بعد از این نوبت انبارگردانی است و در آخر هم باید به مدیر فروشگاه برای حسابرسی کمک کند.

او ۶ سال است که کارگر یکی از هایپرمارکت‌ها است و سابقه‌اش نسبت به کارگران دیگر فروشگاه بیشتر: «خودتان می‌بینید که هیچکدام از بچه‌ها ننشسته‌اند. همه صبح تا شب سر پاییم. یعنی ۸ تا ۹ ساعت سر پا و در حال کارکردن هستیم. تمام کار‌های مردانه را باید انجام دهیم. مشکلی هم نداریم، اما واقعا نباید از زن‌ها توقع داشته باشند که بار سنگین بلند کنند یا چرخ‌های پر از جنس را از این طرف به آن طرف بکشانند. ۸۰درصد فروشگاه‌ها همین است، چون اگر یک مرد کارگر بیاورند باید دو برابر ما به او حقوق بدهند که برایشان نمی‌صرفد، اما ما با دستمزد کمتر همه این کار‌ها را انجام می‌دهیم. خداخدا می‌کنیم که کارگر‌های مردی که می‌آیند، بمانند و نروند.»

شکیبا دیپلمه است. دانشگاه نرفته و بعید است که بخواهد برود. اما این که بتواند ۲۰ یا ۳۰سال در سوپرمارکت‌ها دوام بیاورد را هم نمی‌تواند تصور کند: «سخت است. زندگی نداریم. هر هفته نوبت کاری‌مان عوض می‌شود. اگر این هفته ۸ تا ۵بعدازظهر نوبتمان است، هفته دیگر ۵ تا ۱۱ - ۱۲ شب باید بمانیم. بهترش این است که بگویم تا هر وقت مشتری بیاید باید بمانیم.

بعضی‌هایمان بیمه هستیم، اما کف وزارت کار را می‌گیریم. حقوقمان بین ۲.۵ تا ۳.۵میلیون بیشتر نیست. مگر مدیر فروشگاه شویم که ۴میلیون حقوق به ما بدهند. مزایا نداریم، مرخصی نداریم و عید و تعطیلات هم نداریم. همه فکر می‌کنند کارگر یعنی آن که در معدن یا کارخانه بزرگ کار می‌کند؛ در حالی که ما هم کارگر‌های زحمتکشی هستیم که هیچ‌وقت کسی نخواسته صدای ما را بشنود. وزارت کار هیچ کاری با کارفرمایی که اضافه‌کار به من نمی‌دهد و بیشتر از موظفی از من کار می‌کشد، ندارد. اصلا هیچ قانونی نیست که وظایف کارگر‌های فروشگاه‌ها و سوپرمارکت‌های بزرگ را تعریف کند. ما در شهر‌ها جلوی چشم همه در حقمان ظلم می‌شود و کسی نمی‌بیند؛ وای به حال بقیه کارگر‌های زن.»

نزدیک نیمه‌شب است، آخرین مشتری رفته و ۲ کارگر زن و مرد مشغول تی‌کشیدن و ۲ نفر دیگر مشغول جمع‌کردن میز تخفیف هستند. بعضی مواد پروتئینی مانند گوشت فروش نرفته‌اند و فردا باید علی آقا و یکی دیگر از خانم‌ها پاسخگو باشند.

امين ميرزائى
Iran (Islamic Republic of)
۱۱:۳۵ - ۱۴۰۰/۰۲/۱۱
هر روز میبینمشان .... از مرد بودنم خجلم .... شرمنده از رفتار سخيف خودم و همجنسانم ... حلالمان كنيد ... يک مشت ابلهيم .... نه بیشتر ....
انتشار یافته: ۱
bato-adv
bato-adv
bato-adv